یک روایت تاریخی: اصول و فروع ملت وهابى
پارسینه: منبع: وبلاگ شتات
* میرزا ابوطالب اصفهانی، مسیر طالبى (سفرنامه میرزا ابوطالب خان، ۱۲۱۸ - ۱۲۱۳ ه. ق.)
مجملى از حادثه مذکور این که هیجدهم ذیحجه روز غدیر خم که اکثر مردم معتبر کربلا به زیارت مخصوصه نجف رفته بودند، قریب بیست و پنج هزار وهابى، سوار اسبهاى عربى و شترهاى نجیب وارد شهر کربلا شدند، چون بعضى از آنها در لباس زوار قبل از این داخل شهر شده بودند، و عمرآغاى حاکم به سبب تعصب تسنن به آنها زبان داشت (با آنها همزبان بود و تبانى داشت) به حمله اول اندرون شهر درآمده، صداى «اقتلوا المشرکین» و آوازه «اذبحوا الکافرین» دردادند، عمرآغا به دیهى گریخته آخر کار به فرمان سلیمان پاشا به قتل رسید.بعد از قتل داشر، میخواستند که خشتهاى طلاى گنبد را کنده ببرند، از غایت استحکام میسر نیامد، لهذا قبر اندرون گنبد را به کلنگ و تبر خراب کرده و قریب به شام بىخوف و سببى ظاهر، به وطن خود برگشتند، زیاده از پنج هزار نفر کشته شدند و زخمىها خود حساب نیست… و آنچه اسباب کار آمدنى بود، خصوص طلا و نقره، از سر کار حضرت و سایر سکنه شهر به تمام به جاروب غارت پاک رفتند در صحن مقدس، خون مذبوحان روان، گنبد و حجرههاى صحن از لاش مقتولین پر بود به جز محله حضرت عباس [ع] و گنبد آن جناب، کسى از آن بلیه رهایى نیافت و شدت آن حادثه به جائى رسید که من، بعد از یازده ماه از آن، وارد شهر شدم، هنوز آنقدر تازگى داشت که به جز نقل آن، حدیثى دیگر در شهر نبوده، و روات در اثناى حکایت مىگریستند و از استماع آن موها بر اندام راست مىشد. اما مقتولین این حادثه، اکثرا به نامردى کشته شدند، بلکه چون گوسپندان دست و پا بسته، خود را به قصاب بىرحم سپردند.
از اصول و فروع ملت وهابى و حسب و نسب مخترع آن هرچند تفحص کردم از کسى مفصل معلوم نشد، زیرا که مردم این ملک به اغواى امراى عثمانى و از غایتسبک عقلى، حسابى از او برنداشته امر او را قابل ضبط و حفظ نمىدانند.
ارسال نظر