اتحادیه اقتصادی اوراسیا و ظرفیتهای آن؛ از واقعیت تا اغراق
پارسینه: به بهانه سفر ریاست جمهوری اسلامی ایران به روسیه و تلاش ایران برای عضویت در اتحادیه اقتصادی اوراسیا نکاتی را از منظر رهیافتهای دانش پژوهی واز زاویه نگاه واقع بینانه تقدیم مینمایم.
اوراسیا شامل روسیه، کشورهای آسیای مرکزی، منطقه قفقاز، جمهوریهای اوکراین، بلاروس و مناطق میان دریای سیاه تا مغولستان را در بر میگیرد.
این اتحادیه به رهبری روسیه و از دو دهه گذشته با هدف بهره مندی از تبادل تجاری و افزایش توانمندیهای اقتصادی اعضاء و در رقابت با اتحادیه اروپا شکل گرفت۰ هرچند سیاستهای امنیتی و قطب سازی روسیه برای بلوک بندی قدرت در مقابل آمریکا را نباید از نظرها دور داشت.
وسعت سرزمین، تعداد جمعیت، فرهنگ و تمدنهای مشترک، وجود ذخائر انرژی نفت و به ویژه گاز، موقعیتهای ژئوپلتیک و قدرت نظامی روسیه و حق وتو این کشور، من جمله از ظرفیتهای اتحادیه است. اما همه این ظرفیتها به معنای موفقیت این اتحادیه نبوده و نیست و هرگز نتوانسته به اندازه ظرفیتهای خود رشد و بالندگی داشته باشد و منطقی به نظر نمیرسد که در مقام مقایسه با اتحادیههایی همچون اروپا و یا حتی اتحادیه عرب برآئیم ۰ در اینجا فقط به چند نمونه از این ضعفها و کاستیهای این اتحادیه اشاره میکنم تا ببینیم پیوستن ایران به این اتحادیه چقدر میتواند برای کشورمان سودمند و مفید باشد.
اول این که، فاصله کشورهای عضو در زمینه تولید و توسعه علم و فناوری در قیاس با کشورهای توسعه یافتهای همچون اروپا بسیار زیاد و عقب مانده هستند، حتی روسیه نیز فاقد فرمولهای نوین اقتصادی و صنعتی است و صرفا در حوزه فناوریهای تسلیحاتی و نظامی رشد داشته است. مضاف بر این که اقتصاد در این کشورها بر مبنای صادرات مواد خام صورت میگیرد و هیچ کدام از اینها به جز روسیه، دانش ِ تبدیل مواد خام به مشتقات و فراوردههای ریز و خُرد را ندارند، در نتیجه مجبورند محصول خام خود را به قیمت ارزان به کشورهای غیر، نظیر اروپا بفروشند و در عوض فراوردهای پالایش شده گران بخرند.
دوم؛ شاخصهای دمکراسی در این کشورها بسیار پائینتر از استانداردهای متعارف دنیاست؛ شواهد نشان میدهد این نقیصه سبب سلب اعتماد مردم در مشارکت و سرمایه گذاری با دولت شده است. از طرفی شاخصهای بالای فساد اقتصادی و بورکراسیهای پیچیده و در هم تنیده و سهم خواهیهای طایفه گرایی در بخشهای خصوصی و دولتی و مهمتر ازهمه نقش مخرب "دولتهای رانتیر - رانت خوار " و ساختارها و قوانین ناهمگون، همسنگی و همگرایی کشورهای عضو را تحت تاثیر قرار داده و از پیامدههای منفی برای اجماع سازی اتحادیه شده است.
سوم؛ بهره برداریهای یک سویه روسیه از ظرفیتهای اتحادیه در راستای منافع خود، زمانی شدت گرفت که این کشور مجبور شد در پی تحریمهای غرب، خلاءهای خود را از ظرفیت کشورهای عضو تامین کند. این در حالی است که روسیه با استراتژی " موازنه تهدید - ترساندن اعضا از خطر غرب" تلاش کرده است تسلیحات نظامی خود را در یک رقابت تنگاتنگ به این کشورها بفروشد و در عوض کالاهایی از این کشورها وارد میکند که تولید آن برای خود صرفه اقتصادی ندارد.
چهارم؛ هیچکدام از کشورهای عضو، وحتی روسیه محصول" برند جهانی ندارند" مانند خودرو، صنایع کشاورزی، صنعتی، پزشکی، لوازم خانگی و داشتههای ناچیز آنها نیز به هیچ وجه قدرت رقابت با شرکتهایی نظیر، تویوتا سامسونگ، کیا و ... را ندارند.
... و اما ایران از پیوستن به این اتحادیه چه سودی میتواند ببرد؟ آنچه که کشورهای عضو نتوانستند در طول بیست سال ازفعالیت شان به اقتصاد شکوفا برسند، به نظر میرسد الحاق ایران نیز مستثنی ازاین قاعده نیست و نمیتواند باشد. هرچند که ایران ظرفیتهای ممتازی در قیاس با کشورهای اتحادیه دارد. اما چه برندی میتواند از روسیه و دیگر اعضای اتحادیه وارد کند؟ و چه برندی باید صادر کند؟
این اتحادیه به رهبری روسیه و از دو دهه گذشته با هدف بهره مندی از تبادل تجاری و افزایش توانمندیهای اقتصادی اعضاء و در رقابت با اتحادیه اروپا شکل گرفت۰ هرچند سیاستهای امنیتی و قطب سازی روسیه برای بلوک بندی قدرت در مقابل آمریکا را نباید از نظرها دور داشت.
وسعت سرزمین، تعداد جمعیت، فرهنگ و تمدنهای مشترک، وجود ذخائر انرژی نفت و به ویژه گاز، موقعیتهای ژئوپلتیک و قدرت نظامی روسیه و حق وتو این کشور، من جمله از ظرفیتهای اتحادیه است. اما همه این ظرفیتها به معنای موفقیت این اتحادیه نبوده و نیست و هرگز نتوانسته به اندازه ظرفیتهای خود رشد و بالندگی داشته باشد و منطقی به نظر نمیرسد که در مقام مقایسه با اتحادیههایی همچون اروپا و یا حتی اتحادیه عرب برآئیم ۰ در اینجا فقط به چند نمونه از این ضعفها و کاستیهای این اتحادیه اشاره میکنم تا ببینیم پیوستن ایران به این اتحادیه چقدر میتواند برای کشورمان سودمند و مفید باشد.
اول این که، فاصله کشورهای عضو در زمینه تولید و توسعه علم و فناوری در قیاس با کشورهای توسعه یافتهای همچون اروپا بسیار زیاد و عقب مانده هستند، حتی روسیه نیز فاقد فرمولهای نوین اقتصادی و صنعتی است و صرفا در حوزه فناوریهای تسلیحاتی و نظامی رشد داشته است. مضاف بر این که اقتصاد در این کشورها بر مبنای صادرات مواد خام صورت میگیرد و هیچ کدام از اینها به جز روسیه، دانش ِ تبدیل مواد خام به مشتقات و فراوردههای ریز و خُرد را ندارند، در نتیجه مجبورند محصول خام خود را به قیمت ارزان به کشورهای غیر، نظیر اروپا بفروشند و در عوض فراوردهای پالایش شده گران بخرند.
دوم؛ شاخصهای دمکراسی در این کشورها بسیار پائینتر از استانداردهای متعارف دنیاست؛ شواهد نشان میدهد این نقیصه سبب سلب اعتماد مردم در مشارکت و سرمایه گذاری با دولت شده است. از طرفی شاخصهای بالای فساد اقتصادی و بورکراسیهای پیچیده و در هم تنیده و سهم خواهیهای طایفه گرایی در بخشهای خصوصی و دولتی و مهمتر ازهمه نقش مخرب "دولتهای رانتیر - رانت خوار " و ساختارها و قوانین ناهمگون، همسنگی و همگرایی کشورهای عضو را تحت تاثیر قرار داده و از پیامدههای منفی برای اجماع سازی اتحادیه شده است.
سوم؛ بهره برداریهای یک سویه روسیه از ظرفیتهای اتحادیه در راستای منافع خود، زمانی شدت گرفت که این کشور مجبور شد در پی تحریمهای غرب، خلاءهای خود را از ظرفیت کشورهای عضو تامین کند. این در حالی است که روسیه با استراتژی " موازنه تهدید - ترساندن اعضا از خطر غرب" تلاش کرده است تسلیحات نظامی خود را در یک رقابت تنگاتنگ به این کشورها بفروشد و در عوض کالاهایی از این کشورها وارد میکند که تولید آن برای خود صرفه اقتصادی ندارد.
چهارم؛ هیچکدام از کشورهای عضو، وحتی روسیه محصول" برند جهانی ندارند" مانند خودرو، صنایع کشاورزی، صنعتی، پزشکی، لوازم خانگی و داشتههای ناچیز آنها نیز به هیچ وجه قدرت رقابت با شرکتهایی نظیر، تویوتا سامسونگ، کیا و ... را ندارند.
... و اما ایران از پیوستن به این اتحادیه چه سودی میتواند ببرد؟ آنچه که کشورهای عضو نتوانستند در طول بیست سال ازفعالیت شان به اقتصاد شکوفا برسند، به نظر میرسد الحاق ایران نیز مستثنی ازاین قاعده نیست و نمیتواند باشد. هرچند که ایران ظرفیتهای ممتازی در قیاس با کشورهای اتحادیه دارد. اما چه برندی میتواند از روسیه و دیگر اعضای اتحادیه وارد کند؟ و چه برندی باید صادر کند؟
البته این دست سئوالات نباید مانع از الحاق ایران بشود. مزیتهای الحاق ایران به مراتب بیشتر از عدم الحاق است. به ویژه اگر زیرساختهای کریدور بین المللی شمال - جنوب ایران تکمیل شود میتواند از موقعیت جغرافیایی خود در اتصال دو دریای خزر در شمال وخلیج فارس در جنوب و موقعیت ترانزیتی شرق به غرب استفاده کرده و از عوارض گمرکی کشورهای اتحادیه بهرهمند شود.
* حسین حاجی، تحلیل گر مسایل بین الملل
ارسال نظر