ريشه ژن خوب به نازيهاي آلمان برميگردد
پارسینه: ۷ مهر سالگرد شهادت چندتن از فرماندهان ارشد نيروهاي مسلح كشور است كه در سال ۱۳۶۰ جان خود را از دست دادند. آن زمان پرواز هركولس سي ۱۳۰ با صد نفر سرنشين از اهواز به سمت تهران در حركت بود ولي هيچگاه به مقصد نرسيد. اين پرواز در حوالي پايتخت سقوط كرد و بهجز ۲۲نفر، ساير سرنشينانش به شهادت رسيدند. از برجستهترين شهداي اين پرواز، محمدجهانآرا، فرمانده سپاهخرمشهر؛ يوسفكلاهدوز، قائممقام سپاه پاسداران؛ جواد فكوري، وزیر دفاع سابق و فرمانده سابق نیروی هوایی و مشاور رییس ستاد مشترک ارتش؛ ولي فلاحي، جانشین ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران و موسي نامجو، وزير دفاع وقت بودند كه فقدان آنها ضربه سنگيني به كشور در آن دوره بحراني وارد كرد.
به گزارش قانون، آنها پس از بازگشت از عمليات ثامنالائمه(ع) و براي ارائه گزارش به خدمت امام خميني(س) شهيد شدند و به كاروان شهدا پيوستند. در همين راستا، بهمناسبت سيوششمين سالگرد شهادت اين عزيزان و همچنين سالگرد عمليات شمشيرسوزان توسط نيروي هوايي در ۸ مهر، به سراغ فرزند شهيد فكوري رفتيم. عليفكوري، مانند بسياري از فرزندان شهداي ديگر، داغهاي فراواني برسينه دارد. اين فرزند شهيد، زماني كه از دلاوريهاي پدرش سخن به ميان ميآيد،عكسي از شهيد فكوري و جهانآرا را در عمليات ثامنالائمه(ع) در نزديكي آبادان نشان ميدهد كه آخرين حضور پدرش در جبهههاي جنگ بودهاست. وي در گفتوگو با «قانون» در واكنش به ماجراي ژنهاي خوب در كشور، انتقادهاي فراواني به زبان آورد و تمام اين درددلها را در قالب يك بيتشعر براي ما تفسير كرد و گفت:«تغاري بشكند، ماستي بريزد/ جهان گردد به كام كاسهليسان». از طرفي او درباره دوران دوري از پدر نيز براي ما سخن گفت كه مشروح آن را در ادامه ميخوانيد.
چه شد كه خانوادهپدريتان در كودكي از تبريز به تهران مهاجرت كردند؟
پدربزرگم در اوايل دهه ۲۰ و شروع جريان جعفر پيشهوري در تبريز ساكن بودند. بهدليل اتفاقات آن زمان تبريز و ماجراهايي كه پيش آمد، تصميم گرفتند كه به تهران مهاجرت و در اين شهر سكونت داشته باشند.
به چه علتي پدر شما رشته پزشكي را رها كرد و وارد نيروي هوايي ارتش شد؟
پدرم به علت مشكلات مالي كه در آن زمان برايش به وجود آمده بود، رشته پزشكي را رها كردند. ايشان بزرگترين فرزند خانواده بود و به تبع آن، مسئوليتهاي فراواني در قبال ساير اعضا خانوادهشان داشتند. در آن زمان پدرم با توجه به شرايط مالي نميتوانستند پزشكي را تا اخذ مدرك ادامه دهند. بنابراين از پزشكي بيرون آمدند و وارد حرفه خلباني شدند.
گفتهميشود كه خانواده مادري شما با وصلت پدرتان بهعلت ارتشي بودنش مخالف بودند، اين موضوع را تاييد ميكنيد؟
پدربزرگ بنده، ارتشي بودند. مشكل با ارتشي بودن پدرم نبود بلكه ايشان با حرفه خلباني ميانه خوبي نداشتند. چون معتقد بودند كه احتمال سقوط هواپيما كه آنزمان طياره گفته ميشد، وجود دارد. البته نكته مورد نقد پدربزرگم نيز درست بود و در نهايت چنين شد و پدر براثر سقوط هواپيما به شهادت رسيدند.
پدر شما زمانيكه براي اولين دوره خلباني در دهه چهل به آمريكا رفتند، متاهل بودند؟
دقيق اطلاع ندارم اين سوال را بهتر است از مادرم بپرسيد.
زمستان ۵۷ كه انقلاب به ثمر رسيد، شهيد فكوري در آمريكا بهسر ميبردند؟
بله خانواده ما در آمريكا بودند و پدر، چندي پس از پيروزي انقلاب به كشور بازگشتند.
پس در گردهمايي افسران نيروي هوايي نزد امام خميني(س) حضور نداشتند؟
خير حضور نداشتند. آن گروهي كه نزد امام(س) رفتند همافران بودند.
در زمان وقوع انقلاب، دوستان پدرتان نگفتند كه به ايران نياييد؟
بله، دوستان بسياري به پدرم گفتند كه اوضاع آشفته است و به ايران برنگرديد ولي پدرم به كشورش بازگشت.
آن زمان شما در كدام شهر آمريكا ساكن بوديد؟
در آلاباما در جنوب آمريكا نزديك ايالت فلوريدا سكونت داشتيم.
پدرتان پيش از پيروزي انقلاب فردي سياسي بود؟
خير، پدر بنده به هيچوجه سياسي نبود بلكه فردي ارتشي و ملي بودند. تا آخر كه به شهادت رسيدند نيز سياسي نبودند و در سالهاي آخر نيز با توجه به شرايط كشور، مسئوليتهايي را قبول كردند.
در جايي خواندم كه پدرتان با تيمسار ربيعي، آخرين فرمانده نيروي هوايي پهلوي رابطه مناسبي نداشتند، از آن اتفاقات شنيدهاي داريد كه براي ما بيان كنيد؟
من اطلاعي از اين موضوع ندارم ولي بعيد ميدانم اينگونه بوده باشد.
پدرشما در زمان وقوع انقلاب چه درجهاي داشتند؟
درجه پدر در سال۱۳۵۷، سرهنگ تمام بود.
در زمان خدمت شهيد فكوري در نيروي هوايي گويا به شهرهاي زيادي نقل مكان كرديد، از آن سالها چيزي در ذهن داريد؟
بله، اقتضاي شغل پدرم همين بود. ما به شهرهاي فراواني نقل مكان كرديم. بنده نيز در شهر شيراز بهدنيا آمدم. از جمله شهرهاي ديگري كه ما به آن مهاجرت كرديم: دزفول و تبريز در داخل، و در خارج از كشور نيز مدتي را براي گذراندن دورههاي آموزشي در آمريكا اقامت داشتيم.
آيا در كودتاي نوژه همدان، پدر شما نقش پاكسازي افسران رژيم پيشين را برعهده داشت؟
به هيچ وجه اينگونه نبود. در زمان كودتاي نوژه ما در تبريز بهسر ميبرديم كه پدر متوجه شدند كه اين اتفاق رخدادهاست. پاكسازي نيروها را افرادي از جمله شهيد صيادشيرازي برعهده داشتند.
از آن ۴۸ ساعتي كه پدرتان توسط حزب خلق مسلمان در تبريز گروگان گرفتهشد، خاطرهاي داريد؟
راستش را بخواهيد خاطره روشني در ذهن ندارم. تنها چيزي كه به ياد دارم اين بود كه در آن روز، من بههمراه خانواده به تهران آمديم.
شهيد فكوري اولين وزير دفاعي بود كه از مجلس راي اعتماد گرفت؛ گفتهميشود كه رييسجمهوروقت و شهيدرجايي برسر اين انتخاب اجماع داشتند، اين مساله صحت دارد؟
پيش از پدر، شهيد چمران اين سمت را برعهده داشتند. شهيدچمران از دوستان نزديك پدر بودند كه به خانه ما ميآمدند و ساعاتي را به گفتوگو با پدر ميگذراندند. بله مقامات دولت در آن زمان برسر انتخاب پدرم اجماع داشتند. البته در آن زمان بنا به دلايلي، نيروهاي كارآمدي براي اين سمت كمتر پيدا ميشد.
پدرتان بهعنوان وزيردفاع با رييسجمهور مخلوع اختلاف نظري برسر تاكتيك و راهبرد جنگ نداشت؟
اختلاف نظر كه وجود داشت. آنگونه كه بنده شنيدم، تاكتيك وي(بنيصدر) بيشتر بر استفاده از نيروي زميني بهويژه ارتش متمركز شدهبود. ايشان چون فردي متكي برمشورت بود احساس ميكنم از فرماندهان ارتشيها شنيدهبود كه به صلاح است اين تاكتيك را پيش ببرد. البته در آن زمان نيروي هوايي نيز عملياتهاي مربوط به خود را انجام ميداد. موضوعي كه بنده شنيدم اين بود كه بنيصدر فردي تندمزاج بودهاست و در بازرسيها از نيروهاي نظامي، رفتار مناسبي نداشتهاست و سعي پدرم براين بوده كه پس از هر تشنجي برود و مساله را حل كند.
رابطه شهيدان فكوري و رجايي چگونه بود؟
اطلاعات فراواني از روابط ميان اين دو شخصيت در آن زمان ندارم ولي تا همان اندازه كه خبردارم، پدرم با شهيد رجايي ارتباط خاصي نداشتند.
زمان وقوع جنگ تحميلي در كجا سكونت داشتيد؟
در سال۵۹ كه جنگ آغاز شد ما در پادگان دوشانتپه سكونت داشتيم. در آن دوران، ارتش بعث عراق نيز سعي داشت آنمنطقه را كه فرماندهان نيروي هوايي حضور داشتند مورد حمله پياپي جنگندههاي خود قرار دهد و آنها را به شهادت برساند.
شهيد فكوري در عمليات كمان۹۹ كه در ابتداي جنگ اجرا شد، چه نقشي داشت؟
عمليات كمان۹۹ خسارات فراواني به نيروي هوايي عراق وارد كرد. اين عمليات پيش از آغاز جنگ برنامهريزي شدهبود تا اگر رژيم بعث، شيطنتي در دستوركار خود قرار داد، از آن استفاده شود. بي شك اطلاع داريد كه ارتش بعث به يكباره به ايران حمله نكرد و پيش از آن نيز تحركات و حتي تجاوزاتي به مرزهاي ايران انجام دادهبود. بنابر همين شرايط، فرماندهان نيروي هوايي، عمليات كمان۹۹را پيش از جنگ طراحي كردهبودند كه درصورت اقدام متجاوزانه عراق، در دستور كار قرار گيرد تا ابتكارعمل عملياتي را براي اجرا در دست داشتهباشيم. اين عمليات را پدر بنده طرحي نكرده بود بلكه با صلاح و مشورت فرماندهان، از مدتها پيش آماده شده بود.
يعني نيروي هوايي ارتش پيش از شروع جنگ درباره تجاوز عراق آمادگي داشتهاست؟
بله همينگونه است. گواه اين موضوع نيز آن است كه طرح اين عمليات پيش از آغاز جنگ، روي ميز فرماندهي نيروي هوايي ارتش بود.
شهيد فكوري، خود مستقيم در عملياتي حضور داشتند؟
بله در طول آن يكسال، دايم در خط مقدم جبهه حضور داشتند.
از لحظهاي كه خبر شهادت پدر را آوردند، خاطرهاي در ذهن داريد؟
مدرسه بودم كه من را به خانه آوردند و خبر شهادت ايشان را آنجا مطلع شدم.
از افسران نيروي هوايي، كدام يك با پدر رابطه اي نزديك و صميمي داشتند؟
مرحوم تيمسار عمراني كه چندسال پيش فوت شدند و همچنين تيمسار صابونچي كه در كانادا ساكن هستند، از دوستان صميمي پدر بودند.
از سران انقلاب، كدام يك با پدر رابطهاي دوستانه و گرم داشتند؟
رهبر معظم انقلاب كه مشاور او در وزارت دفاع نيز بودند، صميميترين و گرمترين رابطه را با پدر داشتند.از ديگر بزرگان نيز شهيد بهشتي، داراي رابطهاي دوستانهاي با پدر بودند.
پيش از انقلاب، پدرتان با افكار دكترعلي شريعتي ميانهخوبي داشتند؟
بله؛ پدر پيش از انقلاب به حسينيهارشاد ميرفتند و حتي مادر را نيز همراه خود بهآنجا ميبردند و پاي سخنان دكتر علي شريعتي مينشستند. نوار صحبتها و كتابهاي مرحوم شريعتي هنوز بهعنوان يادگار آن سالها در خانه ما وجود دارد.
با توجه به خيانتهايي كه منافقين و برخي جريانها در آن دوران داشتند، در مورد نحوه شهادت پدرتان و سقوط هواپيماي هركولس براي خانواده شما سوالي پيش نيامد؟
بله ابهامات وجود داشت.
در اين زمينه پيگيري كرديد؟
بله، ولي پاسخ درستي دريافت نكرديم.
شما با ساير فرزندان شهداي پرواز هركولس ارتباطي داريد؟
بله دوستي ما تا به امروز ادامه داشتهاست. بهغير از فرزندان شهيد فلاحي كه در انگلستان بهسر ميبرند و فرزند شهيد كلاهدوز كه ارتباط چنداني با او ندارم، با ساير دوستان ارتباط داريم.
آنگونه كه شنيدهام پدرتان در زمان حياتشان در امور خير فعاليت ميكردند و سرپرستي خانوادههايي را نيز عهدهدار بودند، اين صحت دارد؟
بله، پدر به خانوادههاي بسياري كمك ميكردند ولي اينكه سرپرستي خانوادهاي بيبضاعت را برعهده داشتهاند، چندان اطلاع ندارم.
موضع شما درباره بحث تازه بهراهافتاده«ژن خوب» چيست؟
بنده بهعنوان فرزند يكي از شهداي نيروي هوايي كه از پاكترين و باهوشترين قشرهاي جامعه بوده و هستند، معتقدم كه ريشه اين بحثها در قرن معاصر به آلمانهاي نازي برميگردد كه دولت وقت آن زمان آلمان، روي برتري نژاد تاكيد ميكرد. اين فردي كه امروز اين حرف را ميزند اگر برگردد به آن دوران، مستقيم به كوره آدمسوزي خواهدرفت. فردي با سن كم، جايگاهي را به دست ميآورد و فعاليتهايي را انجام ميدهد كه نه براساس نبوغ خودش بلكه براساس جايگاهي بوده كه پدرش در گذشته به دستآوردهاست؛ بعد ميآيد و اينگونه ميگويد كه از شماها بهترم!بايد به آنها گفت كه شما چه برتري نسبت به ساير افراد داريد؟ امروز گويا آلمان نازي شدهايم كه بد و خوب تعيين ميكنيم؟ افرادي كه امروز ادعا ميكنند از بقيه باهوشتر هستند به چه چيز خود مينازند؟ به رانتهايي كه استفاده كردهاند؟ جالب اينكه امروز طلبكار نيز هستند! برخي از آنها نيز به دنبال سهم انقلاب هستند و زماني كه مردم به روند كاري آنها انتقاد ميكنند، ميگويند پدرم سهمش را از انقلاب گرفتهاست.
من همين جا اعلام ميكنم كه بعد از اين همه سال، سنوات پدر من هنوز پرداخت نشدهاست. خانواده بنده نيز با مشكلات مالي روبهرو هستند. اين مطلبي را كه ميگويم به مردم اطلاع دهيد كه در اين اواخر عدهاي از آقازادگان كه سنشان به جنگ نيز نميرسد، ميروند و كارت جانبازي ميگيرند. افرادي كه از فراواني داشتن ژنخوب فقط در رختخواب بودهاند.
اين موضوعات ثابت شدني است؟
اين اتفاقات را ديدهام كه مطرح ميكنم.
بنياد شهيد در طول اين سالها به شما رسيدگي نكردهاست؟
بنياد تا حدودي رسيدگي ميكند. پدر من و مهدي كروبي، از كساني بودند كه نزد امام(س) رفتند و بنياد را بنا نهادند. من بهعنوان فرزند آن شهيد امروز در گوشهاي از بنياد در يك شركت ورشكسته قرار گرفتهام و يك پسرجوان كه معلوم نيست از كجا آمده، ميآيد و به من دستور ميدهد. شما خودتان چه فكري ميكنيد؟ فكر ميكنيد كه رسيدگي به ما بسيار خوب بودهاست؟ تا همين امروز، ماهها ميگذشت كه حقوق نگرفتهبودم و امروز سرانجام يك بخشي از آن واريز شد. فكر كرديد كه ما را بالاي سرشان گذاشتهاند؟خير، اينگونه نيست. بسياري از خانواده شهداي ارتش امروز در مضيقه هستند.
از اينكه پدر از آمريكا به ايران برگشت، راضي هستيد؟
خيررضايت ندارم. همانهايي كه گفتند برنگردد با وجود سختيهاي ابتداي كار، امروز خود و فرزندانشان در وضعيت مناسبي قرار دارند. ما كه برگشتيم و زندگيمان را براي مملكت گذاشتيم اينگونه داريم پاسخ زحماتمان را ميبينيم.
خاطرهاي از پدرتان داريد كه مايل به بيان آن باشيد؟
آخرين خاطرهام به مهر ۶۰ برميگردد كه من را به مدرسه رساند و پس از آن، ديگر هيچگاه او را نديدم.
در پايان، موضوعي هست كه دوست داشتهباشيد بيان كنيد؟
اين سازماني كه بنده در آن مشغول هستم در طول اين سالها، نزديك به ۱۲۰ شركت زيرمجموعهاش ورشكست شدهاست. علت اين ورشكستگيها نيز بها دادن به افراد بيتجربه و ناكارآمد است. فردي يك شركت را زمين زد، بهجاي بازخواست، او را در شركتي ديگر گذاشتند. جالب آنكه شركت بعدي را نيز ورشكست كرد. اين روند تا شركت ششم ادامه پيدا كرد. چه كسي پاسخگوي اين اتفاقات خواهد بود. اينها متعلق به خانواده شهدا و آن دختري است كه براي يك ميليون، ناله و زاري ميكند يا آن فردي كه بهخاطر بستگانش به سركار ميآيد و ۴۰ميليارد اختلاس ميكند؟
آقا ایول... خداوکیلی ایول... کامل خوندم ، بسیار عالی بود