آيا اخلاق، نسبى است؟ / مقاله ای از آیت الله عباس محفوظی
پارسینه: دروغ نبايد گفت، غيبت نبايد كرد، به پدر و مادر و استاد و معلم احترام كنيد، مال و آبروى و خون و ناموس مردم را محترم شماريد و مقوله هاى اخلاقى ديگر، از امورى هستند كه در همه زمان ها و مكان ها ثابت اند و تغييرى نمى كنند؛ يعنى شرايط، محيط، سليقه، زمان و مسائل ديگر، در اين گونه مسائل اخلاقى، تأثير نمى گذارند.
از زمان حضرت آدم تا به امروز و نيز همه دوران هاى آينده، دروغ گويى بد است. اساسا نمى توانيم دوره و زمانى را تصور كنيم كه در آن، دروغ گويى و خيانت در امانت و مسائلى از اين دست، امورى پسنديده، معرفى شوند.
تا انسان، انسان است و ماهيت او به همين شكل است، اين گونه امور اخلاقى، مطلق و ثابت اند.
از همين روست كه ما به مطلق گرايى اخلاقى، معتقديم يعنى اين كه اعتقاد داريم كه در جوامع بشرى، اصول بنيادين و احكامِ اخلاقىِ مطلق و ثابت مثل خوب بودن عدل و بد بودن ظلم، وجود دارد. حسن و قبح اين گونه امور اخلاقى، ذاتى است؛ يعنى هيچ گونه دخل و تصرفى از نوع سليقه، قرار داد، عرف، شرع و يا عقل در آن ها راه ندارد.
اما با كمال تعجب، برخى معتقد شده اند كه اخلاق، امرى، نسبى است نه مطلق. لذا «نسبى گرايى اخلاقى» را به وجود آورده اند. نسبى گرايى اخلاقى يعنى اين كه هيچ كدام از اصول و تعاليم اخلاقى، از حسن و قبح، ذاتى و حقيقى، برخوردار نيستند.
آنان معتقدند: هيچ حقيقت مطلقى وجود ندارد و داورى ها و آرمان هاى ما وابسته به عوامل تاريخى و شخصى اند و اخلاق، به حسب عوامل مختلف بيرونى، ماهيت انعطاف پذير دارد. به عبارت ديگر، نسبى بودن اخلاق يعنى حقيقتى نيست كه براى همه وقت و همه جا خوب باشد و يك دستورالعمل كلى و هميشگى وجود ندارد، بلكه در هر زمان، دستور اخلاقى بايد فرق كند و تغيير نمايد.
به بيان روشن تر، نسبى گرايى اخلاقى مى گويد: اصول اخلاقى، امرى سليقه اى است و به فرهنگ و نژاد و جغرافيا و زمان و مكان بستگى دارد.
نظريه نسبيت گرايى اخلاقى، نادرست است و نقدهاى اساسى بر آن وارد است؛ از جمله اين كه:
نسبيت گرايى اخلاقى، به نفى كمال و جاودانگى دين مى انجامد؛ زيرا بخش عمده تعاليم دينى، احكام اخلاقى است، حال اگر بگوييم اخلاق، نسبى است، در واقع، دين را نسبى دانسته ايم.
اشكال ديگر اين است كه نسبيت اخلاقى، به شكاكيت اخلاقى منجر مى شود؛ يعنى اين كه نمى توان در مورد هيچ حقيقتى، حكم قاطع و مطلق داشت.
اشكال ديگر نسبى گرايى اخلاقى اين است كه: پافشارى بر مواضع ارزشى را بى معنا مى كند؛ يعنى نمى توان ايثار كرد و جان خود را در راه ارزش هاى اخلاقى فدا نمود.
همچنين اين نظريه، خوبان و بدان را همسان قرار مى دهد؛ در نتيجه مثلاً درباره امام حسين عليه السلام و يزيد يا معاويه و على عليه السلام يكسان قضاوت مى شود.
نكته ديگر اين كه نسبيت گرايى اخلاقى، كار مصلحان و حتى پيامبران الهى را كم ارزش جلوه مى دهد و در ميان آن هايى كه قصد اصلاح نابسامانى ها را دارند بى تفاوتى و بى انگيزگى ايجاد مى كند.
ارسال نظر