پاسخ ۷۷۷ استاد دانشگاه به نامه ۷۷ اصلاحطلب
پارسینه: ۷۷۷ نفر از اعضای جنبش استادی دانشگاهها در بیانیهای تحلیلی به نامه ۷۷ نفر از اصلاحطلبان حامی اغتشاشگران آبان ۹۸ پاسخ دادند.
۷۷۷ نفر از اعضای جنبش استادی دانشگاهها طی بیانیهای تحلیلی به نامه ۷۷ نویسندۀ حامی اغتشاشگران آبان ۹۸ پاسخ دادند.
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
« بسماللهالرحمنالرحیم
یُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَ ﴿٩﴾ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ ﴿١� ﴾ وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ ﴿١١﴾ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَکِنْ لَا یَشْعُرُونَ ﴿١٢﴾ وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا کَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ کَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ ۗ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَٰکِنْ لَا یَعْلَمُونَ ﴿١٣/بقره﴾
[به گمان باطلشان] می خواهند خدا و اهل ایمان را فریب دهند، در حالی که جز خودشان را فریب نمی دهند، ولی [این حقیقت را] درک نمی کنند. (9) در دلِ آنان بیماریِ [سختی از نفاق] است، پس خدا به کیفرِ نفاقشان بر بیماریشان افزود، و برای آنان در برابر آنچه همواره دروغ می گفتند، عذابی دردناک است. (10) چون به آنان گویند: در زمین فساد نکنید، می گویند: فقط ما اصلاح گریم! (11) آگاه باشید! یقیناً خود آنان فسادگرند، ولی درک نمی کنند. (12) چون به آنان گویند: ایمان آورید چنان که دیگر مردم ایمان آوردند می گویند: آیا ما هم مانند سبک مغزان ایمان آوریم؟! آگاه باشید! قطعاً اینان خود سبک مغزند، ولی [از شدت کوردلی به این حقیقت] آگاه نیستند. (13)
پس از وقایعِ تلخِ آبانماه، حجمِ فراوانی از تحلیلها و تفسیرهای سیاسی و اجتماعی دربارۀ آنچهکه رخ داد، عرضه گردید و صاحبنظران و فعّالانِ فکریِ مختلفی، کوشیدند از چشماندازهایی متفاوت، به آن نگریسته و به ریشهشناسی و تعلیل آن مبادرت نموده و لایههای پنهانِ آن را آشکار سازند. ما نیز بهعنوانِ جمعی از کسانیکه در نهادِ دانشگاه، به کارِ علمی و فکری اشتغال داریم، نسبتِ به وضعِ سیاسی و اجتماعی، حسّاس و دغدغهمند هستیم زیرا هرگز نمیتوان از موضع دانشگاه و نهادهای علمی، انقلاب و مردم را در گذرِ رویدادها، تنها گذارده و به نظاره نشست، بهخصوص ازاینجهت که متأسّفانه برخی نیروها و جریانهای سیاسیِ «خطاکار» زبان به عقدهنماییِ سیاسی گشوده، «باطل» را جای «حقّ» نشانده و با «تحریف» و «مغالطه»، واقعیّت را بهنفعِ خود و در راستای اغراضِ ناصوابشان تفسیر کردهاند. از جمله، باید به بیانیّۀ سطحی77نویسنده اشاره کرد که در آن تلاش شده بود حدّ اعلای دروغپراکنی و فرصتطلبیِ سیاسی، به نمایش گذاشته شود و «اغتشاشگران» به نام «ملّت بزرگ ایران» جایگزاری و از سویی نظامِ جمهوریِ اسلامی که مظلومِ بزرگِ این عرصه بود نیز بر جایگاهِ متّهم و مقصّر نشانده شود. دراینباره، گفتنیهایی وجود دارد که در چند بخش به آن پرداخته میشود.
الف) نقد و بطلان مبانی نظری نامه
خاستگاه فکری مولّد بحران:
اگرچه حجم نسبتاً وسیعی از تخریب در آشوبهای خیابانی آبان 98 توأمان متوجه امکانات عمومی و بخش خصوصی به ویژه شهادت، جان باختن و مصدومیت تعدادی از هم وطنان شد؛ امّا به دلیل مهارت دو جانبة مدیریت فقهی و تجربه های تاریخی مردم؛ مجموع حادثه ها و رویداد های اخیر، در کوتاه ترین زمان ممکن به برگی دیگر از تجربه های متراکم جمهوری اسلامی ایران بدل شد؛ چه اینکه اولاً؛ از "منابع طبیعی" ایران صیانت و منطق نادرست افزایش بیرویه مصرف انرژی و کوتاه کردن دست قاچاقچیان و رانت جویان سازمان یافته و رفع و قطع نابرابر دریافت یارانه در طبقات مرفه جامعه، با وفاق ایرانیان مواجه شد.
ثانیاً؛ با حضور به موقع رهبری حکیم در ساعات منتهی به انفعال و کم کفایتی دولت محترم و ظهور احتمالی پدیده خطرناک و ضد ملّی "خلأ قدرت"، معظم له ضمن تذکر به دولت در کنترل ضروری قیمتِ دیگر اجناس و دستور به توقف فشار مضاعف بر مردم و نیز دلالت به درستی حذف یارانه از طبقات امتیاز طلب و همچنین کنترل ملّی مصرف، به صیانت از اصل وجودی" مردم و مستضعفین" مبادرت شد؛به خصوص آنگاه که دشمن به صورت علنی و اعلامی تلاش کرد با سازماندهی اشرار مسلح و حرفه ای، به خدشه دار کردن اعتراض منطقی مردم و توده علاقه مند به اسلام و ایران از طریق راه اندازی جنگ های شهری و خیابانی بپردازد.
ثالثاً؛ خود آگاهی ملّی و انقلابی ایرانیان در تفکیک صف های اعتراضات اجتماعی و شورش های ضد ملّی به درجه ای از معرفت و شناخت منجر شد که از فتنة تیر 78 تا فتنة آبان98 ، میزان تاب آوری هسته های برانداز و مسلّحِ نفوذی در بین مردم معترض را به کوتاه ترین زمان ممکن رسانید، تکامل خودآگاهی تاریخی ایرانیان در فتنه آبان 98 و واکنش سریع ملّی به آدمکشی هسته های حرفه ای ، سوزاندن کارگر پمپ بنزین و آتش زدن آمبولانسهای حمل مصدوم و نظایر آن به تنها گذاشتن هسته های تخریب به گونه ای سرعت یافت که هسته های عملّیاتی دشمن در درگیری خیابانی به تولید شعار «مردمِ بی غیرت؛ حمایت، حمایت!» مبادرت نمودند امّا این حربه نیز نتوانست به ماندگاری آنها در سپهر افکار عمومی و راه اندازی جنگ خیابانی کمک کند، به گونه ای که برای الزام و اجبار مردم عادی و رهگذران در پیوست و پیوند به هسته های عملیاتی خویش، به سلاحهای سرد و گرم متوسل شدند!
پُر واضح است که مردم در وضعِ اقتصادیِ نامساعدی بهسرمیبرند و بهسختی، معیشتِ خویش را میگذرانند، امّا به راستی این وضع، حاصل چیست و از کدام خاستگاه فکری برخاسته است؟! آیا جز این است که سیاستِ اقتصادیِ اشتباه و نسنجیدۀ دولتِ محترم موردِ حمایتِ جریانِ نویسندگان نامه به دلیل دوری از مردم پایگی و فقدان مهارت نظری گفتگو با مردم ومتعاقباً غافلگیری مردم در حادثه اخیر، بر حجمِ مشکلات و دشواریهای ذهنی و اقتصادیشان افزوده است؟!
آیا جز این است که دوری از قوای درونی ملّت و دلبستن به «مذاکره» و «برجام» بهعنوانِ یک «راهحلّ اساسی» در طولِ ششسالِ گذشته، به«ازدسترفتنِ همۀ فرصتها» و «شرطیشدنِ اقتصادِ ایران نسبت به مواضع و کنشهای دولتهای غربی» منجر شد؟! آیا باید انتظار داشت که نادیدهگرفتنِ ظرفیّتها و امکانهای اقتصادیِ درونی و بومی، و متوقّفکردنِ همهچیز بر نتیجۀ روندِ مذاکره و میوهدادنِ باغِ خیالیِ برجام، کار را به این نقطۀ ناخوشایند و خسارتبار نکشانَد؟!
کیست که نداند تاکنون، «اقتصادِ برجامی» بر جای «اقتصاد مقاومتی» تکیه زده و دولتِ محترم و 77نویسندة حامی آن، همواره بهجای استفاده از «راهحلّهای اقتصادی و درونی» برای گرهگشاییِ از اقتصاد، به «راهحلّهای سیاسی و بیرونی»، امید داشته و تمامِ توانِ خویش را دراینراستا، متمرکز کردهاند؟! امروز، این «اقتصادِ برجامی» است که گریبانِ معیشتِ روزمرۀ مردم را ستانده و فریادِ اعتراض و نارضایتیشان را بلند کرده است. ازاینرو، چه دولتِ محترم و چه نویسندگان به اصطلاح اصلاحطلب حامی و هوادارِ آن، باید بهجای «فرافکنی» و «طلبکاری» و دلسپاری به صنعت مدرنِ «عوامفریبی»، پاسخگوی نسخهها و راهحلّهای غلط و خسرانبارِ خویش باشند و در برابرِ مردم، اعتراف کنند که به نادرستی بر پیمودنِ مسیرِ باطل و بیفرجام کنونی اصرار کرده و فرصتها و قابلیّتهای وسیعِ ایرانی و بومی را ضایع ساختند نویسندگان حامی دولت ائتلافی اگر خویش را به تغافل زده باشند؛
تاریخ امّا به درستی به برآوردهای اشتباه و غلط ایشان که در زیر به بخشی از آن اشاره میشود گواهی خواهد داد.
نویسندگان در طول 6سال گذشته دچار بیش برآوری ظرفیت های غرب (آمریکا) و کم برآوردی ظرفیت های ملّی در حلّ مسائل اقتصادی بوده اند.
نویسندگان به بیماری معطل گذاردن بخش عمومی و خصوصی برای حصول به توافق با غرب و از دست رفتن فرصت ها متهم میباشند.
نویسندگان به خودشیفتگی در بزرگنمایی دستاوردهای برجام و تعطیل کردن زیرساخت ها و سامانه های ایجاد شده برای مقابله با تحریم ها دچار شده بودند.
نویسندگان به عدم درک درست از ماهیت و ابعاد تحریمهای اقتصادی و افتادن در تله های اشتباه محاسباتی و جنگ شناختی آمریکا طی توافق در تاریخ اخیر ایران شناخته میشوند.
نویسندگان به دلیل فقدان دانش بومی سیاست با غفلت و غافلگیری راهبردی از دشمن در خصوص جایگاه و کارکرد، تداوم و تشدید نحریم های اقتصادی در استراتژی امنیت ملی آمریکا، زیانهای جبران ناپذیری به ایرانیان وارد کردند.
شما خود به تمرکز دیپلماسی سیاسی- اقتصادی و تجاری بر آمریکا و اروپا و پس زدن ظرفیت ها و فرصت های دیگر متهم هستید.
شما خود به ناتوانی در عدم تمییز (و ترجیح) منافع ملی-عمومی از منافع شخصی و گروهی به خصوص در سالهای اخیر شهرت یافتید.
شما میدانید که فقدان انطباق الگوهای ذهنی سیاستگذاران اقتصادی یا واقعیتهای اقتصادی و ضعف در بنیان ها و برنامه های تامین عدالت اجتماعی و رفاه عمومی از دلایل بخش مردمی اعتراضات اخیر بوده است.
شما خود می دانید که عدم پیوند سیاست گذاران و مدیران ارشد با پیکره مردمی به خصوص در وقایع زشت پدیده حقوقهای نجومی و ... از جمله عصبانیت توده مردم از شما است. شما در تزاحم منافع ظهور پدیده حاکم-تاجر(انحراف در تصمیم گیری و توزیع رانت) دور از صفات آزادگی و با اصطلاح روشنفکری جانب طبقة حاکم- تاجر را گرفتید. شما در دولت ائتلافی مؤید پدیده کهولت و رخوت مقامات و مدیران اجرایی بوده اید؛ شما به راحتی از کنار ظرفیت تشدید جنگ تجاری آمریکا و اقتصادهای بزرگی چون روسیه، چین و حتی اروپا گذشتید اماّ به جای بازنگری در مبانی نظری توسعه و تقدم اصلاح الگوی مدیریتی به فرافکنی متوسل میشوید.
شما باید ابتدا از خود شروع میکردید و با ترجیح (و استقلال) منافع ملی- عمومی بر منافع شخصی - گروهی(رفع نقیصه حاکم-تاجر) اقدام نموده و به باور ظرفیت های درونی و عدم خود باختگی در برابر بیگانه مجهز میشدید و با اصلاح زنجیره مدیریت با معیار های فوق و البته معیارهای دیگری چون پاکدستی، از خودگذشتگی، تخصص، چابکی، کار جهادی، ساده زیستی و مردمی بودن به قوای لایزال ملّت مسلمان باز میگشتید.
تمایز صیانت از مردم و مستضعفین با پوپولیسم دروغین:
متّهمکردنِ نظامِ جمهوریِ اسلامی به «واکنشِ خشونتآمیز نسبت به مردم» از سوی نویسندگان حزبی نامه؛ بر این پیشفرضهای غلط استوار است که این جمهوریِ برآمده از جانهای مردم بزرگ ایران "غیر" از مردم است و از سویی دیگر اغتشاشگرانی که اموالِ خصوصی و عمومی را تخریب، امنیّتِ ملّی را مختل، و سلاحهای سرد و گرم در اختیار داشته و دست به قتل زدند، «مردم» بودند! آری، نظامِ اسلامی در برابرِ تخریب سبعانۀ اغتشاشگران و پس از هشدارهای فراوان، «پاسخِ قاطع» داد، امّا، آیا شروعکنندۀ خشونت در برابر همان دشنه به دستان، نظامِ اسلامی بود؟! وانگهی، کدام نظامِ سیاسی در جهان را سراغ دارید که در مقابلِ «سلبِ امنیّت از جامعه» و «راهاندازی جنگِ شهری»، ملایمت به خرج میدهد؟! ثالثاً، آیا «اغتشاشگرانِ مسلّحِ اجیرشده»، همان «مردمِ معترضِ کوچه و خیابان» مورد نظر نویسندگان بودندکه در برابر بی مهارتی تکنوکراتها و عقیمی راه حل های پسا برجامی گفته شده، لب به اعتراض گشودند؟!
بهراستی، چرا 77 نویسنده نامه منتشره ، منافعِ سیاسیِ خویش را بر منافعِ ملّی ترجیح داده و از هر فرصتی ولو صف آرایی تفنگ بدستان و فعالان جنگ های خیابانی برای بازسازیِ اعتبار و منزلتِ مبانی نظری و وجاهت زود گذر اجتماعیِ سوخته شده و ازدسترفتۀ خویش، سوءاستفاده میکنند؟!
آیا نویسندگان نامه 77 نفره تا، این اندازه در سپهر افکار عمومی، سخیف و بیاعتبار شدهاند که میخواهند با حمایت از «اراذل و اوباشِ بیهویّت» و «مزدورانِ اجارهای» و «گروهکهای سازمانیافتۀ ضدّانقلاب»، نفعِ نامشروعی را نصیبِ خود کنند؟! ایا بهتر نیست اعتبار از دست رفتة خویش را در بازنگری مبنای نظری خویش و در تعاملی سازنده با ملّت کریم ایران و در پرتو پذیرش خطاهای قریب به 7 سال گذشتة خویش در پیشگاه مردم بازسازی کنند؟!
در قداست حقّ اعتراض و در محکومیت جنگ خیابانی:
استادان مسلمان و وطن خواه دانشگاهها عمیقاً براینباور هستند که نهتنها باید «حقّ اعتراضِ مردم» بهرسمیّت شناخته شده و صدای مردم، بهوضوح شنیده شود، بلکه لازم است اوّلاً، خواستههای معیشتی و اقتصادیِ تودههای مردم یعنی همین مستضعفینِ مغضوبِ ساختارهای رانتی، «تحقّق» یابند، و ثانیاً، تمامِ مسئولان و مدیرانیِ که در طولِ سالهای اخیر، در اثرِ بیتدبیری و بیفکری و سیاستگذاریهای سادهلوحانه، زندگیِ مردم را با چالش و تنگنا روبرو کردهاند، قاطعانه و به شکل عمومی «محاکمه» شوند. ما نیز از مردم و در کنارِ مردم و همانندِ آنها، معترضِ وضعِ موجودیم، گو اینکه معتقدیم؛ باید کارگزارانِ دولتِ محترم و با تأسف مجلسِ تابع و دنبالهروی آن، به مردم پاسخ دهند و به محکمۀ عدل فراخوانده شوند تا از این پس، کسی تصوّر نکند که میتواند با سر دادنِ «وعدههای آنچنانی و غیرواقعی» در بازی نماییهای انتخاباتی، به پیروزی دست یافته و سپس با گماردنِ «مدیرانِ ضعیف، فرسوده و غیرانقلابی»، این اندازه مردم را ناخشنود و آزردهخاطر سازد.
ازاینرو، مسأله فقط این نیست که حقّ اعتراضِ مردم بهرسمیّت شناخته شود، بلکه باید اعتراضِ آنها، با «پاسخِ واقعی و غیرصوری» روبرو شده و «مقصّرانِ ناکارآمد» و «عاملانِ ناراضیسازِ» در دولت به پیشگاه ملّت معرفی و محاکمه شوند. بههرحال، «فرار به جلو» و «فرافکنی» و «دستکاریکردنِ صورتِ مسأله»،وبه خصوص ادعای سهم الارث از میانة آتش و دشنه و تفنگ و آدم کشی طراحانِ جنگ های خیابانی، اگر نگوییم نوعی خیانت به وطن امّا حتما ناجوانمردی و نابخردیِ فزونتری است و احزاب متبوع نویسندگان نامه منتشره را هرچهبیشتر، دچارِ انسداد و ریزشِ پایگاهِ اجتماعی در ایران بزرگ، یکپارچه و اسلامی میکند زیرا کیست که نداند هسته های مرکزی تولید آشوب از حیث نوع و میزان تخریب به نوع و روش آموزشهای شرکت های غربی و ضد انقلابی پیمانکار در حوزة شورشهای اجتماعی شباهت داشته و با منطق اعتراضات اجتماعی ایرانیان متفاوت بوده است.
از نظر جامعه شناسی و نظریه های شورش، لایه های خاص از حوادث اخیر کشور نه تنها همه مشخصات و ویژگیهای آشوب و اغتشاش را داشت، بلکه در مقایسه با غائله های 78،88،96 از شاخصه های متفاوتی برخوردار بود. برخی از این موارد عبارت اند از:
الف- ارائه چهره خشن و بی رحم و رفتار داعش گونه که از جمله آن میتوان به تعرض علیه مقدسات و اماکن مذهبی، اموال خصوصی و عمومی، تخریب اورژانس و بیمارستان، خدمات عمومی و ... اشاره کرد؛
ب- مجهز بودن عوامل آشوبگر به تجهیزات سنگین خرابکاری؛
ج- پیروی از الگوی پارتیزانی به منظور گسترش آشوب در خیابان با عناصر محدود؛
د- ارائه چهره ای معارض و براندازانه از طریق حمله به مراکز نظامی و انتظامی ؛
هـ- تشکیل تجمعات کوچک و غیر مردمی در میانة مردم معترض؛
و- فقیر نمایی از طریق حمله به مغازه ها و فروشگاه های حاوی مواد غذایی؛
ز- اصرار بر کشته سازی از طریق ورود به خطوط قرمز ؛
ح- سر دادن شعارهای سیاسی، ساختار شکنانه و غیر اقتصادی؛
با این توضیح نویسندگان نامه بهتر است یه جای دلبستن به سکونت در خانههای اجارهای آدم کشان، به تجدید نظر در مبانی غیر بومی حکمرانی روی آورند، همان مبانی و الگویی از توسعه که متفاوت با فرهنگ و سرشت ایرانیان است.
در جمع بندی این بخش باید گفت وقایعِ تلخ و گزندۀ سالهای اخیر، و از جمله آنچهکه در آبانماه رخ داد، بیش از هر زمانِ دیگری، عدمکفایت و ناکارآمدی نیروهای سیاسیِ تکنوکرات، مبانی نظری و نیز نوع حکمرانی مسلط نویسندگان نامه را نمایش داد؛ چه این که توان و بضاعتِ بسیار ناچیز و اقلّیِ مدعیان همسو و ائتلافی را در عرصۀ حکمرانی، بر همۀ مردم به اثبات رسانید.
البته آیندۀ نزدیک نشان خواهد داد که انباشتِ این تجربۀ تاریخیِ پُرهزینه در مردم، به یک «خانهتکانیِ سیاسی» و «چرخشِ مدیریّتی» انقلابی رهنمون شده و با توجه به ضرورت های تاریخی در شکوفایی استعدادها و ظرفیت های ملّی، بهزودی، در را بر پاشنۀ دیگری خواهد چرخاند و جهانیان از در گاه دیگری به مجد و عظمت ایران اسلامی پی خواهند برد.
ب) دلالت های سیاسی و اجتماعی نامه و نقد تغافل نویسندگان
شواهدی بر زنجیره ای بودن حادثه آبان در آسیای غربی
با توجه به شواهد موجود به نظر میرسد حوادث و فتنههای داخلی اخیر در لبنان، عراق و ایران منظومه ای از برنامۀ واحد آمریکا، همپیمانان اروپایی، رژیم صهیونیستی و عربستان علیه محور مقاومت بوده است؛ به خصوص جمهوری اسلامی ایران در شرایطی از بازدارندگی پویا قرار گرفته بود که تخاصمات دشمن علیه ایرانیان نه به جنگ منتهی می شد و نه به مذاکرۀ تحمیلی و رفع نیاز آمریکا به گفت و گوهای تبلیغاتی با ترامپ از طریق واسطه هایی همانند نخست وزیر ژاپن منجر گردید؛ از این رو با توجه به ناکامی های غرب و گروه های ضد انقلاب پس از فتنۀ ماه های پایانی سال 96،ایرانیان به دلایل زیر باید در سال 98 ضعیف یا درهم شکسته و درگیر جنگ های خیابانی میشدند:
عصبانیت دشمن از اقدامات ایران و محور مقاومت در حوزه های منطقه ای، هسته ای و موشکی و ناکامی در رسیدن به اهداف ناکام بودن راهبرد «کارزار فشار حداکثری» و سناریوهای تدوین شده از سوی نظریه پردازان غربی پس از خروج آمریکا از برجام برای ایجاد بی ثباتی داخلی و عقب نشینی جمهوری اسلامی از مواضع خود؛ هدف قرار دادن پهپاد متجاوز گلوبال هاوک آمریکا با سامانه موشکی بومی سوم خرداد؛ موفقیت انصار الله در هدف قرار دادن بخشی از تأسیسات نفتی آرامکو عربستان؛ آزادسازی بوکمال به منزله مهم ترین و آخرین پایگاه گروه تروریستی داعش؛ آغاز روند کاهش تعهدات هسته ای و مقاومت بر سر تداوم این مسیر به دلیل نقض عهد های آمریکا و اروپا؛
ردّ خواسته زورگویانه آمریکا از طریق میانجی ها برای مذاکره تحمیلی مورد دلخواه خود به ویژه در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل؛ گزارش نهادهای مالی بین المللی، مانند بانک جهانی و صندوق بین المللی پول درباره رشد مثبت اقتصاد ایران با وجود اعمال شبکه گسترده ای از تحریم های اقتصادی؛ شکست سناریوهای ترسیمی در عراق و لبنان برای به حاشیه راندن گروه های مقاومت؛ شکست جنگ روانی در القای دوقطبی «جنگ یا مذاکره» با محوریت اعزام ناوهای آمریکایی به خلیج فارس با هدایت ژنرال مک کنزی از یک سو و اعلام آمادگی مکرر از سوی مقامات واشنگتن برای مذاکره با ایران در قالب سیاست قدیمی و نخ نمای هویج و چماق؛ کم توفیقی در سیاه نمایی علیه حاکمیت ایران با محوریت بی اعتبارسازی و مشروعیت زدایی از نظام جمهوری اسلامی با کلید واژه هایی، همچون «فساد سیستماتیک و گسترده»، «رانت خواری و ناکارآمادی مقامات»، «بی عدالتی»، «نادیده گرفتن حقوق زنان»، «حجاب اجباری» و... ، به خصوص شکست این پروژه ها با افزایش امید مردم در مبارزه قاطع با فساد در مدیریت تحولی قوة قضائیه.
چنانچه این شواهد گفتمانی به تکاپوهای اندیشکده ها و مراکز مطالعات راهبردی غرب در امور ایران اضافه شود سازمان یافتگی تخریب و خشونت برای ورود به مراحل جنگ های خیابانی غیر قابل انکار مینماید:
مرکز مطالعات امنیتی و بین المللی در گزارشی که اوایل آبان 1398 منتشر کرد، می نویسد: «پژوهش ها پیرامون انقلاب ها نشان می دهد شرایط متعددی باید رخ دهد تا انقلاب به ثمر برسد؛ دولتی ضعیف و با اقتصاد ناتوان، نیروهای امنیتی ضعیف، نخبگان سیاسی متفرق، گروه های اجتماعی مردمی که برای اعتراض به نظام سیاسی متحد شده اند و ایدئولوژی توجیه کننده شورش علیه دولت و نبود بسیاری از اینها به ما در فهم چرایی انقلاب نشدن در ایران کمک می کند. اعتراضات در ایران بعید است بتواند موجودیت نظام را حداقل در مقطع فعلی به خطر بیندازد؛ اما ممکن است متأثر از تظاهرات لبنان و عراق، دوباره اعتراضاتی در ایران راه بیفتد.»
گزارش مؤسسه اورشلیم با موضوع «گروه های مخالف مسلح ایران» در 13 آبان 1398 درباره احتمال بروز اقدامات مسلحانه در اعتراضات آتی ایران نیز حائز اهمیت است؛ این مؤسسه صهیونیستی با معرفی گروه های مخالف مسلح ایران، مانند سازمان منافقین خلق، کومله، پژاک، الاحوازی ها و جیش العدل می نویسد: «در دوره پیش رو، افزایش مداوم فعالیت های مسلحانه، در کنار تداوم اعتراضات غیر خشونت آمیز در سطوح پایین محتمل تر است.»
اندیشکده آمریکایی مطالعات امنیتی و بین المللی با موضوع «اعتراضات ایران تهدید ثبات داخلی» در اوایل آبان 1398اضافه مینماید: «با بالا گرفتن اعتراضات در لبنان و عراق، نظام ایران هم باید با جنبش های اعتراضی خود مواجه شود.»
همچنین مأموریت مایکل دی آندره، مدیر بخش سیا در امور ایران برای سازماندهی گروه های مخالف و ضد انقلاب با هدف هدایت آشوب های سال 1398 عطف به برنامه ریزی های انجام شده قابل ارزیابی است. «دنیل مک آدامز» مدیر عامل اندیشکده «رند پال»، که فرزندش سناتور رند پال دوست بسیار نزدیک دونالد ترامپ است، در مصاحبه با شبکه «آر.تی» در اینباره می گوید: این گونه ناآرامی ها بیشتر کار «مرکز مأموریت {برای سرنگونی رژیم} ایران» است که دولت ترامپ سال گذشته آغاز کرد و اگر به خاطر داشته باشید مایکل دی آندره به مدیریت آن منصوب شد. او مأمور سازمان «سیا» است که با عنوان «آیت الله مایک» شناخته می شود... آنها با برخی از مردم داخل ایران کار می کنند. آنها با اقلیت های قومی {تجزیه طلبان} و مذهبی کار می کنند. آنها سازمان مجاهدین را دارند که به عنوان مأمور آمریکا به داخل ایران می روند و جاهای مختلف را منفجر می کنند و مردم را به قتل می رسانند. یک بار دیگر ما خود را متحد کسانی کرده ایم {مجاهدین و تجزیه طلبان} که به طور مطلق بد هستند، فقط برای اینکه می خواهیم رژیم ایران را سرنگون کنیم، ولی {این گونه عملیات} همیشه با آشوب پایان می یابند.
چارچوب گفتمانی مشترک پیام های کاخ سفید و محتوای نامه77
وقتی مقامات آمریکایی رسماً از اغتشاشگران ایران اعلام حمایت کردند؛ اعلام کردند: "ادامه فشارها به ایران بدون یارگیری از میان آنها بی نتیجه خواهد ماند و ما باید یارانی داشته باشیم که ادبیات سازش را در داخل ایران تئوریزه کنند"، نویسندگان حزبی 77 نفره خواسته یا ناخواسته وقتی از داخل کشور دست بر قلم برده گویی در اجابت به این درخواست، به تولید نامه مبادرت کردند آنگاه که گفتند : «ما به سهم خود، متصدیان حکومت را دعوت میکنیم تا در همه امور مملکت و خصوصاً بسته اقتصادی اخیر به قانون بازگردند و... به خواست مردم احترام گذاشته و نیز با عادیسازی روابط خارجی بساط تحریمها را جمع کنند.»
دعوت این نویسندگان از دولت ایران به عادی سازی روابط در شرایطی صورت می گیرد که دولت فعلی کشورمان نیز بنابه توصیه همین نویسندگان، شش سال از فرصت گرانبهای ملّت کهن و هفت هزار ساله در مذاکره فرسایشی و بیهوده با گروه 5+1 تضییع شده و همه باصطلاح نتایج آنرا رئیس جمهور خودخواه برآمده از لیبرال دموکراسی آمریکا، ظرف چند ثانیه پاره کرد؛ همانجا اعلام کرد می خواهد کاری کند که ایرانی ها مجدداً به پای میز مذاکره بیایند اما او دیگر به آنها امتیاز نخواهد داد! از طرف دیگر نیز توصیه همین جنابان و جریان همسو با آنها به مماشات با اروپا عملاً هیچ نتیجه ای در بر نداشته و حتی یک گام عملی نیز برای رفع تحریم های ظالمانه بر نداشته اند.
با این وجود، وقتی همه برآوردها و شواهد میدانی از اغتشاشات اخیر نشان می دهد که دشمنان قسم خورده ملت ایران، افزایش قیمت بنزین را بهانه قرار داده و به گفته خودشان بیش از دوسال برای برهم زدن نظم عمومی کشور برنامه ریزی کرده بودند، نمایندگان جریان غربگرا امّا همراستا با این اقدام ضد ایرانی در جملاتی موهن و با ادبیاتی اپوزیسیونی، اغتشاشگران و اعضای گروهک های ضدانقلاب را شهروندان عادی خوانده و اقدام فداکارانه نیروهای مردمی و سازمانی حافظ نظم در دفاع از جان و مال مردم را جنایتکارانی مستحق تعقیب و محاکمه خواندند.
نامه ای سکولار؛ واژگانی رادیکال و چریکی:
مدعیان اصلاحات و مدافعان دروغین ملت ایران نه تنها از نظام و انقلاب اسلامی عبور کرده بلکه برای اصل اسلام و مقدسات مردم ایران ارزش و اعتباری قائل نیستند. چنانچه در نوشتة هزار واژه ای خود حتی یک کلمه از اسلام، مسلمان، دین، اخلاق، شرف و یا از دیگر واژگان مقدس رایج در قاموس ملت ایران استفاده نکرده اند. این ادبیات و قلم برای مردم مسلمان ایران، تداعیگر بیانیه های گروهک های مارکسیست، راستگرایان لیبرال و التقاطیون ضد خلقی بوده است که امروز منفورترین افراد نزد همه ملل و کشورها هستند.
گو اینکه برخی از کلمات و جملات نویسندگان حزبی یاد شده نشان می دهد که ادبیات این گروه و وابستگان به احزاب خاص در هجمه به نظام اسلامی از رسانه های وابسته به استعمارگران و نظام سلطه فراتر رفته و گوی سبقت را از آنها ربوده است. چنانچه در آغازین جملات خود آوردند: «شلیک بیمحابای تفنگی که از محل بیتالمال برای دفاع از مردم فراهم شده بهسوی شهروندان عادی و غیرمسلح که برای ابراز اعتراض و یا خشم خود به خیابان آمدهاند، مطلقا و فارغ از موضوع اعتراض غیرقابل توجیه و جنایتی است که قانون و دستگاه قضاء نباید حتی لحظهای در تعقیب بانیان، آمران و عاملان آن تعلل کند.»
ابهام همزمانی افقها؛ در زمان نامه و زمان اغتشاش میدانی
اگرچه نویسندگان بیانیه تلاش کرده اند تا زمان نگارش آن را با بکار بردن عبارت «دو روز پیش» به گونه ای وانمود کنند که زمان نوشتن آن بعد از اغتشاشات بوده اما به نظر میرسد کسانی که با نوشتن بیانیه و فعالیت های حزبی آشنایی دارند، می دانند که تهیه محتوای یک بیانیه به زمان بیشتری نیاز دارد. لذا عده ای معتقدند بیانیه فوق پیش از آشوب ها نگاشته شده و نوعی آمادگی پیشینی جهت استفاده از این شرایط در این گروه وجود داشته است که محل تامل می باشد. اما اگر فرض مدعای نویسندگان درست باشد، در این صورت تاریخ صدور بیانیه به زمانی بازمی گردد که رهبر معظم انقلاب در روز یک شنبه، صف ملّت بزرگ ایران را از هسته های سازمان یافتة اغتشاشگران و سرکردگان جنگهای خیابانی جدا فرموده و بدین ترتیب حمایت از اغتشاشگران جرم و گناهی نابخشودنی بوده که با هدف استمرار اغتشاش صورت گرفته است.
مدعیان مردم و ملت ایران چنانچه بتوانند صداقت خویش در زمان صدور بیانیه مبنی بر «دو روز» قبل، یعنی دوشنبه موصوف را اثبات نمایند، با این سوال مواجه می شوند که چطور از جانب ملت سخن به میان آورده و به دفاع از آنان برخاسته اند درحالی که ملت بیدار کشورمان از روز دوشنبه با حضور حماسی در خیابان های کشور، به محکوم کردن اغتشاش پرداخته و صف خود را جدا نمودند.
در کذب مدعای بیانیه نویسان در ادعای دفاع از مردم، همین بس که سران کاخ سفید به حمایت از اغتشاشگران پرداخته و یکی از سفرای اروپایی افسوس می خورد که چرا در چنین شرایطی در ایران نیست تا از آن برای اهدافش استفاده کند. ضمن آنکه عوامل اصلی آشوب ها به ارتباط خویش با عوامل بیگانه معترف و بر عضویت خویش در گروهک های تکفیری - داعشی، منافقین، مارکسیست ها، سلطنت طلبها، آنارشیستهای ری استارت، تا تجزیه طلبان قومی اقرار نموده اند.
توهمِ توطئه یا همنوایی با پروژه 2020
نویسندگانی که توطئه علیه ملّت بزرگ ایران را توهم می دانند گویی چشمان خود را بر برنامه ریزی غرب برای ایجاد ناامنی در ایران بسته و حتی حاضر به شنیدن اخبار رسمی خود آنها نیستند. اگر این نویسندگان تنها به متن مذاکرات اجلاس داووس که در پایان سال گذشته برگزار گردید و یا به آنچه که آمریکایی ها تحت عنوان پروژه 2020 یاد می کنند، اندک توجهی می کردند، این چنین چشم بر واقعیت نبسته و یا حداقل مخاطب خویش را ناآگاه فرض نمی کردند. وقتی سران ضد انقلاب رسماً و آشکارا عنوان میدارند که برای این اتفاقات از مدتها پیش دست بکار شده به آموزش دهها نفر اقدام و برای بی ثبات سازی ایران هزینه های مادی و معنوی زیادی پرداخته بودند، اطلاق واژه مقدس مردم به آشوبگران چگونه قابل توجیه است؟!
آیا کسانی که مجرم بودند و قاتل، غارتگر بودند و آشوبگر، هتاک بودند و گستاخ، قمه می کشیدند و مشروب خواری میکردند، اموال خصوصی مردم را به آتش می کشیدند، آمبولانس ها را به آتش می کشیدند و بیمارستان را تخلیه کرده و برای کشته سازی به کودکان خردسال هم رحم نکردند، کارگران را از بالای ساختمان های بلند به پایین پرتاب و در توحش، روی داعش و مغولان را سفید کردند، نیروهای مدافع امنیت در نیروی انتظامی، سپاه و بسیج را شهید مجروح ساختند، کارگر پمپ بنزین را زنده زنده سوزاندند و برای تصاحب اسلحه به مراکز نظامی یورش برده، عضوی از ملت ایران هستند اما نیروهای مدافع امنیت که به خاطر ملاحظه حال مردم، تعداد مجروحانشان از آسیب دیده های اغتشاشگران بیشتر است، جانی هستند و مستحق برخورد؟! آیا وقت آن نیست که مدعیان دروغین دفاع از مردم از ملت ایران به خاطر اهانت و توهین به شعورملّی عذرخواهی کنند.
در پایان امّا ما دانشگاهیان کشور به نیابت از جامعه علمی کشور اعلام میداریم:
مردم شریف و صبور ایران! نامه فرصت طلبانه 77 نفره پس از سرمایه پلید به وجود آمده از طراحی هسته های جنگ های خیابانی، سوزانده شدن کارگر خدوم و بی گناه پمپ بنزین، پرتاب کردن انسان بی گناهی از طبقات ساختمان به پایین، آتش زدن ماشین های امداد و گسترانیدن راهبرد کشته سازی از یک سو و سوء تدبیر و کم کفایتی و بی عملی دولت محترم در اداره امور جاری مردم و چه بسا ضایع کردن امکان ها و توانایی های ادوار پیشین در صیانت از مردم و منابع طبیعی، تردیدی بر جای نمیگذارد که کشور از حیث سیاستگذاری های تقنینی و اجرایی نیازمند فردایی بهتر متضمن حضور تفکری جوان، خلّاق، جهادی و مردم گرا در آغازین سالهای چهل سالة دوم انقلاب اسلامی است؛ اندیشه و عملی که توأمان به صیانت از هویت انقلابی و ملّی پرداخته و به تبلور استعدادهای ملّت برای پیشرفت و آبادانی در اقصی نقاط کشور رهنمون شود.
امضاء کنندگان بیانیه 77 که البته بخشی از آنها نادم و متوجه بهره برداری ابزاری دوستان خویش شده اند، همان کسانی هستند که تا دیروز تنها راه حل مشکلات کشور را تعامل و مذاکره با غرب و آمریکا دانسته و مانع گسترش تفکر خودباوری در حوزه اقتصاد بوده و اندیشة اقتصاد مقاومتی را به سخره می گرفتند، امروز گویا با فهم زمانه از رویکرد مردم در انتخابات پیش روی و فرارسیدن پایان عصر غربگرایی در کشور نگران شده و به جای اعتراف به اشتباه خویش و عذرخواهی از مردم، به هجمه علیه نظام اسلامی روی آورده و از شیوه های خشونت آمیز غرب در به هم زدن ثبات ایران اسلامی حمایت می کنند.
چنانکه به اثبات رسید هدف دیگر نویسندگان به نیابت از جریان متبوع خویش، اتخاذ سیاست «فرار به جلو» بوده و قصد داشته اند با متهم سازی نظام به تصمیم گیری در پشت درهای بسته، هزینه تصمیم افزایش قیمت بنزین را متوجه حاکمیت کرده و سهم پدیدآورندگی دولت ائتلافی خود را در آستانه انتخابات پیش روی مورد انکار قرار دهند.
اوج عصبانیت سردمداران کاخ سفید از پیشرفت های داخلی و منطقه ای ملت ایران، کینه توزی و دنائت برخی از دولت های مزدور منطقه، توحش گروهکهای ضدانقلاب و حماقت برخی فرصت طلبان و قدرت طلبان، برداشت های غلط جناحی و سوء استفاده های سیاسی در جریان حوادث اخیر نشان داد اگر دانایی و هوشیاری ملت بزرگ و باهوش ایران و ورود به موقع رهبر حکیم انقلاب اسلامی به غائله نبود، ابعاد این حادثه می توانست به فتنه ای بزرگ تبدیل شده و هزینه های مادی و معنوی ویرانگری را متوجه کشورمان سازد.
لذا ضمن اعلام حمایت مخلصانه و بی شائبه از رهمنودهای حکیمانه معظم له و نیز اقدام های محبت آمیز و حکومتی ابلاغی اخیرشان به شورای عالی امنیت ملّی دائر بر تفکیک های پیامدی حادثه، و تواضع مان مقابل ملت با هوش ایران؛ از خداوند سبحان طول عمر با عزت و تداوم زعامت عزتمندانه ایشان و سرافرازی ایرانیان را از خدای قادر متعال خواستاریم.
ضمن حمایت از اقدام مسئولان کشور جهت برنامه ریزی برای کاهش مصرف انرژی بویژه سوخت راهبردی بنزین و قطع یارانه آن از طبقات مرفه، مصرّانه تقاضا داریم طبق وعده های خویش، قویاً از روند افزایش قیمت دیگر کالا ها جلوگیری کرده و به هر شکل ممکن از تسرّی آن به حوزه های دیگر بویژه کالاهای اساسی مورد نیاز مردم ممانعت به عمل آورند. در این رابطه تشدید نظارت ها امری ضروری بوده و انتظار میرود از هرگونه کج سلیقگی، مجدداً در تولید التهاب از سوی دستگاه های دولتی در بازار ، فضای کسب و کار و زندگی تودة ملّت ممانعت به عمل آورند. ضمن آنکه اگر اقدامی از سوی دشمنان مردم در این رابطه صورت گرفت آنرا صادقانه با ملت در میان گذاشته و اطمینان داشته باشند که مردم صادق و کریم ایران در صورت کاربست صداقت از سوی مسئولان کشور، پاسخی شایسته خواهند داد.
از نویسندگان بیانیه 77 و همه خام اندیشان و مقلدان اندیشههای غرب هم می خواهیم تا به دامان ملت بازگشته و راهی را که پیشتر گروهک های ضدخلقی با لوای خلق مرتکب امّا سرانجام در مقابل آنها قرار گرفتند را نپیمایند، زیرا همراهی با ضد اتقلاب و اربابان آنها خذلان در دنیا و آخرت و شرمساری در پیشگاه تاریخ را در پی خواهد داشت.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
777نفر از استادان عضو جنبش استادی دانشگاه ها، مراکز آموزش عالی و پژوهشی کشور
این نامه که حتی در حد مقاله نویسان کیهان شریعتمداری هم نیست،این هم شد جواب.
٧٧٧اصولگرا
علیه
٧٧افساد طلب
کشور کلا دو قطبی شده. یه عده کاملا موافق یه عده کاملا مخالف. در هر مسئله ای!
چه اسرار اعدادی راه افتاده !!!!
خخخخخخخخخ مسخحره 77777!!