حلقه چهارمحالیها در دولتِ احمدینژاد
پارسینه: یکی از حلقههای کمتر دیدهشدهای که در دولت محمود احمدینژاد بعضی از مدیریتهای ارشد را در اختیار گرفته، حلقه چهارمحالیهاست. این که چه کسی این حلقه را مدیریت میکند و آیا اساسا رابطهای میان مدیران ارشد چهارمحالی در دولت احمدینژاد وجود دارد، بر ما معلوم نیست.
محمد منصوری بروجنی؛ «هزار فامیل»ها کهنه انتقادی است که هر هیئت دولت تازهای در دو دهه اخیر جوالدوز آن به تنش خورده. اما کمی دقیقتر شدن در مناسبات نشان میدهد گریزی از این هزارفامیلها در انتصابات گسترده مدیران سیاسی و ارشد نیست. وقتی هم که پای هزارفامیلها در میان نباشد؛ در غیاب تشکلهای سیاسی نیرومند و کادرساز، «حلقهها» و «دورهها» هستند که تاثیرگذار میشوند. گاهی برخی از این حلقهها به شدت مشهور میشوند، تا جایی که در تاثیرگذاری و نقش آنها مبالغهها از حد میگذرند و گاهی حتی کسی کوچکترین اشارهای هم به آنها نمیکند.
یکی از حلقههای کمتر دیدهشدهای که در دولت محمود احمدینژاد بعضی از مدیریتهای ارشد را در اختیار گرفته، حلقه چهارمحالیهاست. این که چه کسی این حلقه را مدیریت میکند و آیا اساسا رابطهای میان مدیران ارشد چهارمحالی در دولت احمدینژاد وجود دارد، بر ما معلوم نیست. اما هر ناظری این سوال را از خود میپرسد چه طور از استان کوچکی که حتی استانداری آن را به اهالیش نسپرده اند و برای این سمت جوانی خراسانی را از همه مردمان این استان حدودا یک میلیوننفری لایقتر دیده اند؛ این قدر مدیر ارشد میخیزد؟
تازهترین این مدیران، مدیر عامل جدید خبرگزاری ایرنا، مجید امیدی شهرکی است. در این لیست میتوان نامهایی همچون حمید پورمحمدی، علی یوسفپور، مرتضی تمدن، سیدصولت مرتضوی، لطفالله فروزنده، سعید اسدی شهرکی وداریوش رضوانی را دید. این تنها گزارشی است از سوابق برخی از شناختهشدهترین افراد این حلقه.
حمید پورمحمدی، از ساختمان سمیه تا ساختمان میرداماد؛ یک مشارکتی اصولگرا!
نام حمید پورمحمدی را بسیاری در جریان اختلاس کلان بانکی و از زبان رئیس دولت شنیدند. پورمحمدی که قائم مقام محمود بهمنی در بانک مرکزی است، در جریان این اختلاس بازداشت شد و مدتی پس از آزادی، احمدینژاد در یکی از سخنرانیهایش عنوان داشت: «به قائم مقام بانک مرکزی پس از دستگیری میگویند اگر بگویی که کار مشایی بوده تو را آزاد میکنیم». اما پای پورمحمدی از کجا به دولت باز شد؟
صفحه ویکیپدیای پورمحمدی میگوید او در بیست و پنج سالگی و ابتدای دهه هفتاد مدیر عامل شرکت شاهد استان چهارمحال و بختیاری میشود. از آنجا در سال 75 به استانداری چهارمحال میرود. در سال 79 مدیر عامل شرکت شاهد کشور میشود. در سال 83 به معاون وزارت اقتصاد میرسد و این زنجیر لاینقطع ارتقا با قائممقامی بانک مرکزی در سال 1388 تکمیل میشود. او پلههای ترقی را دوتا یکی گذراند تا در 45 سالگی یک مدیر ارشد باشد. اما هر کس نداند، پورمحمدی خوب میداند که ارتقایش را مدیون دو مشارکتی است: علی قنبری و سیدصفدر حسینی.
علی قنبری، نماینده مردم اردل، کیار و فارسان چهارمحال و بختیاری در مجلس ششم، و رئیس هیئت داوری حزب منحل اعلامشده مشارکت در دهه هفتاد، استاندار کهگیلویه و بویر احمد بود. او در آنجا مشاوری داشت به نام سیدصفدر حسینی. پس از انتخاب خاتمی به ریاست جمهوری، قنبری تلاش زائدالوصفی برای برکشیدن سیدصفدر حسینی به استانداری چهارمحال و بختیاری (و بعدها وزارت کار و امور اجتماعی) به خرج داد و موفق هم بود. در زمانی که سیدصفدر حسینی برای استانداری به چهارمحال آمد، البته پورمحمدی هنوز آنجا بود. این جوان دوست علی قنبری بود، پس عجیب نبود که معاون استانداری چهارمحال بماند.
سیدصفدر حسینی در سال 79 از استانداری رفت و پورمحمدی هم همراهش به تهران رفت. در سال 83 که حسینی وزیر اقتصاد شد، پورمحمدی را به معاونت وزارت اقتصاد منصوب کرد. پورمحمدی البته خودش را با تغییرات جوی سپهر سیاست وفق داد. با رفتن سیدصفدر حسینی، او دیگر همراهش نرفت. در وزارت دانشجعفری و شمسالدین حسینی ماندگار شد و در سال 88 به قائم مقامی بانک مرکزی رسید. در برج آسمانسای میرداماد، آقای قائم مقام احتمالاً دیگر خبری از دوستان مشارکتیاش در ساختمان خیابان سمیه نگرفته باشد.
مرتضی تمدن، مجلس نشد، استانداری
مرتضی تمدن اما حکایت متفاوتی دارد. کارمند صدا و سیمای استان چهارمحال و بختیاری که سپس به مرکز قم رفت و مدیریت آن را به عهده گرفت. در سال 1379 به شهر دوران دانشجوییش یعنی مشهد بازگشت تا رئیس صدا و سیمای استان خراسان شود. تمدن در این سمت ماندگار شد تا این که در سال 82 و موعد انتخابات مجلس شورای اسلامی هوای نمایندگی مجلس به سرش زد. به شهرکرد بازگشت و با موفقیت در مرحله نخست به نمایندگی مجلس رسید. نماینده مرکز چهارمحال، عضو هیئت نظارت بر صدا و سیمای مجلس هفتم هم بود، اما در انتخابات مجلس هشتم بخت یارش نشد و با تکثر کاندیداهای اصولگرا در شهرکرد، قافیه را به نصرالله ترابی، کاندیدای اصلاحطلب باخت. اما او که از نمایندگان حامی دولت در مجلس هفتم به شمار میرفت، بیکار نماند و از فردای پایان کار در مجلس سمتهای متعددی از مشاوری رئیس جمهور تا عضویت در هیئت مدیره شرکتهای دولتی دریافت کرد. سرانجام در مهرماه 87، علی کردان وزیر وقت کشور او را به عنوان استاندار تهران پیشنهاد داد و از آن زمان تا کنون همچنان در آن سمت باقی مانده است. تمدن میگوید تمام باورهای خود را در محمود احمدینژاد یافته است.
سیدصولت مرتضوی، از بخشداری زادگاهش تا معاونت سیاسی وزارت کشور
سیدصولت مرتضوی اهل فارسان چهارمحال و بختیاری است و نخستین مسئولیت وی به عنوان کارمند فرمانداری فارسان، بخشدار مرکزی فارسان بوده است. پس از مدتی فرماندار لردگان، از شهرستانهای همین استان میشود. او در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 1376 از فرمانداری لردگان به فرمانداری بیرجند که در آن زمان هنوز مرکز استان نبود، میرود. این که لردگان کجا و بیرجند کجا، و استاندار خراسان چگونه از حضور وی در چهارمحال خبردار میشود، برای خودش نکتهای است.
اما هیچ بعید نیست که سرنخ این جابجایی به استاندار وقت چهارمحال و بختیاری، یعنی عبدالله کوپائی برسد. کوپائی قبل از آن، استاندار خراسان بود و به دلیل مدیریت ضعیفش در جریان شورشهای مشهد، از استانداری بزرگترین استان کشور عزل و به استانداری یکی از کوچکترین استانهای ایران منصوب شد. مرتضوی خیلی زود و با حاشیه فراوان از بیرجند خداحافظی کرد. او به قوه قضائیه رفت و به سمت مدیر کل امور اداری سازمان زندانها منصوب شد.
سیدصولت بعداً به عضویت جمعیت ایثارگران درآمد و مدیرمسئولی حمایت، روزنامه قوه قضائیه را عهدهدار شد. در آستانه انتخابات 84 به بیرجند که حالا مرکز استان خراسان جنوبی شده بود، بازگشت و ریاست ستاد محمود احمدینژاد را عهدهدار شد. دیری نپایید که به عنوان دومین استاندار خراسان جنوبی منصوب شد. مرتضوی در دولت دهم به سمت معاونت سیاسی وزارت کشور گمارده شد و این روزها زمزمه جابجاییش به گوش میرسد.سیدصولت به هر جا رفته، با خود کابینهای کوچک یا بزرگ از هماستانیهایش را همراه برده. شاید سعید اسدی شهرکی که با آمدن نایبی، معاون فرمانداری تهران و در جریان انتخابات مجلس نهم، رئیس ستاد انتخابات شهرستان تهران شد هم از این کابینه باشد.
لطفالله فروزنده، راهی که ایثارگران هموار کرد
لطفالله فروزنده که چندی پیش پستش از معاونت نیروی انسانی ریاست جمهوری به معاونت پارلمانی تغییر کرد، نیز از جمله چهارمحالیهای دولت احمدینژاد است. ویکه اصالتا شهرکردی است، در فاصله سالهای 1375 تا 1382 رئیس دانشگاه آزاد شهرکرد بوده. وی در سال 83 و با پیروزی اصولگرایان در انتخابات مجلس، قائم مقام احمد توکلی در مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی شد. یک سال بعد، سمت قائم مقامی جمعیت ایثارگران را به دست آورد. جایگاهی که تا پیش از او متعلق به علی دارابی بود.
وی به عنوان قائم مقام جمعیت ایثارگران، رئیس ستاد انتخاباتی این حزب در انتخابات ریاست جمهوری 1388 شد. به پاس این فعالیت انتخاباتی بود که احمدینژاد معاونت نیروی انسانی را به فروزنده اعطا کرد. فروزنده را هنوز هم پدرخوانده جریان راست سنتی شهرکرد و تاثیرگذار در معادلات سیاسی این شهر میدانند، اگرچه هر وقت زمزمههای کاندیداتوریش در مجلس به گوش رسیده، نامش در فهرست تهران بوده است.
داریوش رضوانی، جایی برای فرهنگ
شاید داریوش رضوانی را دشوار بتوان در این فهرست گنجاند. مسئولیتش به عنوان مشاور اجرایی معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی که گاهی کارهایی همچون قائم مقامی نمایشگاه بینالمللی کتاب یا مسئولیت کارگروه حل مشکلات کاغذ به وی واگذار شده به اهمیت سمتهای دیگر هماستانیهایش نیست. شاید زادگاهش دلیلی باشد بر این که چرا از حلقه احتمالی چهارمحالیها دور مانده. رضوانی اهل بروجن است.
در دولت سازندگی رئیس اداره ارشاد این شهرستان بود. با روی کار آمدن دولت خاتمی از این سمت کنار گذاشته شد تا هفت سال بعد. او در سال آخر ریاست جمهوری خاتمی مجدداً به ریاست اداره فرهنگ و ارشاد بروجن منصوب شد، با روی کار آمدن احمدینژاد مدیرکل ارشاد چهارمحال و بختیاری شد و تا سال 1389 که به وزارتخانه رفت در این سمت بود. به هر حال او هم یکی دیگر از چهارمحالیهای این دولت است.
مجید امیدی شهرکی، اولین ترک این حلقه
امیدی اما تازهترین چهارمحالی است که مسئولیت اجرایی کلانی گرفته است. او که اهل شهرکیان (شهرک سابق) یک شهر کوچک ترکنشین در نزدیکی شهرکرد است، به تازگی به جای جوانفکر، به عنوان مدیر عامل ایرنا، خبرگزاری جمهوری اسلامی منصوب شده است. وی قبلاً رئیس سازمان ملی جوانان در استان چهارمحال و بختیاری بوده، پس از مدتی به تهران میرود و مدیرکل فرهنگی سازمان ملی جوانان میشود. پس از ترک سازمان ملی جوانان به دفتر ریاست جمهوری میرود. شایعاتی مبنی بر این که وی در سمت تازه گزارشی علیه بذرپاش تهیه کرده و به احمدینژاد رسانده نیز مطرح شد. گفته میشود آن گزارش از زمینههای عزل بذرپاش بوده است. امیدی شهرکی به تازگی از مدیریت سیاسی-امنیتی ریاست جمهوری به ایرنا رفته است.
علی یوسفپور، سیاستمداری برای تمام فصول
احتمالاً یوسفپور از همه شناختهشدهتر باشد. متولد ناغان و در دورههای دوم، سوم و چهارم نماینده مردم اردل، فارسان و کیار در مجلس شورای اسلامی بوده است. وی از زمان ریاست جمهوری احمدینژاد در وزارت نیرو، معاون پارلمانی بوده و برای مدت کوتاهی در دولت نهم، سرپرست وزارت رفاه شد.
یوسفپور مدیرمسئول روزنامه سیاست روز و عضو جمعیت ایثارگران هم هست. یوسفپور پس از مجلس چهارم در همه مبارزات انتخاباتی شکست خورد، با این حال جایگاهش به عنوان یکی از سرشناسترین سران جریان راست (اصولگرا) در چهارمحال و بختیاری دستنخورده ماند. وی رابطه خوبی با رئیس دولت دارد، وقتی احمدینژاد آرزو میکند که کاش چند نفر مثل یوسفپور در دولت بودند، شاید باید رد پای حلقه چهارمحالیها در مدیریت کلان کشور را در دفتر کارش جستوجو کرد.
یکی از حلقههای کمتر دیدهشدهای که در دولت محمود احمدینژاد بعضی از مدیریتهای ارشد را در اختیار گرفته، حلقه چهارمحالیهاست. این که چه کسی این حلقه را مدیریت میکند و آیا اساسا رابطهای میان مدیران ارشد چهارمحالی در دولت احمدینژاد وجود دارد، بر ما معلوم نیست. اما هر ناظری این سوال را از خود میپرسد چه طور از استان کوچکی که حتی استانداری آن را به اهالیش نسپرده اند و برای این سمت جوانی خراسانی را از همه مردمان این استان حدودا یک میلیوننفری لایقتر دیده اند؛ این قدر مدیر ارشد میخیزد؟
تازهترین این مدیران، مدیر عامل جدید خبرگزاری ایرنا، مجید امیدی شهرکی است. در این لیست میتوان نامهایی همچون حمید پورمحمدی، علی یوسفپور، مرتضی تمدن، سیدصولت مرتضوی، لطفالله فروزنده، سعید اسدی شهرکی وداریوش رضوانی را دید. این تنها گزارشی است از سوابق برخی از شناختهشدهترین افراد این حلقه.
حمید پورمحمدی، از ساختمان سمیه تا ساختمان میرداماد؛ یک مشارکتی اصولگرا!
نام حمید پورمحمدی را بسیاری در جریان اختلاس کلان بانکی و از زبان رئیس دولت شنیدند. پورمحمدی که قائم مقام محمود بهمنی در بانک مرکزی است، در جریان این اختلاس بازداشت شد و مدتی پس از آزادی، احمدینژاد در یکی از سخنرانیهایش عنوان داشت: «به قائم مقام بانک مرکزی پس از دستگیری میگویند اگر بگویی که کار مشایی بوده تو را آزاد میکنیم». اما پای پورمحمدی از کجا به دولت باز شد؟
صفحه ویکیپدیای پورمحمدی میگوید او در بیست و پنج سالگی و ابتدای دهه هفتاد مدیر عامل شرکت شاهد استان چهارمحال و بختیاری میشود. از آنجا در سال 75 به استانداری چهارمحال میرود. در سال 79 مدیر عامل شرکت شاهد کشور میشود. در سال 83 به معاون وزارت اقتصاد میرسد و این زنجیر لاینقطع ارتقا با قائممقامی بانک مرکزی در سال 1388 تکمیل میشود. او پلههای ترقی را دوتا یکی گذراند تا در 45 سالگی یک مدیر ارشد باشد. اما هر کس نداند، پورمحمدی خوب میداند که ارتقایش را مدیون دو مشارکتی است: علی قنبری و سیدصفدر حسینی.
علی قنبری، نماینده مردم اردل، کیار و فارسان چهارمحال و بختیاری در مجلس ششم، و رئیس هیئت داوری حزب منحل اعلامشده مشارکت در دهه هفتاد، استاندار کهگیلویه و بویر احمد بود. او در آنجا مشاوری داشت به نام سیدصفدر حسینی. پس از انتخاب خاتمی به ریاست جمهوری، قنبری تلاش زائدالوصفی برای برکشیدن سیدصفدر حسینی به استانداری چهارمحال و بختیاری (و بعدها وزارت کار و امور اجتماعی) به خرج داد و موفق هم بود. در زمانی که سیدصفدر حسینی برای استانداری به چهارمحال آمد، البته پورمحمدی هنوز آنجا بود. این جوان دوست علی قنبری بود، پس عجیب نبود که معاون استانداری چهارمحال بماند.
سیدصفدر حسینی در سال 79 از استانداری رفت و پورمحمدی هم همراهش به تهران رفت. در سال 83 که حسینی وزیر اقتصاد شد، پورمحمدی را به معاونت وزارت اقتصاد منصوب کرد. پورمحمدی البته خودش را با تغییرات جوی سپهر سیاست وفق داد. با رفتن سیدصفدر حسینی، او دیگر همراهش نرفت. در وزارت دانشجعفری و شمسالدین حسینی ماندگار شد و در سال 88 به قائم مقامی بانک مرکزی رسید. در برج آسمانسای میرداماد، آقای قائم مقام احتمالاً دیگر خبری از دوستان مشارکتیاش در ساختمان خیابان سمیه نگرفته باشد.
مرتضی تمدن، مجلس نشد، استانداری
مرتضی تمدن اما حکایت متفاوتی دارد. کارمند صدا و سیمای استان چهارمحال و بختیاری که سپس به مرکز قم رفت و مدیریت آن را به عهده گرفت. در سال 1379 به شهر دوران دانشجوییش یعنی مشهد بازگشت تا رئیس صدا و سیمای استان خراسان شود. تمدن در این سمت ماندگار شد تا این که در سال 82 و موعد انتخابات مجلس شورای اسلامی هوای نمایندگی مجلس به سرش زد. به شهرکرد بازگشت و با موفقیت در مرحله نخست به نمایندگی مجلس رسید. نماینده مرکز چهارمحال، عضو هیئت نظارت بر صدا و سیمای مجلس هفتم هم بود، اما در انتخابات مجلس هشتم بخت یارش نشد و با تکثر کاندیداهای اصولگرا در شهرکرد، قافیه را به نصرالله ترابی، کاندیدای اصلاحطلب باخت. اما او که از نمایندگان حامی دولت در مجلس هفتم به شمار میرفت، بیکار نماند و از فردای پایان کار در مجلس سمتهای متعددی از مشاوری رئیس جمهور تا عضویت در هیئت مدیره شرکتهای دولتی دریافت کرد. سرانجام در مهرماه 87، علی کردان وزیر وقت کشور او را به عنوان استاندار تهران پیشنهاد داد و از آن زمان تا کنون همچنان در آن سمت باقی مانده است. تمدن میگوید تمام باورهای خود را در محمود احمدینژاد یافته است.
سیدصولت مرتضوی، از بخشداری زادگاهش تا معاونت سیاسی وزارت کشور
سیدصولت مرتضوی اهل فارسان چهارمحال و بختیاری است و نخستین مسئولیت وی به عنوان کارمند فرمانداری فارسان، بخشدار مرکزی فارسان بوده است. پس از مدتی فرماندار لردگان، از شهرستانهای همین استان میشود. او در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 1376 از فرمانداری لردگان به فرمانداری بیرجند که در آن زمان هنوز مرکز استان نبود، میرود. این که لردگان کجا و بیرجند کجا، و استاندار خراسان چگونه از حضور وی در چهارمحال خبردار میشود، برای خودش نکتهای است.
اما هیچ بعید نیست که سرنخ این جابجایی به استاندار وقت چهارمحال و بختیاری، یعنی عبدالله کوپائی برسد. کوپائی قبل از آن، استاندار خراسان بود و به دلیل مدیریت ضعیفش در جریان شورشهای مشهد، از استانداری بزرگترین استان کشور عزل و به استانداری یکی از کوچکترین استانهای ایران منصوب شد. مرتضوی خیلی زود و با حاشیه فراوان از بیرجند خداحافظی کرد. او به قوه قضائیه رفت و به سمت مدیر کل امور اداری سازمان زندانها منصوب شد.
سیدصولت بعداً به عضویت جمعیت ایثارگران درآمد و مدیرمسئولی حمایت، روزنامه قوه قضائیه را عهدهدار شد. در آستانه انتخابات 84 به بیرجند که حالا مرکز استان خراسان جنوبی شده بود، بازگشت و ریاست ستاد محمود احمدینژاد را عهدهدار شد. دیری نپایید که به عنوان دومین استاندار خراسان جنوبی منصوب شد. مرتضوی در دولت دهم به سمت معاونت سیاسی وزارت کشور گمارده شد و این روزها زمزمه جابجاییش به گوش میرسد.سیدصولت به هر جا رفته، با خود کابینهای کوچک یا بزرگ از هماستانیهایش را همراه برده. شاید سعید اسدی شهرکی که با آمدن نایبی، معاون فرمانداری تهران و در جریان انتخابات مجلس نهم، رئیس ستاد انتخابات شهرستان تهران شد هم از این کابینه باشد.
لطفالله فروزنده، راهی که ایثارگران هموار کرد
لطفالله فروزنده که چندی پیش پستش از معاونت نیروی انسانی ریاست جمهوری به معاونت پارلمانی تغییر کرد، نیز از جمله چهارمحالیهای دولت احمدینژاد است. ویکه اصالتا شهرکردی است، در فاصله سالهای 1375 تا 1382 رئیس دانشگاه آزاد شهرکرد بوده. وی در سال 83 و با پیروزی اصولگرایان در انتخابات مجلس، قائم مقام احمد توکلی در مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی شد. یک سال بعد، سمت قائم مقامی جمعیت ایثارگران را به دست آورد. جایگاهی که تا پیش از او متعلق به علی دارابی بود.
وی به عنوان قائم مقام جمعیت ایثارگران، رئیس ستاد انتخاباتی این حزب در انتخابات ریاست جمهوری 1388 شد. به پاس این فعالیت انتخاباتی بود که احمدینژاد معاونت نیروی انسانی را به فروزنده اعطا کرد. فروزنده را هنوز هم پدرخوانده جریان راست سنتی شهرکرد و تاثیرگذار در معادلات سیاسی این شهر میدانند، اگرچه هر وقت زمزمههای کاندیداتوریش در مجلس به گوش رسیده، نامش در فهرست تهران بوده است.
داریوش رضوانی، جایی برای فرهنگ
شاید داریوش رضوانی را دشوار بتوان در این فهرست گنجاند. مسئولیتش به عنوان مشاور اجرایی معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی که گاهی کارهایی همچون قائم مقامی نمایشگاه بینالمللی کتاب یا مسئولیت کارگروه حل مشکلات کاغذ به وی واگذار شده به اهمیت سمتهای دیگر هماستانیهایش نیست. شاید زادگاهش دلیلی باشد بر این که چرا از حلقه احتمالی چهارمحالیها دور مانده. رضوانی اهل بروجن است.
در دولت سازندگی رئیس اداره ارشاد این شهرستان بود. با روی کار آمدن دولت خاتمی از این سمت کنار گذاشته شد تا هفت سال بعد. او در سال آخر ریاست جمهوری خاتمی مجدداً به ریاست اداره فرهنگ و ارشاد بروجن منصوب شد، با روی کار آمدن احمدینژاد مدیرکل ارشاد چهارمحال و بختیاری شد و تا سال 1389 که به وزارتخانه رفت در این سمت بود. به هر حال او هم یکی دیگر از چهارمحالیهای این دولت است.
مجید امیدی شهرکی، اولین ترک این حلقه
امیدی اما تازهترین چهارمحالی است که مسئولیت اجرایی کلانی گرفته است. او که اهل شهرکیان (شهرک سابق) یک شهر کوچک ترکنشین در نزدیکی شهرکرد است، به تازگی به جای جوانفکر، به عنوان مدیر عامل ایرنا، خبرگزاری جمهوری اسلامی منصوب شده است. وی قبلاً رئیس سازمان ملی جوانان در استان چهارمحال و بختیاری بوده، پس از مدتی به تهران میرود و مدیرکل فرهنگی سازمان ملی جوانان میشود. پس از ترک سازمان ملی جوانان به دفتر ریاست جمهوری میرود. شایعاتی مبنی بر این که وی در سمت تازه گزارشی علیه بذرپاش تهیه کرده و به احمدینژاد رسانده نیز مطرح شد. گفته میشود آن گزارش از زمینههای عزل بذرپاش بوده است. امیدی شهرکی به تازگی از مدیریت سیاسی-امنیتی ریاست جمهوری به ایرنا رفته است.
علی یوسفپور، سیاستمداری برای تمام فصول
احتمالاً یوسفپور از همه شناختهشدهتر باشد. متولد ناغان و در دورههای دوم، سوم و چهارم نماینده مردم اردل، فارسان و کیار در مجلس شورای اسلامی بوده است. وی از زمان ریاست جمهوری احمدینژاد در وزارت نیرو، معاون پارلمانی بوده و برای مدت کوتاهی در دولت نهم، سرپرست وزارت رفاه شد.
یوسفپور مدیرمسئول روزنامه سیاست روز و عضو جمعیت ایثارگران هم هست. یوسفپور پس از مجلس چهارم در همه مبارزات انتخاباتی شکست خورد، با این حال جایگاهش به عنوان یکی از سرشناسترین سران جریان راست (اصولگرا) در چهارمحال و بختیاری دستنخورده ماند. وی رابطه خوبی با رئیس دولت دارد، وقتی احمدینژاد آرزو میکند که کاش چند نفر مثل یوسفپور در دولت بودند، شاید باید رد پای حلقه چهارمحالیها در مدیریت کلان کشور را در دفتر کارش جستوجو کرد.
منبع:
فرارو
البته آقاي مجيد اميدي شهركي باجناق لطف اله فروزنده هم هستند