گوناگون

پورمحمدی: زمستان تصمیم نهایی را درباره انتخابات می‌گیرم

متن گفت و گوی حجه الاسلام مصطفی پورمحمدی با مجله مثلث بدین شرح است:

اگر موافق باشید در مورد دوره وزارت اطلاعات صحبت کنیم .اولاًمی‌خواهیم از وزرایی که بعد از انفلاب و بعد از تشکیل این نهاد حضور داشتند از آقای ری شهری تا آقای مصلحی تحلیلی ارائه دهید.

• قضاوت چیز سختی است .هر کدام توانایی هایی داشتند و البته یک شرایط خاص .در دوران تشکیل وزارت که تقریباًدر سالهای ابتدایی انقلاب بود؛ضد انقلاب، فشارها،ترورها و ... مسائل حادی بود.اگرچه شدت آن پایین آمده بود(چون وزارت در سال 63 تشکیل شد و ترورها بیشتر در سالهای 61-60)بود اما همچنان ادامه داشت.البته من در ابتدای تشکیل وزارت حضور نداشتم ودر 66 وارد شدم.
آن زمان شرایط خاصی بود،همان فضای انقلاب سایه‌‌ ای سنگین بر وزارت داشت؛تا زمانی که جنگ به پایان رسید.پس از جنگ نیز باز به دلیل شرایط پس از جنگ کارهای زیادی باید انجام میشد.به همین دلیل تحرکات زیادی در وزارت انجام گرفت.در واقع هر دوره موفقیت‌های قابل توجهی داشته و هر مدیری با یک گرایش خاص یک بخش را توسعه داده است.

مثلا در دوره ابتدایی تشکیل وزارت اطلاعات ساختار و تشکیل تغییر کرد.با آن وضعیت معنوی و روحی آقای ری شهری طبیعتاًیک فضای ملتزم اخلاقی حاکم بود،فضای خوبی بود مخصوصاًاینکه پایه وزارت بر آن مبنا گذاشته شده که مساله ارزشمندی است .در دوره بعد روحیه عملیاتی و تحرکات بیشتر را ما مشاهده میکنیم.منتها در دوره بعد اران دمن دیگر در وزارت نبودم و نمیتوانم در مورد آن قضاوتهای دقیقی انجام دهم در دوره دوم خرداد یک مقدار سایه سنگین بی اعتمادی و تردید روی فعالیتهای وزارت در ابعادی ایجاد شد و فشارها و فضاهای بیرونی بر وزارت سایه انداخت.مثلاً آن حوادث تلخی که در 78 اتفاق افتاد یک حادثه زشت ،ناگوار و بی منطقی بود که با توجه به فضاهای هیجانی و برخوردهایی که دوم خرداد اتفاق افتاده بود به هر حال سوژه خوبی میتوانست برای آن باشد و به آن دامن زده باشد.حالا بخشی هنوز هم با بد بینی به آن تگاه میکنند که این طرح با هماهنگی طراحی شده باشد،اما من نمیخواهم چنین قضاوتی کنم.چراکه وافعاًاین فضاوت نیاز به بررسی همه جوانب دارد.به دلیل اینکه در ان تاریخ من در وزارت نبودم امکان این قضاوت برایم فراهم نیست ولی عده ای براین نظر و عقیده بودند که این یک تو طئه خارجی بوده است.عده ای اعتقاد بر این داشتند که کار یک گروه سیاسی یا نیروهای معارض سیاسی بود که این فعالیتها را هدایت کردند و خط دادند و عده ای هم اعتقاد داشتند تندروی همین عوامل عملیاتی بود.بنابراین سه نظر در خصوص ان حادثه ابراز شد.

خیلی‌ها روی همین نظریه سوم تاکید دارند...

• به هر حال آنچه از فضای عمومی یه ذهن رسید همین برداشت سوم است،اما نمیتوان از بخش های اول و دوم هم غافل شد.اما من در اینجا قصد دارم پیامد آنرا بیان کنم که یک سایه سنگین و تخریبی داشت .وزارت ناچار بود برای احیای روحیه و وجه خودش یکسری فعالیتها را انجام دهد و برای خیلی از کارها اقدام نکند چرا که زیر سوال میرفت.از این رو افت عملیات پیدا میکرد.

شما بعد از اینکه آقای دری از وزارت رفتند قطع همکاری کردید .سوالم اینست که آیا آقای یونسی مایل نبود شما در وزارت بمانید؟
• نه،شرط آقای یونسی این نبود،اما با ایشان شرط کرده بودند؛به شرطی میروی آنجا که فلانی (بنده)نباشد.
یعنی آقای خاتمی و دوستانش این درخواست را داشتند؟

• بله آقای خاتمی و دوستانش رسماً به من گفتند شما نباید آنجا باشید.
میتوانیم دقیقتر بدانیم چه کسی این درخواست را داشتند؟

• بله آقای خاتمی و دوستانش گفته بودندفلانی نباید باشد.البته آقای خاتمی سعی میکرد همیشه به من ابراز محبت کند و به عنوان فردی که منطقی هستم و نسبت به او با صداقت و امانت رفتار کردم برخورد کند و در گفت و گوها و صحبتها هم این مطالب را ابراز میکرد.حتی بعد از آن هم در جاهای مختلف گفته بود که فلانی در مواقع مختلف باید کمک کند که من گفتم وقتی فضای بی اعتمادی هست دلیلی ندارد من بخواهم ادامه دهم.؛چه آنجا و چه جای دیگر.

آیا میتوان روی این تخلیل متمرکز شد که نیروهایی که آن موقع موسوم به چپ و خط امام بودند و در دوران آقای ری شهری بخشی از انها در وزارت اطلاعات بودند مثال آقایان حجاریان،تهرانی ، ربیعی و...برای بدست گرفتن وزارت اطلاعات بعد از دوم خرداد و پس از اینکه رقابت سیاسی را بردند در پی این بود که فضای امنیتی را هم بگیرند.شما این تحلیل را قبول دارید؟
• هر دواتی نسبط به تسلط بر حوزه امنیتی جدی است و اصلا هیچ کسی از ان نمیگذرد.دستگاه امنیتی ،عملات بسیار زیادی در جمع آوری اطلاهات دارد.هم جمع اوری اطلاعات را در خودش دارد و هم تحلیل .بخش بزرگی از اطلاعات ،دیپلماسی پنهان است و تامین امنیت و منافع ملی در خارج از مرزهاست.که ان حوزا معمولا از ذهن خیلی ها مغفول است.بسیاری از افراد جامهع اساسا این را نمیدانند.در بسیاری از کشورها اینها از هم تفکیکی است.مثلا شما آمریکا که میروید اف بی آی که امنیت داخلی است جداست.دستگاه اطلاعاتی جمع آوری الکترونیک یا غیر الکترونیک یا فعالیتهای سیاسی غیر آشکار اینها در سازمانهای دیگر است و اصلا بعنوان حوزه دیگری تلقی میشود و حوزه امنیتی نیست.در بسیاری از کشورهای اروپایی هم این تفکیک وجود دارد.اما برخی از کشورها مثل ما هستند.تقریبا از جنس ما کمتر وجود دارد که همه فعالیتهای مختلف در وزارت اطلاعات جمع باشد.

شما فکر می‌کنید بعد از اتفاقات دوم خرداد با این بار سیاسی و جناحی شدن وزارت اطلاعات از غلظت فعالیتهای اصلی آن کاسته شد، یا خیر؟ تحلیل شما بعنوان فردی که عضو وزارت اطلاعات بودید چیست؟

• من اصلا قبول ندارم که وزارت اطلاعات سیاسی بوده است. وزارت اطلاعات نیروهای فعالی از طیف‌های مختلف را درون خود داشت. نیروهای چپ بیشتر در اطلاعات اول نخست وزیری بودند که بیشتر در حوزه ضد جاسوسی و حوزه خارجی کار می‌کردند.اینها با نیروهای سپاه و کمیته و نیروهای دادستانی به وزارت اطلاعات آمدند.در واقع طیف‌های مختلف سیاسی در وزارت اطلاعات جمع شدند.در ابتدای انقلاب فضلی انقلابی حاکم بود،پس از ندتی این گروه ها شکل گرفت و این افراد به دلیل تمایلات سیاسی که با این تیپ‌ها داشتند طبعا گرایش متفاوتی پیدا کردند.با رفتن آقای ری‌شهری از وزارت تعدادی از اینها نیز از وزارت رفتند.ما در دورات آقای ری شهری کمترین بروز و ظهور گرایش های سیاسی را مشاهده میکنیم.در حالی که اوج بروز این نیروهل در دوران وزارت آقای ری شهر یبود.پس با فرض حضور پررنگ اینها ما کمترین بروز سیاسی را داریم. علتش هم اینست که مجال فعالیت سیاسی نبود.

من یک دوره طولانی رئیس اطلاعات خارجی بودم اصلا کار امنیتی نکردم،برخلاف آنچه مشهور است .دو سال اول حضورم که در دولت آیت الله خامنه‌ای بود معاونت ضد جاسوسی بودم که بیشتر کار ضد جنگ را انجام می‌دادم.یعنی کار اطلاعات جنگ را انجام می‌دادم که دوره بسیار پر تحرکی بود.کار جنگی شبانه روزی بود. ما شبکه جاسوسی عراق را کنترل می‌کردیم که شبکه بسیار قدرتمند و قوی بود.به عنوان یک نیروی رزمنده کار را شروع کردم.چون اصلا با این شرط آمده و گفته بودم که من می‌خواهم بروم جبهه،حالا که از دادستانی آمدم تا جنگ هست به جبهه می‌روم .با چانه زدن و اصرار که این بخش کار کمک به جبهه هاست آمدم.

ممکن است بیشتر در مورد جزئیات این بخش صحبت کنید؟

• بله ضد اطلاعات جنگ بودم.در شرایطی که شبکه جاسوسی عراق خیلی غعال و قدرتمند عمل می‌کرد من دیدیم این عرصه‌ایست برای کمک به جنگ.خدا توفیق داد و ما دستاوردهای بزرگی داشتیم.تیم‌ها،شبکه‌ا و عناصر فعالیتهای مختلف عراق را خنثی کردیم و افراد زیادی دستگیر شدند.

همزمان شبکه جاسوسی آمریکا و اسرائیل بسیار فعال بود. بزرگترین عملیلت روی آمریکایی‌ها در آن تاریخ انجام شد و ما بزرگترین دستگیری را از آمریکایی‌‌‌ها در آن تاریخ داشتیم که بزرگترین عملیات ضد جاسوسی جهان در آن تاریخ شناخته شد. در واقع در سطح عملیات ضد جاسوسی بسیار بزرگ بود که افراد در نیروهای مسلح تا سطح بالا در دستگاه اقتصادی،سیاسی و افراد عملیاتی در جاهای مختلف کشور شناسایی شدند و یک موفقیت عظیمی برای ما بود که مشمول عنایت مقام معظم رهبری هم قرار گرفتیم. تقریبا موضوع که به نتیجه رسید حضرت امام رحلت فرمودند و حضرت آقا ، رهبر شدند. ما گزارش را خدمت ایشان که دادیم همه عوامل را تشویق کردند. لوح و جایزه دادند که اسناد و عکس و تصویر آن موجود است. این یک اقدام بسیار ارزشمند و بزرگ بود.
پس از آن من رئیس مرکز بررسی های استراتژیک امنیت ملی شدم که درواقع یک کار تحلیلی بود.یک سال و چند ماه هم در آنجا بودم و بعد از آن رفتم اطلاعات خارجی .یک دوره طولانی رئیس اطلاعات خارجی بودم .

در حوزه خارجی ،موضوع تمرکز روی اپوزیسیون است؟

• خیر. اپوزیسیون متعلق به کار امنیتی بود .اصلا کار اطلاعات خارجی اساسا جمع آوری اطلاعات و دیپلماسی پنهان است.دیپلماسی مردمی است.ارتباط با مردم،نهضت ها و گروههای سیاسی کشورها و جمع آوری اطلاعات برای منافع ملی.یکی از مسائل بزرگ کشورها نیازهای منفعتی و اطلاعات اقتصادر تکنولوژیک و صنعتی کشور است که از طرق عادی قابل کسب نیست و به دستگاه اطلاعات خارجی سپرده میشود.من یک دوره طولانی در انجا بودم ،کارمان خیلی گسترده بود و در دوره بنده توفیقات گسترده ای نصیب کشور شد.
اگر ان دو سال ضد جاسوسی و یک سال تحقیقات استراتژیک را روی آن بگذاریم ،من 13 سال روی روابط خارجی متمرکز بودم. اما 19 سال از آن مدیریت این عرصه را بر عهده داشتم.تمام مدت حضور من در وزارت اطلاعات در موضوعات روابط بین الملل بود و تقریبا ما ضلع دیگر دیپلماسی بودیم؛یعنی دیپلماسی پنهان.
با همه این مسائلی که مطرح کردید می‌خواهیم تفسیرتان را در مورد بیش از سه دهه فعالیت وزارت اطلاعات بدانیم.
• من دستگاه اطلاعات کشور را به رغم فراز و فرودها و جوان بودن و بدون تجربه پیشین و آموزشها و اتکاهای پیشین ،سازمان توانمند ،با انگیزه ،پرتحرک و قدرتمند و برای بقای کشور فوق العاده تعیین کننده میدانم. دستگاه اطلاعاتی ما رسالت بزرگی دارد.بیش از سه دهه هم آنرا انجام داده است.ما باید قدردان این دستگاه باشیم. یک بخش نیروهای مسلح ما ارتش، سپاه و بسیج ما و یک بخش هم دستگاه اطلاعاتی و امنیتی است که رسالت بزرگی را طی این چهار دهه انقلاب برای حفظ و بقای انقلاب و دفاع از حقوق مردم پشت سر گذاشته اند. امنیتی که امروز در کشور وجود دارد فوق العاده است.کشور ما ضریب امنیتی بالایی دارد .نه اینکه یک جایی هستیم که طعمه نیستیم.همه میدانیم که شدیدترین تهدیدها متوجه کشور ما بوده و هست. منافقین 17 هزار شهید از ما به و سپاه ترور گرفتند.کشور ما نسبت به کشورهای دیگر بیشترین تعداد ترور ،انفجار و عملیاتهای خطرناک را داشته است.گروههای سیاسی تندرو با گرایشهای مختلف شرقی یا غربی و مذهبی و ناسیونالیستی در کشور ما فعالیت کردند.هر دستگاه و سیستمی دارای ضعف و اشکالاتی است.اما انسان باید با یک نگاه دقیق و کارشناسانه تلاش کند که ضعف ها را ببیند.

ما هم مانند هر کجای دنیا از ضعفهایی رنج میبریم و باید تلاش کنیم با هوشمندی و فراست و با اتکا به گذشته هایمان ضعف هایمان را جبران کنیم.به هر حال من نیروهای مسلح و دستگاه اطلاعاتی و امنیتی را از سرمایه ها و مفاخر انقلاب میدانم.همانطور که امام (ره)فرمودند:بسیج لشکر مخلص خداست،اکر سپاه نبود کشور نبود و نام بردن ایشان از سریازان گمنام امام زمان .شما این سه جمله را کنار هم بگذارید و ببینید چه پیامی دریافت میکنید.باید تلاش کنیم نیروهای اطلاعاتی نظامی و انتظامی ما همان حس و حال اول انقلاب را داشته باشند؛با همان سلامتی ،انگیزه و تحرک.باید سعی کنیم این مجموعهها را از آفتهایی که در موقعیت های کثل قدرت،ثروت يا شهرت که دامنگیر همه میشود مبرا نگه داریم.الحمدالله استعداد خوبی وجود دارد و کارهای خوبی هم انجام شده اما هرچقدر کار کنیم باز هم کم است.جا دارد که دهر سال کار بیشتری انجام دهیم.

در مورد رابطه ایران و آمریکا بحثی که از جانب ایران مطرح است اینکه ما اعتماد نداریم به آمریکا و شاهد مواضع مختلف در برهه های مختلف از سوی آنها هستیم از طرف دیگر برای ما مهم است که آنها با پذیرفتن قدرت منطقه ای و حتی جهانن ما وارد مذاکره و گفت و گو شوند.با توجه به کاری که در حوزه اطلاعاتی انجام دادید هم در سطح دیپلماتیک و هم در لایه های اجتماعی غرب و به خصوص رآمریکا فعال بودید،از این زاویه چه تحلیلی در مورد ایران و آمریکا دارید؟

• من الآن یک جمع بندی کلی دارم و آن اینکه ما از عدم ارتباط با آمریکا سود بیشتری بردیم.تا خسارتهایی که دیدیم.اینکه ضرر کردیم هم که شکی در آن نیست و در اینکه ضزز میبینیم هم تردیدی نیست ذولی سودهایی هم که دیدیم کم نبوده است.شاید نتوان در این کوتاه بیان کنیم،اما نظر کلی من اینست و آن را قابل استناد و استدلال میدانم.این سودها همه‌اش معنوی و آرمانی و فضای روانی نیست.من حتی به سودهای مادی نظر دارم.من معتفدم اگر ما این فضای تنش با آمریکا را نداشتیم اصلا در برخی رشتا ها رشد نمیکردیم،یعنی مجال رشد را به ما نمیدانند.شرح این موضوع فرصت بیشتری میطلبد اما جای پرداختن به این موضوع به صورت عمیق وجود دارد.
آن نکته ای که شما اشاره کردید هم کاملا درست است.رابطه و گفت و گو با آمریکا اگر در شرایط هماهنگ و همگن نباشد حتما به ضرر ماست.چون آمریکا به عنوان یک قدرت مسلط و لرتر تمام مقاصد خودش را تحمیل میکند وبه این دلیل که ابزار فراوانی هم دارد مجال نمیدهد شما منافعتان را در شرایط برابر تعریف کنید؛حتی در پروتکل و ظاهر،یادداشت و قرارداد .ما حتی قرارداد الجزایر را دیدیم که با هم تفاهم کردیم ولی به دلیل ظرفیت های قوی که او داشت،هیچ کدام از آنها را عملی نکرد.در افغانستان با آنها کار کردیم آاما چون خیلی وقت ها دست برتر را داشت ملتزم به تعهداتش نبود.ما در این سالهای اخیر چون تواناییهایمان بالاتر بودطبعا در مورد عراق و افغانستان شرایطمان به هم نزدیک شد.علتش توان داخلی ،قدرت چانه زنی بالا و قدرت به دست آوردن منافع بود؛چون اینها بالا رفت ،طبعا در این مراودات وضعمان بهتر شد.

ما چالش های اساسی داریم.وقتی آقای اوباما همچنان صریحا اعلام میکند که از حمله به غزه و در واقع اسرائیل حمایت میکنم،با آرمان جمهوری اسلامی که دفاع از مظلوم و دفاع از فلسطین و بازگشت سرزمین اسلامی به مردم مسلمان و امت اسلامی است مغایرت پیدا میکند،ما چطور می‌توانیم با آمریکاییها کنار بیاییم؟

آمریکاییها اکنون تعارضات تمدنی دارند.در مقولات فرهنگی حرف های اساسی میزنند چون ما هم مدعی هستیم ،اینها را به راحتی نمیشود تفاهم کرد.من فکر میکنم ما به شرایط مطلوب برای دفاع از منافع مان نزدیک می‌شویم .در آن شرایط به نظر من به راحتی میتوانیم گفت و گو کنیم و در ان گفت و گو چیزی را از دست نمیدهیم و می‌توانیم از منافعمان دفاع کنیم.
البته رابطه در یک شرایط منطقی است.البته من به تشنج در روابط اعتقاد ندارم.چون معتقدم دیپلماسی را باید بسیار هوشمندانه مدیریت کرد .مواضع را باید با قدرت حفاظت کرد و اجازه نداد آرمان‌ها تضعیف شود. حیثیت و پرستیژ ما هم حیثیت ایرانی است و هم اسلامی و هم حیثیت مردم و افرادمان. ما نباید اجازه بدهیم اینها آسیب ببینند و باید با قدرت از آنها دفاع کنیم. دیپلماسی باید قدرت هدایت و تامین این اهداف بلند را داشته باشد و تا آنجا که میتواند بدون درگیری، بدون چالش و بدون تشنج. این هنر دیپلماسی است که به خواسته‌هایش برسد با کمترین هزینه کمترین اصطکاک.

اما داستان مذاکره داستان دیگری است. همه میدانند مذاکره بخصوص در برابر آمریکا باید تبدیل شود به یک موضوع وفاق ملی. یک تصمیم و تحلیل روشن که طبق باورها و اعتقادهای دینی و قانون اساسی ما این در جایگاه رهبری است که باید این نگاه، ارزیابی و وفاق ملی را در وقت مناسبش و وقتی که به بلوغ رسید رسید هدایت و مدیریت کرده و مسیر را برای گامهای بعدی پشتیبانی کنند.

فکر میکنید در آینده نزدیک این امر شدنی باشد و اینکه آمریکا به قدرت منطقه‌ای ایران اعتراف کند، اگر این فرض را بگذاریم که اعتراف به این قدرت منطقه‌ای باعث میشود که بیایند و بنشینند و با ما صحبت کنند و این فرض را بگذاریم که گفت‌وگو کردن به معنی پایان دشمنی نیست، زمان وقوع این مساله را چه وقتی میدانید؟
• من روند را به نفع خودمان مثبت ارزیابی میکنم. ما اگر توانایی‌های داخلی‌مان افزوده شود و به خصوص اگر با این چالش‌های دو،سه سال اخیر و خصوصاً مسایل اقتصادی روبه‌رو نمیشدیم، فکر میکنم که خیلی شرایط بهتری داشتیم و در فاز جدیدی از دیپلماسی میتوانستیم قرار بگیرم.
به صورت جسته و گریخته شایعاتی بود که شما از رهبری در مورد نامزد شدن مشورت خواسته‌اید. واقعیت موضوع چیست؟
• اصلاً درست نمیدانم که رهبری را وارد عرصه و جریانات انتخابات کنیم. شاید این موضوع برای برخی افراد و جریانات سود داشته باشد ولی در کل نه برای جایگاه رهبری مفید است و نه برای وفاق اجماعی ؛ هر دو به نظر من آسیب میبینند. ما باید همان سایه رهبری و هدایت ایشان ، تدابیر و تذکرات ایشان را گسترش داده و خودمان را ملتزم و مقید به آن فضا و هدایتها بدانیم و این فعالیتهای اجتماعی را در یک بستر طبیعی بگذاریم و کاملاً واقعی و مبتنی بر توان، نیاز، تحرک، تلاش و جاذبه‌های اجتماعی و آرمانی تعقیب کنیم. طبعاً فکر میکنم این رویه به سلامت اجتماعی-سیاسی و انتخاباتی نزدیک‌تر است. رهبری هر زمان که خودشان تشخیص دهند و صلاح بدانند وارد صحنه بشوند مطلب دیگری است. اما ما نباید فضا را طوری تعقیب کنیم که خدای نکرده رهبری را خرج مسائل فردی و شخصی کنیم. این به سود هیچ کسی نیست.
در دورانی که شما در وزارت کشور بودید نیروی انتظامی را هم زیر نظر داشتید. در مورد گشت ارشاد نظر شما چیست؟
• من گشت ارشاد را برای هنجار شکنان مفید میدانم. ولی گشت ارشاد نمیتواند حجاب و عفاف را در جامعه حاکم کند و برای تحقق این خواسته کارامدی نخواهد داشت.

برگردیم به بحث سیاست. اگر جریانهای اصولگرا را سه جریان راست، چپ و میانه بدانیم، جناح راست اصولگرا را همان جناح راست سنتی و جناح مقابل را هم شامل رهپویان ، ایثارگران و جبهه پایداری بدانیم و مبنای آن را هم یک بخشی از گرایشهای اقتصادی و دیدگاه‌های سیاسی مثل عدالت و آزادی؛ شما به کدام بخش تعلق دارید و اساساً این تقسیم‌بندی را قبول دارید یا خیر؟ به هر حال اینطور مصطلح است که آقای پورمحمدی به راست سنتی نزدیک‌تر است؛ طیفی که جامعه روحانیت مبارز و جامعه مهندسین را شامل میشود. آیا این درست است؟

• من اکنون عضو و معاون سیاسی جامعه روحانیت مبارز هستم. به هر حال ما اصولگرایی را دارای یک گفتمان میدانیم و منشور آنرا سال گذشته منتشر کردیم. سعی هم میکنیم که فرهنگ اصولگرایی صرفاً یک ابزار سیاسی نباشد، مثل یک بلوک سیاسی یا همان چیزی که به عنوان یک قبیله سیاسی که مقام معظم رهبری هم چند بار به آن اشاره کردند و گفتند که سعی کنید که قبیله نشوید. یعنی دارای یکسری آرمانها، اهداف و تعاریف و کارکردهای روشن باشیم.

من همچنان بر این اصول پایبندم و فکر میکنم اصولگرایی یک تابلو، شعار و عنوان سیاسی نیست، بلکه یک محتواست. اصولگرایی یک منطق معتدل دارد و بر مبنای عقلانیت استوار است. اصولگرایی بر پایه دلیل و استدلال و مبانی تثبیت شده و تعریف شده شرعی و قانونی استوار است. طبعاً من اصرار بر این دارم که اصولگرایی یک منطق کاملاً عقلانیست و یک پایه کاملاً شرعی و ضمناً نگاهی نو به دنیا، زندگی و تعریف جامع از یک زندگی سالم و طیب دارد. عقلانیت هم در کانون این گفتمان حضور دارد. من خودم را متعلق به این نوع نگاه میدانم و سعی هم داریم که این نگاه، نگاه غالب بر همه دوستان و طیف‌های اصولگرا باشد. خواهی نخواهی یکسری رویکردهای درون گفتمانی تند و کند وجود دارد. ما سعی‌مان بر این است که اینها به هم نزدیک شوند و تبدیل به یک جریان حالا با یکسری سلیقه‌های متفاوت ولی با اصول مشترک شود. تلاش ما این است و قصد داریم اجازه ندهیم که این تعریف تقسیم شده جا بیوفتد و استمرار بیابد. این را هم از نظر منطق مستدل اصولگرایی جالب و درست نمیدانیم و هم از جهت آرایش سیاسی کشور و وفاق اجتماعی و انسجام و یکپارچگی مفید نمیدانیم.
با این همه در فضای سیاسی نمیشود همه را یکپارچه کرد. طبعاً آنجا که اختلاف سلیقه‌ها زیاد میشود به اختلاف فکر و دیدگاه می‌انجامد و آن بلوک‌بندی‌های سیاسی شکل میگیرد، مثل اصلاح‌‌طلبان؛ آنها برای خودشان یک بلوک‌بندی شکل داده‌اند و طیف‌های غلیظ و رقیق و تند و کندی هستند، ولی طبعاً باید تبدیل شوند به یک گفتمان نزدیک به هم. اصولگرایان هم باید از همین مدل طبعیت بکنند و ما مدافع یکپارچگی جریان اصولگرایی هستیم. خیلی این تعاریف تقسیم شده را قبول نداریم و عملاً هم داریم تلاش میکنیم جامعه اصولگرا یک جامعه یک‌دست و همگرا شود با اختلاف سلیقه‌هایی که وجودش طبیعی است.

از دوستی که نزدیک به جریان شماست شنیدم که میگفت آقایان پورمحمدی، متکی . لاریجانی اگر بخواهند تصمیم بگیرند با یکدیگر هماهنگ هستند. این همان برآورد حرف شماست یا خیر؟
• بنای من بر این است که حتی‌الامکان با هماهنگی با دوستان عمل کنیم.یعنی این منطق را صحیح دانسته و کمک به آرایش سیاسی و توفیقمان میدانم.
فکر میکنید تا چه زمانی تصمیم‌گیری شما نهایی شود؟
• دقیقاً نمیتوانم بگویم. اما زمان آن در زمستان خواهد بود. امیدواریم هر چه زودتر و در اوایل زمستان باشد، اما ممکن است تا اواخر آن هم به طول بینجامد
در نهایت شما آرایش نامزدها در انتخابات 92 را به چه صورت پیش‌بینی میکنید؟
• الان کاملاً نمیشود پیش‌بینی کرد. اما من فکر میکنم هم اصلاح‌طلبها دارای کاندیدای متعدد خواهند بود و هم اصولگرایان. شخصیتهای مستقل هم خواهیم داشت.
یعنی اصلاح‌طلبها هم به اجماع نمیرسند؟
• تلقی من این است که آنها هم تعدد خواهند داشت.
شما باور دارید که بین آقای هاشمی و طیف کارگزاران و طیف آقای خاتمی و آقای خوئینی‌ها اختلاف نظر وجود دارد؟
• سلیقه‌های مختلفی وجود دارد. به هر حال آقای هاشمی هیچ‌وقت نمیخواهد خود را در طیف اصلاح‌طلبها خلاصه و محدود کند. معمولاً آقای هاشمی سعی کرده خودش را فراجناحی عرضه کند. مانورهایی هم که همیشه میداده با این رویکرد بوده، ولی اصلاح‌طلبها همیشه مایل بودند ایشان خودش را در طیف اصلاح‌طلبها تعریف کنند. همین سبب میشود که ما در جبهه اصلاح‌طلبها تعددی را ارزیابی کنیم.
آیا این تحلیل را شنیده‌اید که آقای هاشمی روی آقایان ولایتی و روحانی در جبهه اصولگراها نظر دارد؟ یعنی همان طرح وحدت ملی؟
• بله، مطرح شده و نقل شده. ما هم یک چیزهایی شنیده‌ایم.

ارسال نظر

  • هموطن

    آقای پورمحمدی انسان خوب و شریفیست .
    ولی رییس جمهوری ویژه گی های خیلی خاصی را طلب میکند که هنوز ایشان از آن بی بهره اند . به نظر من یک رییس جمهور باید ضمن دارابودن تمام شرایط ، یک فوق تخصص در امور اقتصادی باشد . به دلیل اینکه مردم بیشترین موضوعی که از رییس جمهورشان انتظار دارند . تخصص خیلی زیاد و اشراف فراوان و تجربه ایده آل در امور اقتصاد است . آیا جناب پورمحمدی چنین تخصصی را دارند ؟؟؟ جناب پورمحمدی با آنهمه تجربه در امور اطلاعاتی و مدیریت در سازمان بازرسی ، موفق نشدند تحرکات خاوری بانک ملی را قبل از اقداماتش رصد و شناسایی و بازداشت نماید . برای مردم عملکرد یک مدیر در زمان و شرایط حساسش اهمیت دارد . قضیه دزدی خاوری ، برای مردم این ذهنیت را ایجاد کرد که ، اینهمه دستگاه های امنیتی و بازرسی و انتظامی و قضایی انگار در خواب فرو رفته بودند . مردم به مدیرانی کاملا بیدار نیاز دارند
    . که شش دانگ حواسشان به تمام اوضاع و احوال باشه .. شخصا در این دوره به رییس جمهوری رای میدهم که علاوه بر اینکه باید ولایی و مردمی باشد ، همچنین فوق تخصص در امور اقتصادی و اجتماعی باشد .

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار