رضا استادی: قلادههای طلا فيلم سياسی نيست
نويسنده: علي نيکفرجام
شايد «رضا استادي» را بيشتر به خاطر حضورش در پشت صحنه پروژههاي بزرگي چون مختارنامه بشناسيد؛ استادي همان کسي است که در برنامه «صبح به خير ايران» بحث داغ دستمزدهاي ميليوني عوامل سينما را افشا کرد که تا مدتها ادامه داشت. بررسي فيلم «قلادههايطلا» از چند منظر بهانهاي شد تا به سراغ او برويم و نظرش را جويا شويم. استادي بر خلاف منتقدان زيادي که سعي ميکردند با محافظهکاري درباره اثر طالبي صحبت کنند نقدهاي زيادي به اين فيلم داشت اما براي آن که يک طرفه به قاضي نرفته باشيم با عوامل «قلادههايطلا» از جمله تهيه کننده، کارگردان و حميدرضا پگاه هم تماس گرفتيم که هيچ کدام حاضر به انجام گفتوگو نشدند.
مصاحبه را با سئوالي شروع ميکنم که بيشتر از هر موضوع ديگري سينماي امروز ما را درگير خود کرده است، اينکه آيا نسبت دادن صفت سياسي به فيلمها کار درستي است؟
بله چنين تعريفي وجود دارد و سينماي سياسي بهعنوان يک گونه در سينماي جهان وجود دارد و بسياري از فيلمها از گذشته تا امروز در اين دستهبندي قرار ميگيرند چنانکه اگر بخواهيم مثال بزنيم، فيلمهاي «اوليور استون» فيلمهاي سياسي محسوب ميشود، فيلمهايي مانند «نيکسون»، «جي.اف.کي» يا فيلم مشهور «Z» ساخته «کاستا گاوراس» هم فيلم سياسي است.
در تيزرهاي تبليغاتي اين فيلم روي اين نکته تاکيد بسيار شده که «قلادههايطلا»، «سياسي ترين فيلم تاريخ سينماي ايران» است. به نظر شما اين فيلم با اين صفت نسبت دقيقي دارد؟
فيلمهاي سياسي که از آنها نام برديم، پس از اينکه ساخته و نمايش داده شدند و حتي سالها بعد، صفت فيلم سياسي از سوي مخاطبان و منتقدان به آنها اطلاق شد؛ درصورتي که «قلادههايطلا» فيلمي است که خود سازندگانش از همان ابتدا اعلام کردند که فيلم ما سياسي است و اين مهمترين تفاوت «قلادههايطلا» با فيلمهايي است که در جهان از آنها بهعنوان فيلم سياسي نام برده ميشود. ولي بههرصورت سينماي سياسي سينماي مشخصي است، سينمايي است که قدرت را به چالش ميکشد و البته با سينماي پليسي، جاسوسي و حادثهاي بسيار متفاوت است.
برداشتي که بهعنوان يک مخاطب از کليت اين فيلم داشتم اين بود که حجم بالاي اکشن و اتفاقات جاسوسي بهحدي بود که بر بار سياسي فيلم ميچربيد، آيا شما هم چنين نگاهي داريد؟
من معتقدم که «قلادههايطلا» فيلم سياسي نيست؛ چرا که يک فيلم براي سياسي بودن بايد نگاه غير دولتي و بيطرفانهاي داشته باشد؛ ولي اين فيلم نگاه بيطرفانهاي نسبت به موضوعات ندارد و از سوي فيلمسازي ساخته شده که نگاه و ديدگاه مشخصي به مسائل داخلي جامعه دارد. توجه داشته باشيد که اين با نگاه ما به اتفاقات جهاني متفاوت است، بهعنوان مثال فيلم «بدرود بغداد» بيانکننده ديدگاه جامعه ما درخصوص اتفاقات کشور عراق و حضور آمريکاييها در آن کشور است. چنين فيلمي هم يک فيلم سياسي است ولي وقتي صحبت بر سر موضوعات داخلي باشد، ما افراد مختلفي را داريم که نظرات مختلفي دارند و اين چيزي است که در فيلم «قلادههايطلا» ديده نميشود و فيلم بيانکننده برآيند نظرات همه اقشار نيست. ضمن اينکه چيزهايي که از ذهنيت کارگردان به فيلم افزوده شده، اين فيلم را بيشتر به سمت يک اثر اکشن برده تا يک اثر سياسي.
من به عنوان مخاطب و به تجربه شخصي اين نظر را ميدهم اما آيا در تاريخ سينماي ايران سابقه داشته که يک مدير دولتي آن هم در رده بالاي حفاظتي گناهکار نشان داده شود؟
با توجه به فيلمنامه، به هرحال اين داستان بايد مقصر داشته باشد و براي اينکه داستان باورپذير باشد نياز است که يک سري مسائل بهتصوير کشيده شود تا داستان پيش برود و تا حد امکان باورپذير باشد. توجه داشته باشيد که بدون داشتن اين نکات نميتوان ادعا کرد که فيلم داستان خيلي خاصي دارد. بهنظر من ذکر اين نکات مهم است اما به جاي اينکه به دنبال اين باشيم که نشان بدهيم در يک سازمان تخلفي صورت گرفته، بهتر است پيش از آن درباره نقش مثبت آن سازمان به اندازه کافي صحبت کرده باشيم.
به نظر شما ضعف فيلم در کجاست؟
مشکل «قلادههايطلا» در پراکندهگوييهاي متعدد است و اينکه فيلم سعي کرده به همه مسائل بهصورت يکجا بپردازد. به نظرم بهتر بود که فيلم يکي از موضوعات آن دوره را مد نظر قرار ميداد. از نگاه بنده اين زاويه ديد غلطي است که از زاويه شخصيتي به داستان نگاه شود که مامور «MI6» است و ماموريت پيدا ميکند که به ايران بيايد و در آشوبها شرکت کند. بنده خوشبختانه حجم بسيار زيادي از کتابهاي جاسوسي و پليسي خارجي را مطالعه کردم و بهعنوان يک بيننده، آن چيزهايي را که در اين فيلم ديدم هيچ شباهتي به آنچه که تا به حال مطالعه کردم ندارد، شخصيتهاي «قلادههايطلا» بسيار سرهمبندي شده شکل گرفتهاند، واقعا ايده اينکه فردي روي يک کشتي تفريحي روي دريا نقشه بريزد خيلي کودکانه است. من شخصا اگر جاي طالبي بودم بهجاي اينکه از ديد مامور سازمان اطلاعاتي انگلستان داستان را جلو ببرم از ديد يکي از افراد نقطه مقابل داستان را شکل ميدادم، البته بايد ديد که طالبي چه هدفي را مد نظر قرار داده بود.
به نظر ميرسد تشخيص اينکه شخصيت اول فيلم چه کسي است اصلا کار سادهاي نبود و تا پايان فيلم اين سئوال بهصورت مبهم باقي ميماند.
از ديد من علي رام نورايي (مامور MI6) نقش اول را برعهده دارد؛ اما مشکل اين است که اين بازيگر توانايي ايجاد همذاتپنداري با مخاطب را ندارد، هرچند که ممکن است بازيگر اکشن خوبي باشد؛ البته يک دليل ديگر هم وجود دارد، بههرصورت چون فيلم مسائل وسيعي را مد نظر قرار داده است، بيشتر سعي شده تا از زاويه ديد سوم شخص به داستان فيلم نگاه شود.
نظر شما در مورد مسئله انتخاب بازيگر در اين فيلم چهطور بود؟
اين فيلم به شدت با مشکل انتخاب بازيگر مواجه بوده است به نظر بنده خيلي نميشود درباره مقوله بازيهاي اين فيلم انتظار زيادي داشت، شايد اگر اين فيلم را کارگردان ديگري با نگاه متفاوتي ميساخت، انتخاب بازيگرها هم ميتوانست بسيار متفاوت باشد. اما با توجه به حرف و حديثهايي که درباره اين اثر به وجود آمد، همين تعداد بازيگري را هم که طالبي گرد آوردند بيشتر به يک معجزه شبيه بوده؛ چنانکه ديدم «مريلا زارعي» در فهرست بازيگران اين فيلم بود و بعدا انصراف داد.
خانه تيمي جاسوسان بيشتر به يک کمدي شباهت دارد، انسانهاي خنگ و بيدست و پايي که حرکاتشان بيشتر خندهدار است، آيا به نظر شما اين جهتگيري درست است؟
با نظر شما موافقم و خود من هم با اين بخش از کار بهشدت مشکل دارم و به نظرم اين خانه تيمي بسيار سطحي از آب درآمده. الان ديگر دوره اين نيست که فردي به اين شيوه وارد کشور شود و دست به اين اقدامات بزند. همانطور که ميدانيم اين روزها کارها بيشتر بر مدار ارتباطات ميچرخد و بايد گفت که ايدههاي اينچنيني بيشتر مناسب فيلمهاي جيمز باند است يا حتي فيلمهاي قديمي پارتيزاني مربوط به جنگ جهاني دوم که تعدادي از جاسوسان وارد کشوري ميشدند و دست به خرابکاري ميزدند.
اينجاست که ميگويم اي کاش طالبي مجموعهاي از فيلمهاي غربي را که در مورد ايران و خاورميانه ساخته شده ميديدند تا شيوه ايشان کمي تغيير ميکرد. البته تحليل طالبي صحيح است که مجموعه اتفاقات سال 88 کشور سبب شد که اپوزيسيون از سلطنت طلبها گرفته تا سازمان منافقين و حتي خوانندگان لسآنجلسي در يک رديف در مقابل جمهوري اسلامي قرار بگيرند اما نوع روايتي که ايشان استفاده کردند روايت بد و بيسليقهاي بود.
با تمام اين تفاسير آيا «قلادههايطلا» را شروع کننده يک جريان در سينماي ايران ميدانيد که بتواند سير ساخت فيلمهاي سياسي در ايران را راحتتر کند؟
نه فکر نميکنم اينطور باشد به اين دليل که معمولا اينطور اتفاقات محصول تواناييهاي فردي است و نميتواند تبديل به يک جريان شود، چون فرد ديگري به جز طالبي نميتواند چنين فيلمي بسازد و اين امکان را کارگردان ديگري نخواهد داشت که در اين سبک و سياق فيلم بسازد. اين نوع از فيلمسازي منحصر افراد خاصي است. اگر افراد ديگري هم اجازه کار در اين فضا را داشته باشند ميشود انتظار داشت که چنين چيزي گسترش پيدا کند.
در پايان اگر نکات خاصي داريد ممنون ميشويم که ارائه کنيد.
نکته کلي که به ذهن من ميرسد اين است که فيلم «قلادههايطلا» به شکل بدي در موضوع اطلاعرساني مديريت شده، اول اينکه اين فيلم اسم بدي دارد. يقينا اسم قلاده نميتواند اسم خوبي براي يک فيلم بهاصطلاح سياسي باشد و نکته بعدي هم اينکه در شرايط فعلي، سازندگان فيلم اصرار عجيبي دارند تا فيلمشان را يک اثر افشاگرانه معرفي کنند و اين موضوع يک جو منفي براي فيلم توليد کرده، به نظر من اگر فيلم را به عنوان يک اثر سينمايي صرف که داستاني را روايت ميکند معرفي ميکردند شرايط فيلم خيلي بهتر بود. ميتوان گفت که فعلا به لحاظ رسانهاي شرايط بدي براي «قلادههايطلا» به وجود آمده، بعضيها فيلم را نديده تحريم ميکنند درصورتي که فيلم، اثر غير قابل تحملي نيست و نگاه جانبدارانهاي ندارد. طالبي با انصاف زيادي در اين فيلم حساب طيف مردم عادي و معترض به نتيجه انتخابات را با افرادي که اقدام به خرابکاري کردند از هم جدا کرده و در روايت وقايعي مانند حمله به پايگاه بسيج اينطور نشان نميدهد که مردم عادي اين کار را کردند. به نظرم اين نکته مهمي است که ابوالقاسم طالبي اينقدر انصاف داشته که مردم عادي را با اغتشاشگرها يکي نداند. به نظرم اگر فيلم به لحاظ اطلاعرساني درست مديريت ميشد امکان ديده شدن آن بيشتر بود و با چنين واکنشهاي منفي مواجه نميشد.
شما که راست میگی!!!!!
"یک فيلم براي سياسي بودن بايد نگاه غير دولتي و بيطرفانهاي داشته باشد"
دلیل درستی نیست. با استناد به این دلیل می شه گفت این فیلم، بی طرفانه نیست، نه این که بگیم لزوما سیاسی نیست.
یعنی چی که فیلم سیاسی باید بی طرفانه باشه؟
سینمای غرب و به خصوص آمریکا که به شدت ایدئولوژیک و با مواضع صریح و شفاف سازندگان اثرهاست که در خوده آثارشون هم مشهوده.
میلیاردها دلار برای انحراف واقعیت و دزدیدن حقیقت. تاریخ نشان خواهد داد.