درخواست عجیب یک زن برای طلاق
پارسینه: مریم بعد از ۲۰ سال زندگی مشترک با فرشاد، راهی دادگاه خانواده شد تا برای همیشه از شوهرش جدا شود.
این زن با وجود دو فرزند کوچک حاضر نیست به این زندگی مشترک ادامه دهد، آن هم فقط به یک دلیل؛ سفر نکردن به خارج از کشور! مریم به این دلیل تصمیم گرفت زندگی مشترکش را برای همیشه تمام کند. او از اینکه طی این ۲۰ سال حتی یک بار هم با شوهرش به خارج از کشور سفر نکرده بشدت ناراحت و ناراضی است، برای همین تصمیم به جدایی گرفته است.
زن میانسال در باره دادخواستش به قاضی دادگاه خانواده تهران میگوید: ۲۰ سال پیش زمانی که ۲۷ ساله بودم با فرشاد ازدواج کردم. من در یک خانواده ثروتمند به دنیا آمده بودم و در زمان مجردی مرتب به سفرهای خارجی میرفتم. فرشاد هم این موضوع را میدانست و روزی که به من پیشنهاد ازدواج داد، قول داد که یک زندگی راحت و خوب برایم فراهم کند. برای همین بود که با او ازدواج کردم. چون تا آن زمان به ازدواج فکر نکرده بودم و دلم میخواست در خانه پدرم در رفاه کامل زندگی کنم. اما چون به فرشاد علاقهمند شده بودم و او هم قول یک زندگی خوب را داده بود، قبول کردم. ولی فرشاد به قولش عمل نکرد. او در کار و مشغله زندگی غرق شد و به من فکر نکرد. الان ۲۰ سال است که ازدواج کردهایم ولی حتی یک بار هم از کشور خارج نشدهایم. در این ۲۰ سال چندین بار از فرشاد خواستهام که یک سفر خارجی با هم برویم. ولی هر بار مرا به یک شهر در کشور خودمان میبرد و سفر خارجی را به بعد موکول میکند. بارها به مناسبتهای مختلف تصور میکردم که فرشاد به عنوان هدیه، مرا به یک سفر خارجی میبرد ولی این کار را نکرد. الان که صاحب یک دختر ۱۴ ساله و یک پسر ۱۰ ساله هستیم باز هم
فرشاد ما را به سفر خارجی نمیبرد. او به خواستههای من اهمیتی نمیدهد. من سفر کردن را دوست دارم، بخصوص سفر به کشورهای مختلف را؛ وقتی مجرد بودم، تنها تفریحم همین بود. سفر کردن به کشورهای مختلف حال مرا خوب میکند. ولی فرشاد اهمیتی نمیدهد. ۲۰ سال است با او زندگی میکنم ولی یک بار هم به خواستهام اهمیتی نداده؛ برای همین خسته شدهام و نمیخواهم دیگر در کنارش زندگی کنم.
در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی مشغله کاری من زیاد است و نمیتوانم با همسرم به سفر بروم. ولی او همیشه این موضوع را بهانه میکند و دعوا به راه میاندازد. زندگیمان را به خاطر این موضوع به جهنم تبدیل کرده است. من هم وقتی مجرد بودم به چند کشور سفر کردم، ولی از وقتی ازدواج کردم وقت نداشتم که به این مسافرتها بروم. هر بار هم تصمیم گرفتم که به سفر خارجی برویم اتفاقی رخ داده و سفرمان کنسل شده است. ولی مریم تنها به خاطر این موضوع بیاهمیت زندگیمان را خراب کرده و هر شب با هم دعوا داریم. او به خاطر سفر حاضر است از من جدا شود، برای همین من هم دیگر نمیخواهم در کنار این زن خودخواه و خودرای زندگی کنم.
در پایان نیز قاضی تلاش کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، برای همین رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد و از این زوج خواست تا آن زمان درباره تصمیم خود بیشتر فکر کنند.
نباید براحتی برای نابودی یک زندگی خانوادگی تصمیم گرفت
دکتر مهیار، روانشناس در این رابطه میگوید: اختلافات و مشکلات در همه زندگیهای زناشویی بخصوص در سالهای اول ازدواج وجود دارد.
وقتی زن و مردی از دو دنیای متفاوت با هم ازدواج میکنند و تصمیم میگیرند بقیه عمرشان را با یکدیگر شریک شوند، قطعا در میانه راه با اختلافات و عدم تناسبات زیادی مواجه میشوند. برای همین زنان و مردان باید از همان ابتدا به مشکلات و اختلافاتی که پیش رویشان قرار میگیرند، رسیدگی کنند. نباید اجازه دهند که این مشکلات کهنه و قدیمی شود چراکه ممکن است در آینده آنها را با مشکلات جدی تری مواجه کند. زن و مرد باید در همان سالهای اول زندگیشان اختلافات و مشکلات خود را حل کنند، وقتی صاحب فرزند شدند باید این را بدانند که دیگر فقط خودشان نیستند.
هر تصمیمی که بگیرند به آینده فرزندانشان هم مربوط میشود و ممکن است همان تصمیم تاثیرات بدی در آینده آنها داشته باشند. زوجهایی که دارای فرزند هستند، باید با احتیاط بیشتری رفتار کنند و تصمیم بگیرند. براحتی نمیشود برای نابودی یک زندگی خانوادگی تصمیم عجولانه گرفت. وقتی فرزند به دنیا میآید، زن و مرد اگر دچار اختلاف و مشکل شدند، باید تمام راهحلها را امتحان کنند. طلاق و جدایی باید آخرین راه باشد. چراکه ممکن است آینده فرزند را تحت تاثیر قرار دهد.
دکتر جان حالا اگر فرزند نبود چی؟ باید قید زندگی رو زد؟ چندتا زوج بهت معرفی کنم که فرزند ندارند اما بخوبی و خوشی دارن زندگی میکنن