پرس تیوی: «استحالهٔ» سریع انقلابهای عربی
پارسینه: تحلیلگر پرس تیوی میگوید که تونس پایگاهی برای کودتا در سوریه شده است.
سید محیالدین ساجدی در وبسایت شبکهٔ پرس تیوی نوشت:
طبيعي است كه درباره رخدادهاي سوريه اختلاف نظر وجود داشته باشد؛ برخي آنچه را در سوريه مي گذرد انقلاب بنامند و به كردار ارتش و نيروهاي امنيتي در سركوب مردم اشاره كنند و سابقه ديكتاتوري ديرين حزب بعث و تأثير خيزشهاي عربي بر مردم اين كشور را مطرح كنند.
متقابلا برخي به سابقه سوريه در سياستهاي منطقه خاورميانه و نقش آن در حمايت از گروهها و سازمانهاي ضد اسرائيلي اشاره كنند و هر رویدادی را تحریک خارجی بدانند كه هدف اصلي آن آسودگي براي اسرائيل است، بويژه كه سران اسرائيل شادماني خود را از اين امر پوشيده نمی گذارند که مخالفان بشار اسد در غرب از صلح با آن سخن مي گويند.
مقامات اسرائيل اينك نفسی راحت مي كشند كه باراك در دوره نخست وزيري خود و در مذاكره با حافظ اسد، از طريق بيل كلينتون، به مرز پس دادن جولان هم رسيد و در آخرين لحظه اين در را بست.
اسرائيل هم اينك مي پندارد كه جولان را نگه داشته و بقاياي رژيمي كه حافظ اسد استوار كرد در حال فروريزي است و تا مدتها كسي به اسرائيل براي رسيدن به تفاهم بر سر جولان فشار نمي آورد.
اين گونه بحثها تا زماني كه ميان مردم يا محافل سياسي يا آكادميك باشد بسيار طبيعي مي نمايد، ولي زماني كه به سطح دولتها پا مي گذارد بحث منافع مطرح مي شود.
تونس نخستين كشور عربي است كه انقلاب كرد و ديكتاتور خود را از كشور بیرون راند؛ انتخابات برگزار كرد و نمايندگان مردم در پارلمان بزودي قانون اساسي جديد را تدوين مي كنند تا در همه پرسي به تأييد مردم هم برسد.
تونس انقلاب خود را بسيار سريع به كشورهاي پيرامون خود و سپس تقريبا همه جهان عرب صادر كرد. دولت تونس به عنوان دولتي انقلابي وطيفه خود مي داند كه در كنار ملتهاي مقهور عربي بايستد و به آنها كمك كند.
با اين حال، زماني كه اعضای گروه بين المللي «دوستان سوريه» در تونس تشكيل جلسه مي دهند تا درباره مداخله نظامي خارجي در كشوري عربي تصميم بگيرند و تونس پايگاهي براي ويران كردن كشور دیگر عربی می شود، بايد درنگ كرد.
در يك سالي كه از انقلاب تونس گذشت، رهبران جديد از بي اعتنايي دولتهاي عربي و غربي به این رژيم جديد بارها شكوه كردند. پادشاه عربستان سعودي حتي پاسخ پيام تبريك رئيس جمهوري موقت تونس به مناسبت اعياد مذهبي را هم نمي داد. جز قطر، ديگر دولتهاي شورای همكاري نيز از سياست برادر بزرگتر پيروي مي كردند؛ شايد نگران بودند كه هرگونه به رسمیت شناختن رژيم جديد تونس به معناي پذيرش انقلاب باشد؛ كابوسي كه اين دولتهاي ضد دموكراسي از آن فرار مي كنند.
اينك روشن شده است كه در كنار نشست رسمي «دوستان سوريه» با شركت وزيران امور خارجه امريكا ، فرانسه ، سعودي ، قطر، امارات و ...، نشست محرمانه ديگري نيز با شركت فرماندهان نظامي اين كشورها براي بحث درباره كودتا در سوريه برگزار شده است.
المنصف المروزقي، رئيس جمهور تونس، قبل از اجلاس دوستان سوريه، تأكيد مي كرد اين گردهمايي نبايد مجوزي براي مداخله نظامي خارجي در سوريه باشد؛ ولي در جريان اجلاس، بيشتر شركت كنندگان از انديشه مسلح كردن مخالفان بشار اسد حمايت كردند؛ حتي اگر اين كمك نظامي به جنگ داخلي وسيع در اين كشور ناآرام بينجامد.
زماني كه زين العابدين بن علي در تونس حكمراني مي كرد، المنصف المرزوقي در تبعيدگاه خود در پاريس از دولتهاي غربي مي خواست كه حمايت همه جانبه خود از بن علي را كاهش دهند؛ ولي جوابي نمي شنويد.
راشد الغنوشي، رهبر حزب اسلامي النهضه نيز از تبعيدگاه خود دولتهاي غربي را به سبب اين حمايت به انتقاد مي كشيد، ولي صداي او در هياهوي منافع دولتها گم مي شد.
المروزقي مدت زیادی از زندگي خود را در زندان و تبعيد به سر برد. وي، در گفتگو با سازمان هيومن واچ، درباره غرب چنين ابراز نظر كرد: «امريكا و بعضي دولتهاي اروپايي و مخصوصا فرانسه از رژيمهاي ديكتاتوري در جهان اسلامي ـ عربي به بهانه مبارزه با تروريسم اسلامي و مهاجرت غيرقانوني حمايت مي كنند. اين دولتها مانع اصلي در راه رسيدن ملتها به دمكراسي و حقوق بشرند و اصول خود را در راه حمايت از ديكتاتورها و رژيمهاي مافيايي زيرپا مي كنند».
چند متر دورتر از محل برگزاري نشست دوستان سوريه در پايتخت تونس كه همه درباره نابودي رژيمي عربي و كودتا در آن تصميم مي گرفتند، كتاب المرزوقي به نام «عالي جناب، اين انقلاب است» در ويترين كتابفروشي در معرض فروش قرار داشت.
اين مبارز قديمي در كتاب خود مي گويد: «رژيمهاي كنوني غربي در برخورد با ما دچار مشكل اند، چون مباني فكري آنها ايجاب مي كند از دموكراسي حمايت كنند و منافع آنها وادارشان مي سازد از ديكتاتوري پشتيباني كنند».
كمتر كسي است كه در سلامت فكري و سياسي شيخ راشد الغنوشي ترديد كند. وي ۲۰ سال ممنوع الورود به امريكا بود. در لندن فرياد مي كشيد كه دولتهاي غربي با حمايت از بن علي حقوق ملت تونس را پايمال مي كنند؛ ناگهان بعد از سقوط بن علي، درها به روي وی باز شد و در سفر به واشنگتن حتي مورد استقبال نومحافظه كاران و لابيهاي اسرائيلي و مراكز مطالعاتي نزديك به اسرائيل قرار گرفت.
در مصر نيز چندين امريكايي كه به جرم توطئه گري در آستانه سالگرد انقلاب بازداشت شده بودند، حتي به قيمت زير سؤال رفتن استقلال و حيثيت قوه قضاييه و بركناري قاضي پرونده، اجازه خروج پيدا مي كنند. در بازار داغ شايعات نيز احزابي به همكاري در اين «سازش» متهم مي شوند كه تا يك سال و اندي پيش امريكا آنها را خطر بزرگ براي منافع خود مي دانست.
آيا اين رخدادها علايمي از استحاله سريع انقلاب در تونس و مصر است؟ آيا «افتخاري» كه وزير امور خارجه امريكا براي شركت در اجلاس تونس به رهبران جديد اين كشور مي دهد با تصميم درباره سناريوي قابل تكرار نابودي كشوري عربي همسنگ است؟
طبيعي است كه درباره رخدادهاي سوريه اختلاف نظر وجود داشته باشد؛ برخي آنچه را در سوريه مي گذرد انقلاب بنامند و به كردار ارتش و نيروهاي امنيتي در سركوب مردم اشاره كنند و سابقه ديكتاتوري ديرين حزب بعث و تأثير خيزشهاي عربي بر مردم اين كشور را مطرح كنند.
متقابلا برخي به سابقه سوريه در سياستهاي منطقه خاورميانه و نقش آن در حمايت از گروهها و سازمانهاي ضد اسرائيلي اشاره كنند و هر رویدادی را تحریک خارجی بدانند كه هدف اصلي آن آسودگي براي اسرائيل است، بويژه كه سران اسرائيل شادماني خود را از اين امر پوشيده نمی گذارند که مخالفان بشار اسد در غرب از صلح با آن سخن مي گويند.
مقامات اسرائيل اينك نفسی راحت مي كشند كه باراك در دوره نخست وزيري خود و در مذاكره با حافظ اسد، از طريق بيل كلينتون، به مرز پس دادن جولان هم رسيد و در آخرين لحظه اين در را بست.
اسرائيل هم اينك مي پندارد كه جولان را نگه داشته و بقاياي رژيمي كه حافظ اسد استوار كرد در حال فروريزي است و تا مدتها كسي به اسرائيل براي رسيدن به تفاهم بر سر جولان فشار نمي آورد.
اين گونه بحثها تا زماني كه ميان مردم يا محافل سياسي يا آكادميك باشد بسيار طبيعي مي نمايد، ولي زماني كه به سطح دولتها پا مي گذارد بحث منافع مطرح مي شود.
تونس نخستين كشور عربي است كه انقلاب كرد و ديكتاتور خود را از كشور بیرون راند؛ انتخابات برگزار كرد و نمايندگان مردم در پارلمان بزودي قانون اساسي جديد را تدوين مي كنند تا در همه پرسي به تأييد مردم هم برسد.
تونس انقلاب خود را بسيار سريع به كشورهاي پيرامون خود و سپس تقريبا همه جهان عرب صادر كرد. دولت تونس به عنوان دولتي انقلابي وطيفه خود مي داند كه در كنار ملتهاي مقهور عربي بايستد و به آنها كمك كند.
با اين حال، زماني كه اعضای گروه بين المللي «دوستان سوريه» در تونس تشكيل جلسه مي دهند تا درباره مداخله نظامي خارجي در كشوري عربي تصميم بگيرند و تونس پايگاهي براي ويران كردن كشور دیگر عربی می شود، بايد درنگ كرد.
در يك سالي كه از انقلاب تونس گذشت، رهبران جديد از بي اعتنايي دولتهاي عربي و غربي به این رژيم جديد بارها شكوه كردند. پادشاه عربستان سعودي حتي پاسخ پيام تبريك رئيس جمهوري موقت تونس به مناسبت اعياد مذهبي را هم نمي داد. جز قطر، ديگر دولتهاي شورای همكاري نيز از سياست برادر بزرگتر پيروي مي كردند؛ شايد نگران بودند كه هرگونه به رسمیت شناختن رژيم جديد تونس به معناي پذيرش انقلاب باشد؛ كابوسي كه اين دولتهاي ضد دموكراسي از آن فرار مي كنند.
اينك روشن شده است كه در كنار نشست رسمي «دوستان سوريه» با شركت وزيران امور خارجه امريكا ، فرانسه ، سعودي ، قطر، امارات و ...، نشست محرمانه ديگري نيز با شركت فرماندهان نظامي اين كشورها براي بحث درباره كودتا در سوريه برگزار شده است.
المنصف المروزقي، رئيس جمهور تونس، قبل از اجلاس دوستان سوريه، تأكيد مي كرد اين گردهمايي نبايد مجوزي براي مداخله نظامي خارجي در سوريه باشد؛ ولي در جريان اجلاس، بيشتر شركت كنندگان از انديشه مسلح كردن مخالفان بشار اسد حمايت كردند؛ حتي اگر اين كمك نظامي به جنگ داخلي وسيع در اين كشور ناآرام بينجامد.
زماني كه زين العابدين بن علي در تونس حكمراني مي كرد، المنصف المرزوقي در تبعيدگاه خود در پاريس از دولتهاي غربي مي خواست كه حمايت همه جانبه خود از بن علي را كاهش دهند؛ ولي جوابي نمي شنويد.
راشد الغنوشي، رهبر حزب اسلامي النهضه نيز از تبعيدگاه خود دولتهاي غربي را به سبب اين حمايت به انتقاد مي كشيد، ولي صداي او در هياهوي منافع دولتها گم مي شد.
المروزقي مدت زیادی از زندگي خود را در زندان و تبعيد به سر برد. وي، در گفتگو با سازمان هيومن واچ، درباره غرب چنين ابراز نظر كرد: «امريكا و بعضي دولتهاي اروپايي و مخصوصا فرانسه از رژيمهاي ديكتاتوري در جهان اسلامي ـ عربي به بهانه مبارزه با تروريسم اسلامي و مهاجرت غيرقانوني حمايت مي كنند. اين دولتها مانع اصلي در راه رسيدن ملتها به دمكراسي و حقوق بشرند و اصول خود را در راه حمايت از ديكتاتورها و رژيمهاي مافيايي زيرپا مي كنند».
چند متر دورتر از محل برگزاري نشست دوستان سوريه در پايتخت تونس كه همه درباره نابودي رژيمي عربي و كودتا در آن تصميم مي گرفتند، كتاب المرزوقي به نام «عالي جناب، اين انقلاب است» در ويترين كتابفروشي در معرض فروش قرار داشت.
اين مبارز قديمي در كتاب خود مي گويد: «رژيمهاي كنوني غربي در برخورد با ما دچار مشكل اند، چون مباني فكري آنها ايجاب مي كند از دموكراسي حمايت كنند و منافع آنها وادارشان مي سازد از ديكتاتوري پشتيباني كنند».
كمتر كسي است كه در سلامت فكري و سياسي شيخ راشد الغنوشي ترديد كند. وي ۲۰ سال ممنوع الورود به امريكا بود. در لندن فرياد مي كشيد كه دولتهاي غربي با حمايت از بن علي حقوق ملت تونس را پايمال مي كنند؛ ناگهان بعد از سقوط بن علي، درها به روي وی باز شد و در سفر به واشنگتن حتي مورد استقبال نومحافظه كاران و لابيهاي اسرائيلي و مراكز مطالعاتي نزديك به اسرائيل قرار گرفت.
در مصر نيز چندين امريكايي كه به جرم توطئه گري در آستانه سالگرد انقلاب بازداشت شده بودند، حتي به قيمت زير سؤال رفتن استقلال و حيثيت قوه قضاييه و بركناري قاضي پرونده، اجازه خروج پيدا مي كنند. در بازار داغ شايعات نيز احزابي به همكاري در اين «سازش» متهم مي شوند كه تا يك سال و اندي پيش امريكا آنها را خطر بزرگ براي منافع خود مي دانست.
آيا اين رخدادها علايمي از استحاله سريع انقلاب در تونس و مصر است؟ آيا «افتخاري» كه وزير امور خارجه امريكا براي شركت در اجلاس تونس به رهبران جديد اين كشور مي دهد با تصميم درباره سناريوي قابل تكرار نابودي كشوري عربي همسنگ است؟
پس این بود بیداری اسلامی
دل بستن به میوه انقلابهای به ظاهر مردمیِ کشورهای عربی ، مثل امید به دیدن شکوفه درختان در دل سیاه زمستان است ! غرب به سرعت دارد سوپاپ دیگ کشورهای منطقه را باز می کند که نترکتند و منفجر نشوند . همین و بس ! با فروکش کردن اتش انقلابها ، خواهید دید که هیچ بهار در راه نبوده !