نگاهی متفاوت به مراسم سیزده به در!
پارسینه: بر همگان واضح و مبرهن است که مراسم باستانی سیزده بدر از دیرباز در پهنه روح و جسم ما حضور داشته و کماکان نیز با قدرت تمام ادامه دارد؛ به طوری که ما هم اکنون نیز حتی توان این را داریم که میمون به فضا بفرستیم تا آن بالاها هم سبزه گره بزند
مجله خط خطی: البته بر همگان واضح و مبرهن است که مراسم باستانی سیزده بدر از دیرباز در پهنه روح و جسم ما حضور داشته و کماکان نیز با قدرت تمام ادامه دارد؛ به طوری که ما هم اکنون نیز حتی توان این را داریم که میمون به فضا بفرستیم تا آن بالاها هم سبزه گره بزند ... در سیزده بدر اصولا اتفاقات زیادی می افتد که همگی ریشه در تاریخ و سنت های ما دارد؛ به طوری که حتی روی سنگ های حکاکی شده تخت جمشید و نقش رستم نیز اثرات جوانه گیاهان (ها ... نه ... اینکه تازه یه ساله جوونه زده!) آره می گفتم، اثراتی از این سنن وجود دارد که خب یکی یکی به آنها می پردازیم:
بارزترین نشانه سیزده بدر، همان ترافیک صبحگاهی است و همانطور که روی سنگ های حکاکی شده باستانی میبینیم، اسب ها و ارابه ها و مردم عادی و غیرعادی همگی تو ترافیک گیر کرده اند تا یه تیکه چمن پیدا کنند و بنشینند ولذت سال نو را ببرند و البته اکنون نیز این سنت حسنه نسل به نسل و سینه به سینه به ما منتقل شده و حالا اسب ها و ارابه ها جا خود را به پراید 20 میلیونی و ماکسیمای 110میلیونی و پژو 45 میلیونی و ... داده اند تا این سنت ترافیک کماکان حفظ شود.
البته بعضی آگاهان تاریخی اعتقاد دارند که در این صف، مادها و پارت ها پشت سر هم ایستاده اند تا یارانه خود را به کوروش و داریوش و خشایارشا پرداخت کنند، چون آن موقع این قضایا کلا برعکس بوده که البته این قضایا به سیزده بدر ما ربطی ندارد و بنابراین بی خیالش می شویم!
سنت شایسته بعدی، پخش زباله به طور عادلانه و عدالت محور و به طور مساوی بین ساقه های گل ها لابلای چمن ها کنارت درها و کنار تنه درختان و ... است که در این مورد مردم سختکوش ما هرگز هیچ گوشه ای از طبیعت را فراموش نکرده و تمامی نقاط را به طور هنرمندانه ای به پوست تخمه، پوست میوه، قوطی نوشابه و دیگر پسماندها، به شایستگی هر چه تمام تر مزین می کنند؛ هنرمندانه! ...
البته ما هر چه بین آثار باستانی گشتیم، سند تاریخی این سنت را روی حکاکی ها ندیدیم که فکر می کنم دشمن به خاطر دور کردن ما از سنت های حسنه مان آثار و سنگ های مربوطه را به موزه های خارج از کشور انتقال داده اند اما مردم با افتخار ما همینطور به صورت خودجوش و غریزی پی به این سنت برده و آن را با تمام جان و توان خویش احیا کرده اند که واقعا دمشان گرم ... قهرمانان ... دلاوران ... نام آوران ...
و اما می رسیم به روشن کردن درخت! ... ببخشید آتش کنار درخت و سپس افتتاح منقل وذغال جهت سایر امورات مفرحه! مثل جوجه و قلیان و ... که جزو لاینفک ناپذیر! مراسم سیزده بدر است که حذف آن از مراسم مثل حذف گل از فوتبال است ... سوختن بخشی از زمین، پخش خاکستر روی خاک، آلودگی هوا ناشی از دود قلیان و منقل و ... همگی ریشه در تاریخ ما دارد ... حتی آورده اند که اسکندر هنگام سیزده بدر به ایران رسیده و همان موقع هوس جوجه کرده که در همین هنگام آتش منقل او به پرده های کاخ آپادانا اصابت کرده و یواش یواش کل تخت جمشید سوخته و ما هم با استناد به همین سند معتبر تاریخی کماکان آتش به راه می اندازیم و آتش می سوزانیم.
و اما بستن دو عدد طناب به شاخه طفلک درخت! جهت امور تاب بازی هم اصولا عضو ثابت سنت های سیزده بدری ماست. حالا اگر شاخه هم شکست که خب یک شاخه دیگر را آماده می کنیم ... چیزی که زیاد است، شاخه، چیزی زیاد است درخت ... اگر ما استفاده نکنیم، بالاخره یک روزی یا قطع می شود و تبدیل می شود بهمداد و کاغذ، یا در یک حادثه آتش سوزی خواهد سوخت...!
و اما گره زدن سبزه... خانم های مجرد خوش خیال طفلکی ها دو عدد ساقه چمن یا علف یا گل یا خار یا درخت یا ... (خب حالا ...) را گره می زنند تا بختشان باز شود و همزمان هم می گویند سیزده بدر، سال دگر، خونه شوهر، بچه بغل... البته من این را خیلی با قدیمی ها موافق نیستم، چون اصولا ما باید یک چیزی را باز کنیم تا بختمان باز بشود، اگر گره بزنیم که گره می خوریم خو...!
هر چند امروزه عده ای سکه را به دلار 4000 تومانی گره می زنند و بختشان باز می شود این هوا ... و همزمان هم می گویند سیزده بدر، سکه بخر، سال دگر، سکه می شه 5 میلیون تومان جیرینگی (البته درسته که قافیه نداره ولی واقعیت که داره!). حالا بگذریم که بعضی فریب خوردگانه مونث غرب زده اسیر فیض بوق! هم می گویند: سیزده بدر، سال دگر، لایک می کنم، هم این پسر، هم او پسر! و مذکرین هم می گویند: سیزده بدر، سال دگر، دختر و پسر، می ریم سفر ...
مورد باحال دیگر ایناست که سبزه هایی که از گندم و عدس سبز کرده و در طول دو هفته از آنها با خون دل نگهداری کرده بودیم، در این روز روی سقف ماشین گذاشته و سپس آنها را با آغوش باز به خود طبیعت هدیه می کنیم تا ثابت کنیم که طبیعت عزیز، ما به تو علاقه داریم ... دوستت داریم ... عاشقتیم ... ساعت 7 بیا کافی شاپ دم دانشکده!
مواردی چون بزن بکوب، پارتی، تخته نرد، دبلنا، شطرنج، وسطی، چهاربرگ و ... هم از فرهنگ منحط غربی وارد مراسم پاک سیزده بدر شده که واقعا باید گفت ... ایش! ... مثلا شما کجای تخت جمشید یا نقش رستم یا ... دیدید که دو نفر بنشینند تخته بازی کنند!
و سرانجام می رسیم به سنت زیبای دروغ سیزده که اینقدر این جریان عزیز است، اینقدر قشنگ است، اینقدر نازنین است، که ما آن را به طور خودجوش در طول سال و بین تمام اقشار اعم از مرد و زن و پیر و جوان و گنده و کوچک و با سواد و بی سواد و بالاشهر و پایین شهر و با پول و بی پول و ... تعمیم دادیم و خدایی اش چقدر هم جیگرمان حال می آید ...
به هر حال اینهایی که گفتم، گوشه هایی از سنت های سیزده بدری ما بود که با یادآوری مجدد آن، من واقعا اشک شوق از دماغم (که الان اندازه پینوکیو شده) جاری و ساری است! امیدوارم که همیشه نوروزتان پیروز و هر روزتان بی غم باد!
منبع:مجله خط خطی
ارسال نظر