مدیریت سینمایی ارشاد؛ یکی به میخ، یکی به نعل!
پارسینه: کسانی که در ابتدا شعار عدالت و اسلام و انقلابیگری سر میدادند و میخواستند گفتمان فراموش شده انقلاب را زنده کنند و پس از دو دوره باید پاسخگوی عملکرد خود باشند، اینک به دولت پرسشگر تبدیل گشته...
پارسینه - مجید ترابی: سی و یکمین جشنواره فیلم فجر برگزار شد و شاهد بزرگترین اتفاق سینمایی کشور بودیم که به نوعی ویترین تولید سالیانه سینمای ایران بود. قصد ندارم از اتفاقاتی که در جشنواره رخ داد سخن بگویم که بارها گفته و شنیده شده است. سخن از حوزه کلان مدیریت سینماست که از ابتدای سال ۹۱ حتی یک هفته آرامش به خود ندیده و هر روز اتفاقات شگفتانگیزی در آن رخ داده است.
صحبت کردن از اوضاع و احوال اکران در مدت زمان برگزاری جشنواره سال قبل تا امسال و حواشی مربوط به آن و اختلافات حوزه هنری و ارشاد و سینماگران و گروه انصار حزب الله و… موضوعی کسلکننده و تکراری است که تاکنون صدها صفحه در مورد آن نگاشته شده و سخن بیشتر گزافه است.
آنچه مورد نظر نگارنده میباشد این نکته است که جریان فعلی مدیریت سینما در تمام سالهایی که در این جایگاه نبود ادعا میکرد که اگر مدیریت سینما را بعهده بگیرد، سینما خیلی خوب خواهد شد، سینما فتوحات بسیاری در تمام عرصهها اعم از فنی، صنعتی، مفهومی، جشنوارهای و… خواهد داشت. سینما کاملا اسلامی و انقلابی خواهد شد. تصویری که این گروه از آینده سینما در دولت عدالتمحور و انقلابی محمود احمدینژاد نوید آن را میداد مدینه فاضلهای بود بینظیر!
در ارزیابی آقایان، تمام دورههای مدیریت قبل از ایشان در سینما فاسد، ضدانقلاب و بیکفایت و برخی دگم و واپسگرا بودهاند. از دید ایشان در دوره مدیریتهای قبلی، سینمای اسلامی و مردمی نابود شده بود و آقایان قصد آغاز دورانی جدید و درخشان برای سینمای ایران داشتند. اکنون هفت سال و نیم است که این گروه مدیریت سینمای کشور را بعهده دارند. هفت سال و نیم زمان کمی نیست تا بشود سینمایی را برپا کرد و طرحی نو درانداخت و میشد بسیاری از آن ادعاهای مطرح شده را تحقق بخشید. اما ببینید چه چیزی حاصل شده است؟ و آنچه انجام شده چه نسبتی با ادعای آقایان دارد؟ یعنی سینما در این مدت کاملا اسلام را پیاده کرده است؟ آیا این سینما مشت محکمی بر دهان استکبار جهانی است؟! آیا این سینما در این دوره به کل از ابتذال عاری بوده است؟ آیا در این مدت در سینما هیچ زد و بندی نبوده و همه چیز عادلانه و انقلابی پیش رفته است؟ چه بسا سطحیترین، بدترین و مبتذلترین فیلمها در همین دوره ساخته شده است. با یک نگاه اجمالی میتوان گفت این دوره بدترین و ضعیفترین دوره تولید و اکران در سینمای ایران است.
ببینیم حال و روز فعلی سینما چگونه است. سالنهای سینما خالی و بدون تماشاگر مانده است. هزینههای جاری سالنهای سینما پس از هدفمندی یارانهها چند برابر گشته و ادامه حیات برای بسیاری از سالنها غیر ممکن است. بسیاری از صاحبان سالنهای سینما میگویند در آستانه تعطیلی و ورشکستگی قرار دارند و در حال کشیدن نفسهای آخرند. اگر با یک نگاه تحلیلی و درست ببنیم متوجه میشویم سیاستهای سینمایی نه تنها در حوزه اکران بلکه در حوزه تولید و توزیع نیز از دو سال قبل مطلوب نبوده است و طرح هدفمندی یارانهها نیز به این مشکلات دامن زده است.
در این دوره شاهد تفرقه بین اهالی سینما و در بدنه آن بودهایم. سینماگران در مقابل یکدیگر ایستادهاند. سینماگران اعم از روشنفکر و ارزشی، موافق و مخالف و بطور کل، تمامی خانواده سینما ناراضی و ناراحتاند. دیگر نهادهای فرهنگی هم معترضاند و به کل از مدیریت فعلی سینما قطع امید کرده و خود دست بکار شدهاند! البته باید تاکید کنم که نظر نگارنده این سطور تایید اعمال و رفتار فراقانونی حوزه هنری نیست که شدیدا مخالف آن بوده و هستم اما جان کلام چیز دیگری است.
در گذشته هرگز سابقه نداشته که مثلا سینماهای حوزه هنری فیلمی را که ارشاد مجوز داده، اکران نکند! یا اینکه ارشاد به سینماهای حوزه، حواله اکران ندهد! با اینکه همواره اختلاف سلیقه و دیدگاه هم وجود داشت. و یا بدتر از آن دو گروه معترض به هتک حرمت ارزشها و سینماگران مدافع آثار خود، به کف خیابان بیایند و رودررویی خیابانی بین آنها اتفاق بیفتد. به نظر میرسد تمام این اتفاقات محصول مدیریت فعلی وزارت فرهنگ و ارشاد دولت و معاونت سینمایی آن است. مدیریتی که حتی نمیتواند از مجوزهای خود چه خوب و چه بد و چه در مرحله تولید و چه اکران دفاع کند. از ابتداییترین انتظارات اهل هنر این است که دستگاهی که مجوزی میدهد بتواند از مجوز خود دفاع کند.
روشی که دوستان در معاونت سینمایی و سازمان سینمایی فعلی در پیش گرفتهاند، سینمای ایران را با فاجعه مواجه کرد و ریلگذاریهایی که آنها مدعی بودند خراب بوده و این ریلگذاریهای خراب، قطار سینمای ایران را به سمت دره سوق میدهد. به قول خودشان ریلگذاری کردهاند و قرار بوده ساختار جدیدی راه بیندازند و افقهای تازهای را باز کنند. پس از هفت سال و نیم نتیجه این ابتکارات و ریلگذاری جدید چه بوده است؟ کجا بوده؟ سندش کجاست؟ کجا تصویب شده؟ نتیجه و محصولش چه بوده است؟ الان میبینیم که به کجا انجامیده و نتایج این مدیریت قابل بررسی و مشاهده است. آقایان یک روز اسکار را تحریم میکنند و روز دیگر از لابی با اسکار به دستور رییسجمهور میگویند. در این وانفسا تنها چیزی که بین این گل و بلبل آقایان کم بود هم زمزمههایش به گوش رسید. بحث فساد مالی در سازمان پر سر و صدا اما بیخاصیت سینمایی کشور که طرح آن مجالی جداگانه میطلبد.
اکنون جالبتر اینکه کسانی که در ابتدا شعار عدالت و اسلام و انقلابیگری سر میدادند و میخواستند گفتمان فراموش شده انقلاب را زنده کنند و پس از دو دوره باید پاسخگوی عملکرد خود باشند، اینک به دولت پرسشگر تبدیل گشته و از شعارهای اولیه خود عبور کرده و از عدالت به سمت شعار آزادی آمدهاند. به نظر میرسد با توجه به نزدیک شدن به انتخابات، این روال دفاع از شعار آزادی بخصوص در عرصه فرهنگ و هنر ادامه داشته و حتی رادیکال هم خواهد شد. آنچه مسلم است علیالظاهر آقایان سیاست مشخصی در بحث فرهنگی و سینما ندارند و یکی به میخ و یکی به نعل میزنند. عملکرد و اظهارنظرهایشان بسته به شرایط سیاسی جامعه و بطور خاص گروه و دسته خود تغییر میکند و هنرمندان را ابزاری برای پیگیری شعارهای خود میبینند که روزی با اسلام و انقلابی بودن دلبری میکردند و اکنون با شعار آزادی. فرهنگ و هنر در این نوع نگاه بخشی از تبلیغات سیاسی است.
مدیریت فعلی سینما باید در مصدر کار قرار میگرفت تا نتیجه شعارها و ادعاهایشان مشخص شود و اکنون زمان پاسخگویی است و مشخص میشود که چقدر ادعاهایشان به عملکردشان شبیه است. به قولی «یا چنان نمای که هستی و یا چنان باش که مینمایی». بنابراین مشخص گردیده که آقایان شبیه آنچه ادعا میکنند نیستند و واقعیتشان آن چیزی است که اتفاق افتاده و همگان دیدهاند.
ارسال نظر