پارسینه- گروه فرهنگی؛ میرعماد رحیمی: بیابانهای اطراف اتوبان آزادگان، تقریبا انتهای اتوبان در منطقه افسریه، کمپ ترک اعتیاد اینجا واقع شده است. قرار است مسئول و متولی این کمپ را ببینم و با او صحبت کنم، به من گفتهاند مسئول این کمپ ترک اعتیاد از ایثارگران و رزمندگان دوران جنگ تحمیلی است، بنابراین، صرف اداره یک کمپ ترک اعتیاد توسط رزمندهای از دوران جنگ، دستمایه خوبی است تا با یک «قهرمان» دیدار داشته باشیم.
حاج امیر مرد میانه سالی است. اسمش «امیر» است و فامیلیاش «سرلک»، اما توی کمپ همه او را به اسم «حاج امیر» میشناسند. برخوردش مثل همقطارانش گرم است و در تمامی مدت حضور ما در کمپ ترک اعتیاد، معتادهای ترککرده، مراجعین و بهتر بگویم همه با نگاهی ستایشگرانه او را صدا میزنند. شخصیت و کاریزمای این رزمنده دیروز، او را در اداره این کمپ ترک اعتیاد موفق نگاه داشته است.
مبارزه با اعتیاد جهاد اکبر روزگار ماست
حاج امیر در بدو ورود، از حضورش در جبهه میگوید. از جنایتهای بعثیها و سلحشوریهای بسیجیان و سپاهیها. از رفقای شهیدش میگوید. بعد هم تاکید میکند جهاد هنوز تمام نشده است، حاج امیر اعتقاد دارد نجات دادن جوانهای مردم از دام اعتیاد، بزرگترین و مهمترین کاری است که بعد از پایان جنگ توانسته است انجام دهد. میگوید: «مقام معظم رهبری فرمودند بعد از پایان جنگ، مهمترین جهاد، نجات معتادان از دام اعتیاد است».
حاج امیر در اداره این کمپ تنها نیست، خیلیهای دیگر که دلسوز جوانهای راه گم کرده هستند هم توی اداره این کمپ به او کمک میکنند، خیلیها که حتی خود حاج امیر هم آنها را نمیشناسد، یعنی مصداق بارز «خیـّـر»؛ ناشناس میآیند و مبلغی، تحفهای، مواد خوراکیئی، چیزی برای نجات معتادها و از طریق واسطه به او میرسانند؛ بعضیها هم هستند که همراه حاج امیر در اداره و تهیه و تدارک اقلام مورد نیاز برای اداره این کمپ میکوشند، همه رزمنده، همه تفنگ به دوشهای قدیم که به تعبیر خودشان هنوز دارند جنگ را ادامه میدهند، منتهی اینبار با دشمنی دیگر و البته به مراتب خطرناکتر.
صدای خمپاره هنوز در گوشم است؛ اما این بار ترکشهایش به سوی جوانان است
میگوید: «جنگ هنوز تمام نشده، هنوز صدای خمپاره صد دارد توی گوشم زنگ میزند، اما با این تفاوت که ترکشهایش جوانهایمان را مجروح میکند»، منظورش همین دام اعتیاد و صدمات جبران ناپذیر آن به جسم و جان جوانهای مملکت است. حاج امیر از بچههای ترککردهای که حالا توی کمپ مشغول به فعالیت شدهاند و از او حقوق دریافت میکنند، میخواهد تا برای ما غذا بیاورند، غذا را خود همین بچهها که حالا «پاک» شدهاند، درست کردهاند، غذا فسنجان است و انصافا خوب طبخ شده است؛ دستشان درد نکند.
حاج امیر میانه صحبتهایش از تعداد افرادی که تاکنون توسط مجموعه کمپهای تولدی دوباره -که کمپ توسکا هم یکی از زیرمجموعههای آنها است- ترک داده شدهاند، صحبت میکند. میگوید بیش از بیست هزار نفر در مجموعه این کمپها ترک کردهاند و همه ساله افراد زیادی با مراجعه به این کمپ اعتیاد خود را درمان میکنند.
توی محوطه باز کمپ که میچرخی، همه جور چیزی وجود دارد، از آشپزخانه گرفته تا سالن ورزش و استخر رو باز و حوض و آمفی تئاتر و حتی مسجد و حسینیه. همه هم جمعوجور و نقلی، مناسب حضور جمعیت 70- 80 نفره. توی کمپ حاجامیر همه جور معتادی وجود دارد، از قرصیها بگیر تا تریاکیها و کراکیها و شیشهایها و حتی سیگاریها هم برای ترک پیش حاج امیر میآیند.
ورودی دارند؛ معتادهایی که برای ترک میآیند باید مبلغی را به عنوان ورودی بپردازند، اما اگر حاج امیر بو ببرد که مراجعه کننده وضع مالی خوبی ندارد هیچ پولی که از او نمیگیرد هیچ، پولی هم پر شالشان میگذارد. اصلا خیلیها در کمپ توسکا همینطوری و رایگان درمان شدهاند و رفتهاند سر خانه و زندگیشان. نمونهاش زنی بود که نوزادی به بغل آمد و شوهرش را برای ترک آورده بود. ثبت نام شدند. مرد رفت توی کمپ و زن جوان دعاگویان بازگشت.
کمپی اعتیادی که زورخانه دارد
روزی که برای تهیه گزارش به کمپ رفتم، یکی از فرماندههان و جانبازان معروف و قدیمی جنگ را که دست بر قضا از رفقا و همرزمان حاج امیر هم هست را آنجا دیدم، دوست نداشت وقتی گزارش را مینویسم اسمی از او به میان بیاید، تاکید کرد دوست ندارد کسی بداند که او به معتادها خدمت میکند، که البته اینهم از اخلاصش بود.
این فرمانده قدیمی جنگ توی کمپ میگفت: «میخواهیم اینجا، توی کمپ، زورخانه تاسیس کنیم تا بچههایی که در حال درمانند بتوانند از فضای معنوی و باحال زورخانه استفاده کنند و بچههایی هم که ترک کردهاند با حضور در این محیط با صفا، ورزشی باستانی هم کرده باشند»، حتی میگفت: «معتادی را میشناسم که ترک کرده و مرشد زورخانه شده است، از او خواستهام هروقت زورخانه کمپ راه افتاد بیاید و اینجا مرشدی کند، او هم قبول کرده است. دمش هم گرم!».
ذوق و شوق این رفقای دیروز و امروز که حالا بی هیچ چشمداشتی نشستهاند در کمپ ترک اعتیادشان و دارند جوانهای مردم را از منجلاب تباهی نجات میدهند، ستودنی است. خیلی حرف است که فرمانده باشی توی جنگ، نیروهای تحت نظرت همه وزیر و وکیل و نماینده مجلس و مدیر کل شده باشند. بعد خودت سقف مطالبهات از زندگی این باشد که توی بیابانهای اتوبان آزادگان توی خلوت بنشینی و معتادها را بیاوری، «پاک» کنی و بفرستی پی زندگانیشان.
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است/ بردار ز رخ پرده که مشتاق لقائیم
فرمانده دیروز جنگ که نمیخواهد نام او برده شود میگوید: «به ما گفتهاند این کار را انجام نده که میروی به جهنم و آن کار را انجام بده که آخرش میروی به بهشت، در واقع کسی برای خدا کار نکرده است، اخیرا هم یک دسته دیگر آمدهاند که به شوق"بهبه" و "احسنت" و "طیبالله" کار میکنند، اما حکایت ما حکایت آن شعر مولوی است که میفرمود: "ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است/ بردار ز رخ پرده که مشتاق لقائیم"؛ اصلش هم باید همین باشد».
حاج امیر میگوید: «زمان جنگ بچههای ما توی میدان جنگ شیمیایی میشدند، حالا هم بچههای ما دارند شیمیایی میشوند، دخترها و پسرهای جوان زیر بار مخدرهای شیمیایی جدید دارند له میشوند، باید برای آنها کاری کرد تا دچار این سم مهلک نشوند، هر روز هم بدتر میشود متاسفانه».
بزرگترین آرزوی ما دیدار با رهبری است
بزرگترین آرزوی این رزمنده دیروز و مسئول کمپ ترک اعتیاد امروز، دیدار با مقام معظم رهبری است: «یکی از آرزوهایمان این است که بتوانیم با بچههای ترککرده و بهبود یافته یک بار مشرف شویم محضر آقا. بالاخره این بچهها هم نیاز دارند رهبرشان را ببینند، دیدار با ایشان به همه ما انرژی میدهد و به بچهها هم انگیزه مضاعف میدهد برای حفظ پاکیشان».
حاج امیر تاکید دارد از بنیانگذار کمپ هم نامی برده شود، میگوید: «آقای فروهر که خودش از بسیجیان دیروز و امروز است مجموعه کمپهای ترک اعتیادی را تاسیس کرد و خیلی حق گردن خانوادههایی که جوان معتادی داشتند، دارد».
پذیرایی از کارتن خوابها و ولگردهای خیابانی
شنبه شبها، بچههای ترک کرده کمپ، غذا درست میکنند. توی ظرفهای غذا میریزند و میبرند میدهند دست کارتن خوابها و معتادهای ولگرد خیابانی. همین بچههایی که دیروز بعضیهاشان کنار همین ولگردها تا صبح خماری میکشیدند. حاج امیر معتقد است همین که بچههای ترک کرده و پاک، غذا را به دست معتادها و کارتنخوابهای خیابانی میرسانند، دعوتی است برای معتادهایی که کمپ را نمیشناسند، خیلی از کارتنخوابها همینطوری جذب کمپ شدهاند و بعدترها هم ترک کردهاند.
قهرمانهایی که از حضور آنها خبر نداریم
هیئتی هم هست تا دلت بخواهد، بیرون از کمپ خیلیها او را در هیئتها دیدهاند و توی کمپ هم هیئتی دارد به اسم هیئت زینالعابدین، بچههای ترک کرده پاتوقشان در ایام عزاداری همینجا است، جمع میشوند و روضه میخوانند، سینه میزنند، میگوید: «این بچهها خیلی خالصانه عزاداری میکنند، چون به مدد اهلبیت اعتقاد و ایمان دارند دیگر».
دیدار ما از کمپ ترک اعتیاد توسکا تمام شده است، عصر شده و باید جل و پلاسمان را جمع کنیم و برویم پی زندگیمان. از کمپ و آن محیط خالص و دوستداشتنیاش که بیرون میآیم تهران، با همه بیقوارگیاش باز میزند توی ذوقم. اما تنها چیزی که بعد از دیدار با این «قهرمان»های خاموش و بیادعای کشورم، فکرم را مشغول کرده این است که چقدر از این قهرمانها بیخ گوشمان دارند زندگی میکنند و ما از آنها بیخبریم...
خیلی خوب است خیلی بامعرفتن
کارشان درست است
تشکر از این گزارش بسیار عالی دز روز تاسوعا بغض الود داشتم دنبال یه جای خوب و مطمئن میگشتم براس کسی که اعتیاد دراد حسین (ع) پشت و پناهتان
تشکر از این گزارش بسیار عالی دز روز تاسوعا بغض الود داشتم دنبال یه جای خوب و مطمئن میگشتم براس کسی که اعتیاد دراد حسین (ع) پشت و پناهتان
با سلام :
من از آزادگان و جانبازان اعصاب و روان می باشم و مدت ۲۵ سال است که که اعتیاد دارم و الان هم شیشه و متادون
یه خواهش دارم.....لطفاً اول تحقیق کنید،بعد از خلوص نیت و انسان بودن آدما صحبت کنید.......گذر ایام خیلی هارو حریص و نا پاک کرده که امروزه روز فقط به پول فکر میکنن.واصلا پاک شدن جوونا براشون مهم نیست.....در ضمن اون حاج امیر جبهه ندیده شما دیگه فقط امیر خان شده... با سند حرف میزنم