گوناگون

اگر قرار است بحران داشته باشم بهتر است بحران خوبی باشد

اگر قرار است بحران داشته باشم بهتر است بحران خوبی باشد

پارسینه: هرلحظه ایی که به کمتر از آنچه لیاقتش را دارید،رضایت میدهید،حتی کمتراز آنچه گمان می­کنید،به دست می­آورید

طی این مقاله یاد می­گیرید که چطور آگاهانه می­توانید بحرانهای خود را معنادار کنید و در زندگی روزمره با این درک که به این بخش مهم از وجودتان در عمل گوش بدهید تا بتوانید افکار دخترانه خود را به چالش بکشید،چگونه تاب آوریتان را ایجاد کنید.در نهایت با کار کردن روی تاب آوریتان برای حل مسائل بلند مدت که ممکن است شامل آسیب هایی هم باشد، می­آموزید تا خوش بین بمانید و قدردان شخصیت کنونی خود باشید و حد و مرزهای واضح تری برای آینده ی تاب آورتر وضع کنید.

گام اول - بیاموزید و بحرانهایتان را معنادار کنید:
تاب آوری هوشیارانه ایجاد کنید هیچ چیزی ناپدید نمی­شود، تا زمانی که آنچه لازم است بدانیم را به ما بیاموزد

گفته حکیمانه مادرم این بود اگر قرار است من یک بحران داشته باشم بهتر است بحران خوبی باشد و از آن بیاموزم. من با حرف او موافقم.بله زندگی سخت و دشوار است.همیشه منصفانه نیست. ما این را می­دانیم، اما زندگی خوب هم هست.وقتی به خود یاد می­دهیم از بحرانهایی که پیش می­آیند، درسهایی بیاموزیم،می­توانیم روی خوبیهای زندگی تمرکز کنیم. با این تصمیم ساده رشد تاب آوری هشیارانه را آغاز می­کنیم.
بله بحران بخشی از زندگی است. البته نه دوست داشتنی است و نه به انتخاب ماست. رویدادهای غیر مترقبه و واقعا دشواری رخ می­دهند،حتی اگر به خود بگوییم که باید آنها را پیش بینی می کردیم، اغلب با چنین رخدادهای غیر منتظره ایی غافلگیر می­شویم،مانند وقتی که متوجه می شویم همسر یا نامزده ما با کسی رابطه دارد و ما خود را برای آنکه هوشیارتر و بدگمان تر نبودیم یا بیشتر سوال نکرده ایم،سرزنش می­کنیم.
این موارد اغلب زمانی رخ می­دهند که افکار دخترانه ما حرف می­زنند، اما حقیقت این است که حواس ما به دلیل کارزیاد،بچه ها،بیماری پدر و مادر،یا دوستی که به مشکل برخورده است، یا چیزهای دیگری که خارج از اراده ی ما هستند و بخش مهمی از زندگی ما را شکل می­دهند، پرت شده است.
گاهی اوقات پیش بینی می­کنیم که بحرانها به سمت ما می­آیند.ما می بینیم که دارند می­آیند و میدانیم که دشوارند و خود را برای آنها آماده می­کنیم.
برای مثال، اگر لازم است شغل خود را عوض کنیم،می­دانیم که باید نقل مکان کنیم،بچه ها را در مدرسه ی تازه ای ثبت نام کنیم، دوستی های تازه ای برقرار کنیم یا عبادتگاه تازه ایی پیدا کنیم. بنابراین برنامه ریزی را شروع می­کنیم تا مشکلات خود را کاهش دهیم.گاهی اوقات در حالی که برنامه ریزی می­کنیم، می­بینیم اوضاع بدتر از آنی است که فکر می کردیم.
این مسائل وقت و انرژی و منابع هیجانی ما را بیش از آنچه فکر می­کردیم،می­گیرند.یک بحران عمده جسمی که سلامت ما را تهدید می کند،می­تواند در این رده قرار بگیرد.برای مثال دوست من بعد از معاینه سالانه ی سینه اش مجبور شد که دوباره ماموگرافی انجام بدهد، چون دوباره به خاطر مسئله ای به او زنگ زده بودند.او خودش را آماده کرده بود.ولی به وی گفتند که هم سونوو ام آرای سینه و بعد هم تکه برداری لازم دارد. او احساس می­کند که بدنش به او خیانت کرده است و تا زمانی که نتایج آزمایش به دستش برسد، از نگرانی می­میرد.
اجتناب از بحران در اختیار ما نیست.خیلی دوست داشتیم که در اختیار ما بود، اما با تمرین و افزایش تاب آوری
می­آموزیم که راه خود را از میان دشواریها و فراز و نشیب های زندگی پیدا کنیم و به جای آنکه اجازه بدهیم اتفاقات ما را محاصره کنند،بگذاریم رخ بدهند.می­آموزیم که چالاک، انعطاف پذیرو حتی کنجکاو باشیم تا بتوانیم بحران را مدیریت کنیم.خلاصه، بحرانها را به فرصتهایی برای رشد تبدیل می­کنیم و تاب آور می­شویم.ما با انتخاب راهکارهایی این کار را انجام می­دهیم.
معنا دادن به درد و رنج
یک راه برای تغییر دادن شیوه ای که بحران را مدیریت می­کنیم، آن است که به درد و رنج اجتناب ناپذیری که حس می­کنیم،معنا دهیم.از چالشهای دشواری که زندگی پیش روی ما قرار می­دهد،حتی چالشهایی که مکرر پیش
می­آیند، بیاموزیم.این نکته از آموزه های روانپزشکی به نام ویکتور فرانکل است که در اردوگاه های مرگ نازی ها در جنگ دوم جهانی دوام آورد و زنده ماند.
درد و رنج به ناچار ما را عوض می­کند، اغلب فکر می­کنیم بدون آنکه چیزی عوض شود،زندگی می­کنیم و بعد از فاجعه به آسانی به وضعیت عادی برمی­گردیم و زندگی را جوری از سر می­گیریم که انگار آب از آب تکان نخورده است. درحالی که لازم است درک کنیم که تغییر در زندگی ما دائمی است.
چه تغییر بی وقفه بدنهای ما از تولد تا دوران بلوغ و بزرگسالی و سالمندی باشد،چه تغییراتی که در تفکر ما رخ می­دهد و چه تغییراتی که در خانواده ی ما بر اثر نامزدی،ازدواج،بچه دار شدن و مرگ صورت می­گیرد. تغییر ما را احاطه کرده است و ما تغییر را تجسم می­بخشیم. بنابراین وقتی چالشهای بزرگ در مسیر ما قرار می­گیرند،اثر خود را چه مرئی و چه نامرئی روی ما می­گذارند.مسئله این نیست که چطور در زندگی از تغییر اجتناب کنیم،بلکه مسئله این است که چگونه تغییرات را بپذیریم.
قبول کنید که تغییر بخشی از زندگی است. ممکن است به دلیل شرایط دشوار نتوانید به اهداف خاصی برسید.پذیرش شرایطی که نمی توان آن را عوض کرد، به شما کمک می­کند روی موقعیتهای که می توانید اثر بگذارید،متمرکز شوید. این لحظات تغییر است که ما را وادار می­کند از تاب آوری استفاده کنیم و آنرا توسعه دهیم.

منبع : میگنا

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار