سرطان ازدواج در تهران
پارسینه: رئیس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر تهران از افزایش زندگی مجردی دانشجویی بین دخترها و پسرها در شهر تهران در محلات شمال شهر خبر داد. خبری که میتواند نگرانیهای زیادی را بهدنبال داشتهباشد.
این نوع زندگی که به هم خانه بودن معرف است در بیشتر کشورهای اروپایی و امریکایی رواج دارد، اما رواج این نوع زندگی در کشوری با فرهنگ اسلامی، نگران کننده است.
مرتضی طلایی، عضو شواری شهر در این مورد توضیح داده که متاسفانه گزارشهایی مبنی بر تشکیل زندگیهای مجردی در شمال شهر تهران داریم که در آن دختر و پسر دانشجو بدون ازدواج رسمی زیر یک سقف زندگی میکنند.
وی ادامه داد: هنوز آمار رسمی در ابن بخش اعلام نشده است اما این معضل و پدیده جدید قطعا آسیبهای جدیدی را به همراه خواهد داشت.
مشکلات همخانگی
همخانگی در غرب با عناوین مختلفی نامیده میشود، همچون «زندگی با همدیگر» و «زندگی در گناه». بر اساس تعریف، همخانگی موقعی که دو فرد ازدواج نکرده از دو جنس متفاوت قبل از ازدواج با هم زندگی میکنند، اتفاق میافتد. این برای افرادی که به تعهد اجتماعی و شخصی که ازدواج لازم دارد تمایل ندارند، یک مسیر میانبر است، حداقل برای مدتی.
تحقیقات نشان میدهد همخانگی در 40 سال اخیر در کشورهای غربی ناگهان افزایش یافته است. بر اساس آمارهای سرشماری، تعداد زوجهای همخانه در سال 1960 در امریکا، 439 هزار نفر بود. در سال 2000، برآورد شده است که در حدود پنج میلیون و 500 هزار نفر همخانه هستند. نیمی از زوجهایی که سرانجام ازدواج میکنند گزارش کردهاند که قبل از ازدواج با هم همخانه بودهاند.
بر اساس همه نشانهها، امریکا به سرعت یک فرهنگ «همخانگی» و «عدم ازدواج» میشود که جامعهشناسان میگویند یک تاثیر مهم و طولانیمدت بر ساختار جامعه امریکایی دارد.
نظر عامه در امریکا نشان میدهد که زندگی مشترک قبل از ازدواج یک ایده خوب است. این به عنوان یک دوره امتحان برای مشاهده اینکه آیا رابطه خوب عمل میکند یا نه دیده میشود.
هر چند، یک مجموعه فزاینده از یافتههای تحقیقی وجود دارد که یک بینش بسیار نامطلوب را به سوی همخانگی جاری میسازد. مطالعات اخیر نشان میدهند ازدواجهایی که زوج قبل از آن با هم همخانه بودهاند نسبت به ازدواجهایی که زوج چنین سابقهای نداشتهاند بیش از 50 درصد بیشتر با خطر طلاق مواجه هستند.
در یک کلام، همخانگی سرطان نامرئی ازدواج است.
این در حالی است که آمارهای ازدواج و طلاق در کشور ما شرایط خوبی را نشان نمیدهد، در تهران 40 درصد ازدواجها به طلاق منجر میشود. از سوی دیگر در تهران 4 طلاق و یک ازدواج ثبت میشود که نشاندهنده پایین بودن آمار ازدواج است.
میتوان از آسیبی که بهعنوان همخانگی معروف است، بهعنوان یکی از علل طلاقها سخن گفت.
روانشناسان و جامعهشناسان در مورد بروز یک شیوه جایگزین برای ازدواج که در غرب با عنوان همخانگی(Cohabitation) شناخته شده است، هشدارهای فراوانی دادهاند. آنها برای شناخت بیشتر خطرات این نوع رابطه تحقیقات متعددی را انجام دادهاند.
این تحقیقات نتایج خوبی برای هم خانگی پیشبینی نمیکند.
برخی تبعات هم خانگی
• زوجهایی که با هم همخانه هستند بیشتر از زوجهای ازدواج کرده از همدیگر سوء استفاده میکنند. تحقیقات زیادی دریافتهاند که حملات جسمی در بین زوجهای همخانه نسبت به زوجهایی ازدواج کردهاند بسیار رایجتر و شدیدتر است. تحقیقات قبلی آشکار کردهاند که مردان معمولاً به این دلیل همخانگی را انتخاب میکنند که از آسودگی رابطه برخوردار شوند در حالیکه زنان با این امید همخانه میشوند که رابطهشان به ازدواج منجر شود. این یک رابطه را میسازد که در آن مرد بیشتر احتمال دارد که در موقعیت قدرت بر زنی قرار گیرد که از رابطهاش بیشتر از آنچه که هست انتظار دارد. این موضوع زنی که همخانگی را انتخاب کرده در موقعیت خطرناکی قرار میدهد.
• آنهایی که قبل از ازدواج از لحاظ جنسی فعال هستند مشکلات رفتاری بیشتری دارند.
بر اساس تحقیقی که در مجله پزشکی کودکان گزارش شده است، فعالیت جنسی زودهنگام منجر به مشکلات شدید رفتاری میشود. از 1500 دختر مورد مطالعه در این تحقیق، دخترانی که رابطه جنسی نامشروع داشتند نسبت به دخترانی که این نوع روابط را نداشتند 5/2 بار بیشتر احتمال داشت که از الکل استفاده کنند، 2/6 بار بیشتر احتمال داشت که سیگار ماری جوانا مصرف کنند و 3/4 بار بیشتر احتمال داشت که اقدام به خودکشی کنند.
• آنهایی که همخانه هستند بیشتر از افسردگی و اضطراب رنج میبرند. زن ازدواج نکردهای که با یک مرد همخانه است تقریباً چهار بار بیشتر احتمال دارد که تحت مراقبتهای روانپزشکی قرار گیرد. این زن تحریکپذیرتر، مضطربتر، نگرانتر و افسردهتر از زن ازدواج کرده است.
• آنهایی که همخانه هستند زیاد شاد نیستند. در یک بررسی از 14 هزار نفر در یک دوره 10 ساله یافته شد که کمتر از 25 درصد از آنهایی که همخانه هستند گفتهاند در زندگیشان به طور کلی بسیار شاد هستند. این در حالی بود که این میزان در بین افراد ازدواجکرده 40 درصد بود. یک مجموعه نیرومند از تحقیقات جدید وجود دارد که آشکارا نشان میدهد که ازدواج تاثیر مثبت زیادی در سلامتی روانی و هیجانی افراد میگذارد.
• آنهایی که همخانه هستند کمتر احتمال دارد که با هم ازدواج کنند. نتیجه یک تحقیق ملی تطبیقی در امریکا از خانوادهها و خانوارها با حجم نمونه 13 هزار نفری نشان داد که در حدود 40 درصد از زوجهای همخانه در امریکا بدون آنکه به ازدواج برسند از هم جدا میشوند. نیمی از این افراد در طول زندگی چندین همخانه داشتهاند.
• آنهایی که قبل از ازدواج با هم زندگی میکنند بعد از ازدواج میزان جدایی و طلاق بیشتری دارند. دکتر نیل بنت، جامعهشناس و استاد دانشگاه ییل، در نشریه روانشناسی معاصر یافتههایش را منتشر کرده است که زنان همخانه نسبت به زنانی که قبل از ازدواج با همسرشان زندگی نمیکردهاند، 80 درصد بیشتر احتمال دارد که از همسرشان طلاق بگیرند. تحقیق ملی از خانوادهها و خانوارها نشان داد که زوجهایی که با همخانگی شروع کردهاند تقریباً دوبرابر بیشتر احتمال دارد که طی 10 سال از هم جدا شوند در مقایسه با افرادی که با ازدواج شروع کرده بودند. (57 درصد در مقابل 30 درصد)
• آنهایی که قبل از ازدواج با هم زندگی میکنند بعد از ازدواج زندگی مشترک ناشادتری دارند. یک تحقیق که توسط انجمن ملی روابط خانوادگی امریکا از 309 فرد تازه ازدواج کرده انجام شد، دریافت آنهایی که در ابتدا همخانه بودهاند بعد از ازدواجشان کمتر شاد هستند.
• آنهایی که قبل از ازدواج از لحاظ جنسی فعال هستند احتمال بسیار بیشتری دارد که طلاق بگیرند. تحقیقات نشان میدهند که دخترانی که ارتباطات نامشروع داشتهاند احتمال طلاقشان را تا حدود 60 درصد افزایش میدهند.
• آنهایی که رابطه جنسی پیش از ازدواج دارند احتمال بیشتری دارد که بعد از ازدواج به همسرشان خیانت کنند.
• آنهایی که همخانه هستند احتمالاً به جای رابطه پایدار یک ماجرای عاشقانه زودگذر دارند. یک ماجرای عشقی شبیه به داشتن یک رابطه پایدار نیست. روابط در زمان شکل میگیرند و گسترش مییابند و حفظ میشوند. ماجرای عاشقانه بدون رابطه پایدار در بهترین حالت یک مواجهه کوتاه است. در جامعه مصرفی امروز، این اتفاق به سرعت ایجاد میشود و به آسانی با اولین نشانه تعارض یا سرخوردگی دور انداخته میشود. روابط خوب بر اساس شناخت و لذتبردن از بودن با همدیگر در سطوح اجتماعی، سرگرمی، معنوی، عقلانی و ارتباطی ساخته میشود نه تنها بر سطح جنسی.
• آنهایی که همخانه هستند در فرایند بلوغ چیزی را از دست دادهاند. در این سبک زندگی جایگزین، هدف داشتن تمامی منافع و امتیازات یک شخص بالغ متاهل است بدون پذیرفتن مسئولیتهایی که در آن وجود دارد. جامعه امریکا افراد را ترغیب میکند تا بر حال متمرکز شوند و برای امروز زندگی کنند، اما ازدواج رسمی نشانه تاکید بر آینده است. همخانگی همچنین به فقدان یک عنصر سازنده در فرایند بلوغ اشاره میکند؛میل به متعهد شدن و پایبندی به این تعهدات. میل به تاخیرانداختن لذتهای آنی برای یک هدف ارزشمند نشانه بلوغ است. افرادی که متعهد میشوند و مسئولیت کامل انتخابهایشان را میپذیرند احتمالاً بیشتر عزت نفس، غرور و تمامیتشان رشد یافته است. افرادی که از یک رابطه به رابطه دیگر میروند الگوهای کنارکشیدنشان از یک موقعیت استرسزا رشد یافته است به جای آنکه با آن مواجه شوند.
• آنهایی که همخانه هستند اغلب با نارضایتی والدینشان مواجه هستند. این دشوار است که این افراد رازشان را حفظ کنند. آنها مجبورند پشت سرهم دروغ بگویند تا حقیقت مشخص نشود. موضوعاتی همچون حمایت مالی والدین و احساس گناه در مورد عمل کردن برخلاف آرزوهای آنها نیز در زندگی این افراد وجود دارد. از دست دادن حمایت والدین یک ترس اساسی برای زوجهای همخانه است.
به نظر من مشکل در قوانین ازدواج و مهریه و طلاق است. به نظر من قوانین مهریه بایستی تغییرات جدی کنند. اکنون یک دادگاه طلاق به همراه مهریه و اجرت المثل و نفقه و حضانت بچه ها تا پنج سال طول می کشد. مرد بایستی از هستی ساقط و یا پشت میل زندان برود. شما نگاه کنید به این اخبار که دو هفته پیش این مهندس جوانی برای مهریه دو سال زندان بود و پس از آن کلیه اش را فروخت که مهریه زنش را پرداخت کند. من در اینجا از مسئولین تقاضا می کنم که قوانین را بصورتی تعدیل کنند که با شرایط امروزی اجتماع سازگار باشد. وجود همین مهندس و فروش کلیه اش شاهدی بر این موضوع است که قوانین در مورد مهریه ناقص می باشد.