مدرسه اي كه تابلويش دست دانش آموزان است! + عكس
پارسینه: مدرسهی ما باغچه هم ندارد چون اگر باغچه داشته باشد برای جلوگیری از واردشدن گوسفندان به مدرسه، در، هم میخواهد! دوستم میگوید: «به مدرسهای که در و باغچه ندارد و حیاط خاکی دارد و نیمکتهای آن کهنه شده کولر هم نمیدهند!»"
چگاسه: متنی که در زیر میخوانید، دلنوشتهییک دختر دبستانی از اوضاع مدرسهی روستاییشان است. مدرسهای که "صدیقه داغدار" در وصف آن مینویسد: "مدرسهی ما باغچه هم ندارد چون اگر باغچه داشته باشد برای جلوگیری از واردشدن گوسفندان به مدرسه، در، هم میخواهد! دوستم میگوید: «به مدرسهای که در و باغچه ندارد و حیاط خاکی دارد و نیمکتهای آن کهنه شده کولر هم نمیدهند!»"
متن کامل این یادداشت که توسط "صدیقه داغدار" خواهر شهید و دانشآموز پنجم ابتدایی دبستان نصرت روستای پلنگی شهرستان جم ارسال شده را با هم میخوانیم.
به نام خالق هستی
من جنوبیام و پوستی تیره دارم و حس میکنم باد گرمی که به گفتهی کتاب جغرافیا از دریای مدیترانه میآید و از جنوب ایران میگذرد، باد گرمی است که انگار بعد از قرنها از روی پوست زبر و سیاه آدمهای کارگر و فقیر میگذرد و باعث میشود ما جنوبیها هیچوقت خورشید را خانم صدا نکنیم. کسی که در فروردینماه پشت نیمکتهای کهنه عرق میریزد نمیتواند فکر کند که خورشید، خانم است .
من امسال کلاس پنجم را تمام میکنم و از این مدرسه میروم اما دلم برای آنها که بعد از این، در این مدرسهی کوچک درس میخوانند میسوزد. من زیر سایهی درختان خرما و لیمو بزرگ شدهام شاید به همین دلیل است که زنگ نقاشی چیز زیادی بلد نیستم بکشم .
مدرسهی ما باغچه هم ندارد چون اگر باغچه داشته باشد برای ج لوگیری از واردشدن گوسفندان به مدرسه، در، هم میخواهد! دوستم میگوید: «به مدرسهای که در و باغچه ندارد و حیاط خاکی دارد و نیمکتهای آن کهنه شده کولر هم نمیدهند!» اما خودم در تلویزیون دیدم که دانشآموزهای تبریزی در کلاسشان بخاری داشتند. کولر هم برای ما به همان اندازه نیاز است که آنها به بخاری نیاز دارند .
من دلم میخواهد وقتی خواهر کوچکترم به مدرسه میآید در یک کلاس سهپایه ننشیند و از باغچهی مدرسه، کشیدن گلها و درختهایی که من ندیدم را یاد بگیرد. حیاط مدرسه خاکی است و زمینی برای فوتبال ندارد. زنگ ورزش دلم برای دخترها میسوزد چون خجالت میکشند ورزش کنند و باز هم خسته و خستهتر می شوند.
ای کاش ...
بزرگترها میگویند از وقتی پالایشگاه جم شروع شد ما شبها در خانه، چراغی روشن نمیکنیم چون هزاران چراغ که در پالایشگاه و شهرک پتروشیمی(پردیس) در یک قدمی مدرسهی ما روشن است تمام خانهی کوچکمان را روشن میکند. همکلاسی من آقا محسن میگوید: صدیقه جان اگر ما در خانهمان بتوانیم، چاه بزرگی حفر کنیم، می توانیم به بنزین برسیم، آنوقت به همهی بچهها سهمیه میدهیم تا در بطریهای آب معدنی بنزین بفروشیم! اما من میترسم اگر چاه نفت و بنزینی پیدا شود در آنجا یک پالایشگاه بزرگ خواهند زد و آن وقت صدای دستگاهها اجازه ندهند که ما درس بخوانیم و همین حیاط کوچک و مدرسهمان را هم از دست بدهیم.
پدرم میگوید: مسجد پیامبر اعظم(ص) که در شهرک توحید است را با پولهای خیلی زیادی ساختهاند و افرادی که برای خواندن نمازشان به آنجا میروند شاید به تعداد همکلاسیهای من در مدرسه هم نشود! کاش با این پول برای همهی مدرسههایی که در روستاها هستند در آهنی، کتاب داستان، وسایل جغرافیا و نوارهای آموزشی و چند توپ فوتبال و چند لباس ورزشی و لباس گرم برای روزهای سرد زمستان میخریدند. آنوقت تیم مدرسهی ما از تیم بچههایی که باباهایشان در پالایشگاه کار میکنند، شکست نمیخورد!
کاش ما هم مثل شهرکهای توحید و پارسجنوبی و پتروشیمی در مدرسهمان تاب و سرسره و حتی یک سایبان داشتیم و می توانستیم لحظهای از این گرمای کلاس و حیاط سوزان مدرسه به آن پناه ببریم.
من رهبرم و رئیسجمهورم و پرچم طلایی کشورم را دوست دارم. من مدرسه را دوست دارم. مدرسهای که باغچه و گل داشته باشد. در، هم داشته باشد. مدرسهای که کلاسهای هر پایه جدا باشد و صدای همکلاسیهایم مزاحم یکدیگر نباشد. مدرسهای که بتوانم در آن راه برادر شهیدم را ادامه بدهم. وقتی برادرم رفت، وضع مدرسه ما بهتر از این نبود. آیا بار دیگر هم میتوانیم راه شهیدان را ادامه بدیم؟
من رهبرم و رئیسجمهورم و پرچم طلایی کشورم و همهی آدمهایی که برای ما کار میکنند را دوست دارم.
صدیقه داغدار. روستای پلنگی شهرستان جم
اینجا که ایران نیست شایدافغانستان باشد؟یایکی ازمدارس آمریکا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟مابهترین مدارس رادردنیاداریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
درهمین شهر جم میلیونها تومان صرف خوشگذرانی مدیران شرکت نفت وگاز می شود هرکس باور ندارد برود مجتمع مسکونی نفت ببیند.
هزاران درود و رحمت بر شما که درد ما را فریاد می زنید در فضای رسانه های از مسولین محترم و استاندار بزرگوار وامام جمعه استان وشهرستان وسایر مسولین که برای حل این مشکل که چندان هم سخت نیست ولی اراده ای استوار می خواهد و دل سوزی برای این قشر محروم و ستمدیده و حامی ولایت
سلام باد گرمی که از جنوب ایران می آید باد مدیترانه نیست احتمالا گرم و خشک عربستان نامیده می شود
سلام باد گرمی که از جنوب ایران می آید باد مدیترانه نیست احتمالا گرم و خشک عربستان نامیده می شود