از تعریف تا توهین؛ چرا حاتمی کیا؟
پارسینه: حاتمیکیای نیمه دوم دهه 80، حاتمیکیای امروز، حاتمی کیای "آژانس" و "کرخه" نیست. حاتمی کیای «روبان» و «مهاجر» و «دیدهبان» هم نیست. حاتمیکیای «به نام پدر» و «ارتفاع پست» و «موج مرده» نیست. حتی حاتمیکیای «به رنگ ارغوان» هم نیست.
پارسینه - گروه فرهنگی: حاتمی کیا که عنوان شاخص ترین کارگردان سینمای جنگ کشور را به همراه دارد، همواره با سیل تعریف و تمجیدها و گاهی حتی با توهین و بداخلاقی روبرو بوده است. به نظر می رسد بررسی این نکته که چرا یک فیلمساز طی دوره ای 20 ساله با این همه تناقض در برخورد مواجه می شود، از طریق ارزیابی نظرات مخالفان و موافقان میسر باشد.
حمید داودآبادی جانباز، عکاس و خبرنگاری است که هر از چند گاهی یادی می کند از خاطراتش و در وبلاگش - خاطرات جبهه - می نویسد. خاطره ای از آشنایی با ابراهیم حاتمی کیا و حرف و حدیث ها با شاخص ترین کارگردان سینمای جبهه و جنگ نوشته اخیر داود آبادی است؛
آنجا که حاتمی کیا را با "از کرخه تا راین" شناخته و تحت تاثیر آثار و حتی خودش قرار گرفته و بعد که با جواب منفی حاتمی کیا درباره پیشنهادش برای ساخت یک فیلم مواجه شده و فاتحه آقا ابراهیم را خوانده است.
خاطره داودآبادی شاید یکی از مجموعه انتقاداتی باشد که به حاتمی کیا وارد شده؛ اما در این مسیر کسانی هم هستند که حاتمی کیا را همچنان می ستایند.
* تو چپ کرده ای و خودت خبر نداری!
محمدرضا اسدزاده مدتی پیش در خبرآنلاین نوشت: سه دهه است که سه نسل روبروی ابراهیم حاتمی کیا نشسته اند و عجیب است که هر سه نسل به شیوه های خودشان مدام تلاش کرده و تلقین کرده اند که حاتمی کیا، حاتمی کیا نباشد . عجیب است که 20 سال است هر کس به حاتمی کیا رسیده، تلاش کرده به نوعی به او تلقین کند که: "تو چپ کرده ای و خودت خبر نداری ! "
و باز این حاتمی کیاست که باید آرام لبخند بزند و بگوید:" آقا به خدا من هنوز روبروی همین قبله نماز می خونم، به همون آرمان ها دل بستم و هنوز نفس همون آدما تومن جریان داره و به اقلیم همون آرمانشهر آرزومندم".
* حمله به فیلم، داستان همه فیلم های حاتمی کیا است
پرويز شيخطادي نیز در مجله سینما رسانه به بيان داستان همكاريهايش با ابراهيم حاتميكيا پرداخته و به اين واسطه از او و كارهايش می نویسد؛ مهمترين بخش حرفهاي وي آنجاست كه ميگويد: داستان همه فيلمهاي «ابراهيم حاتميكيا» اين است كه يكي دو سال پس از ساخت، مورد حمله جناحهاي مختلف قرار ميگيرد و پس از بحثهاي عجيب و غريب به شخصيت خود حاتميكيا ميرسد، بعد هم آرام آرام ميفهمند و ميرسند به آن نقطهاي كه حاتميكيا رسيده بود و متوجه ميشوند كه فيلم خوبي است، بعد شروع ميكنند به جايزه دادنهاي بيامان .
* هیچ کس دوست ندارد حاتمی کیا فیلم خوب نسازد/ حاتمی کیای امروز، حاتمی کیای "آژانس" و "کرخه" نیست
کیوان کثیریان هم درباره حاتمی کیا طی یادداشتی در خبرآنلاین نوشت: حاتمیکیای نیمه دوم دهه 80. حاتمیکیای امروز، حاتمی کیای "آژانس" و "کرخه" نیست. حاتمی کیای «روبان» و «مهاجر» و «دیدهبان» هم نیست. حاتمیکیای «به نام پدر» و «ارتفاع پست» و «موج مرده» نیست. حتی حاتمیکیای «به رنگ ارغوان» هم نیست.
حاتمیکیا که بعد از اعلام رسمی جداییاش از سینمای جنگ و هر چه مربوط به آن است، «دعوت» را ساخت، با واکنشهایی منفی مواجه شد. تقصیر کسی نیست، هر کس براساس توقعی که از خود به وجود میآورد قضاوت میشود. معلوم بود که حاتمیکیا خیلی با آدمهای قصهاش همدل نیست و زیاد با آنها درد مشترک ندارد. همین مسئله به کالبد فیلم رسوخ کرده و خود را نشان داده بود. تازه «دعوت» فیلم خوش ساختی بود و حتی همچنان برخی مولفههای ساختاری سینمای حاتمیکیا را با خود داشت.
اما خودش هم نباید انتظار داشته باشد همه به اندازه آن فیلمساز مشهور دهه 60 و 70 سینمای ایران - ابراهیم حاتمیکیا - دوستش داشته باشند. آنچه مسلم است هیچ کس دوست ندارد حاتمی کیا فیلم خوب نسازد. دلمان میگیرد وقتی این طور میشود. مگر چند فیلمساز مثل حاتمیکیا داریم، اما ما هم فیلمی میخواهیم که حالمان را خوب کند.
* شاید مدال ها روی سینه حاتمی کیا سنگینی می کند
نزهت بادی دیگر نویسنده ای بود که پس از نمایش گزارش یک جشن حاتمی کیا نوشت: اخیرا در برخی سایتها بحثهایی شده که حاتمیکیا دیگر حق ندارد از دفاع مقدس بگوید و اینکه شاید مدالها روی سینه او زیادی سنگینی میکند و دیگر مدال نمیخواهد.
همه ما میدانیم اغلب آثار حاتمیکیا را میتوان سندی از زمانه خود دانست و فضیلت فیلمسازی چون او در همین زمانهشناسی و موقعیتیابی روزگارش است که همواره در برابر شرایط اجتماعی و سیاسی جامعهاش واکنش نشان داده است. اینکه واکنش فعلی او در فیلم جدیدش به مذاق بعضیها خوش نیامده و باعث شده او را از گروه خودیها برانند، اتفاق تازهای برای حاتمیکیا نیست. او بارها در هنگام ساخت و اکران فیلمهایش با مشکلات جدی روبرو شده که معروفترین آن توقیف چندساله «به رنگ ارغوان» است.
اما حاتمیکیا در تمام این سالها همیشه حرف دلش را با شجاعت و صداقت زده، تقلب نکرده و ادا درنیاورده، از جایی سفارش نگرفته و برای کسی یا گروهی تبلیغ نکرده، خودش بوده و درباره چیزی که به نظرش درست آمده و به آن ایمان داشته، فیلم ساخته و همین موضوع باعث محبوبیت او در میان مردم بوده است. به نظرم حالا هم حاتمیکیا بهای وفاداریاش به همین مردم را پس میدهد، مردمی که او را بیش از همیشه در کنار خود میبینند.
اما چیزی که باید به همه مخالفان این روزهای حاتمیکیا که نوع نگاه و موضعگیری او را زیر سئوال میبرند، گفت این است که او و هر فیلمسازی حق دارد درباره هر چیزی که دلش میخواهد فیلم بسازد و هیچ کسی نمیتواند برای دیگری تکلیف تعیین کند.
اما حاتمی کیا با نقد هم روبرو شده یا حتی فراتر از آن با توهین و افترا؛ افترا برای ضد انقلاب شدنش و نقد از سوی همه.
* اغراق در گزارش یک جشن!
در این میان سردار اسماعیل احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی هم پس از نمایش «گزارش یک جشن» از این فیلم انتقاد کرد و گفت که در فیلم «گزارش یک جشن» مقداری اغراق صورت گرفته است . حاتمی کیا اما بارها به تلویزیون آمد؛ با رسانه های مختلف مکتوب و مجازی گفتگو کرد و حتی همراه فیلم هایش به نقد حضوری نشست.
* شما که ادعای جنگ و جبهه دارید چرا با این تیپ آمده اید؟
در یکی از این جلسات در آمفي تئاتر دانشكده مهندسي مكانيك دانشگاه تهران، حاتمی کیا همراه بانمايش'برج مينو" و "بوي پيراهن يوسف" مهمان بود با لباسی متفاوت! اتفاقی که بی حرف نماند و يكي با عنوان دانشجوي بسيجي با لحني تند و زننده به حاتمی کیا گفت: شما كه ادعاي جنگ و جبهه داريد، چرا با اين تيپ آمده ايد؟ حاتمي كيا لبخندي زد و گفت سوال بعدي لطفا.
* چرا اصرار داریم همه را به همان شکلی که می پسندیم نشان دهیم؟
در ميانه جلسه فرصتي فراهم شد تا كارگردان به بيان گلايه ها و درد دل هايش بپردازد . اداره مميزي به من مي گه چرا خلبان ِ فلان فيلم صورت خود را اصلاح كرده است!؟ آقايون باور كنين اكثريت خلبان هاي ارتش با صورت سه تيغه پرواز مي كردن؛ چرا اين قدر اصرار داريم كه همه رو يك شكل نشون بديم و اون هم به همون شكلي كه ما مي پسنديم؟
"ایراد گرفته اند كه در فلان صحنه فيلم وقتي تعدادي از نيروها به محاصره درمي آيند، چرا دست شون رو مي گيرن روي سرشون و تسليم مي شن، بايد نشون بدي كه مقاومت مي كنن و حاضرن كه شهيد بشن اما اسير نه... بهشون مي گم باور كنين اين ها همه انسانند و داراي ميل به زندگي؛ در اون لحظه محاصره كه به لحاظ منطقي در صورت مقاومت ديگه زنده نخاهند ماند،به اين فكر مي كنن كه به خودشون يه فرصت ديگه بدن تا شايد دوباره فرزند كوچكشون رو و پدر و مادر پيرشون رو و عزيزانشون رو ببينن ... اجازه بدين آدم هاي واقعي رو نشون بديم كه زندگي رو دوست دارند با همون احساسات طبيعي و زيبا "
* زندگی؛ گاهی ساده، گاهی هم پیچیده
در لحظه هاي پاياني جلسه دانشجويي پرسيد: " شما زندگي را چگونه مي بينيد"؟ حاتمي كيابا رندي خاصي پاسخ داد: زندگي ساده است و زيبا مثل آن هنگام كه خودت انتخاب مي كني كه چه لباسي بپوشي و پيچيده مي شود آن هنگام كه آن برادر مواخذه ات می كند براي لباسي كه پوشيده اي و اجبارت مي كند به پوشيدن آنچه خودش مي پسندد !"
ارسال نظر