دایره لغات روزنامه نگاران ایرانی؛ فقط "۷۰۰" کلمه
پارسینه: "زبان" ارزش خود را از دست داده است. به کلام زیبا و ژرف دیگر بهایی نمیدهند. نه برای نیکونویسی وقت هست، نه برای خواندن نوشتهی خوب و سنجیده. باید تند و تلگرافی نوشت، وقت نگذاشت و وقت نگرفت. در ایران به فقر زبانی نوعی تنبلی زبانی اضافه میشود. به تازگی ابوالحسن نجفی زباندان، اعلام کرد که بررسی کرده و دریافته که کل دایرهی لغت روزنامههای ایرانی تنها ۷۰۰ لغت است.
دگرگونیها در عرصهی رسانهها شتابی شگفتانگیز گرفتهاند. دستگاه و شیوهی رسانشی که امسال ابداع شده و استانداردی که هماکنون گذاشته میشود، ممکن است سال دیگر کهنه باشد. پهنهی ارتباطات، از جمله به دلیل پیشرفتهای فنی، در حال گسترش است، ولی نظر و مبادلهی نظر، همپای آن ژرفا نمییابد.
بیسوادی جدید
ناظران از نوعی بیسوادی جدید سخن میگویند. بیسواد پیشین، کسی بود که نمیتوانست بخواند و بنویسد، یعنی بر رسانهای که نماد آن کاغذ بود، سلطه نداشت. بیسواد جدید، بر رسانههای جدید سلطه دارد، احیانا ریز و بم کامپیوتر و اینترنت را میشناسد، اما از آنها چیزی که عمقی داشته باشد، برنمیگیرد.
"زبان" ارزش خود را از دست داده است. به کلام زیبا و ژرف دیگر بهایی نمیدهند. نه برای نیکونویسی وقت هست، نه برای خواندن نوشتهی خوب و سنجیده. باید تند و تلگرافی نوشت، وقت نگذاشت و وقت نگرفت.
در ایران به فقر زبانی نوعی تنبلی زبانی اضافه میشود. به تازگی ابوالحسن نجفی زباندان، اعلام کرد که بررسی کرده و دریافته که کل دایرهی لغت روزنامههای ایرانی تنها ۷۰۰ لغت است.
مشکل استقلال فکر
مشکل بزرگ دیگر، مشکل استقلال فکر است. پیشتر میشد با سرمایهای نسبتا اندک یک روزنامه یا یک انتشاراتی راه انداخت. اکنون دگر این کار به سختی ممکن است. در غرب، روزنامههای مستقل، که در مالکیت خانوادهای با فرهنگ یا تعاونیای از روشنفکران بودهاند، رو به ورشکستگی گذاشته یا طعمهی انحصارات شدهاند. این خطر در کمین روزنامهی پراعتبار آلمانی، زوددویچه تسایتونگ نشسته است. سال گذشته در این روزنامه، یورگن هابرماس، فیلسوف برجستهی آلمانی، مقالهای نوشت و هشدار داد که از دست رفتن روزنامههای مستقل، به معنای از دست رفتن روزنامهنگاری باکیفیت است و از دست رفتن روزنامهنگاری باکیفیت، به معنای آسیب دیدن دموکراسی است.
روزنامهنگاری باکیفیت
یورگن هابرماس در مقالهی سال گذشتهی خود در زوددویچه تسایتونگ (شمارهی ۱۶ مه ۲۰۰۸) به یاد ما میآورد، آن هنگام که داشتند در آمریکا تلویزیون را وارد بازار میکردند، در معرفی تبلیغانی آن میگفتند توستری است همراه با تصویر. این توصیف، پربیراه نبوده است؛ به نوعی وصف حال شکل مدرن رسانههای مصرفی و مصرف رسانههاست. رسانهی توستروار، در واقع مصرف میشود؛ مورد مصرف آن سرگرمی است. سرگرمی به جای خود، اما رنگیننامه یا رنگینصفحهی سرگرمکننده نمیتواند روزنامهنگاری باکیفیت باشد.
نگرانی
روزنامهنگاری باکیفیت که از دست رود، شأنی به نام روزنامهنگاری از دست میرود. هر کسی به هر حال میتواند از تختهکلید یا دوربین فیلبرداری استفاده کند. روزنامهنگاری به تکنیک نمایشدهی تنزل مییابد. موضوع نمایش دیگر مهم نیست.
بر این قرار، طبیعی است که در مورد آیندهی روزنامه"نگاری" نگرانی جدیای وجود داشته باشد، آن هم درست در زمانی که هیچگاه "نگاشتن" به این سهل و سادگی نبوده است، که اکنون هست. و باز طبیعی است که روزنامهنگاران، خود نگران آیندهیشان باشند، نه نگران یک شغل، بلکه نگران شأنی کیفیتآور.
ضرورت وجود روزنامهنگاری حرفهای جدی
در رسانههای جدی، بحثهای جدیای در مورد آیندهی روزنامهنگاری و ضرورت و امکان دفاع از روزنامهنگاری باکیفیت جریان دارد. در خود روزنامهی آلمانی زوددویچه تسایتونگ، که پیشتر از آن سخن رفت، مطالب جالبی در این مورد وجود دارد. آخرین مطلب از یک مجموعهی ۱۸ قسمتی، مصاحبهای است با نیکولاس لمَن (Nickolas Lemann) متخصص رسانهها و استاد در دانشگاه کلمبیا در نیویورک. او در آغاز این مصاحبه بر نقش آیندهساز اینترنت و روزنامهنگاری آنلاین تأکید میکند و سپس سخن را به کیفیت میکشد.
لمن میگوید که وبلاگها جای خود را دارند. ولی آنها نمیتوانند جای روزنامهنگاری حرفهای را بگیرند. وجود روزنامهنگاریای ضرورت دارد که عمق سیاسی داشته باشد، انتقادی باشد و انبوهی از اطلاعات را در یک ارتباط معنایی درست قرار دهد.
جایگاه وبلاگها
نیکولاس لمن در مورد وبلاگها با هیجان سخن نمیگوید. او پدیدهی وبلاگ را مهم میداند اما معتقد است که وبلاگها در عرصهی روزنامهنگاری فقط میتوانند نقشی مکمل داشته باشند.
جریان وبلاگ در آغاز با ژست بهسازی جهان از طریق تبادل آزاد اطلاعات توسط افراد آزاد وارد صحنه شد. لمن میگوید که این جریان دیگر چنین داعیهای ندارد و عمدتا نقشی موضعی یافته است.
روزنامهنگاری باکیفیت، به عنوان فانوس دریایی
به نظر نیکولاس لمن، روزنامهنگاری باکیفیت سیاسی به منزلهی "فانوس دریایی" است، یعنی راه را مینماید و میکوشد تا بر پهنهی عمومی،گیجی و سردرگمی سیطره نیابد. لمن میگوید که از دیدگاه دموکراسی وظیفهی روزنامهنگاران گزارشدهی دربارهی امور همگانی است. در محیطی که منطق سود برآن حاکم است، یک روزنامه تنها با انجام این وظیفه شانس بقا ندارد. به این جهت لمن میگوید از جایی دیگر باید درآورد، تا در این زمینه خرج کرد. او کمک دولتی را نیز ضروری میداند.
جو زمانه اما چندان به نفع روزنامهنگاری با کیفیت نیست. خود لمن در آخر مصاحبهاش از روزنامههای خوبی نام میبرد که مجبور شدهاند از تعداد کارکنان خود بکاهند. آیا کیفیت، رو به زوال است؟ چنین روندی دیده میشود. لمن میگوید: «باید این جریان را متوقف کنیم.» ولی چگونه؟
آی گفتین! واقعا آدم از تعداد اشتباهات املایی و گاهی دستوری در متون روزنامه ها و سایتهای فارسی ناامید میشه. گاهی من از خودم میپرسم اگه سعدی و حافظ و فردوسی الان زنده بودند با مشاهده اینکه در باره زبان فارسی اینطور سهل انگاری میشه چه قضاوتی در مورد ما ایرانیها میکردند؟ زبان فارسی ارزشمندترین میراث فرهنگی ما ایرانیهاست اونوقت ما اینطور سهل انگارانه با آن برخورد میکنیم.