چرا دولت بایدن باید راهبردش در قبال ایران را تغییر دهد؟
پارسینه: استاد علوم سیاسی دانشگاه روزولت آمریکا با اشاره به این که راهبرد فشار حداکثری علیه ایران ناموفق بوده است، تاکید کرد که دولت بایدن به دنبال یک راهبرد جدید رفته و ضمن پیوستن به برجام، ضمانتهای بیشتری به ایران بدهد.
به گزارش «پارسینه»، طی یک سال گذشته تغییر دولتها در آمریکا و ایران موجب شده است تا سرنوشت مذاکرات هستهای دو طرف با ابهاماتی مواجه شود. از یک سو انتظار میرفت دولت جو بایدن همان طور که در تبلیغات انتخاباتی وعده داده بود بدون اضافه کردن بندی به برجام، به تعهدات خود ذیل این توافق بازگردد، اما ماهها مذاکره فشرده که از طرف اروپاییها و به نیابت از واشنگتن انجام شد، نتیجهای به همراه نداشت. از طرف دیگر روی کار آمدن دولتی در ایران که همواره مخالف مذاکره با آمریکا و منتقد برجام بوده، موجب شد تا بسیاری احیای توافق هستهای را سختتر از پیش بدانند. با تمام اینها دو طرف همچنان بر اجرایی شدن توافق هستهای سال ۲۰۱۵ تاکید دارند.
«دیوید فاریس»، استاد علوم سیاسی دانشگاه روزولت، در یادداشتی که برای نشریه «ویک» نوشته است، با اذعان به این که سیاست فشار حداکثری ترامپ در مقابل ایران بی نتیجه بوده و خروج آمریکا از توافق تنها موجب بی اعتبار شدن این کشور و بدبینی بیشتر ایرانیها شده است، به دولت بایدن توصیه کرده است که راهبرد جدیدی در رابطه با ایران پیش بگیرد. او درباره این راهبرد جدید نوشت:
تیم سیاست خارجی بایدن ابتدا باید خیال یک توافق بهتر با ایران را رها کرده و افرادی را که همچنان معتقدند نظام ایران تنها یک فشار با فروپاشی فاصله دارد را کنار بگذارد. به لطف اشتباهات بی خردانه دولت ترامپ، تهران تقریباً از هر لحاظ که قابل تصور باشد، در موقعیت چانه زنی قوی تری نسبت به سال ۲۰۱۵ قرار داشته و انگیزهای کمتر برای باور به وعدههای آمریکا دارد.
این بدان معناست که اگر ایران بخواهد کار بر روی برنامه هستهای خود را متوقف کرده و بازرسیهای بین المللی مداخله جویانه را از سر بگیرد، باید ضمانتهایی از سوی نهاد دیگری به غیر از ایالات متحده داشته باشد که مجدداً در معرض نابودی اقتصادی قرار نخواهد گرفت. مهمتر از همه، ایالات متحده باید قول لازم الاجرا بدهد که از قدرت خود در سیستمهای مالی و بانکی جهانی برای زورگویی به سایر کشورها در رابطه با عدم تجارت با ایران استفاده نکند.
متأسفانه، به نظر نمیرسد که کسی در کاخ سفید این گونه به مسائل نگاه کند. بایدن بلافاصله پس از مراسم تحلیف، از پیشنهاد تهران برای بازگشت به وضعیت قبل از ترامپ خودداری کرد و اصرار داشت که ایران قبل از پیوستن مجدد آمریکا به برجام و لغو تحریمها باید به تعهدات کامل خود بازگردد. شاید آنها فکر میکردند حسن روحانی که دوران ریاست جمهوریش رو به پایان بود دیگر قدرت مذاکره درباره یک توافق الزام آور را ندارد، که چندان نامعقول هم نبود. اما این که دموکراتها فرصت را حتی بدون تلاش از دست بدهند، دست کم ناامید کننده بود.
پس از آن و به دنبال انتخابات ریاست جمهوری در ایران، سید ابراهیم رئیسی که شخصیتی بسیار محافظه کارتر و تهاجمیتر از روحانی است به قدرت رسید. گفته میشود رئیسی بازگشت به برجام را از اولویتهای اصلی نمیداند و ترجیح میدهد با تعمیق روابط با روسیه، چین و دیگر کشورهای منطقه، اقتصاد کشور را بازسازی کند. جناح وی آنقدر به ایالات متحده بی اعتماد است که مذاکرات، اگر واقعاً اتفاق بیفتد، کند و دردناک خواهد بود.
با این حال، به نظر میرسد که دولت بایدن به جای تجدید نظر در رویکرد خود، قصد دارد هر چارچوب هستهای جدیدی را با تغییرات دیگر در سیاست ایران، مانند برچیدن برنامه موشکی، مرتبط کند. این موضوع برای ایران جذابتی ندارد و مطمئنا بایدن آن را میداند. شاید واشنگتن معتقد باشد که ایران سالها با تکمیل طراحی سلاح هستهای فاصله دارد و مایل است که بحران را به دامان دولت بعدی بیندازد. یا شاید آنها به این نتیجه رسیده اند که تولید سلاح هستهای توسط ایران، دیگر چندان مهم نیست.
با این حال، هرگونه حرکت به سوی فرار هستهای (زمان لازم برای ساخت بمب اتمی) از سوی ایران باعث درگیری سیاسی مطلق در ایالات متحده خواهد شد به طوری که واکنشهای هیستریک به خروج عجولانه از افغانستان پیش آن آرام جلوه کند. اگر رئیس جمهور باید بخواهد از چنین پیامدی اجتناب کند باید بداند که زمان به سرعت به پایان میرسد.
«دیوید فاریس»، استاد علوم سیاسی دانشگاه روزولت، در یادداشتی که برای نشریه «ویک» نوشته است، با اذعان به این که سیاست فشار حداکثری ترامپ در مقابل ایران بی نتیجه بوده و خروج آمریکا از توافق تنها موجب بی اعتبار شدن این کشور و بدبینی بیشتر ایرانیها شده است، به دولت بایدن توصیه کرده است که راهبرد جدیدی در رابطه با ایران پیش بگیرد. او درباره این راهبرد جدید نوشت:
تیم سیاست خارجی بایدن ابتدا باید خیال یک توافق بهتر با ایران را رها کرده و افرادی را که همچنان معتقدند نظام ایران تنها یک فشار با فروپاشی فاصله دارد را کنار بگذارد. به لطف اشتباهات بی خردانه دولت ترامپ، تهران تقریباً از هر لحاظ که قابل تصور باشد، در موقعیت چانه زنی قوی تری نسبت به سال ۲۰۱۵ قرار داشته و انگیزهای کمتر برای باور به وعدههای آمریکا دارد.
این بدان معناست که اگر ایران بخواهد کار بر روی برنامه هستهای خود را متوقف کرده و بازرسیهای بین المللی مداخله جویانه را از سر بگیرد، باید ضمانتهایی از سوی نهاد دیگری به غیر از ایالات متحده داشته باشد که مجدداً در معرض نابودی اقتصادی قرار نخواهد گرفت. مهمتر از همه، ایالات متحده باید قول لازم الاجرا بدهد که از قدرت خود در سیستمهای مالی و بانکی جهانی برای زورگویی به سایر کشورها در رابطه با عدم تجارت با ایران استفاده نکند.
متأسفانه، به نظر نمیرسد که کسی در کاخ سفید این گونه به مسائل نگاه کند. بایدن بلافاصله پس از مراسم تحلیف، از پیشنهاد تهران برای بازگشت به وضعیت قبل از ترامپ خودداری کرد و اصرار داشت که ایران قبل از پیوستن مجدد آمریکا به برجام و لغو تحریمها باید به تعهدات کامل خود بازگردد. شاید آنها فکر میکردند حسن روحانی که دوران ریاست جمهوریش رو به پایان بود دیگر قدرت مذاکره درباره یک توافق الزام آور را ندارد، که چندان نامعقول هم نبود. اما این که دموکراتها فرصت را حتی بدون تلاش از دست بدهند، دست کم ناامید کننده بود.
پس از آن و به دنبال انتخابات ریاست جمهوری در ایران، سید ابراهیم رئیسی که شخصیتی بسیار محافظه کارتر و تهاجمیتر از روحانی است به قدرت رسید. گفته میشود رئیسی بازگشت به برجام را از اولویتهای اصلی نمیداند و ترجیح میدهد با تعمیق روابط با روسیه، چین و دیگر کشورهای منطقه، اقتصاد کشور را بازسازی کند. جناح وی آنقدر به ایالات متحده بی اعتماد است که مذاکرات، اگر واقعاً اتفاق بیفتد، کند و دردناک خواهد بود.
با این حال، به نظر میرسد که دولت بایدن به جای تجدید نظر در رویکرد خود، قصد دارد هر چارچوب هستهای جدیدی را با تغییرات دیگر در سیاست ایران، مانند برچیدن برنامه موشکی، مرتبط کند. این موضوع برای ایران جذابتی ندارد و مطمئنا بایدن آن را میداند. شاید واشنگتن معتقد باشد که ایران سالها با تکمیل طراحی سلاح هستهای فاصله دارد و مایل است که بحران را به دامان دولت بعدی بیندازد. یا شاید آنها به این نتیجه رسیده اند که تولید سلاح هستهای توسط ایران، دیگر چندان مهم نیست.
با این حال، هرگونه حرکت به سوی فرار هستهای (زمان لازم برای ساخت بمب اتمی) از سوی ایران باعث درگیری سیاسی مطلق در ایالات متحده خواهد شد به طوری که واکنشهای هیستریک به خروج عجولانه از افغانستان پیش آن آرام جلوه کند. اگر رئیس جمهور باید بخواهد از چنین پیامدی اجتناب کند باید بداند که زمان به سرعت به پایان میرسد.
منبع:
پارسینه
ارسال نظر