فائزه هاشمی: می خواهم رئیس جمهور ایران شوم
پارسینه: بحران هایی که از برون مرز بر کشور ایران وارد شد،تحریم ها ، حملات به تفکر و ساختار اجتماعی و ... در کنار جدال های سیاسی درون مرز ، رونمایی پرونده های فساد ... جامعه ایرانی را به جایی رساند که نسبت به عملکرد مسئولان بی اعتماد شد. به نظر می رسد این جامعه ، نیاز دارد که دیگر شاهد بازی های سیاسی نباشد تاخود را مهره بازی نبیند، جامعه ایران نیاز به صلح دارد ، نیاز به آرامش اقتصادی و اجتماعی .
دور شدن از خواسته مردم
اصلاح طلبان با رای اکثریت مردم انتخاب شدند، ولی عملکرد این منتخبان در یکسال گذشته باعث کمرنگ شدن امید مردم به عملکرد مثبت مسئولان شده و فاصله بین مردم و دولتمردانی را ایجاد کرده است، علتها را از کجا و از چه زمانی میدانید؟
پایه این فاصله را حفظ قدرت و بقا میدانم. به هر حال مردم مطالبات، حقوق و تقاضاهایی دارند. از سوی دیگر حاکمیت نیز سیاست ها، قدرت و ابزارهایی برای اعمال قدرت دارد و جاهایی که آن مطالبات با سیاستهای حاکمیت مطابقت پیدا نمیکند یا تطبیق کمتری دارد، این فاصله عمیق میشود.
دو حالت میتواند وجود داشته باشد، یکی اینکه حاکمیت به این خواستهها توجه کند تا فاصله کمتر شود. حالت دوم که فعلا" درجریان است این است که به خواستههای مردم توجه کمتری میشود و به عنوان مسئول فکر میکنند که میدانند چه چیزی برایشان خوب است، دائما هم از خواست ملت، نظر ملت، تأیید ملت صحبت میکنند و مدعی هستند براساس خواست ملت حرکت میکنند، این اتفاق که میافتد فاصله بین مردم و مسئولان عمیقتر میشود. من معتقدم این فاصله خیلی زودتر به وجود آمده است و در طول سالها بیشتر و عمیقتر شده است و اگر بخواهم دلیل اصلی به وجود آمدن این فاصله را در یک جمله بگویم این است که «دور شدن سیاستهای نظام چه داخلی و چه خارجی با خواستهها و مطالبات مردم و استفاده روز افزون از قدرت در تحمیل سیاستها باعث این فاصله شده است.»
این فاصله از کی شروع شد؟
اولین مورد جدی آن خلع آقای بنی صدر بود و بعد در مقاطعی کم و بیش اتفاق افتاد، بعضی دورهها کمترو بعضی دورهها بیشتر از سال ۸۴ و با آمدن آقای احمدی نژاد این روند شدت گرفت که اوج آن سال ۸۸ بود، از سال ۹۲ بارقههای امیدی به وجود آمد، ولی کوتاه مدت. مشکل آنجاست که علی رغم پیروزی اکثریت، باز همان اقلیت، با همان سیاستهایی که رأی نیاورده اعمال حاکمیت میکند و رأی اکثریت را دور میزنند، خودی و غیر خودی کردن از طریق سیاستهای حذفی از جمله رد صلاحیت ها، محروم کردن افراد از حقوق شهروندی، تبعیضهای قانونی و غیر قانونی هر چه این سیاستها عمومیتر و فراگیرتر شد فاصلهها بیشتر شد. هر چه از دموکراسی به معنی توجه به نظر اکثریت دورتر شدیم این فاصله بیشتر شد. در کشور ما چندین انتخابات (مجلس، خبرگان، ریاست جمهوری و شورای شهر و روستا) وجود دارد. انتخابات برگزار میشود، ولی در عمل نظر اقلیت عملی میشود.
اصلاح طلبان شاخصهای اصلاح طلبی را فراموش کرده اند
بخشی از این فاصله هم به خود اصلاح طلبان مربوط میشود. عمده اصلاح طلبان در قدرت هم شاخصهای اصلاح طلبی را فراموش کرده اند. آنها یادشان رفته به چه دلیل مردم به آنها رای داده اند و چه قولهایی به مردم داده اند. یادشان رفته که مردم، چون خواستار تغییر هم در سیاستها و هم در رویهها بوده اند به آنها رأی داده اند. ما اصلاح طلبان نیز در جاهایی که اختیار و قدرت داشتیم شاخصههای توسعه و اصلاح طلبی را رعایت نکردیم. مهمترین این شاخصها شایسته سالاری، چرخش نخبگان، مبارزه با فساد چه مالی و چه اخلاقی، عدم انحصار، و... است که اتفاق نیفتاد. ما نیز دچار سوء مدیریت و دنبال منافع خودمان هستیم. ما نیز نسبت به مشکلات بی تفاوت شده ایم و خودمان بخشی از این مشکلات شده ایم، ما هم نسبت به خواست مردم نه تنها بی تفاوت بودیم بلکه بعضا در مقابل آن ایستادیم. در حال حاضر این فاصله که واقعی و به حق است.
باید با دنیا تعامل کنیم
با حضور حسن روحانی به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری شاهد حضور افرادی پای صندوق رای بودیم که حتی پیش از این در انتخابات قبلی شرکت نکرده بودند. این افراد اصلاح طلبان را باور کردند. شعار روحانی بهبود شرایط معیشتی و اقتصادی بود، اما بعد از حضور ایشان در کسوت رئیس جمهوری شاهد ریزش این باور شدیم و همه کسانی که رای دادند بیشتر از اصولگرایان، منتقد دولت و اصلاح طلبان شدند. چه اتفاقی برای اصلاح طلبان رخ داد؟ خودشان نخواستند شرایط بهتر شود یا اصولگرایان اجازه ندادند یا برون مرزی اتفاقی رخ داد؟
پاسخ به این سوال چند بخش دارد. یک بخش موانعی است که اصولگرایانی که بخشی از بدنه حاکمیت هستند برای دولت ایجاد میکنند. بخش دیگر نیز به سیاست خارجی مربوط میشود. در دنیای امروز که همه چیز جهانی است یا باید مثل کره شمالی دور خودمان حصار بکشیم و فقر مطلق، ظلم مطلق و شرایط بدی که آنها دارند را داشته باشیم یا باید با دنیا تعامل داشته باشیم وبر این اساس نیاز است تا سیاست خارجی مان متفاوت از اکنون باشد. سیاست خارجی فعلی هم دست دولت را در بسیاری از موارد بسته و هم فشارهای خارجی را روز به روز بیشتر کرده است. به عنوان مثال با FATF که هدف آن مبارزه با پولشویی و تامین مالی تروریسم و ایجاد شفافیت در نظام بانکی از طریق روشن بودن منشأ و مبدأ پول است مقابله میکنیم. اتحادیه اروپا برای نجات برجام بعد از خروج آمریکا ساز و کاری به نام اینستکس را طراحی کرده که شرط اجرایی شدن آن مطابقت قوانین بانکی ما با FATF است. ما FATF را قبول نمیکنیم، به اروپا هم ناسزا میگوییم نمیتوانیم هر کاری دلمان میخواهد انجام بدهیم و انتظار داشته باشیم دنیا با ما همراه باشد، و یا سیاستهای ما در منطقه، این اعمال و این مواضع نیز سبب فلج شدن بخشی از دولت شده است.
اول حقوق ایرانیها را تأمین کنید
میگویند مقاومت، اما مقاومت درمقابل چه و برای چه؟ شاید مقاومت زمانی لازم بوده، آیا همه راهها نباید به رفاه و توسعه و تامین معیشت و حقوق شهروندی و یک ایران آباد و آزاد منتهی شود؟ مقاومت میکنیم به چه چیزی برسیم؟ مسیر را برعکس میرویم. چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. اول در ایران خودمان حقوق مردم را تأمین کنیم بعد به دیگران کمک کنیم. این گونه کسی حسن نیت ما را باور نمیکند.
بنزین در شورای اقتصاد سران گران شد
وجود شورای سران سه قوه در امور اقتصادی، هماهنگی بین قوا قبلا هم بود. اختیاراتی که شورای اقتصاد سران پیدا کرده است هم به استقلال و تفکیک قوا آسیب رسانده و هم موازی کاری است که اختیارات قوه مجریه را محدود کرده است. به اینها اضافه کنید حضور و دخالت گسترده امنیتیها در بسیاری از حوزهها که به وظایف آنها ارتباطی ندارد از جمله فعالیتهای اقتصادی، دخالت در انتخابات ها، حضور در قوه قضائیه و دادگاهها و بسیاری موارد دیگر.
با بحران مدیریت روبرو هستیم
بخش آخر به خود دولت بر میگردد، عملکرد دولت فارغ از موانع فوق نیزقابل تأیید نیست. در حال حاضر با بحران مدیریت یا سوءمدیریت گسترده و فراگیر و ناکارآمدی روبرو هستیم. متأسفانه ملاک انتخاب مدیران در سطوح مختلف شایستگی نیست. این مشکل فقط خاص دولت نیست، بلکه در مورد شهرداری و شورای شهرو سایر جاهایی که در اختیار اصلاح طلبان است نیز صدق میکند. عموما" انتخاب مدیران ربطی به تخصص آنها ندارد. در حال حاضر ملاک انتخاب عمده مدیران حزبی، باندی، خانوادگی، قومی و قبیلهای و... است و یا مدیران باید از نهادهای خاصی باشند. وقتی مدیر توانایی یا شایستگی اداره بخش خود را نداشته باشد، خیلی مسائل مثل بسیاری از فسادها، ناکارآمدیها و مشکلات عدیده پیش میآید. بخش مهمی از مشکلات دولت و بدنه اصلاح طلبان که با رای مردم در جایگاههایی قرار گرفته اند، موانعی است که اصولگرایان ایجاد میکند و بخشهایی هم به عملکرد خودشان مربوط است.
اصلاح طلبان هم از شاخصهای اصلاح طلبی فاصله گرفته و نسبت به شرایط حاد موجود بی تفاوت شده اند، اکثراصلاح طلبان هم مشابه اصولگرایان بر بقا و حفظ خود به هر قیمتی فکر میکنند. اضافه کنم که نبایستی فکر کنیم اصلاح طلبی مرده است و یا زیر سئوال است، اصلاح طلبی بایستی توسط جریان سومی احیا شود، کاری است که مردم خود دارند دنبال میکنند. یعنی اصلاح طلبان فرصت سوزی کردند و به بن بست رسیده اند، از جامعه فاصله گرفته اند، از سال ۹۶ تا کنون چند درصد از احزاب و یا مدیران اصلاح طلب در کنار مطالبات مردم ایستادند؟ اکثرا" بیانیهها و مواضعشان تأیید سیاستهای غلط و حمایت ضعیف و با هزار شرط بود. اصلاح طلبان در خودشان نیز که نماد آن شورای عالی اصلاح طلبان است دموکراتیک عمل نکرده اند، یعنی آنها هم لیستهای انتخابات را مشابه شورای نگهبان مهندسی میکنند.
دولت سرمایه گذاران خارجی را ناامید کرد
اصلاح طلبی همچنان به راه خودش ادامه میدهد، ولی ما اصلاح طلبان دیگر در رأس آن قرار نداریم. شاخصهای اصلاح طلبی مشخص است، اما ما خارج از آن مسیر عمل میکنیم و دچار انحراف شده ایم. آن زمان که برجام امضا شده بود، هیئتهای خارجی به ایران آمدند تا فعالیت اقتصادی شان را در ایران گسترش دهند، ولی ناامید میشدند و میرفتند چرا که دولت برنامهای مشخص برای استفاده از فرصتهای برجام را نداشت.
وقتی مدیران قابل به کار نمیگیریم، نتیجه همین میشود. ضمن آن که ثبات هم نداریم. یعنی تصمیم گیری میشود یکسری وارد سرمایه گذاری و کار و تولید میشوند یا خارجیها قصد میکنند که بیایند، پشت سر آن تغییرات در سیاستها و قوانین و آیین نامه ها، این تلاشها را دود میکند و به هوا میفرستند و ورشکستگی و مشکلات مالی و ... در کنار این بی ثباتی، برخوردها و دستگیریها را هم داریم و همچنین ورودهای امنیتی که همه اینها هم به مانعی در کار دولت تبدیل میشود و البته گاهی عملکرد دولت هم خود منتج به این بی ثباتیها و مشکلات میشود.
روحانی مسیر احمدی نژاد را رفت
مردم میگویند اگر قرار است هر کاری توسط اصلاح طلبان انجام شود با مانع روبرو میشود، بگذاریم طیف مقابل بیاید تا ببینیم چه کاری انجام میدهد. به نظر شما اگر دولت در اختیار اصولگرایان باشد وضعیت معیشتی مردم بهتر میشود؟ چون گفته میشود اقتصاد دست آنهاست.
نمیشود این پیش بینی را کرد. در دوره آقای احمدی نژاد، رئیس جمهور، مجلس و. همه در یک پایگاه فکری قرار داشتند و دیدیم که مملکت چگونه تخریب شد، بگذریم که در دوره دوم ایشان، با هم به اختلاف خوردند، طوری خراب شد که آقای روحانی هم نتوانست کار اساسی بکند و در نهایت ایشان هم مسیر آقای احمدی نژاد را رفت.
تجربه نشان نداده است که با آمدن اصولگراها همه چیز درست میشود. من از یک جنبه دیگر این موضوع را مورد بحث قرار میدهم. وقتی مشکلات را میبینیم، که بخشهایی را توضیح دادم، و گویی در هر دو طیف اصلاح طلبان و اصولگرایان هم ارادهای برای اصلاح و رفع مشکلات و افتادن در مسیر درست وجود ندارد.
نیاز کشور به تغییر عمیق در سیاستها
برای این که مردم و دولت مردان به هم نزدیک بشوند چه باید کرد؟
کشور ایران تغییر عمیق سیاستها را لازم دارد، همان کاری که گورباچف، رهبر شوروی در آنجا کرد. در دوران جنگ سرد شوروی در رقابت با آمریکا و پا به پای آمریکا در توسعه سلاحها حرکت میکرد، یعنی بخش عمده بودجه در این مسیر مصرف میشد تا از آمریکا عقب نماند، این را بگذارید کنار اقتصاد دولتی و تفکرات بسته سوسیالیستی، گورباچف متوجه شد این سیاستها سبب مشکلات غیر قابل حل وعمیقی در کشور شده است بنابراین با شهامت قابل توجهی سیاستها را عوض و به سمت تغییر اساسی بدون هزینه دادن مردم و انقلاب رفت، و به تبع آن چین و اکثر کشورهای کمونیستی هم به سمت اقتصاد باز رفتند و کشورشان را نجات دادند. البته الان پوتین دوباره همان رویاها را دارد. در ایران تغییر درسیاستهای خارجی و داخلی نیاز است و اگر هدف منافع ملی، حقوق و معیشت مردم، و استفاده بهینه از منابع، و یک ایران آباد و آزاد باشد این میتواند مردم را به حکومت نزدیک کند که این تغییر عمیق بنظر من اگر قرار باشد بی هزینه برای مردم و کشور باشد فقط از عهده آقای خامنهای -در جایگاه رهبری - بر میآید.
هنر دیپلماسی نداریم
سیاستهای جهانی عادلانه نیست و بر اساس قدرت و اصول دیپلماسی شکل گرفته است، هر کسی که قدرت و مدیریت قوی تری دارد منافع بیشتری کسب میکند. هنر دیپلماسی این است که در این دنیای ظالمانه بیشترین منافع را برای کشور کسب کند. میگویند به آمریکا یا اروپا یا این و آن نمیشود اعتماد کرد. قرار نیست اعتماد کنیم، پایه روابط خارجی اعتماد نیست. آنها برای منافع خودشان تلاش میکنند، ما هم باید با درایت و با عقلانیت منافع خودمان را از چنگ قدرتهای دنیا بیرون بکشیم. اما این اقدامات نیاز به مدیران شایسته و متخصص و سیاستهای عاقلانه دارد.
میگوییم آمریکا ظالم است، تحریم وضع کرده دارو به ایران نمیرسد و ..، اما این تحریم از کجا آمده است؟ مگر آمریکا دشمن ۴۰ ساله نیست؟ از دشمن انتظار داریم که رأفت داشته باشد؟ ازدشمن انتظار داریم ضربه نزند؟ طبیعی است که ضربه میزند. باید با سیاستهای درست و بکارگیری اصول دیپلماسی نگذاریم کار به این مراحل برسد، چوب ندانم کاریها و روشهای غلط خودمان را میخوریم.
کسی خواهان تجزیه طلبی نیست
بحثهایی درخصوص و سوریه شدن ایران، مصر شدن ایران و تونس هم مطرح است. به نظر شما این تحلیلها تا چه میزان با شرایط ایران و نگاه مردم به وضعیت نزدیک است؟
معتقدم این رفتارها فرافکنی است. در اعتراضات اخیر، حتی قبلیها هم، شعاری از سوی مردم برای تجزیه نشنیدیم. اگر دنبال تجزیه هستند در شعارهایشان بایستی مطرح بشود. در خوزستان که یکی ازمراکز اصلی اعتراضات بود و شاید بیشترین آسیب را هم داشت شعاری برای تجزیه طلبی نبود. بنظرم با بیان این بحثها قصد تلقین در تفکر مردم را دارند.
تبعیضها زنان را فعال اجتماعی کرده است
مدتی است که سردستگی فعالیتهای مدنی، اجتماعی و حتی سیاسی در جهان را زنان به عهده گرفته اند و، اما این زنان فقط دنبال حق خود نیستند بلکه مطالبات جامعه را، حتی خواستهای مردان را نیز عنوان کرده و پیگیری میکنند. تحلیل شما از تلاش زنان برای اصلاحات در کل جهان چیست؟
در کشورهای در حال توسعه و جهان سوم وحتی تا حدودی در کشورهای توسعه یافته حقوق خانمها نادیده گرفته شده و جنس دوم دیده میشوند حتی در کشورهای توسعه یافته نیز مبارزه زنان برای برابری بایستی ادامه داشته باشد. خانمها آسیب پذیری بیشتری دارند. قوانین کشورمان را مرور کنید. خانمها علاوه بر شرایط نامناسب که شامل همه میشود، با قوانین تبعیض آمیزی روبرو هستند که آنان را از حقوق بدیهی و اولیه شان محروم کرده است. قوانین تبعیض آمیز، حذف زنان از عمده مدیریتهای کلان و آمار پایین زنان مدیر علی رغم تواناییها و شایستگی هایشان، و حتی محدودیت در موضوعات خیلی معمولی و عادی، چون رفتن به استادیوم، دوچرخه سواری و موتور سواری خانمها و... هم خنده دار است و در عین حال عمق فاجعه را نشان میدهد.
زنان برای رسیدن به مطالباتشان هزینه میکنند و احساس ظلم بیشتری میکنند، شاید به همین دلیل است که خانمها فعالتر و با انگیزهتر هستند، چون دچار ظلم و تبعیض مضاعف هستند. البته خانمها با برنامه تر، صادق تر، مدیرتر و منظمتر هستند. بسیاری از حرکتهایی که زنان شروع کرده اند به نتیجههایی رسیده است.
بابا میگفت: مشکل خود شما زنان هستید
نماینده مجلس بودید و مطالبات زنان را پیگیری کردید در ادامه هم زنان دیگری وارد مجلس شدند، اما با گذشت ۴۰ سال، شاهدیم که همچنان لوایح منع خشونت علیه زنان، برابری شغلی و... بلاتکلیف مانده است، مانع اصلی کجاست؟
ایران یک کشور سنتی است، فرهنگ مردانه و نظام مردسالاری باعث شده است که حتی خیلی از خانمها نیز به برابری حقوق زنان و مردان و به توانایی زنان اعتقاد نداشته باشند. مادر پسرش را آزاد میگذارد، ولی دختر محدود میشود. این فرهنگ مردسالاری درمجلس، دولت، نهادهای حکومتی، جامعه و در بین سیاستمداران و تصمیم گیران و... وجود دارد. میگویند دین است، اما این گفته درست نیست. معتقدم این مردسالاری برداشتهایی از دین است. برخی مراجع تقلید به برابری زن و مرد در بسیاری از مسایل اعتقاد دارند، مراجع تقلیدی هم داریم که میگویند حقوق زن نصف حقوق مرد است. دین باید عادل و به روز باشد. ضمن این که ۹۹ درصد مطالبی که به عنوان دین در این زمینه مطرح میشود در قرآن و سایر منابع وجود ندارد.
بابا همیشه میگفت: مشکل، خود شما زنان هستید. اگر خودتان به هم رای بدهید تمام مجلس میشود زنان، بعد هر کاری میتوانید انجام دهید، البته این حرف جواب دارد که فعلا" بحث ما نیست. در حال حاضر ۱۷ زن درمجلس حضور دارند. آیا ۲۷۸ نماینده مرد به لوایح و طرحهای بر ضد اختیارات خودشان رای میدهند؟ در حوزه زنان، اصلاح طلب و اصولگرا با هم فرق زیادی ندارد. همه دنبال منافع جنسیتی خود هستند و نمیخواهند حقوق ناعادلانۀ در اختیارشان را محدود کنند. البته مردانی هم هستند که به برابری زن و مرد معتقدند، اما تعدادشان اندک است و باید با تلاش زیاد مردان را متقاعد کنیم که این اسلام نیست که به جامعه تحمیل میکنید.
ضمن آن که موضوعاتی را مجلس قبول میکند، اما در شورای نگهبان رد میشود. باز تعدادی از علما در شورای نگهبان نشسته اند که تنوع نظر بین آنها وجود ندارد و بین آنها عمدتا" چالشی در بحث زنان نیست. به نظرم اگر کسی در حوزه زنان تا امروز کاری انجام داده شق القمر کرده است.
معتقدم خانمهای مجلس فعلی در ارائه طرح ها، لوایح و همچنین کرسیها و پایگاههایی که در مجلس به دست آورده اند از همه مجالس قبلی بهتر عمل کرده اند. با توجه به موانع زیاد نمیشود انتظار بیشتر داشت. مجلس ششم اکثرا" اصلاح طلب بودند، ولی تقریبا" تمام مصوبات آنها در شورای نگهبان رد شد و چیزی از مجلس ششم به یادگار نماند؛ بنابراین با این نظر که زنها در مجلس یا دیگر جاها چه کرده اند موافق نیستم، اگر شرایط را بدانیم این را نمیگوئیم.
اختلاف نظرها مانع پیشرفت زنان
وقتی مطالبات زنان در مجلس به نتیجه نمیرسد به کف خیابانها کشیده میشود و ابعاد دیگری پیدا میکند که حتی سواستفاده برون مرزی ایجاد میکند نباید درایتی در این مورد داشت و بستر را باز کرد تا طرحها و لوایح در مجلس و یا در جای دیگر به نتیجه مثبت برسد؟
این مهم است، ولی متاسفانه این درایت نه فقط در حوزه زنان وجود ندارد، اگر درایت بود که ایران گلستان بود. ۱۰ سال اول بعد از انقلاب جنگ بود. ولی ۴ سال اول دورهای که بابا، ریاست جمهوری را به دست گرفت هماهنگی بین نهادهای قدرت بود و اتفاقات خوبی در حوزه زنان و سایر حوزهها رخ داد. ناهماهنگی در قدرت از دوره دوم ایشان شروع شد و به جایی رسید که حتی برنامه تعدیل اقتصادی هم متوقف شد.
برنامه تعدیل اقتصادی همان طرحی بود که آقای احمدی نژاد به عنوان هدفمندی یارانهها با روشهای بسیارغلط و وارونه اجرا کرد و اوضاع را خراب کرد و مورد حمایت کسانی قرار گرفت که مخالف تعدیل اقتصادی بودند. متاسفانه تدبیر و عقلانیت ازدوره دوم بابا، کمرنگ و لجبازیها بیشتر شد و از مسیر به تدریج منحرف شدیم و در دوره آقای احمدی نژاد به اوج خودش رسید بنحوی که بعد هم آقای روحانی نتوانست کاری کند.
برگردیم به گفتن از حقوق زنان
برگردیم به حوزه زنان، خیلیها و حتی زنان اصلاح طلب ایراد میگیرند و میگویند مگر استادیوم رفتن زنان چقدر مهم است که در اولویت قرار گیرد من میگویم تمام موضوعات زنان در اولویت است مگر ما قرار است اولویت بندی کنیم؟ باید از هر مطالبه زنان حمایت کرد و همراه بود. مهم تضییع حقوق است.
چقدر دختران ما پشت در استادیوم آمدند، دستگیر شدند، کتک خوردند، زندان رفتند، هزینه دادند و حتی خودکشی کردند به هر حال برای اینها اولویت بوده، پس برای ما نیز بایستی باشد. ما عین خیالمان نبود و به محض این که فیفا به ما فشار آورد، درها را باز کردیم. این همان بی تدبیری است که بر جامعه، مردان و زنان تحمیل شده است. اگر یک کمی با عقلانیت عمل میکردیم از اول و بدون فشار این تصمیم را میگرفتیم. این موضوع نه با شرع منافات و نه با فرهنگ و اخلاق و قوانین تعارض دارد.
معتقدم اگر دخترها به استادیوم بروند بی فرهنگی و بی اخلاقیها در استادیومها جمع میشود و با حضور زنان فضا سالمتر هم میشود. اما با فشار خارجی و به دلیل تعلیق نشدن فوتبال درهای استادیوم باز میشود. این توهین به شعور و حقوق مردم است. فقط سیاست مرغ یک پا دارد، از حرف غیر منطقی و غیر عقلانی خود نباید کوتاه بیائیم، اگر یک قدم عقب برویم مردم ده قدم جلو میآیند، آنگاه اقتدار ما زیر سئوال میرود. سایر مسایل هم به همین سادگی است که به اشتباه با هدف حفظ قدرت و تا حدودی نیز لجبازی هر کدام به یک بحران تبدیل شده و میشود. در حالی که اگر حقوق طبیعی و بسیار اولیه جامعه واز جمله زنان را متوجه رعایت کنند، مدیریت همراه با تدبیر را پیشه کنند، نه تنها قدرتشان ضعیف نمیشود بلکه همین مردم تحت فشار حامی و طرفدار نیز خواهند شد. در نتیجه حاکمان میتوانند علاوه بر این قدرت ظاهری که بنظرم مشروعیت آن زیر سئوال است قدرت واقعی و مقبولیت نیز کسب کنند.
باید از گفتگو عبور کنیم
معاونت زنان ریاست جمهوری طرحی به نام «گفتگوی بین نسلی» را پیشنهاد داده است که بخشی از آن حجاب است و در مورد آن بحث میکنند تا به نتیجه مناسب برای گفتگو با نسل جوان برسند.
چقدر بحث و گفتگو؟ باید وارد عمل شویم. هر محدودیتی، بخصوص اگر با منطق و عقل هم همراه نباشد افراط میآورد. نمیدانم چرا دین و قانون باید به روز شود، اما سیاستها نباید به روز شود؟ قوانینی که داریم مقدستر از قرآن یا منابع دینی که نیستند. این همان سماجت غلط است که توضیح دادم و فکر میکنیم اگر جایی کوتاه بیاییم دیگر نمیتوانیم جلوی مردم را بگیریم و مجبور هستیم تا آخر کوتاه بیاییم. در حالی که اگر کوتاه آمدن به نفع دین، کشور، مردم و حکومت است و رابطه بین مردم و حکومت را تقویت میکند چرا نه؟
اجبار ممکن است در کوتاه مدت جواب بدهد، ولی نمیتواند راه حل دایمی باشد، بخصوص در مواردی که با اعتقادات و باورهای جامعه سر و کار دارد. به روز نکردن سیاستها و قوانین و بی توجهی به مطالبات جامعه موضوعاتی است که به گسترش دین کمک نکرده است. متأسفانه به جایی رسیده ایم که درشاخصهای توسعه رتبه پایین و در موضوعات بد مثل اعتیاد، فساد، رشوه، بی اخلاقی و... دررتبه بالای جهانی قرار داریم. باید یک آسیب شناسی و بازنگری داشته باشیم.
معاونتهای زنان در تمام ارگانها وجود دارد که به نظر بی حاصل و کلیشهای عمل کرده اند. نظر شما چیست؟
البته به این شدت قبول ندارم. یکسری معاونها و مشاورهایی داریم. اعتقاد دارم معاونت زنان و یا مشاور امور بانوان لازم است. چون در حوزه زنان و یا مثلا" جوانان که معضل وجود دارد نیاز به مرکزی خاص دارد تا فکرکنند، برنامه ارائه کنند، و دنبال کنند تا به سرانجام برسد. اما اگر متولی نداشته باشد همین اندک هم به جایی نمیرسد. بطور مثال با پیشنهاد معاونت حوزه زنان، آقای روحانی در دوره دوم بخشنامه داد که ۳۰ درصد مدیریتها در سطوح مختلف به خانمها داده شود. آقایان به حوزه زنان توجه نمیکنند و به رشد و پیشرفت خانمها اعتقاد ندارد. زنان اگر پایگاهی نداشته باشند چطور پیشنهادات خود را ارایه و دنبال کنند؟ در کشورهایی که تعداد نمایندگان یا وزیر زن قابل توجه است به این دلیل نیست که بصورت طبیعی به این جا رسیده باشند بلکه با همین روشها و سهمیهها شروع شده و به جایگاه واقعی خود نزدیک شده یا رسیده اند.
۲۰۰ نفری کاندیدای ریاست جمهوری شویم
خیلی از زنان تلاش کردند یک زن رئیس جمهور شود، یکی از کسانی که به صورت نمادین تلاش زیادی کرد و متاسفانه چند وقت پیش از دنیا رفتند، اعظم طالقانی بود. کسانی بیشتر از ایشان هم تلاش کردند چرا یک زن در ایران نمیتواند رئیس جمهور شود؟
یک زن میتواند رئیس جمهوری ایران شود. قانون اساسی یکی از شرایط رئیس جمهوری را «رجل سیاسی» عنوان کرده. در تعدادی از آیههای قرآن رجل به عنوان بشر استفاده شده (و نه مرد)، در فرهنگنامه دهخدا یا معین نیز مرد به معنای بشرهم است، همچنین رجل سیاسی اصطلاحی است به معنی چهره شناخته شده سیاسی و نه فقط مرد.
آقای بهشتی در زمان تدوین قانون اساسی به دلیل فضای غالب آن زمان به عمد کلمه «رجل سیاسی» را به جای «مرد» استفاده کرد تا اگر در آینده شرایط مناسب بود و جامعه از تعصبها خارج شد، قانون مانعی برای رئیس جمهوری یک زن نباشد. متاسفانه به دلیل تفکر حاکم بر شورای نگهبان، آنها رجل را مرد تفسیر میکنند. اگر علمایی با تفکر روشنتر و بدون تعصب آنجا بودند شاید این اتفاق رخ نمیداد.
اعظم خانم هم هر بار ثبت نام میکرد تا شورای نگهبان را به اجبار به تفسیر واقعی این کلمه برساند. اما متاسفانه شورای نگهبان با نگاه مردانه و نه عالمانه این قانون را بر اساس همان سیاست مرغ یک پا دارد تفسیر میکند. پیشنهاد میکنم این بار همه ثبت نام کنیم تا به جای یک اعظم خانم، ۲۰۰ خانم کاندیدا برای نامزدی ریاست جمهوری داشته باشیم تا هم یاد اعظم را گرامی بداریم و هم شاید شورای نگهبان تغییر نظری بدهد.
بعنوان حرف آخر دوست دارم درباره چشم انداز ایران مطلبی بگویم. هر کشوری برنامه توسعهای دارد در دوره ریاست جمهوری بابا سند چشم انداز را داشتیم که پیش بینی شد تا سال ۱۴۰۰ به کشور اول منطقه تبدیل شویم. بگذریم که آقای احمدی نژاد گفت: ما همین الان اول آسیا و یا جهان هستیم و لذا نیازی به این سند نداریم و آن را کنار گذاشت؛ و یا قبل از انقلاب میگفتند «هر ایرانی، یک پیکان» و الان با اتفاقاتی که در جامعه میافتد و شرایطی که وجود دارد با توجه به اظهار نظر آقای روحانی بعد از مسائل پیش آمده در مورد بنزین که گفتند دوربینها پلاکهای خودروها را ثبت میکنند به نظر میرسد سیاست کلان این است: هر ایرانی یک دوربین، هر ایرانی حداقل یک پرونده قضایی " البته بخشی از این دوربینها میتواند مفید باشد و در رصد تخلفات رانندگی و کنترل اوباش و حفظ امنیت کشور به کار گرفته شود، ولی به هر حال در بیان این دو شعار هم شوخی و هم جدی وجود دارد و امیدوارم شاهد تغییر سیاستها باشیم.
هر وقت تونستی از سد شورای نگهبان عبور کنی همه بهت رأی میدن!!!
اینجا بمونی تو صف نوبتت میشه ... اشرار قبلی نوبتشون شد از اصلاح طلب پریدیم بغل اصولگرا از اصولگرا پریدیم بغل اصلاح طلب. الانم قراره بپریم تو بغل خلبان سردار املاک نجومی
ممنون پارسینه منتشرکن
فائزه هاشمی بیشتر به درد
فرمانداری شهر حیفا میخورد!
همان پدر گرامیتان بود واسه ما بسه دختر جان !!!!!!
پدرت از سد شورای نگهبان نتونست سال 92 عبور کنه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!