در قبرستان لاکچری بازهای لواسان چه می گذرد؟
محلیها میگویند اینجا بهشت گلهم دورودک است. فکر نکنید درباره یکی از دهکدههای عجیب غریب حوالی آلپ حرف میزنیم، خیر. اینجا گلهم دورودک یا همان گلندوک خودمان است در لواسان. جایی که عدهای از مرفهین برای عزیزان خود بهشتی زمینی ساختهاند.
باغی پرگل و زیبا با خانههای ابدی از جنس مرمر و گرانیت که با قرنیزهای گرانقیمت استیل آراسته شده و از سلمانی درخت و سبزه آن تا بزکودوزک گوشه کنارش سبک و سیاق سبزهآرایی بوستانهای اروپایی را تداعی میکند. این بهشت در گَلَندُوَک بنا شده؛ در قریهای دنج و خوش آبوهوا در دل محله لواسان که خانههای ساکنان آن همیشه قیمتدار بوده و حالا به لطف زیباییهایی که دست و دلبازانه به پای مردگانشان ریختهاند، قیمت چند وجب خاک خانههای ابدی رفتگانشان هم، به نرخهای نجومی املاک زندگان قریه پهلو میزند. در این باغ لاکچری اموات که قیمت قبرهای آن به رقمهای میلیاردی رسیده، شبهای جمعه حسابی بریز و بپاش میشود و بازماندگان خفتگان این قبرها با نذر دستههای دلار و خیرات جوجه کباب و چنجه برای آرامش و آمرزش مردگان خود سنگ تمام میگذارند.
نبش بهشت
باید خانههای ویلایی و نوساز کوچه خیابانهای خلوت گلندوک را که زیر آسمانی شسته و پشت به کوه الوند پهلو به پهلوی هم نشستهاند، یکییکی پشت سر بگذاری تا به خیابان باریک بهشت ٢ در میانه خیابان شهید تویسرکانی برسی. در آهنی بلند و دو لنگه باغ سرسبزی که نبش کوچه بهشت ٢ جا خوش کرده، ساده و چشمنواز است و تابلوی لاجوردی کاشیکاری شده و قاب آجری محراب مانندی که آن را در برگرفته بر زیبایی اش افزوده است. این در تنها نشانی است که شکل و شمایل باغ را به آرامستان شبیه کرده و وقتی به داخل آن پا میگذاری، به دیدن بزکودوزک قبرها و فضای باغ احساس میکنی به فضایی خاص پا گذاشتهای که به آرامستانهای معمول ایرانیان هیچ شباهتی ندارد. مرد سن و سال داری سنگتراش جوانی را به قبرستان آورده تا به نوشتهها و تصاویر روی سنگ مزار همسرش صفایی بدهد. از او میخواهد خطوط حکاکی شده روی سنگ مرمر سبز رنگ را با فرز الماس و قلم مخصوصش پرجلاتر کند و روی سنگ قرنیزداری از جنس نانو تصویری از آخرین روزهای زندگی همسرش بتراشد.
لاکچری بازی تا قیامت
قبرستان کوچک و جمعوجور است و از همان ابتدای قبرستان، دیوارهای سبزه پوش انتهای آن پیدا است. در سینه کش ورودی شیبدار آرامستان، گلدانهای شمعدانی سرحال و شاداب ردیف شدهاند و شمشادهای تازه سلمانی شده تا کمره دیوارهای آن بالا رفتهاند. در سالن وسیعی که آرامگاهی خانوادگی است، چند نفر شانه به شانه هم آرمیدهاند و در فضای گل و گشادی که فعلا خالی مانده، گلدانهایی شاداب، آبسردکن و چند صندلی قرار دادهاند تا میهمانان مردگان بتوانند یک دل سیر و با خیالی آسوده با آنها گپ بزنند. با آن که سقف گچیای که بالای سر ساکنان این آرامگاه خانوادگی قرارگرفته، قیمت این قبور را بهاندازه صدها میلیون تومان بالاتر برده، اما آنها را از نم بارانی که روی سر و صورت خفتگان ردیفهای پلکانی آرامستان میریزد، محروم کرده است. غیربومیان گلندوک میگویند قیمت قبرهای این خانواده خوشبخت تا ۵ میلیارد هم میرسد، اما در میان قبرهای انتهای ردیفها مزارهایی هم یافت میشود که بر سر راه نبودنشان، سبب شده کمتر از یک میلیارد هم فروخته شوند.
از سال ١٣٩٧ شروع شد
قبرهای اولین و دومین ردیف که در زیر سایه سروهای پرعمری خفتهاند، بزکودوزک چندانی ندارند و بازماندگان متوفیان به گذاشتن سنگ قبر سادهای از جنس مرمر سفید یا سیاه بر روی مزار آنها بسنده کردهاند، اما بعد از مزار کرشمه شکل و شمایل قبرها خوش بر و رو میشود و بر روی بسیاری از آنها تزئیناتی مانند مجسمههای سنگی، چراغهای پایهدار، گلهای مصنوعی گرانقیمت و سبزهآراییهای مطبق عجیب و غریب به چشم میخورد.
مزار کرشمه وسط آرامستان قرارگرفته، در خلوتترین ردیف آرامستان، فقط المیرا که همان سال ١٣٩٧ و چند ماهی پیش از او از دنیا رفته همسایه اش است و از وقتی بانوی نورچشمی در آن جا آرام گرفت، همسر داغدارش همه آن ردیف را خرید تا وقتی به دیدن همدم سفرکرده اش میآید حتی اموات حرفهای مگوی آنها را نشنوند، بعد هم سنگی روی خاک کرشمه گذاشت که در آرامستانهای اروپایی و آمریکایی هم جزء سنگهای باکلاس لاکچری به شمار میآمد، سنگی افقی از مرمر سیاه با قرنیزهای استیل براق که نهفقط از خانه ابدی همسایه اش که از مزار آدمهای دیگری هم که پیش از کرشمه در آرامستان گلندوک به خاک سپرده شده بودند، پرقیمتتر و مجللتر بود. بعد از آن رسم چشم و همچشمی زمینیان به سرزمین رفتگان راه یافت و شمار بسیاری از کسانی که در ردیفهای دیگر عزیزشان را به خاک میسپردند، بهقدر بضاعتشان که کمهم نبود، در انتخاب سنگ و آراستن مزار رفتگانشان دست و دلبازی به خرج میدادند تا نشان دهند مهر و محبت آنها هم به درگذشتگانشان کمنیست. وقتی هم همسر مولتی میلیاردر خارج رفته کرشمه از اول تا آخر آرامستان را برای او و همخانههایش گلآرایی کرد، قیمت قبرهای این بهشت زمینی اموات سر به فلک زد و به چندین برابر قبور ٧ آرامستان دیگر قریههای لواسانات رسید.
نذر دلار
اگر غیربومیان گلندوک که هر روز هم تعدادشان بیشتر میشود، بخواهند مردگانشان را در آرامستان لاکچری قریه دفن کنند این قیمتهای نجومی آنقدر بالا میرود که از صرافت دستوپا کردن خانهای اعیانی برای رفتگانشان بیفتند، ولی اهالی بومی آن جا میتوانند با هزینهای کمتر یا بیشتر در این قبرستان صاحبخانهای ابدی شوند. غروبهای جمعه این آرامستان حسابی شلوغ میشود و در زیر نور چراغهای فراوانی که به درودیوار آن آویختهاند، بستههای غذایی شیک و مرتبی خیرات میشود که در هر بسته پرسهای چنجه، جوجه کباب و چلو کباب با مخلفات کامل چیده شدهاند. عدهای هم نذری خود را نقد به آرامستان میآورند و میان غیربومیانی که فقط در این مواقع گذرشان به گلندوک میافتد، اسکناسهای رایج مملکت و دلارهای تانخورده خیرات میکنند تا رفتگانشان در سایه بذل و بخششهای آنها به آمرزش برسند. در ٧ آرامستان دیگری که لابه لای ١٠ قریه دیگر لواسانات جا خوش کردهاند، هنوز قیمت قبرها به میلیون و میلیارد نرسیده و این بریز و بپاشهای عجیب و غریب رسم نشده است.
ارسال نظر