غریبرضا: به خاطر موضع منفی اخوان نسبت به سوریه، به قدرت رسیدن مرسی به نفع ما نخواهد بود
پارسینه: "اخوان المسلمين رسماً اعلام کردند و خود مرسي گفت که من با کاردار ايران در قاهره ديدار نخواهم کرد تا اينکه موضعشان نسبت به سوريه عوض شود و لذا موضعشان درباره سوريه منفي است و در سايت خود به بشار اسد بد و بيراه ميگويند. البته اينها در اين رابطه موضع اشتباهي ميگيرند و از اين موضع، رسيدن به قدرت آنان به نفع ما نخواهد بود. و اين دغدغه وجود دارد که جبهه مخالفين سوريه تقويت شود."
پایگاه خبری انصارحزب الله نوشت:
حجتالاسلام والمسلمين حميدرضا غريبرضا محقق و پژوهشگر در جلسه هفتگي انصارحزبالله به بررسی انتخابات مصر و آینده پیش رو پرداخت که متن کامل آن تقدیم می شود:
اهميت تاريخي و فرهنگي مصر
مصر داراي اهميت تاريخي و فرهنگي با تمدن قديمي است که با ايران تشابههاي بسيار زيادي دارد. مردم مصر از منظر محبت به اهل بيت عليهمالسلام ميان کشورهاي اهل سنت در منطقه شمال آفريقا علاقه بسيار زيادي به اهل بيت عصمت و طهارت دارند. مرقدهايي از اهلبيت در آنجا وجود دارد، البته در مورد اين که حضرت زينب(س) در کجا دفن شدهاند، اختلاف تاريخي هست؛ اينکه در سوريه باشند يا در جايي ديگر. بعضي از علما و اهل سيره معتقدند که مرقد حضرت زينب در مصر داراي سنديت تاريخي بيشتري است.
همينطور مرقد حضرت رقيه(س) و راسالحسين(ع) و حضرت نفيسه يکي از بانوان باکرامت که از فرزندان اهلبيت عليهمالسلام ميباشد و کرامت و بزرگواري ايشان شبيه به حضرت معصومه(س) در ايران است که شبهاي جمعه از سرشب تا به صبح گروهي اهل عرفان در اين اماکن حلقه ذکر تشکل ميدهند و در بعضي از مناسبتهايي که به امام حسين(ع) مربوط ميشود گاهي ۲-۳ ميليون نفر از شهرها و استانهاي مختلف مصر به قاهره ميآيند تا در مزار راسالحسين(ع) حضور يابند.
شايد اولين کشور اسلامي که با غرب آشنا و غربزدگي در آن شروع شد کشور مصر بود. در نقطه مقابل، جنبشهاي اسلامي و متفکرين بيداري اسلامي و کساني که در مقابل غربزدگي ايستادگي کرده و نظريهپردازي کردند در همين کشور مصر کم نبودهاند. در اين کشور سيد قطب که از نظريهپردازان جنبشهاي اسلامي و حاکميت ديني بوده، تفکر مبارزه با اسلام آمريکايي را مطرح کرده و در آن زمان به کار برده است.
روند انتخابات اخير در کشور مصر
اين انتخابات طي دو مرحله اجرا شد. در وهله اول در کشور مصر، کانديداهايي که به ميدان آمدند و حضور در صحنه داشتند،متنوع بودند. يکي از اين کانديداها منسوب به جرياني بود که پان عربيسم يا جريان طرفداران جمال عبدالناصر است که حمدين صباحي نام داشت و خيلي از جوانان انقلابي که در ميدان التحرير حضور داشتند، طرفدار اين کانديدا بودند. جالب اينکه خيلي از شيعيان مصر هم طرفدار ايشان بودند.
اخوانالمسلمين در دور اول به نوعي دو کانديدا داشت. يکي کانديداي رسمي از درون حزب و يک کانديداي در سايه و از بيرون. ابتدا اخوانالمسلمين اعلام کرده بود که ما قصد معرفي کانديدا از درون حزب را نداريم. آقاي ابوالفتوح يکي از رهبران اخوانالمسلمين از حزب استعفا ميدهد و به عنوان کانديدايي که قرار است از طرف حزب و از بيرون مبارزات انتخاباتي را شروع کند، مطرح ميشود.
بعد از مدتي مرشد اعلاي اخوانالمسلمين که جنبه کاريزماي ديني براي آنها دارد، اعلام کرد که ما ميخواهيم از درون حزب کسي را معرفي کنيم و اين شروع يک تناقض بود. در ظاهر ابوالفتوح ابراز ناراحتي کرد. ولي بعضيها چنين تحليل ميکردند که اين جنگ زرگري بود؛ به اين خاطر که دو کانديدا داشته باشند و لذا هر کدام که راي آورد، بالاخره همسوي با آنها بود. با اين تحليل که کساني که اطاعت پذيري از درون دارند به کانديداي رسمي و کساني که قدري حريت دارند و خيلي در چارچوب نميگنجند و به نوعي ساختارشکن هستند به کانديداي بيرون حزب راي ميدهند. و اين يک سياست بود که اخوانيها به کار گرفته بودند.
لذا آقاي خيرهالشاطر را به عنوان کانديداي درون حزب معرفي کردند.او شخصي سرمايهدار بود که چندين سال را در زندانهاي حسني مبارک سپري کرده بود.
ناگفته نماند که اخوانالمسلمين در مصر داراي شبکه اقتصادي گستردهاي بوده و در مصر داراي قدرت اقتصادي زيادي هستند و اين قابل توجه است؛ چرا که داراي بدنه اجتماعي بالقوه اي نيز ميباشند و با اين بدنه وارد رقابت شدند.
برخي اشتباهات اخوانالمسلمين
اما اخوان المسلمين دچار چند اشتباه شد که نيروهاي انقلابي از آنها کنارهگيري کردند . اول اينکه با آمريکاييها وارد مذاکره شدند و رهبر آنها با سفير آمريکا که يک زن بود دست داد.
همينطور با شوراي نظامي وارد مذاکره شده و دست به يکي کردند و با عربستان و پيروان عربستان در مصر که جريان سلفي بود، ائتلاف کردند. همه اين سياستها به خاطر به قدرت رسيدن بود که لزوما به دست آوردن قدرت با اين شرايط ناپايدار خواهد بود و لذا ديديم که مجلس مصر بعد از انتخابات رياست جمهوري توسط شوراي نظامي منحل اعلام شد.
اين عملکرد محافظهکارانه و غيرانقلابي از اخوان موجب شد که جوانان انقلابي در ميدان التحرير از اينها زده شوند و به سراغ اينها نروند و بالاخره از کانديداي اينها حمايت نکردند. و از طرفي کانديداهاي نظام سابق هم مثل عمرو موسي، وزير خارجه سابق حسني مبارک، و احمد شفيق، آخرين نخستوزير حسني مبارک، هم حضور داشتند. رقابتها به گونهاي طراحي شد که از اين چند کانديدا يک نفر فقط توانست رقيب احمد شفيق شود و لذا او با يک فاصله خيلي کم از آقاي مرسي که کانديداي اخوانالمسلمين است به دور دوم راه مييابد.
کانديدايي که به صورت رسمي از اخوانالمسلمين معرفي شده بود. يعني آقاي خيرهالشاطر، قبل از انتخابات حذف شد و دليل آن هم اين بود که اينها قانوني در انتخابات داشتند که اگر کسي به زندان سياسي برودو آزاد شود بايد شش سال سپري شود تا بعد از شش سال اعاده حيثيت سياسي کندو بتواند در رقابتهاي سياسي شرکت کند ولذا به استناد همين قانون که از زمان حسني مبارک هم بود، از انتخابات حذف ميشود و لذا آقاي مرسي را آوردند که دبير کل حزب عدالت و آزادي و از همان حزب رسمي اخوانالمسلمين بود. چرا که اخوانالمسلمين يک حزب و يک جمعيت سياسي بود و گرايش ديني داشتند و در قانون احزاب تشکيل حزب ديني ممنوع بود.
البته بايد اين نکته را نيز در نظر بگيريم که ابرقدرتها از اين دژ امنيتي که براي اسرائيل وجود دارد به اين راحتي دست بر نميدارند و طبيعي بود که در دور اول تقلب کنند و احمد شفيق که يک شخصيت منفور در ميان مردم بود را به عنوان پيروز مرحله اول معرفي کنند. نتيجتا آقاي مرسي و احمد شفيق به دور دوم راه يافتند. در دور دوم چيدمان طرفداران اين دو شخص به کلي دگرگون شد. از يک طرف جوانان ميگفتند اخوانیها داراي لغزش و خطاهاي زيادي هستند و آن طرف هم که مربوط به نظام سياسي سابق است و لذا عدهاي از ادامه مبارزه سياسي منصرف شدند و لذا معتقدند بودند که دو گزینه تلخ را پيش روي دارند. ولي در واقع درست بود که اخوانيها دچار لغزش و خطاهاي بسياري هستند و انقلابي نبودند و به قول ما از ساکتين بودند ولي مردم را که نکشته بودند. لذا در دور دوم تعداد زيادي از جوانان انقلابي انتخابات را تحريم کردند و طيف ديگر جوانان ديدند اگر تحريم کنند، بهانهاي به دست نظام سابق دادهاند و لذا عقلانيت را به کار بردند وبا اینکه به اخوانيها فحش ميدادند ، ميگفتند به اخوانيها راي خواهند داد.
مواضع شيعيان مصر
شيعيان که در آنجا اقليت هستند چند گروه شده بودند. يک عده معتقد بودند که اگر به ا خوانيها راي بدهيم چون اخوانيها با سلفيها همپيمان شدهاند براي ما خطرناک هستند. طيف ديگر از اينها که بيشتر تحت تاثير جمهوري اسلامي بودند و شبکه العالم رسما از آقاي مرسي حمايت ميکرد بين بد و بدتر و به صورت مشروط به مرسي راي دادند.
مسيحيان قبطي که حدود ۱۰ درصد از جمعيت مصر را تشکيل ميدهند، بيشتر سراغ کانديداي نظام سابق رفتند؛ چرا که نظام سابق از طرف آمريکا مامور بود اينها را تقويت کند. لذا اينها هم مظلومنمايي کردند تا حقوق بيشتري بگيرند و از طرف آمريکا عليه اسلامگرايان و رشد اسلام کار کنند.
اما واقعيت اين بود که در ميان همين مسيحيان هم شخصيتهاي انقلابي وجود داشتند که با نظام سابق مخالف بودند و در ميدان التحرير کنار روحانيهاي مسيحيشان دست در دست شيوخ الازهر گرفته بودند و به نشانه اتحاد ملي مخالف حسني مبارک بودند.
اما طبق آنچه که در رسانهها مطرح مي شود، اغلب قبطيها غير از آن طيف انقلابيشان به کانديداهاي نظام سابق و احمد شفيق راي دادند.
سلفيها و وهابيها که بعد از انقلاب مصر از طرف عربستان چندين حزب را تاسيس کردند و از نظر مالي هم بياندازه به آنها کمک شد و تقويت جهشي پيدا کردند، راي زيادي جلب کردند و اينها هم طرفدار اخوانالمسلمين بودند.
يکي از اقدامات ناگهاني که شوراي نظامي انجام داد - به جهت اينکه اگر کانديداهاي رقيب پيروز شود، امور را در دست خود بگيرد - اين بود که مجلس مصر را منحل اعلام کردو يک بيانيه قانون اساسي به شکل الحاق صادر کرد که در دوران کنوني مجلس منحل است و تا انتخابات بعدي خود شوراي نظامي قانونهاي کشور را مصوب ميکند و سيستم هم به گونهاي طراحي شد که قانوني که ميخواهند مصوب کنند اختيارات و صلاحيتهاي رئيس جمهور را کمتر کند.
جمعيت تدوين قانون اساسي
از طرفي شوراي نظامي جمعيتي را تاسيس کردند تا قانون اساسي را تدوين کنند که دومين جلسه اين جمعيت هم برگزار شده است. البته از طيفهاي مختلف مذهبي، فکري، سياسي و احزاب در آنجا نماينده دارند؛ اما واقعيت اين است که آنگونه که آقاي ممدون شاهين، نماينده شوراي نظامي دراين جمعيت، گفته است. اين جمعيت فرزند شوراي نظامي است. از طرفي حقوقدانهاي مصر به انحلال مجلس مصر و تاسيس اين جمعيت اعتراض ميکنند که براساس قانون قرار بوده در تاريخ ۲۰ ژانويه کنار برود و از مديريت کشور دست بردارد و به حمايت از مرزهاي کشور رسيدگي کند.
حقوقدانهاي مصري معتقدند چون ادامه کار شوراي نظامي غير قانوني است. بنابراين جمعيتهايي که تاسيس ميکند غيرقانوني است و حق ندارد قانون اساسي کشور را تدوين کند و به اين خاطر اعتراضات جدّي نسبت به اين شورا و مصوبات و مشروعيتش وجود دارد.
عدهاي معتقدند که الحاقيهاي که اينها مطرح کردند يک کودتاي نرم براي باقي ماندن نظاميها و شوراي نظامي در قدرت است و به بهانه بازنگري در اعتراضاتي که نسبت به انتخابات شده، اينها اعلام رئيس جمهور قطعي را به تاخير انداختند و امروز ميخواهند آن را اعلام کنند.
نکته جالب اينکه اينها خيلي تلاش کردند تا اخوانيها را قانع کنند و با آنها يک معامله سياسي صورت دهند. موضع اخوان بعد از انحلال پارلمان، انقلابيتر شد و لذا کار مثبتي که انجام دادند اين بود که با جمعيتهاي انقلابي معارض گفتوگو کردند و به انحلال پارلمان اعتراض شديدي کردند. همچنين به حکم حبس ابد براي حسني مبارک اعتراض کردند؛ چرا که حکم حبس ابد، يعني اينکه فرد را به يک جزيره خوش آب و هوايي ميبرند و در آنجا ۷-۸ سالي نگه ميدارند و بعد از اين مدت به او عفو ميخورد و نهايتا آزاد ميشود و از طرف ديگر همين که حکم حبس ابد اعلام شد، بعضي رسانهها گفتند که سکته قلبي کرده و تحت مراقبت قرار دارد و بعد گفتند که مرده است ولي خبرآن تاييد نشد.
اينها همه مظلومنمايي است که انقلابيها را در افکار عمومي تحت فشار قرار داده و بگويند که اينها به مريض هم رحم نميکنند؛ در حالي که همان موقع عکسهايي از حسني مبارک منتشر شد که تا قبل از اين براي حضور در دادگاه روي تخت ميخوابيد، از درب دادگاه که بيرون ميآيد، کنار دوستانش مينشيند و شروع به خوش و بش ميکند. يکي از کارهايي که نظاميها انجام دادند اين بود که اخوان را تحت فشار قرار داده و يک پيشنهاد دادند و گفتند اگر شما قبول کنيد که مجلس منحل شود و به دست شوراي نظامي باشد، ما هم آقاي مرسي را به عنوان کانديداي منتخب مردم اعلام ميکنيم.
اخوانيها اين پيشنهاد را نپذيرفتند. البته اخوانالمسلمين هم جنگ رواني شديدي را روي اين موضوع آغاز کرد درست شبيه همان کاري که کانديداي سبزها در انتخابات ما کردند. آقاي مرسي هم همان کار را انجام داد. درست قبل از اينکه نتايج اعلام شود کنفرانس خبري گرفتند و آنجا اعلام کردند که کانديداي منتخب مردم من هستم.
بالاخره معامله سياسي پذيرفته نشد، در حالي که نظاميها تهديد ميکردند که اگر شما قبول نکنيد تا مجلس منحل شود ما شفيق را به عنوان رئيس جمهور اعلام ميکنيم.
مساله ديگري که در مصر وجود دارد اين که کساني که مخالف اسلامگرايان بودند دوگونه فضاي رواني ايجاد ميکردند. يکي حمله به اصل حاکميت اسلامي بود و ايجاد ترس در بين مردم به خصوص مسيحيان که مثلا اگر اسلامگرايان بيايند از شما جزيه ميگيرند(!) خيلي ديگر ميگفتند اگر اخوانيها بيايند ما بايد مصر را ترک کنيم در صورتي که واقعيت چنين نيست. البته درست است که اخوانيها اشتباهاتي داشتهاند اما اينگونه بيايمان نيستند که تمامي مخالفان خودشان را سرکوب و آنها را از مصر بيرون کنند و يا به زندان بيندازند.
يکي از اينها به بنده ميگفت اخوانيها يک توبهنامهاي را آماده کردهاند براي کساني که گرايش به چپ و شيعه دارند اگر توبه کردند که هيچ وگرنه آنها را به عنوان مرتد اعدام ميکنند.
اتحاد اخوانالمسلمين با برخي جريانهاي انقلابي
نکته آخر اينکه يک حالت اتفاق بين اخوانالمسلمين و برخي از اين جريانهاي انقلابي هم ايجاد شد.آقاي مرسي کنفرانسي را تشکيل داد و بعضي از شخصيتهاي مهمي که به مرسي راي نداده بودند ولي در اين مرحله در اين کنفرانس شرکت کردند و حتي پشت سر ايشان هم ايستاده بودند و بعد حضور خودشان را اعلام کردند به اين معنا که ما با همديگر متحد شديم تا يک قدرت را تشکيل بدهيم و نظام سابق نتواند از تنها بودن اخوانالمسلمين سوءاستفاده کند و آنها را کنار بگذارد. اگر اخوانالمسلمين دولتي تشکيل بدهد، نگاهش نگاه باز است و ما در سيستم وزرا و مشاوران او شرکت خواهيم داشت.
اين نکته هم جالب است؛ همان زماني که اخوانالمسلمين آمار اجمالي را مطرح ميکردند و رايهاي بيشتر براي مرسي اعلام شد فلسطينيها در غزه جشن گرفتند به اميد آنکه غزه از محاصره آزاد شود. اما با پيروزي مرسي فضا متفاوتتر خواهد شد و هنوز محافظهکاري اخوانالمسلمين تا رسيدن به تثبيت قدرت ادامه خواهد داشت. از جمله با اينکه ايران با آنها تعامل دارد و بخشهايي از نظام جمهوري اسلامي از قديمالايام با اينها مرتبط بودهاند ولي بعد از انتخابات مرسي گفته بود: ما رابطهمان را با کشورهاي عربي خراب نميکنيم و نسبت به ايران موضع تندي گرفته بود. البته بايد پشت پرده اين موضع را هم ديد و زود تحت تاثير قرار نگيريم و بگوييم اينها هم ضد ايراني هستند.
محافظهکاري اخوان؛ تقيّه سياسي يا واقعيت
به نظر بنده موضع ضد ایرانی مرسی ناشي از يک تقيه سياسي است و اينها در حال گذر از اين مرحله هستند و حداقل اگر بخواهيم نگاه حسن ظن داشته باشيم بايد اينگونه فکر کنيم؛ چرا که معقول هم هست.
البته طيفي که الان تحت رهبري اخوانالمسلمين هستند طيف محافظهکاري هستند که بعضي خرده شيشههاي فکري در آنها هست و کمي گرايش به عربستان و کمي هم به آمريکا دارند.
طيفي ديگر هم در اخوان هستند که يکي از آنها در مصاحبه با بيبيسي به مقام معظم رهبري ميگفت امام خامنهاي و آن مجري بيبيسي تلاش ميکرد يک فحشي از او عليه ايران بگيرد و ليکن تا متوجه مي شود که اين شخصيت چنين صحبت ميکند، اصلا موضوع را عوض کرد و گفت اساسا انرژي هستهاي حق مسلم ايران است و فضاي مصاحبه را عوض کرد. يک شخصيت سني وقتي به حضرت آقا ميگويد امام خامنهاي اين خيلي مهم است.
اين شخص وقتي به ايران آمد بنده رفتم و پيشاني او را بوسيدم وگفتم تو خودت نميداني چه کار کردهاي. اين درحالي بود که خيليها مطرح ميکردند اگر اخوانيها سر کار بيايند خيلي بدتر از مبارک خواهند بود؛ چرا که ضد شيعه هستند ولي اين شخص نشان داد که يک جريان صحيح هم در اخوانالمسلمين وجود دارد و لذا ما نبايد رابطه را با آنها قطع کنيم و بايد آنها را تقويت کنيم تا به سمت ما بيايند.
اخوانالمسلمين و نقش ما
البته طبيعي است که اين جريان به دنبال قدرت هستند ما بايد آنها را جذب کرده تا نگذاريم به آغوش عربستان و آمريکا و سيستم غربزده برگردند.
نکته مهم ديگر موضع آمريکا در اين داستان است. آمريکا طبيعتا با نظام سابق يعني حسني مبارک بود و موضع آنها در اين يک سال و اندي همراه با شوراي نظامي بود، اما در روزهاي اخير موضعشان عوض شده است؛ همان سياستي که در زمان شاه و اوايل انقلاب داشتند اينکه اول طرفدار نظام شاه بودند ولي وقتي ديدند که شاه در حال سقوط است، دست از حمايت شاه برداشتند.
در مصر هم خانم هيلاري کلينتون چند روز پيش موضع منفي عليه سرکوبگري شوراي نظامي گرفت و شوراي نظامي هم ادا و اطوار درآورد که چرا آمريکا در امور داخلي ما دخالت ميکند. در حالي که شوراي نظامي کساني بودند که دست آمريکا و اسرائيل را براي جنايت در منطقه بازميگذاشتند و در اصل نوکران آمريکا و اسرائيل هستند. البته دوران اين جنگهاي زرگري گذشته است.
پرسش و پاسخ:
* علت حساسيت مقام معظم رهبري در مورد مسائل مصر چيست؟ آيا همين اندازه در ديگر مسئولين نظام از جمله دولت چنين حساسيتي نسبت به مصر وجود دارد؟
- البته نميگوييم که ديگر مسئولين زحمت نکشيدهاند، اما آن جملهاي که حضرت آقا در مورد بيداري اسلامي گفتند اين بود که من نسبت به بيداري اسلامي بيقرارم. اين را بزرگان دفتر آقا نقل کرده بودند. ما بايد اين بيقراري را در دولت و خصوصاً وزارت خارجه ببينيم و از دولت بيشتر از اين توقع داريم.
* نقش ديپلماسي عمومي کشور را در منطقه چگونه ارزيابي ميکنيد و فکر ميکنيد چقدر توانستهايم در مسائل منطقه با ديپلماسي اثرگذار باشيم؟
- قبل از اينکه غربيها بخواهند واژه ديپلماسي عمومي را به ما ياد دهند و يا الگويي به ما دهند، آن شيوه سيره امام خميني(ره) بود. حضرت امام جنگ و دفاع مقدس را با مردم يعني بسيج که از بدنه خود مردم بود، مديريت کردند. انقلاب را هم مردم پيروز کردند و نه احزاب و جريانها. امروز اگر بخواهيم انقلاب را هم صادر کنيم و اهداف بينالمللي امام خميني را محقق کنيم، بايد اين را هم مردم انجام دهند و بار بر دوش همين خانوادههاي شهدا و بسيجيان و کساني که واقعاً دلسوز نظام و انقلاب هستند، ميباشد و همانطور که ايجاد انقلاب بر دوش آنان بود، صدور انقلاب هم بر دوش آنهاست.
و دولت و وزارت خارجه، سازمان فرهنگ و ارتباطات، مجمع تقريب مذاهب، مجمع جهاني اهل بيت و... بايد بيايند و در جهت سازماندهي، حمايت و پشتيباني نيروهاي خودجوش تلاش کنند. بايد همه دغدغه داشته باشيم و البته اين يک کار تخصصي و زمانبر است و نيازمند مطالعات و تحليلهاي درست است و اين طبيعي است چرا که هر کس که ميخواهد در جبههاي بجنگد، اسلحهاش را نيز فراهم ميکند.
اگر قبول کنيم که ما وظيفه داريم و به تعبير مقام معظم رهبري اين يک پيچ تاريخي است و بايد حضور داشته باشيم و حمايت و خطدهي کنيم، کافي است فقط تجربه سياسي خويش را در اختيار آنها قرار بدهيم.
بارها و بارها اتفاق افتاده که موارد مختصري که ما ميگفتيم چقدر تإثيرگذار بود. حالا اگر دولت کار ستادي خودش را انجام بدهد يا ندهد، ما خط مقدم و صف را نبايد خالي کنيم و کار خودمان را بايد انجام دهيم. اگر آنها انجام دادند عندالله مشکور و اگر هم نه عندالله مسئول.
* عملکرد رسانه ملي در خصوص بيداري اسلامي را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
- اين رسانه در اين زمينه بسيار ضعيف عمل کرده است؛ از جمله در مورد سوريه جنايتهايي که در سوريه ميشود و به اسم انقلاب به خورد مردم ميدهند که حتي جوانان کشور خودمان هم در اين زمينه توجيه نيستند. بنده خودم به سوريه رفتم و آنجا از نزديک ديدم که مردم سوريه طرفدار حاکميت خويش هستند البته نقدهايي داشتند و در کل حرف براي گفتن داشتند ولي ميگفتند هرگز حکومت و کشورمان را تقديم اين جنايتکاران بيدين و ايمان نميکنيم. جنايتکاران در روستاي الحوله ۱۴۰ نفر را سر بريدند و بعد فيلمبرداري کردند و گفتند حکومت سوريه اين کار را انجام داده است. دقيقاً همانکاري که منافقين در اوايل انقلاب در ايران ميکردند چرا که سيستم دقيقاًهمان سيستم آمريکا و سيا و موساد است و در اين هيچ تفاوتي نيست و برنامهريزي يکي است ولي صدا و سيماي ما در اين زمينه نميگوييم کار نکرده است، اما حجم نيازها و واقعيتها با خروجي صدا و سيما اصلاً تناسب ندارد. البته شبکه العالم و معاونت برونمرزي مثل پرس تيوي، انصافاً در اين زمينه خوب کار کردهاند اما در داخل ضعيف عمل کردهاند و نتوانستند مسائل را براي مردم توجيه کنند.
* با پيروزي اخوان المسلمين در مصر و حضور آقاي مرسي در رأس حکومت، رابطه ايران و مصر چگونه خواهد شد؟ محور مقاومت چگونه خواهد شد؟
- روند منطقي و معقول اين است که اخوان المسلمين مصر به يک حلقه از زنجير مقاومت تبديل شود؛ اما با اين محافظهکاري آنها چه موقع اين امر محقق شود، خدا ميداند. ما اميدواريم که اخوانالمسلمين بتواند وظيفه خودش را در اين مرحله به خوبي انجام بدهد و با يک انقلابيگري و شجاعت از لاک محافظهکاري بيرون بيايد و نظرات خودش را شفافتر بيان کند.
* با توجه به گستردگي شبکه اخوانالمسلمين در منطقه، به قدرت رسيدن آنها در مصر، به تقويت حلقه ترکيه، حماس و اخوانالمسلمين در سوريه نخواهد انجاميد؟
- اخوان المسلمين رسماً اعلام کردند و خود مرسي گفت که من با کاردار ايران در قاهره ديدار نخواهم کرد تا اينکه موضعشان نسبت به سوريه عوض شود و لذا موضعشان درباره سوريه منفي است و در سايت خود به بشار اسد بد و بيراه ميگويند. البته اينها در اين رابطه موضع اشتباهي ميگيرند و از اين موضع، رسيدن به قدرت آنان به نفع ما نخواهد بود. و اين دغدغه وجود دارد که جبهه مخالفين سوريه تقويت شود.
* حماس در حال تبديل شدن به يک سازمان غيرنظامي در چارچوب توافقات اُسلو است، از طرفي مصر يکي از مسيرهاي اصلي تأمين سلاح از العريش به صحراي سينا و از فيلادلفيا به داخل غزه است. آيا محافظهکاري اخوانالمسلمين مصر و ارتباط آن با حماس، مقاومت را دچار خلل نخواهد کرد؟
- بايد گفت جرياني در داخل حماس پيگير اين بودند تا به سمت گفتوگوهاي سازش گام بردارند که مقام معظم رهبري محکم ايستادند و آقاي اسماعيل هنيه که به ايران آمدند، موضع ايران به ايشان منتقل شد که تا زماني که شما سلاح را به زمين نگذاشتهايد و وارد گفتوگو نشده و رژيم صهيونيستي رابه رسميت نشناختهايد مقاومت ادامه دارد. اگر مقاومت حماس در مسير نظامي خودش بخواهد باقي بماند، نبايد مشي خودش را به سمت گفتوگو و گرايش به آمريکا که ابومازن دارد، تغيير دهد و لذا بايد مقاومت را ادامه دهد. البته اشتباهات صهيونيستها در حمله به نوار غزه خط مقاومت را هر چه بيشتر تقويت خواهد کرد و بعيد است که حماس بخواهد در روش خود تحول اساسي شکل دهد.
* آيا اختلافات ايدئولوژيک ميان اخوانالمسلمين و جمهوري اسلامي اجازه خواهد داد که ايران از ظرفيت موجود در مصر براي ضربه زدن به اسرائيل بهره ببرد؟
- بستگي به اين دارد که ايران چقدر وارد حمايت از اخوان و دولت جديد شود. به اعتقاد بنده ايران کم نخواهد گذاشت چون ميداند که مصر جايگاه استراتژيک جمهوري اسلامي و خط مقاومت است و با اينکه در اين يک سال و اندي حتي اجازه نميدادند به جز موارد محدود يک ايراني وارد مصر شود ولي ايران محکم روي اين داستان ايستاد و لذا مصريها را گروه گروه به ايران ميآورد از جمله نخبگان و گروههاي مختلف فکري و آنان را توجيه ميکرد و اين موضوع مؤثر هم واقع شد.
بايد ديد اين تقويتي که جمهوري اسلامي از آن خط ميکند، باعث ميشود که آنها را از آغوش آمريکا و عربستان خارج کند و در خط مقاومت وارد کرده و تثبيت کند که اگر چنين شود و آنها اين شجاعت را داشته باشند، معادله به سمت ما بر خواهد گشت، ضمن اينکه آنها تهديد هم دارند.
ارسال نظر