پاسخ پناهیان به جوابیهٔ مطهری: رهبر انقلاب انتقادپذیرترین فرد سیاسی این مملکت هستند
سایت اصولگرای «رجانیوز» نوشت:
حجت الاسلام و المسلمين علیرضا پناهیان با ارسال متنی به رجانیوز، به مباحث مطروحه در جوابیه علی مطهری پاسخ گفت.
به گزارش رجانیوز، حجت الاسلام پناهیان هفته گذشته در همایش حامیان جوان جبهه پایداری در شهر ری، بدون نام بردن از علي مطهري با يادآوري يكي از ادعاهاي وي و سپس نقد آن، دلیل لزوم رای ندادن به امثال مطهری را اینگونه بيان داشت: «برخی از نمایندگان اصولگرای مجلس که از حداقل درایت سیاسی برخوردار نیستند، میگویند كه مجلس نباید تابع اشارات رهبری باشد بلکه فقط باید تابع فرامین و حکم حکومتی باشد! در حاليكه مجلسي که چنین باشد، به نقطه امید دشمن تبدیل خواهد شد و امنیت و اقتدار کشور را کاهش خواهد داد. به نماینده اصولگرا میگوییم چرا رسانه بیگانه سخنان تو را پخش میکند، میگوید من نمیدانم چرا اینکار را میکند! ما باید ببینیم مواضع کدام یک از نامزدها در بی بی سی با اشتیاق پوشش داده میشود و به اين افراد رای ندهیم و در مقابل ببينيم دشمنان از مواضع چه کسی برآشفته می شوند، به او رای بدهیم.»
این سخنان استاد پناهیان و برخی استدلالات دیگر ایشان، بلافاصله با واکنش علی مطهری مواجه شد و مطهری با انتشار متنی طولانی در رسانهها به سخنان پناهیان پاسخ گفت.
در پاسخ علی مطهری به استاد پناهیان که متضمن توهین به وی و مستمعین پرتعداد ایشان در سراسر کشور بود، از تعابیری همچون «بیسوادتر از طلبهي مبتدی»، «اشعری مسلک»، «کتمان کنندهي برخی از حقائق تاریخ اسلام و دیدگاههای رهبری»، «منحرف»، «شبیه خوارج » و « شبیه گروه فرقان و قاتلان شهید مطهری» استفاده شده بود.
پاسخ مطهري به سخنان حجتالاسلام پناهيان
در این جوابیه علی مطهری با اشاره به سخنان استاد پناهیان، این سخنان «تفسیر خودساخته آقای پناهیان از ولایت فقیه» تعبیر شده است و در ادامه مطهری تلاش کرده است تا اثبات کند «جنجال و شادی دشمن، تنها ملاک نیست» وی در ادامه نیز برای جوانان مخاطب استاد پناهیان ابراز تاسف کرده و نوشته است: «اما افسوس که برخی جوانان پاک و انقلابی می پندارند امثال آقای پناهیان درک عمیقی از معارف اسلامی داشته و به جای خواندن کتب شهید مطهری معلومات خود را از منابر این چنینی می گیرند.»
در پی انتشار این متن در رسانهها، حجت الاسلام و المسلمین پناهیان با ارسال متنی به جوابیه علی مطهری پاسخ داد. استاد پناهیان در پاسخ خود، سیره رهبر انقلاب را خلاف آنچه علی مطهری تبلیغ میکند برشمرده و به تناقضی در این رابطه در رفتار مطهری اشاره کرده است. وی در ادامه به موضوع انتقاد از رهبری و معصومین به صورت علمی و متکی بر روایات و احادیث پرداخته و در پایان می نویسد: «اگرچه اینکه بنده را به جریانهای رقبای انتخاباتی خودتان ملحق کردهاید، و خواستهاید کار خود را آسان کنید و با یک تیر دو نشان بزنید، ولی مطمئن باشید من با تمام جریانهای اصولگرا که مقابل سادهاندیشیهای امثال جنابعالی بایستند و شما از فهرست خود خارج نمایند، همراه خواهم بود و همکاری خواهم کرد.»
رجانیوز در ادامه متن کامل پاسخ حجت الاسلام و المسلمین پناهیان به علی مطهری را منتشر میکند:
جناب آقای علی مطهری سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
از آنجا که شما در مرقومهي خود مطالبی را به بنده نسبت دادهاید که صحیح نبوده، و ضمن آن برخی از دیدگاههای خود دربارهي ولایت فقیه را که قابل نقد میباشد، بیان فرمودهاید، به این وسیلهي نکاتی را در پاسخ به فرمایشات جنابعالی متعرض میشوم. این نامه نه برای اهمیت داشتن رفع اتهام، که به دلیل امکان سوءاستفاده از مطالب شما و شبهاتی که مطرح فرمودهاید و اهمیت دیگر مطالبی که ظاهراً به سرعت و طبیعتاً توأم با بیدقتی از جانب شما بیان شده، نگاشته میشود.
مقدمتاً باید بگویم بنده همیشه ارزشمندترین فائدهي هر رخداد سیاسی، خصوصاً انتخابات را، رشد سیاسی و بصیرت جامعه میدانم؛ و خوشحالم از اینکه این گفتوگو موجب رونق این فایدهي مهم شود. برای بنده مهمتر از اینکه چه کسانی به مجلس راه یابند، شفافیت و سلامت هر چه بیشتر فضای سیاسی جامعه اهمیت دارد. چون چنین فضای روشنی دیر یا زود جلوی عوامفریبیها را خواهد گرفت و موجب ثبات هرچه بیشتر جامعه در صراط مستقیم انقلاب خواهد شد.
طبیعی است سخن دربارهي آنچه شما فرمودهاید مجال بیشتری میطلبد و ممکن است در این مختصر حق مطلب ادا نشود. لذا پیشاپیش از مجمل بودن برخی نکات و نیز طولانی شدن کل نوشته، از جنابعالی و خوانندگان محترم پوزش میطلبم.
در همین آغاز کلام به عرض میرسانم که بنده احترام شما را خصوصاً به دلیل پدر بزرگوارتان لازم میدانم و امیدوارم شما نیز تحمل شنیدن سخن مخالف را داشته باشید.
*** 1- دربارهي تبدیل شدن مجلس به یک موجود دست و پا بسته ***
ابتدا فرمودهاید: «برای طرح هر موضوعی در مجلس لزومی ندارد ابتدا از نظر موافق رهبری اطمینان حاصل کنیم تا مجلس به یک موجود دست و پا بسته تبدیل شود.» برای روشن شدن اذهان عمومی عرض میکنم که اساساً رهبری معظم در اکثر مواردی که از ایشان تقاضای دخالت میشود، حتی از بیان نظر خود پرهیز میكنند و به شدت به گردش امور طبق روال طبیعی و قانونی معتقد و ملتزم هستند؛ و حتی از اختیارات خود تا آنجا که بر مصالح عالی نظام خللی ایجاد نشود، استفاده نمیکنند، و بر این امر، مراقبت و عنایت خاص دارند. نه تنها مجلس شورای اسلامی، بلکه مجمع تشخیص مصلحت و یا شورای عالی انقلاب فرهنگی را، که اعضاي آن را خود انتخاب میکنند، نیز غالبا در تصمیمات خود آزاد میگذارند، و به تشخیصهای مسئولین و قانونگذاران احترام میگذارند. اگرچه رهنمودهای کلی خود را بیان داشته و بر اجرای آنها نظارت دقیق دارند.
این مطلب را به آن دلیل عرض کردم که خوانندگان متن شما تصور نکنند گروهی دائم به دنبال کسب نظر از ایشان در امور غیر مهمه هستند، و رهبری هم دائماً در حال اظهارنظرهای غیرضروری میباشند. این القاي فرمایش شماست و اجحافی بزرگ در حق نظام و رهبری است. در چنین موقعیتی، سخن شما ضمن ایجاد ذهنیت تقابل موهوم اختیارات مجلس و رهنمودهای رهبری، برای بعضیها پز استقلالطلبی برای مجلس را به همراه دارد، که مسلماً ضمن متهم ساختن سیرهي رهبری، فریب افکار عمومی را به همراه خواهد داشت و حرمت شرعی دارد. خصوصا اگر برای رای آوردن باشد.
سخن شما در استقلال مجلس در برابر نظرات رهبری، خصوصاً به دلیل تکرار آن و بلند گفتن آن، و به دلیل تعارض آن با واقعیت، ابتداءً سخن بیهودهای است، و سپس القاي غلط دارد. و پس از آن زمینهي بیاعتنایی فرصتطلبان به همان اشارات و رهنمودهای کلان رهبری را فراهم میکند. اینچنین میشود که دشمنان کلام شما را تکرار میکنند و دوستان به آن اعتراض میکنند.
یک نمونه از این سیرهي رهبری را بنده ـ که اتفاقاً کمتر هم خدمت بزرگان میرسم ـ یکبار در حضور خود شما تجربه کردم. وقتی که شما در حضور ایشان و جمعی دیگر، از وضع فرهنگی دولت به خصوص در اهمال دولت در برخورد با بیحجابیها انتقاد کردید، ایشان به شما با این مضمون پاسخ دادند: شما از راهکارهای نظارتی و قانونی خودتان در مجلس برای اصلاح امور استفاده کنید. چرا به من میگویید؟ من هم به سهم خودم پیگیری میکنم.
2- چرا ما بر انتقاد از رهبری تاکید نمیورزیم؟
ولی آنچه درباره انتقاد رهبری گفتهاید، همه اتهاماتی است که به نیروهای معتقد به ولایت وارد کردهاید. ما آنچه رهبری در باب انتقاد فرمودهاند نیز قبول داریم. ولی شما علی القاعده باید آداب و شرایط آن را هم بدانید. خود شما در جایی اجمالا گفتهاید: باید ابهت و احترام رهبری حفظ شود(مصاحبه با خبرآنلاین)؛ اما لازم است در باب این آداب چند جملهای به عرض برسانم:
چون رهبر عزیز ما بسیار انتقادپذیر هستند، تصور میکنم هرکس صادقانه انتقادی دارد، میتواند بدون بوق و کرنا به ایشان ارائه كند؛ و یقین داریم ایشان از کنار هیچ سخن کارشناسانهای بیتفاوت عبور نمیکنند. مگر آنکه کسی مقاصد دیگری از علنی کردن انتقاد خود داشته باشد که معمولا چنین مقاصدی شوم و پلید به نظر میرسد. مثل اینکه بعضیها مایلند از این طریق کسب وجاهتی کنند و یا به تضعیف جایگاه رهبری برای تسهیل نیل خود به منفعتطلبیهایشان بپردازند. در این میان کسانی هم هستند که بازیخوردگان صحنهي سیاستند و از سر صدق به اشتباه میافتند و به نفع دیگرانی که پشت صحنهاند به میدان فرستاده میشوند.
ضمن آنکه ایشان انتقادات علنی را هم همیشه بزرگوارانه مورد مداقه قرار دادهاند و بردبارانهتر از هرکس برخورد کردهاند. و زمینهي طرح انتقاد را هم فراهم كردهاند، و حتی مانع از حذف آن از رسانه نیز شدهاند. البته مردم هوشمند ما هم اهل قضاوت و داوری دربارهي انتقادات مطرح شده نیز هستند. چه بسا کسی از رهبری به صورت علنی انتقادی را مطرح كند و خود مردم نه تنها این انتقاد را وارد ندانند بلکه به اغراض و امراض احتمالی پشت صحنهي آن پی ببرند و پاسخ دندانشکنی به انتقاد کننده بدهند. طبیعی است در چنین صورتی شما نمیتوانید مردم را از قضاوت دربارهي انتقادکنندگان منع نمایید.
دیگر اینکه کوبیدن بر طبل انتقاد از رهبری را رفتاری ابتداءً بیهوده و سپس مغرضانه میدانم؛ چرا که ایشان را شخصیتی بسیار انتقادپذیر میدانم؛ و بلکه تا آنجا که شخص بنده تجربه کردهام ایشان بیشک «انتقاد پذیرترین» فرد سیاسی این مملکت هستند.
ضمن آنکه ما و شما میدانیم هرکسی شایستگی انتقاد از رهبری را ندارد و بیان مسائل پیچیده نیز معمولا بیشتر به عوامفریبی میانجامد تا اصلاح امور. کسی که پیشینهي سوء او معلوم است و انحراف افکارش پیداست و عملکردش بدتر از گفتارش میباشد، و یا از اطلاعات کافی برخوردار نیست، انتقاد او از ارکان نظام چه ارزشی دارد و عرصهي سیمرغ چه جولانگاه اوست.
به اضافه اینکه تاریخ منتقدین از رهبری هم نشان داده است آنان که دیروز بر این امر اصرار میورزیدند اکثراً امروز دین و ایمان هم ندارند چه رسد به اعتقاد به نظام، و در آغوش دشمنان این نظام مشغول خوش رقصی میباشند.
شاید تفاوت ما با شما این باشد که اگر کسی انتقادی از رهبری کرد ما در بررسی صحت و سقم سخن او و نیز قصد و غرض احتمالی او موشکافانه دقت به خرج میدهیم تا به سهولت کسی نتواند از اقتدار نظام بکاهد. اگر سخن سخیفی بود به سهم خود برای تنویر افکار عمومی مقابل انتقادکننده با منطق و برهان، مانند هر حقطلبی میایستیم؛ و معتقدیم سخن باطل گفتن در مقام انتقاد از رهبری مصونیت از نقد نمیآورد. و اگر مبانی انتقادش غلط بود به روشنگری علیه مبانی او میپردازیم و به اندازهای که میتوان اطمینان حاصل کرد که انتقاد باطل کسی به صورتی مکارانه مصالح نظام را نشانه گرفته است و بوی نفاق میدهد، علیه او فریاد میزنیم. کاری که کمتر از شما دیدهایم. و اگر ببینیم انتقاد او بهانهایست تا جامعه را به تشنج بکشاند و نظام را سست نماید، تا پای جان و تا آنجا که قانون اجازه میدهد با او مقابله میکنیم. و این فعالیت را یاری نظام میدانیم. هر چند در مواردی مانند سخنان سخیف آقای علایی، تظاهرات در مقابل خانهي ایشان ضرورتی نداشت و تنها سوژهای چند روزه به دست دشمن داد. و اگر کسانی مثل حضرتعالی اشتباهات فاحش او را درمییافتید و او را نقد میفرمودید شاید دیگر کسی ضرورتی برای فریاد کشیدن بر سر او احساس نمیکرد.
البته باید دربارهي فرق انتقاد و تخریب در جایی مفصلا گفتگو کنیم، تا جلوی برخی عوامفریبیها و غربزدگیها گرفته شود. و دربارهي احکام مربوط به تکلیف ولی فقیه در پذیرش و یا عدم پذیرش رای دیگران در شرایط گوناگون نیز باید جداگانه سخن گفت تا حقائق مهمتری آشکار شود.
راستی شما و همفکران شما که اینقدر انتقاد به رهبری را که نوعی نظارت بر رفتار ایشان است، تکرار میفرمایید، چرا در جریان طرح نظارت خودِ مجلس بر نمایندگان مجلس، میفرمودید: «سند رقیت و بردگی خود را امضا نکنیم»؟نامه اصلاحطلبان فتنهگر به شما در دفاع از زندانیان فتنه و همچنین دفاع از بیانات شما در باب انتقاد از رهبری که اخیرا انتشار یافته، جریانش چیست؟ بنده وقتی این نامه را دیدم، یاد شکواییههای اعضای تروریست سازمان منافقین به آقای منتظری افتادم. آنها نیز قبل از اجرای حکم اعدام که به دستور شخص امام و پس از جنایتهای آنها در کشتار مردم صادر شده بود، چنین مظلومنمایانه به منتظری استغاثه میکردند و او نیز فریب میخورد. امیدواریم شما فریب نخورید.
آیا شما این کلمات امام را دقیقاً مرور کردهاید: «غلط میکنی قانون را قبول نداری! قانون ترا قبول ندارد. نباید از مردم پذیرفت، از کسی پذیرفت، که ما شورای نگهبان را قبول نداریم. نمیتوانی قبول نداشته باشی... بعد از اینکه یک چیزی قانونی شد دیگر نق زدن در آن، اگر بخواهد مردم را تحریک بکند، مفسد فیالارض است؛ و باید با او دادگاهها عمل مفسد فیالارض بکنند.» (صحیفه امام،ج14ص377) «بستن بازار در هر جا و راه افتادن در کوچه و محلهها بدون اینکه از طرف وزارت کشور اجازه داده شده باشد، این انحراف است و محرّم (حرام) است و قوای انتظامی و نظامی و پاسداران و بسیج و تمام ملت موظفاند، شرعاً مکلفاند به تکلیف الهی که جلوگیری از این مفسدهها بکنند.» (صحیفه امام،ج14ص318) چرا شما در فتنه اینچنین موضعگیری نکردید؟ راستی علت علاقه شدید بیبیسی فارسی، رادیو اسرائیل و صدای آمریکا به مواضع و فرمایشات شما چیست؟
ضمن اینکه اگر شما ما را متهم میکنید به ندیده گرفتن فرمایشات حضرت آقا دربارهي جواز انتقاد از رهبری، که اتهام ناروایی است، من برای شما یادآوری میکنم سخن ایشان را که در پاسخ به سوالی در همین زمینه فرمودند: «... شما میگویید چرا به رهبری انتقاد نمیکنند! اوّلاً که عیبجویی از رهبری مگر چه حُسنی دارد؟ رهبریای که در نظام جمهوری اسلامی اشارهی انگشتش باید بتواند در یک لحظهی خطرناک و حسّاس، مردم را به جانفشانی وادار کند، آیا این مصلحت است که یک نفر به میل خودش بیاید بایستد و بدون حق و بدون موجب، نسبت به او بدگویی کند؟! آیا این به نظر شما کار خیلی خوبی است؟! این کار بد است؛ رواج نداشته باشد، بهتر است.» (12/ 04/ 1377- جلسهي پرسش و پاسخ با مدیران مسؤول و سردبیران نشریات دانشجویی)
البته شما باید به کامل کلام ایشان که در پاسخ به سوال درباره انتقاد از رهبری بیان فرمودهاند، مراجعه بفرمایید. تا برایتان معلوم شود هرکسی میخواهد باب انتقاد را بگشاید، باید بتواند باب عیبجویی را ببندد، والا نتیجهای جز بیبند و باری و هرج و مرج در جامعه نخواهد داشت. و یقیناً منتقد دلسوز و عاقل هیچگاه زمینهي پدید آمدن چنین نتیجهای را فراهم نمیکند.
3- تفاوت انتقاد از رهبری با مشورت دادن
شما انتقاد از رهبری را عین مشورت دادن به او گرفتهاید و این تشبیه غلطی است. گفتهاید اگر انتقاد کردن غلط است پس مشورت دادن هم غلط است. در حالیکه فرق بسیاری بین مشورت دادن و انتقاد کردن هست که امید است نظر خود را اصلاح بفرمایید. «انتقاد» بعد از این است که کسی عملی را انجام داده و یا رأیی را اعلام کرده، ولی مشورت مربوط است به قبل از اقدام. و شما خوب میدانید مقام معظم رهبری بیشترین بررسیهای کارشناسانه و رایزنیهای عالمانه را برای کوچکترین رهنمودها و راهبردهای خود به کارمیگیرند. لذا اگر کسی بر ضرورت مشورت دادن به رهبری به گونهای مبالغهآمیز در جامعه حرف بزند، برای هر شنوندهای اینگونه القا میشود که ایشان مشورتپذیر نیستند، و این ظلم بزرگی است. شما گفتهاید اینها مشورت دادن به رهبری را ضدیت با ولایت فقیه تلقی میکنند، شما واقعا تا این حد دیگران را میتوانید نادان فرض نمایید که چنین اتهاماتی را در حق ایشان روا بدارید؟
4- دربارهي انتقاد از معصومین(ع)
دربارهي انتقاد از معصومین(ع) هم جای بحث مفصلی دارد که چنین مواردی اکثراً در مقام آموزش و رشد امت بوده است و نیز در مواردی است که به بیان حکم خدا و یا اجرای فرامین الهی مربوط نباشد. والا شما خوب میدانید هیچ شیعهای به صورت مطلق انتقاد از معصوم(ع) را صحیح نمیداند. اما آنچه را شما از قطعات تاریخ امثال «حباب» فرمودید ما نیز دیدهایم و گفتهایم. ولی چون اکثر کسانی که در تاریخ از پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) انتقاد میکردند از منافقین بودهاند، لذا آنان را بیشتر بیان کردهایم. همچنین مواردی را هم دیدهایم و گفتهایم که معصومین(ع) چنین یارانی هم داشتهاند که نسبتشان با معصوم(ع) از نسبت حضرت موسی(ع) با خضر(ع) بهتر بوده است.
مانند «حضین ربعی» در جنگ صفین که در میان گفتگوی یاران امیرالمؤمنین(ع) در حضور آن حضرت برای پذیرش حکمیت یا ادامهي جنگ، برخواست و گفت: «ای مردم، به راستی این دین بر پایه تسلیم نهاده شده، پس با قیاس آن را پراکنده نکنید و با دلسوزی بیجا نابودش مسازید. ... ما در میانه خویش دعوتکنندهي بر حقّی داریم که ورود و خروجش را در هر معرکه و در هر مورد دیده و ستودهایم، و او در گفته خویش راستین و بر کردهي خود امین است، پس اگر او گوید: نه، ما نیز گوییم: نه، و اگر او گوید: آری، ما نیز گوییم: آری.» (ثُمَّ إِنَّ الْحُضَیْنَ الرَّبَعِیَّ...؛ وقعة الصفین/485؛ و ترجمه آن با نام «پیکار صفین»، ترجمه: پرویز اتابکی)
یا مانند آن شیعهي تنوری که وقتی امام صادق(ع) به او فرمود: کفشت را در بیاور و داخل تنور شو، بدون تامل این کار را کرد، و به شخصی که از خراسان آمده بود و حضرت را به قیام دعوت میکرد، فرمود: در خراسان شما چندتا از اینگونه شیعیان دارید؟ گفت: یکی هم نیست! (فَقَالَ لَهُ الصَّادِقُ ع: أَلْقِ النَّعْلَ مِنْ یَدِکَ وَ اجْلِسْ فِی التَّنُّورِ...؛ (مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص237)
و مانند عبدالله بن ابی یعفور که به امام صادق(ع) عرض کرد: اگر شما اناری را دو نیم کنی و بگویی نیمی از آن حلال و نیمی دیگر حرام است، من شهادت میدهم که همینگونه است و حضرت دو بار به او فرمودند: «رَحِمَکَ اللَّهُ رَحِمَکَ اللَّهُ»(رجال کشی/249).
آیا به نظر شما ایرادی دارد بهجای آنکه منتقدین معصومین(ع) (نه مشورت دهندگان) را مورد توجه ویژه و الگو قرار دهیم و بر طبل جواز انتقاد بر معصوم(ع) بکوبیم، شیعهي تنوری را تبلیغ کنیم و مبانی آن را بیان کنیم؟ آیا ایرادی دارد که چنین قلههایی را جوانان بامعرفت ما بهتر میپسندند؟ شما چرا ناراحت میشوید آسیبهای انتقاد از معصومین(ع) را ذکر کنیم که این یک واقعیت بوده است که اکثر انتقادکنندگان یا از منافقان بودند و یا از معاندان شدند؟
5- دربارهي حق مردم بر ولی بر اساس روایتی از امیرالمومنین(ع)
اما دربارهي «حق مردم بر ولی بر اساس روایتی از امیرالمومنین(ع)» چند سال پیش در دانشگاه امام صادق(ع) تصریح داشتهایم، اما در این باره چه زمانی باید تاکید ورزید؟ آیا اگر حقی ضایع نشده باشد بر طبل «حق مردم بر ولی» کوبیدن یک فریب برای شوراندن مردم و یا القای فضای نامطلوب سیاسی نیست؟ آیا شما یادتان نیست وقتی کسانی امثال سروش و اصلاح طلبان به خارج گریختند، ابتدا همینگونه، بدون آنکه جایی داشته باشد، بر حق مردم در مقابل ولی تاکید افراطی میکردند؟ آیا شما متوجهید در زمانی که فتنهگران و دشمنان میخواهند نظام را به خوردن حق مردم متهم کنند، تاکید زیادی بر این اصل چه بار سیاسی دارد؟
جوانان ما از درک سیاسی بالایی برخوردارند و نه تنها معنای «کَلِمَةُ حَقٍّ یُرادُ بِهَا الباطِل» را میدانند بلکه مصادیق آن را هم میشناسند. لذا برخی از کلمات شما را تا در کنار کلمات آنان میبینند، برنمیتابند و دردمندانه شما را ضد ولایتفقیه مینامند و البته چنین اتهامی نارواست، ولی به سخنان خود نیز توجه بیشتری بفرمایید. حتماً شما بهتر از بنده میدانید کافی است کلمهي حقی در جای خود بیان نشود، به گونهای که نتوان به صورت معقول از ارادهي حقِ آن دفاع کرد، در این صورت مصداق «یراد بها الباطل» قرار خواهد گرفت. شما در کتابخانه مشغول مباحثهي علمی نیستند، بلکه در صحنهي سیاست مشغول اعلام موضعید. پس باید تمام لوازم باطل سخن صحیح نابجای خود را بپذیرید.
بنده به صورت جدی نگران این مطلب هستم که بیانات شما در زمینههای فوق، حلقهای از سلسله بافتههای ضد رهبری باشد که در انواع نامهنگاریها، صحبتهای تلویزیونی و سایتها رواج پیدا کرده است. و حکایت از یک برنامهي حسابشده در پشت پرده دارد که نوعاً از جانب نیروهای سابقاً اصولگرا مطرح میشود. نمیدانم اینگونه سخنان ضعیف، که مدتی است به حاشیه زدن علیه رکن اساسی نظام ما مشغولند، دنبال چه اهدافی هستند؟ و اینگونه حرکات در کدام اتاق فکر برنامهریزی شده است؟
شاید یکی از فرقهای اساسی ما و شما در این باشد ما ولایت را مهمترین حافظ حق و منافع مردم میدانیم و معتقدیم ولی فقیه بیش از هر عنصر دیگری از قبیل رسانهها، نخبگان سیاسی و یا احزاب تضمینکننده و تحقق دهندهي حقوق مردم میباشد. به همین دلیل تصور میکنیم وقتی بر اقتدار ولایت تاکید مینماییم، عامل ضمانت احقاق حق مردم را نیز تقویت کردهایم. جوامع دمکراتیک غربی با وجود رسانههای به اصطلاح آزاد و احزاب به اصطلاح مردمی و نخبگان سیاسی به اصطلاح منتخب مردم، کجا توانستهاند حقوق مردم را حفظ نمایند؟
6- دربارهي ملاک بودن استقبال دشمن از مواضع اشخاص
اما دربارهي اینکه عرض بنده را مردود شمردهاید که گفتهام «ما باید ببینیم مواضع کدام یک از نامزدها در بیبیسی با اشتیاق پوشش داده میشود و به این افراد رأی ندهیم» و گفتهاید استقبال دشمن ملاک نیست، متاسفانه بنده نمیتوانم نظر شما را قبول کنم.
اولا به دلیل نظر حضرت امام(ره) که برایم حجت است؛ که فرمودهاند: «و ما هم نباید توقع داشته باشیم که اینها برای ما خوب بگویند، اگر خوب بگویند، معلوم میشود ما خیانتکاریم! ... اگر چنانچه امریکا از ما تعریف کند و روزنامههای امریکا از ما تعریف کنند، آن وقت است که باید مردم بگویند این چه است قضیه؟»(صحیفه امام، ج9، ص527) و در جای دیگری فرمودهاند: «منحرفین هرچه شما را بدگویی کنند برایتان بهتر است. مصیبت آن وقت بود که از شما تعریف کنند. اگر چهار مرتبه امریکا ... تعریف کنند از یک کسی، تعریف کنند از یک چیزی، وقتی تعریف کردند، مردم میفهمند این عیبی دارد که اینها تعریف میکنند از او، لکن خدا خواسته است که اینها نفهمند.»(صحیفه امام، ج17، ص250-بیانات در جمع نمایندگان مجلس)
ثانیاً به این دلیل که جدا از اتکاء به فرمایش حضرت امام هر عاقلی میتواند بداهت این موضوع را درک نماید؛ و شما نیز دلیلی بر مدعای خود نیاوردید، جز مثالهایی که قیاس مع الفارق است و ربطی به مانحن فیه ندارد. مانند نامهي مقام معظم رهبری برای ابقای یک وزیر که بازتاب گستردهای در رسانههای بیگانه داشته است. آیا شما واقعاً تشخیص نمیدهید که خوشحالی دشمنان ما دربارهي این نامه بخاطر چه بوده است؟ آیا خوشحالی رسانههای دشمن به خاطر برخورد مقتدرانه و حکیمانهي رهبری بوده است یا بخاطر اینکه تصور کردهاند در بالای نظام، ساز مخالفت با رهبری وجود دارد؟ شکی نیست که دشمنان ما به هرگونه مخالفتی که با رهبری باشد، اشتیاق فراوان دارند و این خبر را هم به همین دلیل منعکس میکردند. مواضع شما را هم به همین دلیل در بوق و کرنا میکنند. شما مطمئن باشید هرگاه سخنی ناصواب بگویید و یا حتی سخن صحیحی را نابجا بگویید، بهویژه اگر بوی مخالفت با رهبری بدهد، مورد اشتیاق دشمن خواهد بود و محل امید دشمنان قرار خواهید گرفت که امیدوارم همهي آنان را ناامید بفرمایید.
7- دربارهي تأکید بیش از اندازه بر ولایت
اما اینکه فرمودهاید: هر کس ولایت ولایت کند حتماً مشکلی دارد که بیش از اندازه بر ولایت تاکید میکند، باید به عرض برسانم: طبق بررسیهای انجام شده در وصیتنامههای شهدا، همانطور که به طور متوسط در هر وصیتنامهای چهار مرتبه ذکری از اباعبدالله(ع) و کربلا به میان آمده است، چهار مرتبه هم بر ولایت فقیه تاکید و تصریح شده است.(ماهنامه معرفت/شماره 65/ص117) من نمیدانم چرا شهدا در اوج صفای باطن و نورانیت ضمیر که وصیتنامه مینوشتند اینهمه بر ولایتمداری تاکید میکردند؟ آیا آنها در آستانهي شهادت از تعادل خارج میشدند یا به اوج تعادل میرسیدند؟
ضمن آنکه حتماً روایت «لَمْ یُنَادَ بِشَیْءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَة»(کافی،ج2 ص18) را هم شنیدهاید. ضمناً باید در آینده دربارهي اندازهي تاکید بر ولایت و تکرار آن با هم سخن بگوییم تا مقدار متعادل آن معلوم شود. سخن گفتن دربارهي ولایت و بیان حکمتها و اسرار آن تازه در جامعهي ما آغاز شده است و شما در مقابل چشمهای حیرتزدهي دشمنان ولایت خواهد دید که چگونه این اصل نورانی جهانگیر خواهد شد و به هیچوجه با ندانمکاریهای شما و همفکرانتان تضعیف نخواهد گردید.
8- دربارهي تقدم «تثبیت ولایت» بر «اجرای عدالت» در فرمایش امیرالمؤمنین(ع)
اما آنچه به عنوان انحرافات عقیدتی بنده در سخنرانی فاطمیه، بهار امسال، مطرح فرمودید: که بنده اشعری مسلک شدهام و از عقائد شیعی عدول کردهام و «ولایت را بالاتر از عدالت دانستهام»، محض رفع سوء تفاهم به عرض میرسانم بنده نه تنها چنین سخنی نگفتهام بلکه حرفی که بشود چنین برداشتی از آن کرد را هم بر زبان نراندهام؛ و تاکنون جز چند رسانهي ضدانقلاب کسی چنین برداشتی از سخن بنده نداشته است و علماء بسیاری از بندهي حقیر بخاطر آن سخنرانی تشکر کردهاند. بنده در آن سخنرانی گفتهام: «تثبیت ولایت» بر «اجرای عدالت» مقدم است و سند به قول شما به غایت سست بنده هم نص صریح کلام امیرالمومنین(ع) بوده است که در پاسخ به معاویه که «اجرای عدالت در مورد قاتلان عثمان» را به عنوان شرط بیعت اعلام کرده بود، فرمودهاند: «واجب است بر مسلمانان که هیچ اقدامی (برای اجرا یا اقامهي عدالت) نکنند، تا اینکه امامت و رهبری در جامعه مستقر شود؛ و الْوَاجِبُ فِی حُکْمِ اللَّهِ وَ حُکْمِ الْإِسْلَامِ عَلَی الْمُسْلِمِینَ أَنْ لَا یَعْمَلُوا عَمَلًا وَ لَا یُحْدِثُوا حَدَثاً وَ لَا یُقَدِّمُوا یَداً وَ لَا رِجْلًا وَ لَا یَبْدَءُوا بِشَیْءٍ قَبْلَ أَنْ یَخْتَارُوا لِأَنْفُسِهِمْ إِمَاماً عَفِیفاً عَالِماً وَرِعاً عَارِفاً بِالْقَضَاءِ وَ السُّنَّةِ یَجْمَعُ أَمْرَهُمْ.»(مستدرکالوسائل/7/123) حالا این استدلال اگر مشعشع است لطفا احترام کلام حضرت امیر(ع) را نگه دارید. نباید دربارهي همهي موضوعات و مباحث تنها با آنچه خود آموختهاید قضاوت کنید، و اخلاق علمی اقتضاء میکند تا جایی که ممکن است سخن دیگران را حمل به صحت فرمایید.
آنچه دربارهي انتقاد مالک اشتر نسبت به نصب ابن عباس در آن سخنرانی(رجانیوز/کدخبر:88083) ذکر شد هم، شاهدی بر این ماجرا بود که «حتی برخی از ولایتمداران، علی را متهم به بیعدالتی میکردند.» اگر شما چنین اتهاماتی را به حضرت علی(ع) روا میدانید ما چنین فضایی را موجب غربت علی(ع) میدانیم. البته معلوم است اینکه مالک اشتر چنین سوالی را از علی(ع) پرسیده است، دلیل بر کفر یا نفاق او نیست، ضمن آنکه آنقدر در راه امیرالمؤمنین(ع) فداکارای داشته است، که هیچکس این سؤال او را تضعیف مولا نمیداند. ولی وقتی در آن جامعه، مالک برای چنین مسئلهي نستباً سادهای دچار اشکال میشود، وای بر حال عموم افراد آن جامعه که چقدر راحت میشد آنها را علیه امیرالمؤمنین(ع) فریب داد. بیان این مطلب برای تحذیر از آن بود که وقتی میتوان نسبت به عدالت علی(ع) تردید در جامعه انداخت، باید مواظبت کرد چنین اتهامات ناروایی در جامعهي ولایی ما رواج نیابد. آیا تاریخ برای عبرت گرفتن نیست؟ آیا صرف اینکه «پرسش آزاد است» میتواند ما را نسبت به فضای جامعه و تبعات منفی برخی پرسشگریهای نابجا بیتفاوت نماید؟
آری ما با اینهمه کینهتوزیها و دشمنیها که از جانب منفعتطلبان، و بیخردان داخلی، و جریان استکبار جهانی، نسبت به ولایت فقیه روا شده است، حق داریم نگران مظلومیت مولایمان باشیم. و نظر سید حسن نصراللهِ قهرمان و هوشمند را صحیح میدانیم که مقام معظم رهبری را در ایران مظلوم میدانند.(خبرگزاری فارس؛16 /03 /90) آیا شما دیدگاه سید حسن نصرالله را قبول دارید و برای رفع مظلومیتهای رهبری در بحرانها و در میان خواص بیبصیرت اقدامی کردهاید؟
راستی چرا در همان موقع که سخنرانی بنده ایراد شد این انتقاد را بیان نفرمودید و نبوغ خود را در پیدا کردن اشکالی که کسی بر آن واقف نشده بود آشکار نساختید؟ آیا بنده حق ندارم این سوءظن را به شما پیدا کنم که چون آن سخنرانی در انتقاد از آقای رئیس جمهور که شما مخالف او بودید تلقی میشده، عجالتاً سکوت کردید؟ نکند خدای ناکرده شما هم وارد سیاستبازی شدهاید؟ و یا واقعاً از اتهامات کیهان و رجانیوز ترسیدهاید و یا جو خفقانی وجود دارد؟ پس چرا شما اینچنین راحت میتوانید بنده را تا مرز اشعری مسلکی، انحراف خوارج و گروه فرقان ببرید و کسی به شما کاری ندارد؟ ولی تا یک سایت علیه برخی از مقامات همنظر شما انتقادی وارد بداند محکوم به تعطیلی میشود؟ و اگر کسی علیه ایشان سرمقالهای بنویسد محکوم به دستگیری میشود؟ چرا شما به راحتی میتوانید دانشجویان شریفی را که علیه حکم نابجای مجلس دربارهي وقف اموال دانشگاه آزاد تظاهرات کردهاند اراذل خطاب کنید و ساندیسخور بنامید، و کسی از همفکران شما به شما تذکری نمیدهد؟ چرا هیچ یک از نمایندگان محترم مجلس که با شما همراهی دارند بیاحترامیها و اهانتهای شما به دیگران را محکوم نمیکنند؟
راستی شما چگونه آن تجمع نابجا بر در خانهي بعضیها را میبینید، ولی اینکه آنان با زبان نیشدار خود علیه اساس نظام تبلیغ میکنند را نمیبینید؟ راستی چرا شما دستان لرزان پدر گرامی خود را در برابر «تفسیر به رأی قرآن» میبینید و به حق به یاد دارید، ولی به ناحق «ناراحتی و خشم حضرت امام(ره) در برابر منتظری» را و «آرزوی مرگ کردن امام در برابر سخنان سخیف و ظالمانه منتظری»(صحیفه امام،ج21ص332-نامه به منتظری) را فراموش میکنید و در سخنانی برای او دلسوزی میکنید و به محصور بودن او اعتراض مینمایید؟ البته بنده سوالات بسیار و درد دلهای فراوانی با شما برادر دلسوز دارم که علاقمندم در مجالی دیگر با شما در میان بگذارم.
ولی اساساً برفرض که کسی در سخنانش اشتباهی کرده باشد، چرا اشتباه او را بر سر رقبای انتخاباتی خود میکوبید و وقتی با آنان به مناظره نشستهاید، آنان را به کلام اشتباه دیگری محکوم میکنید؟ آیا این ناشی از تقوای سیاسی شماست؟ آیا سیرهي پدر گرامی شما این بود که در مقام نقد اینقدر بیدقتی به خرج دهد؟ استاد شهید مطهری، دکتر شریعتی را ـ که آنقدر پر اشتباه میدانست ـ اینقدر به باد اتهام و اهانت نمیگرفت.
بنده وقتی به جسارتهای شما در تصریح بر سخنان باطل مینگرم و سهولت اهانت به دیگران را در سیرهي شما مشاهده میکنم بیشتر به ضرورت حضور دیگر ولایتمداران انقلابی در مجلس شورای اسلامی پی میبرم که بتوانند با شهامت مقابل کجرویها ایستادگی کنند و بیمهابا از اصول انقلاب دفاع نمایند.
اگرچه اینکه بنده را به جریانهای رقبای انتخاباتی خودتان ملحق کردهاید، و خواستهاید کار خود را آسان کنید و با یک تیر دو نشان بزنید، ولی مطمئن باشید من با تمام جریانهای اصولگرا که مقابل سادهاندیشیهای امثال جنابعالی بایستند و شما از فهرست خود خارج نمایند، همراه خواهم بود و همکاری خواهم کرد.
*** 9- دربارهي برخی از نمایندگان که ذرهای از درایت سیاسی برخوردار نیستند ***
اما نسبت به اینکه بنده را توهینکنندهي به خود دانستهاید، شاید مربوط میشود به آن کلام که گفتهام «برخی از نمایندگان که ذرهای از درایت سیاسی برخوردار نیستند.» از شما سوال میکنم اگر بنده این عقیده را نسبت به شما و برخی از نمایندگان همفکر شما داشته باشم و حضور شما را در عرصهي سیاست و بر اریکهي قدرت و قانون گذاری ناصواب بدانم، چگونه باید ابراز کنم؟ چطور انتقاد از ولی فقیه و حتی از معصومین(ع) به قول شما جایز است، ولی انتقاد از یک نمایندهي مجلس توهین محسوب میشود؟ بنده که هنوز دست به افشاگری گسترده و بیان انتقادات کامل خود از جانبعالی و همفکرانتان در مجلس شورای اسلامی نزدهام.
اما آیا این درایت سیاسی است که نظر حضرت امام(ره) دربارهي مفسد فیالارض بودن کسانی که «رأی شورای نگهبان را رد کنند و علیه آن اقدام کنند» را قبول ندارید و یا آن را صریحاً ابراز نداشتهاید؟(صحیفه امام،ج14،ص377) آیا این درایت سیاسی است که رهبری را در خشکانیدن ریشهي فتنه مدد نمیرسانید؟ آیا این درایت سیاسی است که در ایام مرگ منتظری نوشتید «به منتظری گفتم اگر پدر من بود وضع شما اینگونه نبود.»(تابناک) آیا نمیدانید امام به منتظری فرمودند: برای اینکه از قعر جهنم نجات پیدا کنید توبه کنید؟(صحیفه امام،ج21،ص331) اگر بنده بپذیرم شما درایت سیاسی دارید، پس باید امام راحل را به دور از درایت بدانم. این نوعی حسنظن است که مواضع غلط سیاسی کسی، تنها به نبود درایت سیاسی تحلیل شود؛ و الا تحلیلهای دیگری هم میتوان داشت. چنانچه حضرت امام در همان نامه، ابتداءً آقای منتظری را به سادهلوحی توصیف فرمودند و سپس در ادامهي آن نامه بیان داشتند که شما با این ساده لوحی که دارید، مملکت را به دست منافقان و لیبرالها خواهید داد. راستی شنیدهام اصلاحطلبهای لیبرالمنش، شما را در لیست خود قرار دادهاند؟
برادر بزرگوار همانطور که حضرتعالی در نامهي خود مرقوم فرمودهاید علاقهي شما نسبت به ولایت فقیه بر ما پوشیده نیست. به تفسیر شما دربارهي ولایت فقیه هم اگر کاری نداشته باشیم، که از مواضعتان تا حدودی معلوم است، میخواهم عرض کنم: علاقه کافی نیست، ولایتمداری در عمل باید ثابت شود.
در خاتمه از اینکه تلویحاً شنوندگان منابر بنده را سطحینگر قلمداد فرمودهاید، با آنکه بیاحترامی به ایشان است و من از جانب شما از آن بزرگواران عذرخواهی میکنم، از شما تشکر میکنم که خواستهاید بار مسئولیتی سنگین را از دوش بندهي ضعیف بردارید. همچنین از توهینهایی که تلویحاً و تصریحاً در حق بندهي ناچیز روا داشتهاید، به دلیل حق بزرگی که پدر گرامی شما بر من دارند درمیگذرم.
پسر کو ندارد نشان از پدر ................
پس نتیجه می گیریم سرنوشت این مردم رو بی بی سی و امثال اونها تعیین می کنند.
اصلا انتقاد چيز بدي است . خلاص
واقعا" آقاي پناهيان سطحي نگر هستند .
واقعا چقدر هم مجمل و كوتاه نوشته اند!