فارین پالیسی: گفت و گوها با ایران به جایی نرسید/ توافق تازه ای در راه نخواهد بود
پارسینه: وجود چندین قدرت بزرگ، گزینه های بیشتری به دیگر کشورها می دهد تا توانایی چانه زنی شان را افزایش داده یا در برابر فشارهای آمریکا بایستند همانطور که هم ونزوئلا و هم ایران نشان دادند. کشورهایی که نمی خواهند متکی به کمک آمریکا یا بانک جهانی باشند، همیشه می توانند بر روی آنچه که مسکو یا پکن می توانند فراهم آورند، حساب باز کنند.
استفان والت Stephen M. Walt (استاد روابط بین الملل هاروارد) در یادداشتی در فارین پالیسی نوشت: ۱. به رغم آنکه سیاست خارجی جو بایدن در ۹ ماه گذشته، دستاوردهایی داشته است، اما جنبههای مشخصی از عملکرد او نگران کننده است و موجب شده که شمار قابل توجهی از ناظران، مقایسههای ناخوشایندی میان عملکرد او با کردار رییس جمهوری نامحترم پیش از وی صورت دهند.
۲. گفتگوها با ایران به جایی نرسید، هم به دلیل بدگمانی دو جانبه، گزندگی ایران و نیز عدم جسارت کافی دولت آمریکا. اکنون هم امنترین شرط بندی این است که بگوییم توافق تازهای در راه نخواهد بود. در واقع به نظر میرسد که بایدن هم نسخه "فشار حداکثری" خودش را اجرا کرد، راهبردی که بارها امتحان شده و هرگز هم کارآیی نداشته است.
۳. درباره عقب نشینی از افغانستان، انتقاد چندانی ندارم، اما از یک تیم حرفهای و پیچیده همچون تیم بایدن (آنطور که ادعا میشود)، انتظار میرفت که کارش را بهتر انجام میداد و ضمن آرام کردن نگرانیهای متحدان، به یک عقب نشینی معقول و کاملا قابل پیش بینی دست میزد.
۴. مشارکت آوکاس AUKUS هم به خودی خود میتواند یک گام مهم برای حفظ یک موازنه دلخواه قدرت در منطقه هند و پاسیفیک باشد، اما آیا واقعا ضرورت داشته که فرانسه در این فرایند اینگونه نادیده گرفته شود؟ این واقعا یک نمونه روشن از بدعملی بود.
۲. گفتگوها با ایران به جایی نرسید، هم به دلیل بدگمانی دو جانبه، گزندگی ایران و نیز عدم جسارت کافی دولت آمریکا. اکنون هم امنترین شرط بندی این است که بگوییم توافق تازهای در راه نخواهد بود. در واقع به نظر میرسد که بایدن هم نسخه "فشار حداکثری" خودش را اجرا کرد، راهبردی که بارها امتحان شده و هرگز هم کارآیی نداشته است.
۳. درباره عقب نشینی از افغانستان، انتقاد چندانی ندارم، اما از یک تیم حرفهای و پیچیده همچون تیم بایدن (آنطور که ادعا میشود)، انتظار میرفت که کارش را بهتر انجام میداد و ضمن آرام کردن نگرانیهای متحدان، به یک عقب نشینی معقول و کاملا قابل پیش بینی دست میزد.
۴. مشارکت آوکاس AUKUS هم به خودی خود میتواند یک گام مهم برای حفظ یک موازنه دلخواه قدرت در منطقه هند و پاسیفیک باشد، اما آیا واقعا ضرورت داشته که فرانسه در این فرایند اینگونه نادیده گرفته شود؟ این واقعا یک نمونه روشن از بدعملی بود.
دوران تک قطبی به سر رسیده است
۵. دوران تک قطبی به سر رسیده و ما اکنون در یک جهان چندقطبی بی تعادل زندگی میکنیم. همانگونه که نظریه پردازان روابط بین الملل، دیر زمانی است دریافته اند، روابط میان قدرتهای مهم در یک جهان چند قطبی، ذاتا پیچیدهتر و اضطراریتر است و مدیریت آن دشوارتر.
رهبران آلمان هنوز هم ارزش بالایی برای روابط مستحکم با آمریکا قائل هستند، اما منافع شان در روابط با روسیه و چین را هم فراموش نمیکنند
۶. موضع نسبتا چندپهلوی آلمانِ امروزین، نمونه خوبی است. برلین از یک سوی، پایبندی محکمی به ناتو دارد و رهبران آلمان هنوز هم ارزش بالایی برای روابط مستحکم با آمریکا قائل هستند. اما در روی دیگر سکه، برلین از صف آرایی پشت سر آمریکا و در برابر روسیه و چین، خودداری میکند چراکه ساخت خط لوله نورد استریم ۲ با روسیه و حفظ بازار صادراتی اش در چین، منافع ملی ویژهای برای آلمان به شمار میروند.
۷. پویشهای مشابهی را هم در کشورهایی همچون ترکیه و هندوستان میتوان شاهد بود. اگرچه هریک از اینها، با آمریکا نگرانیهای مشترک راهبردیای دارند، اما هر دوی آنها هم از خرید سلاح روسی خوشنودند و بهتر میبینند که همه تخم مرغ هایشان را در یک سبد قرار ندهند.
۸. وجود چندین قدرت بزرگ، گزینههای بیشتری به دیگر کشورها میدهد تا توانایی چانه زنی شان را افزایش داده یا در برابر فشارهای آمریکا بایستند همانطور که هم ونزوئلا و هم ایران نشان دادند. کشورهایی که نمیخواهند متکی به کمک آمریکا یا بانک جهانی باشند، همیشه میتوانند بر روی آنچه که مسکو یا پکن میتوانند فراهم آورند، حساب باز کنند.
۹. چالش دیگر، از مشکلاتی سرچشمه میگیرد که از رقابت سنتی قدرتهای بزرگ به ارث رسیده و نمیتوان آنها را بدون همکاری گسترده در سپهر کنونی ژئوپولیتیک چاره کرد. دگرشهای آب و هوایی، نمونه برجستهای در این زمینه است و میتوان واکنش به همه گیری، مدیریت اقتصاد کلان جهانی یا تروریسم بین المللی را هم به آن افزود.
درهای سامانه سیاسی آمریکا، به شکل چشمگیری بر روی همه گونه نفوذ زیانبار خارجی باز است، چه از گذر لابی گران خانگی و خارجی، گروههای دارای منافع ویژه یا باتهای رسانه اجتماعی.
۱۰. شاید بایدن سیاست خارجی واقع بینانه تری نسبت به بیل کلینتون، جرج دابلیو بوش یا حتی باراک اوباما داشته باشد، اما سنگهای بزرگ بر میدارد. او به جنگ صلیبی بی حاصل آمریکا در افغانستان پایان داد و ظاهرا به دنبال آن نیست که خاورمیانه را (به زور) تنظیم کند، اما سنگ سنگین تری را در منطقه هند و پاسیفیک بر میدارد؛ میخواهد ناتو را زنده کند، مشکل آب و هوا را چاره کند، دمکراسیهای جهان را علیه خودکامگی بسیج کند و برنامه مدنی بلندپروازانهای را در خانه به جریان اندازد که لاجرم بر پیوندهای اقتصادی آمریکا با بقیه جهان تاثیر میگذارد. اضافه کنید که آنتونی بلینکن وزیر خارجه بایدن هم گفته که حقوق بشر در کانون سیاست خارجی آمریکاست.
۱۱. یک مشکل دیگر هم این است که درهای سامانه سیاسی آمریکا، به شکل چشمگیری بر روی همه گونه نفوذ زیانبار خارجی باز است، چه از گذر لابی گران خانگی و خارجی، گروههای دارای منافع ویژه یا باتهای رسانه اجتماعی که هر کدامشان تلاش دارد سیاست خارجی آمریکا را به مسیری ببرد که علائق خودش را تامین میکند. به این مشکل، اضافه کنید عملکرد دولت آمریکا را در واگذاری بیش از سی درصد از همه پستهای سفارت خانه هایش به اسپانسرهای بزرگ کارزارهای انتخاباتی و نه به دیپلماتهای حرفهای آموزش دیده. این است که تنها میتوان عملکردی حداقلی را انتظار داشت.
۱۲. با همه اینها، هنوز هم سرجمع باید گفت با دولتی در آمریکا طرف هستیم که تلاش دارد به درستی کار کند و نه اینکه همزمان در چندین گمراهه سیر کند. پس باید به آنها فرصت داد تا توانایی شان را نشان دهند. اگر این تیم، اولویت بندی روشن تری داشته باشد و تلاش نکند که بار بیش از حد سنگینی بردارد، بخشی از انرژی اش را میتواند برای برخورد با رخدادهای غافلگیرکنندهای حفظ کند که برای هر دولتی پیش میآیند. به هرحال، در سیاست خارجی، مثل برخی زمینههای دیگر، اگر تلاش کنیم که بار سبک تری را برداریم، میتوانیم دستاورد بیشتری داشته باشیم.
رهبران آلمان هنوز هم ارزش بالایی برای روابط مستحکم با آمریکا قائل هستند، اما منافع شان در روابط با روسیه و چین را هم فراموش نمیکنند
۶. موضع نسبتا چندپهلوی آلمانِ امروزین، نمونه خوبی است. برلین از یک سوی، پایبندی محکمی به ناتو دارد و رهبران آلمان هنوز هم ارزش بالایی برای روابط مستحکم با آمریکا قائل هستند. اما در روی دیگر سکه، برلین از صف آرایی پشت سر آمریکا و در برابر روسیه و چین، خودداری میکند چراکه ساخت خط لوله نورد استریم ۲ با روسیه و حفظ بازار صادراتی اش در چین، منافع ملی ویژهای برای آلمان به شمار میروند.
۷. پویشهای مشابهی را هم در کشورهایی همچون ترکیه و هندوستان میتوان شاهد بود. اگرچه هریک از اینها، با آمریکا نگرانیهای مشترک راهبردیای دارند، اما هر دوی آنها هم از خرید سلاح روسی خوشنودند و بهتر میبینند که همه تخم مرغ هایشان را در یک سبد قرار ندهند.
۸. وجود چندین قدرت بزرگ، گزینههای بیشتری به دیگر کشورها میدهد تا توانایی چانه زنی شان را افزایش داده یا در برابر فشارهای آمریکا بایستند همانطور که هم ونزوئلا و هم ایران نشان دادند. کشورهایی که نمیخواهند متکی به کمک آمریکا یا بانک جهانی باشند، همیشه میتوانند بر روی آنچه که مسکو یا پکن میتوانند فراهم آورند، حساب باز کنند.
۹. چالش دیگر، از مشکلاتی سرچشمه میگیرد که از رقابت سنتی قدرتهای بزرگ به ارث رسیده و نمیتوان آنها را بدون همکاری گسترده در سپهر کنونی ژئوپولیتیک چاره کرد. دگرشهای آب و هوایی، نمونه برجستهای در این زمینه است و میتوان واکنش به همه گیری، مدیریت اقتصاد کلان جهانی یا تروریسم بین المللی را هم به آن افزود.
درهای سامانه سیاسی آمریکا، به شکل چشمگیری بر روی همه گونه نفوذ زیانبار خارجی باز است، چه از گذر لابی گران خانگی و خارجی، گروههای دارای منافع ویژه یا باتهای رسانه اجتماعی.
۱۰. شاید بایدن سیاست خارجی واقع بینانه تری نسبت به بیل کلینتون، جرج دابلیو بوش یا حتی باراک اوباما داشته باشد، اما سنگهای بزرگ بر میدارد. او به جنگ صلیبی بی حاصل آمریکا در افغانستان پایان داد و ظاهرا به دنبال آن نیست که خاورمیانه را (به زور) تنظیم کند، اما سنگ سنگین تری را در منطقه هند و پاسیفیک بر میدارد؛ میخواهد ناتو را زنده کند، مشکل آب و هوا را چاره کند، دمکراسیهای جهان را علیه خودکامگی بسیج کند و برنامه مدنی بلندپروازانهای را در خانه به جریان اندازد که لاجرم بر پیوندهای اقتصادی آمریکا با بقیه جهان تاثیر میگذارد. اضافه کنید که آنتونی بلینکن وزیر خارجه بایدن هم گفته که حقوق بشر در کانون سیاست خارجی آمریکاست.
۱۱. یک مشکل دیگر هم این است که درهای سامانه سیاسی آمریکا، به شکل چشمگیری بر روی همه گونه نفوذ زیانبار خارجی باز است، چه از گذر لابی گران خانگی و خارجی، گروههای دارای منافع ویژه یا باتهای رسانه اجتماعی که هر کدامشان تلاش دارد سیاست خارجی آمریکا را به مسیری ببرد که علائق خودش را تامین میکند. به این مشکل، اضافه کنید عملکرد دولت آمریکا را در واگذاری بیش از سی درصد از همه پستهای سفارت خانه هایش به اسپانسرهای بزرگ کارزارهای انتخاباتی و نه به دیپلماتهای حرفهای آموزش دیده. این است که تنها میتوان عملکردی حداقلی را انتظار داشت.
۱۲. با همه اینها، هنوز هم سرجمع باید گفت با دولتی در آمریکا طرف هستیم که تلاش دارد به درستی کار کند و نه اینکه همزمان در چندین گمراهه سیر کند. پس باید به آنها فرصت داد تا توانایی شان را نشان دهند. اگر این تیم، اولویت بندی روشن تری داشته باشد و تلاش نکند که بار بیش از حد سنگینی بردارد، بخشی از انرژی اش را میتواند برای برخورد با رخدادهای غافلگیرکنندهای حفظ کند که برای هر دولتی پیش میآیند. به هرحال، در سیاست خارجی، مثل برخی زمینههای دیگر، اگر تلاش کنیم که بار سبک تری را برداریم، میتوانیم دستاورد بیشتری داشته باشیم.
منبع:
جماران
ارسال نظر