من یک رأی دارم
پارسینه: جور دیگری نیز می توان به انتخابات نگاه کرد. انتخابات یک قرار داد اجتماعی برای حکمروایی بر کشور در یک مدت چهارساله است. در اين قرارداد نوعی داد و ستد برنامه و اندیشهی نامزدها از یک سوی و رای شهروندان از سوی دیگر صورت ميگيرد.
خبرآنلاین- عباس آخوندی:
بخش اول: ارزیابی بازار اندیشههای انتخاباتی
جور دیگری نیز می توان به انتخابات نگاه کرد. انتخابات یک قرار داد اجتماعی برای حکمروایی بر کشور در یک مدت چهارساله است. در اين قرارداد نوعی داد و ستد برنامه و اندیشهی نامزدها از یک سوی و رای شهروندان از سوی دیگر صورت ميگيرد. همانقدر که نامزدها در عرضهي اندیشهی خود به مردم تلاش میکنند، شهروندان حق دارند با رای خود ميزان دسترسي به خواستههايشان را در زندگی اجتماعی حداکثر سازند. رای شهروندان بزرگترین سرمایه انان در اين مبادله است. در این سری از یادداشتها من در جایگاه یک شهروند دارای حقوق اساسی شناخته شده بر اساس قانون اساسی با نامزدها سخن میگویم.
من یک رای دارم و آن را به کسی که میدهم كه حد اقل به دو شرط پايبند باشد. يكم،برابري طرفين قرارداد. به زبان ساده، هويت من به عنوان يك شهروند در اين قرارداد، با نامزدها همارز است. دوم،نامزدها بايد خواستههای مرا با رعايت انصاف نسبت به طرف قرادداد با كمترين هزينه مادي و اجتماعي و سالمترين وجه تامين نمايند. قانون اساسي، قانون انتخابات و ساير قوانين قاعدتا تضمینکنندهی رقابت منصفانه در این دادوستد اجتماعی است. اخلاق عمومی و انصاف حکم میکند که اطلاعات بهصورت شفاف و برابر در این بازار به چرخش درآید.
از همینرو، من رویکردم را از طریق رسانههای عمومی به اطلاع تمام شهروندان و نامزدها میرسانم. همهي شهروندان ميتوانند همين كار را انجام دهند و رويكرد خود را بيان كنند. بدينترتيب ما شهروندان ميتوانيم یک گفتگوی اجتماعی خلاق را سامان دهيم، بر انتخابات اثر مثبت بگذاریم و امید اجتماعی را در جامعهمان گسترش دهیم. براي شروع كار، در گام یکم، ارزیابی خودم را از چشماندازهایی که تاکنون از سوی نامزدها عرضه شدهاند بیان میدارم. در گامهای بعدی خواستههای خود را اعلام خواهم کرد. قاعدتا نامزدی موفق خواهد شد که از خواست و مطلوبیت نهایی شهروندان اطلاع کاملتری داشته باشد، و برنامهی کارآتری برای پیاده سازی آنها داشته باشد.
تحلیل شرایط بازار
امروزها با گرم شدن تدریجی تنور انتخابات، بازارهای مختلفی از اندیشهها در حال شکلگیری است. بر اساس اطلاعاتی که تا این تاریخ عرضهکنندگان آرا به بازار ارائه کردهاند، عدهای از رأیدهندگان احتمالا همانند مندر صدد ارزیابی بازار انديشههايعرضهشده هستند. باتوجه به آنکه زمان پایان عرضهی اندیشهها فرا نرسیده است، ممکن است در آینده ایدههای جدیدتری به بازار آید. بنابراین، باید بطور مرتب بازار را رصد کرد و تازههای آن را مورد بررسی قرار داد. در هر صورت،هر یک از ما یک رای دارد و ارائهي آن بستگی به کارایی سبد اندیشههایی که عرضه میشود، دارد. با این مقدمه، من بازار اندیشههای عرضه شده تا کنون را به سه بازار عمده تقسیم میکنم. البته بین این بازارها تعدادی راههای فرعی ایجاد شدهاست و برخی تلاش دارند تا در دو بازار فعال باشند. به هر روی، این سه عمده بازار به شرح زیر میباشند:
1 - بازار اندیشههای سوپرمارکتهای صنعتی
تحت تاثیر تحولات دنیای مدرن، روندِ شکلگیری سوپرمارکتهایصنعتی در ایران تسریع یافتهاست. مشکلی که در این بازارها وجود دارد این است که مبنای کارِ برخی آنها اقتباس ناقص از كارِ ديگران است. لذا ضمن تنوع اندیشه و چشماندازی که ارائه میکنند، فاقد پيوستگي دروني، ارتباط منطقي با خواستههاي زندگي رزومرهي ما و نرمافزارهای کارآمد هستد. افزون براین،نظام طبقهبندی کالایی درستی نیز ندارند. گاهي معماری چشمنوازي عرضه نميكنند و ویترینهای آنهاكموبيش آشفته است. هرگوشه از این انديشههاي سوپرمارکتيبه جرياني تعلق دارد. برخی گوشهها سوپر مدرن هستند. در برابر، در گوشههایی از ایدههای کلاسیک استفاده شده است. در این میان، برخی طراحان به فکر افتادهاند که بد نیست در برخی جاها از چاشنی سنت نیز استفاده کند. لذا ناگاه در قلبِ سوپرمارکت، حوضخانه و قهوهخانه سنتی نیز تعبیه شدهاست. به قولی، از مشتریان با قلیان نیز پذیرایی میگردد. قرار گرفتن در این سوپرها گاهی حس جهتیابی زمانی و مکانی را از آدم سلب میکند.
قفسههای اندیشهها وضعیت آشفتهتری دارند. نحوهی چینش آنها اکثر از نظم مشخصی تبعیت نمیکند. بسیاری از قفسهها خالی شدهاند و چیزی جای آنها را پر نکردهاست. تازه اندیشههایی که عرضه میشوند بسیارشان تاریخگذشته هستند و برخی از آنها نیز بهدلیل تحلیل و ارائه بد از محتوا تهی شدهاند و دردي از ما دوا نميكنند. برخی اندیشههای عرضه شده نیز فاقد برچسب هستند. لذا در مورد این دسته از اندیشهها، از محتوای آنچه که عرضه میشود اطلاعات درستی به شهروندان داده نمیشود. لذا گاهی برای جور کردن یک منظومه سازگار فکری بايد سرتاسر فروشگاه را زیرورو کنی. اخرِ کار هم تضميني برايموفقيت نيست.
بهنظر میرسد اندیشههای سوپرمارکتیصنعتی مدتی است كه در مقام بازاندیشی برنیامدهاند. آنها برای آنکه از وضعیت کمبود کارایی فعلیشان خارج شوند نیاز دارند تا همه چیز را از نو مورد تجدید نظر قرار دهند؛ از ساختار گرفته تا جزئیات گوشهها. آنها نیاز دارند تا در طراحی مجدد آرایشان از یک مفهوم معماری سازگار و روزآمد استفاده کنند. تمام ویترینهای افکار آنان نیازمند طراحی و آرايهي مجدد است. سقف اندیشههایشان باید بلندتر و چشماندازهای دلپذیرتری ارائه کنند. روابط بین اجزای اندیشهها باید بازتعریف شوند و ارتباط سهل و آسانتری بین آنها برقرار شود. مفهوم پلههای رشد و توسعه در این رویکردها از اهمیت فراوانی برخوردارند و گرنه ممکن است تبدیل به پرتگاه شوند. افراد باید بتوانند با مخاطره كمتري به اين رویکردها نزدیک شوند و با آنها زندگی کنند. حصول اطمینان از حفظ و حراست از حقوق اساسی شهروندان و بهبود کیفیت زندگی در این فضاهای اندیشهای باید اصل باشد و گرنه طراحی فضاهای انتزاعیو احیانا بدون راهِ خروج چندان کارایی ندارد
.
2- تيمچه حاجبالدوله
دومین دسته از بازارهای اندیشهی شکلگرفته بهسان تيمچههاي قديمي است. آمدهاست كه تهران دو تيمچه عمده داشته بنام جاجبالدوله و امينالسلطان. تعداد مغازهها در این تيمچهها فراوان است. در آنها همهچیز یافت میشود، از اشیاء عتیقه و باارزش فرهنگی تا چراغ فتیلهای و سیخ و سهپایه. انواع کرسی، میز، نیکت و صندلی درست حسابی و یا رنگورو رفته و پایهشکسته موجود است. لوسترهای قدیمی که هنوز روشنيبخشند در كنار برخی چراغها كه حبابهایشان شکسته و گاهی با حبابها ناجور و نامتجانس جابجا شدهاند نیز وجود دارد. میزهای توالت قدیمی که هنوز چارستونشان سالم است هم دیده میشود. برخی از آنها آینههایشان کاملا شفاف و سالم باقی مانده است و برخی دیگر با آینههاي شکسته که با چسبهای رنگارنگ به هم وصله و پینه شده، عرضه ميشوند. ساعتهای قدیمی هم هست. البته اکثرشان دیگر کار نمیکنند و زمان در آنها متوقف شدهاست. بیشتر بهدرد دکور میخورند. تک و توک ساعتهایی هست که اگر باطریشان عوض شود احتمالا بهکار بیفتند.
بزرگترین مشکل این بازارها اندیشهها این است که هیچ اطلاعات روشنی را به مشتری نمیدهند. اولا هیچ آماری از کالاهای عرضه شده در آنها وجود ندارد. تاریخ تولید و اصالت اشیاء عرضه شده، مورد تردید است. و از همه مهمتر، هیچمسئولیتی در بارهی چشماندازی که عرضه میکنند نمیپذیرند. آنان صرفا وظیفه خود را عرضه میدانند. نتیجه هر چه شد بر عهده شهروندان است. دست روی هر کدام از اجناس که بگذاری و اطلاعاتی از فروشندگان درخواست کنی هرکدام یک چیزی میگوید. تشخیص جنس تقلبی و واقعی در آنها خیلی سخت است. اگر در چند روز متوالی به آنها مراجعه کنی و در باره یک اندیشهی مشخص سؤال کنی هر روز یک جواب میگیری. هرچند بهظاهر فروشندگان فراوانی در این مغازهها کار میکنند، لیکن اغلب فاقد اختیار هستند و در حد یک پادو میباشند. تا چیزی را صاحب مغازه شخصا اعلام نکرده باشد، به حرف بقیه کارکنان این فروشگاهها نمیتوان اعتماد نمود. چون در آخرِ کار فروشندهی اصلی منکر میشود. یک بخش بسیار جالب و هیجان انگیز در برخی مغازههای این بازارها نیز وجود دارد. برخی از آنها سفارش ساخت کالای قدیمی نیز میگیرند.
نکته دوم، ابعاد، کارایی و قیمت کالاهای عرضهشده است. اغلب آنها با سبک زندگی آپارتماننشینی ما مطابقت داده نشدهاند. هرچند واجد عناصر ارزشمندي هستند، ليكن نيازمند يك بازسازي بنيادين و آرايه جديد ميباشند. حتی اگر اصرار داشته باشی که آنها استفاده کنی، این روزِ روز ملزوماتش فراهم نیست. مثلا اگر بخواهی از چراغ سهفتیلهای استفاده کنی، دسترسی به نفت سفید خودش یک مشکل جدی است. مگر آنکه بخواهی به عنوان زییایی از آنها بهره ببری. و قِس علیهذا فعلل و تفعلل.
مشتریان تيمچهها چند گونهاند. یا افرادی هستند که به هردلیلی نخواستهاند و یا نتوانستهاند سبک زندگیشان را با شرایط جدید وفق دهند. عدهای هم کاسبیشان همینطوری سروسامان میگیرد. و گروهي هم مالدار هستند که میتوانند اشیاء عتیقه را بخرند و در دنیای جدید از آنها استفاده کنند. بعضی از آنها خیلی با هوش و حواس هستند. چون اولا گوهرشناس هستند و گوششان بدهکار حرفهای فروشنده نیست. آنها میدانند چرا به این مغازهها مراجعه کردهاند وعدل میروند روی همان کالایی که دوست دارند دست میگذارند. ارزش واقعی آن کالا را نیز میدانند و هیچ حاضر نیستند که یک پاپاسی بیشتر بپردازند. در هرصورت آنان درگیر معاملهای که سودشان تضمینشده نباشد نمیشوند. با این اوضاع و احوال برای ما که جزء هیچکدام از دستههای بالا نیستیم، خرید از این بازار بسیار پرمخاطره بهنظر میرسد. چون اطلاعات لازم را نداریم، چه جنس خوب بخریم و چه جنس بد همواره مغبونیم. همیشه نگرانیم که نکند جنس خریداریشده تقلبی باشد و یا آنکه پول زیادی پرداخت کردهباشیم. به دلیل ماهیت این بازار و شدت رقابتی که در آن وجود دارد، به نظر نمیرسد که فروشندگان آن نيز سودي بيش از حاشيه بازار ببرند.
3- بازار اندیشههای ابزاری
بازار انديشههاي ابزاري سومين دستهي بازاري است كه شكلگرفته است. فعلا عرضهكنندگان آن بسيار محدودند. در عين حال، همهجور ابزاری عرضه ميشود. از ابزارهای تخریبی بزرگ مقیاس تا ابزارهای دقیق برای کاربردهای خاص. یک بخش این بازار نیز به مواد محترقه برای تخریب و انفجارها کوهها برای بازکردن مسیر و یا استفاده از معادن مختلف با حجم ذخیرهی زیاد اختصاص دارد. انواع فتیلههای لازم برای انفجار و سایر ابزارهای آتشکاری نیز یافت میشود. با این وجود این بدین معنی نیست که هیچ نظمی در چیدمان مغازه وجود دارد و یا آنکه ابزارهای عرضهشده کارایی خوبی دارند. خاک و خل همهی مغازه را گرفته است. لازم به تذکر است که دانش مهندسی اخیرا استفاده از انفجار را برای کوهبری و یا استفاده از معادن جز در موارد خیلی خاص؛ در دوردستها که کاملا غیر مسکون است را ممنوع ساخته است. چرا که روشهای انفجاری موجب ریزش کوه در هنگام بهرهبرداری از مسیرها و یا بسته شدن راهِ دسترسی به لایههای زیرین معادن میشود و اصطلاحا معدن کور میشود. لیکن گویی این مغازهداران به شعار حالا را خوش است باور دارند و کاری به آینده ندارند.
در اين بازار، از همهچیز هم ابزار درست میکنند. بعضی وقتها میبینی اجناس و مواد بسیار باارزشی را تبدیل کردهاند به یک سری ابزارهای دمدستی که حتی کارایی اولیه را نیز ندارند. بعضي از آنها اساسا معلوم نیست به چه منظور ساخته شدهاند. آنها نمونهی مشابهی در دنیا ندارند، هرچند که فروشندگان این مغازهها مدعیاند که از نمونهی خارجیشان هم بهترند و در پی ایجاد فروشگاههای زنجیرهای درسطح جهان هستند. اغلب ابزارها کالیبره نشدهاند. یعنی هیچ ارتباطی با کاربرد مورد ادعای صاحب مغازه برقرار نمیکنند. مثلا برای جابجایی سنگهای بزرگ یک سری اهرم به معرض نمایش گذاشته شدهاند. لیکن جنس و آلیاژ اغلب اهرمها نامرغوب است و تا زیر سنگ قرار میگیرند له میشوند. بازوي تعداد دیگری از اهرمها آنقدر کوتاه است که در عمل نمیتوان با آن هیچ وزنهای را جابجا کرد. پیچ و رزوهی اغلب انبرها، گازانبرها، دمباریکها، آچارفرانسهها و سایر آچارهای فروشی در این مغازهها هرز شده و در خودشان آزاد میچرخند. همین مشکل را شما با رزوهی درون مهرهها دارید. در هر صورت، علیرغم ادعا و تنوع ابزارهای عرضه شده در این بازار، اغلب انها فاقد هرگونه کارایی هستند. تک و توک ابزار نسبتا به درد خوری بهدست میآید که اكثر زنگزده هستند.
قسمت خطرناک این بازار بخش فروش مواد محترقهی آن است که بهصورت فلهای روی هم ریخته شدهاند. فتیلههای مختلف آن کنار، تلانبار شدهاند. کوچکترین بیاحتیاطی میتواند منجر به انفجارهای مهیبی شود خدا نکند پای شما به چیزی گیر کند، در آن صورت، چیزی از شما باقی نمیماند. خطر آتشسوزی بسیار جدی است. لیکن مغازهداران گوششان اساسا بدهکار توصیههای آتشنشانی نیست. تا کنون چندین بار هم آتشسوزی گستردهای در این بازار صورتگرفتهاست، لیکن هنوز دستورالعملهای ایمنی در دستور کار صاحبان این مغازهها قرارندارند. طرفه آنکه فروشندگان در کمال خونسردی و با خنده حکایت انفجارهای مختلف را برای خریداران روایت میکنند و افراد محتاط را ترسو قلمداد مینمایند. با این وجود بهدلیل وضعیت نسبتا انحصاری و رقابت بسیار محدود در این بازار، حضرات قیمت، شرایط و مقدار کالای فروشی خود را به خریداران تحمیل میکنند. گویی اساسا گذر شورای رقابت به این بازار نیفتاده است تا دستور شکست تمرکز شدید در بازار را صادر کند. با این شرایط، خرید از این بازار کاملا به زیان خریدار است و به هیچ وجه توجیه ندارد.
با توجه به شرایط يادشده در بالا، در بخشهای بعدی موضوع قرارداد و شرایطي كه بايد در يك قرارداد اجتماعی درج گردد را از منظر خودم به مثابه یک شهروند اعلام میکنم.
بخش اول: ارزیابی بازار اندیشههای انتخاباتی
جور دیگری نیز می توان به انتخابات نگاه کرد. انتخابات یک قرار داد اجتماعی برای حکمروایی بر کشور در یک مدت چهارساله است. در اين قرارداد نوعی داد و ستد برنامه و اندیشهی نامزدها از یک سوی و رای شهروندان از سوی دیگر صورت ميگيرد. همانقدر که نامزدها در عرضهي اندیشهی خود به مردم تلاش میکنند، شهروندان حق دارند با رای خود ميزان دسترسي به خواستههايشان را در زندگی اجتماعی حداکثر سازند. رای شهروندان بزرگترین سرمایه انان در اين مبادله است. در این سری از یادداشتها من در جایگاه یک شهروند دارای حقوق اساسی شناخته شده بر اساس قانون اساسی با نامزدها سخن میگویم.
من یک رای دارم و آن را به کسی که میدهم كه حد اقل به دو شرط پايبند باشد. يكم،برابري طرفين قرارداد. به زبان ساده، هويت من به عنوان يك شهروند در اين قرارداد، با نامزدها همارز است. دوم،نامزدها بايد خواستههای مرا با رعايت انصاف نسبت به طرف قرادداد با كمترين هزينه مادي و اجتماعي و سالمترين وجه تامين نمايند. قانون اساسي، قانون انتخابات و ساير قوانين قاعدتا تضمینکنندهی رقابت منصفانه در این دادوستد اجتماعی است. اخلاق عمومی و انصاف حکم میکند که اطلاعات بهصورت شفاف و برابر در این بازار به چرخش درآید.
از همینرو، من رویکردم را از طریق رسانههای عمومی به اطلاع تمام شهروندان و نامزدها میرسانم. همهي شهروندان ميتوانند همين كار را انجام دهند و رويكرد خود را بيان كنند. بدينترتيب ما شهروندان ميتوانيم یک گفتگوی اجتماعی خلاق را سامان دهيم، بر انتخابات اثر مثبت بگذاریم و امید اجتماعی را در جامعهمان گسترش دهیم. براي شروع كار، در گام یکم، ارزیابی خودم را از چشماندازهایی که تاکنون از سوی نامزدها عرضه شدهاند بیان میدارم. در گامهای بعدی خواستههای خود را اعلام خواهم کرد. قاعدتا نامزدی موفق خواهد شد که از خواست و مطلوبیت نهایی شهروندان اطلاع کاملتری داشته باشد، و برنامهی کارآتری برای پیاده سازی آنها داشته باشد.
تحلیل شرایط بازار
امروزها با گرم شدن تدریجی تنور انتخابات، بازارهای مختلفی از اندیشهها در حال شکلگیری است. بر اساس اطلاعاتی که تا این تاریخ عرضهکنندگان آرا به بازار ارائه کردهاند، عدهای از رأیدهندگان احتمالا همانند مندر صدد ارزیابی بازار انديشههايعرضهشده هستند. باتوجه به آنکه زمان پایان عرضهی اندیشهها فرا نرسیده است، ممکن است در آینده ایدههای جدیدتری به بازار آید. بنابراین، باید بطور مرتب بازار را رصد کرد و تازههای آن را مورد بررسی قرار داد. در هر صورت،هر یک از ما یک رای دارد و ارائهي آن بستگی به کارایی سبد اندیشههایی که عرضه میشود، دارد. با این مقدمه، من بازار اندیشههای عرضه شده تا کنون را به سه بازار عمده تقسیم میکنم. البته بین این بازارها تعدادی راههای فرعی ایجاد شدهاست و برخی تلاش دارند تا در دو بازار فعال باشند. به هر روی، این سه عمده بازار به شرح زیر میباشند:
1 - بازار اندیشههای سوپرمارکتهای صنعتی
تحت تاثیر تحولات دنیای مدرن، روندِ شکلگیری سوپرمارکتهایصنعتی در ایران تسریع یافتهاست. مشکلی که در این بازارها وجود دارد این است که مبنای کارِ برخی آنها اقتباس ناقص از كارِ ديگران است. لذا ضمن تنوع اندیشه و چشماندازی که ارائه میکنند، فاقد پيوستگي دروني، ارتباط منطقي با خواستههاي زندگي رزومرهي ما و نرمافزارهای کارآمد هستد. افزون براین،نظام طبقهبندی کالایی درستی نیز ندارند. گاهي معماری چشمنوازي عرضه نميكنند و ویترینهای آنهاكموبيش آشفته است. هرگوشه از این انديشههاي سوپرمارکتيبه جرياني تعلق دارد. برخی گوشهها سوپر مدرن هستند. در برابر، در گوشههایی از ایدههای کلاسیک استفاده شده است. در این میان، برخی طراحان به فکر افتادهاند که بد نیست در برخی جاها از چاشنی سنت نیز استفاده کند. لذا ناگاه در قلبِ سوپرمارکت، حوضخانه و قهوهخانه سنتی نیز تعبیه شدهاست. به قولی، از مشتریان با قلیان نیز پذیرایی میگردد. قرار گرفتن در این سوپرها گاهی حس جهتیابی زمانی و مکانی را از آدم سلب میکند.
قفسههای اندیشهها وضعیت آشفتهتری دارند. نحوهی چینش آنها اکثر از نظم مشخصی تبعیت نمیکند. بسیاری از قفسهها خالی شدهاند و چیزی جای آنها را پر نکردهاست. تازه اندیشههایی که عرضه میشوند بسیارشان تاریخگذشته هستند و برخی از آنها نیز بهدلیل تحلیل و ارائه بد از محتوا تهی شدهاند و دردي از ما دوا نميكنند. برخی اندیشههای عرضه شده نیز فاقد برچسب هستند. لذا در مورد این دسته از اندیشهها، از محتوای آنچه که عرضه میشود اطلاعات درستی به شهروندان داده نمیشود. لذا گاهی برای جور کردن یک منظومه سازگار فکری بايد سرتاسر فروشگاه را زیرورو کنی. اخرِ کار هم تضميني برايموفقيت نيست.
بهنظر میرسد اندیشههای سوپرمارکتیصنعتی مدتی است كه در مقام بازاندیشی برنیامدهاند. آنها برای آنکه از وضعیت کمبود کارایی فعلیشان خارج شوند نیاز دارند تا همه چیز را از نو مورد تجدید نظر قرار دهند؛ از ساختار گرفته تا جزئیات گوشهها. آنها نیاز دارند تا در طراحی مجدد آرایشان از یک مفهوم معماری سازگار و روزآمد استفاده کنند. تمام ویترینهای افکار آنان نیازمند طراحی و آرايهي مجدد است. سقف اندیشههایشان باید بلندتر و چشماندازهای دلپذیرتری ارائه کنند. روابط بین اجزای اندیشهها باید بازتعریف شوند و ارتباط سهل و آسانتری بین آنها برقرار شود. مفهوم پلههای رشد و توسعه در این رویکردها از اهمیت فراوانی برخوردارند و گرنه ممکن است تبدیل به پرتگاه شوند. افراد باید بتوانند با مخاطره كمتري به اين رویکردها نزدیک شوند و با آنها زندگی کنند. حصول اطمینان از حفظ و حراست از حقوق اساسی شهروندان و بهبود کیفیت زندگی در این فضاهای اندیشهای باید اصل باشد و گرنه طراحی فضاهای انتزاعیو احیانا بدون راهِ خروج چندان کارایی ندارد
.
2- تيمچه حاجبالدوله
دومین دسته از بازارهای اندیشهی شکلگرفته بهسان تيمچههاي قديمي است. آمدهاست كه تهران دو تيمچه عمده داشته بنام جاجبالدوله و امينالسلطان. تعداد مغازهها در این تيمچهها فراوان است. در آنها همهچیز یافت میشود، از اشیاء عتیقه و باارزش فرهنگی تا چراغ فتیلهای و سیخ و سهپایه. انواع کرسی، میز، نیکت و صندلی درست حسابی و یا رنگورو رفته و پایهشکسته موجود است. لوسترهای قدیمی که هنوز روشنيبخشند در كنار برخی چراغها كه حبابهایشان شکسته و گاهی با حبابها ناجور و نامتجانس جابجا شدهاند نیز وجود دارد. میزهای توالت قدیمی که هنوز چارستونشان سالم است هم دیده میشود. برخی از آنها آینههایشان کاملا شفاف و سالم باقی مانده است و برخی دیگر با آینههاي شکسته که با چسبهای رنگارنگ به هم وصله و پینه شده، عرضه ميشوند. ساعتهای قدیمی هم هست. البته اکثرشان دیگر کار نمیکنند و زمان در آنها متوقف شدهاست. بیشتر بهدرد دکور میخورند. تک و توک ساعتهایی هست که اگر باطریشان عوض شود احتمالا بهکار بیفتند.
بزرگترین مشکل این بازارها اندیشهها این است که هیچ اطلاعات روشنی را به مشتری نمیدهند. اولا هیچ آماری از کالاهای عرضه شده در آنها وجود ندارد. تاریخ تولید و اصالت اشیاء عرضه شده، مورد تردید است. و از همه مهمتر، هیچمسئولیتی در بارهی چشماندازی که عرضه میکنند نمیپذیرند. آنان صرفا وظیفه خود را عرضه میدانند. نتیجه هر چه شد بر عهده شهروندان است. دست روی هر کدام از اجناس که بگذاری و اطلاعاتی از فروشندگان درخواست کنی هرکدام یک چیزی میگوید. تشخیص جنس تقلبی و واقعی در آنها خیلی سخت است. اگر در چند روز متوالی به آنها مراجعه کنی و در باره یک اندیشهی مشخص سؤال کنی هر روز یک جواب میگیری. هرچند بهظاهر فروشندگان فراوانی در این مغازهها کار میکنند، لیکن اغلب فاقد اختیار هستند و در حد یک پادو میباشند. تا چیزی را صاحب مغازه شخصا اعلام نکرده باشد، به حرف بقیه کارکنان این فروشگاهها نمیتوان اعتماد نمود. چون در آخرِ کار فروشندهی اصلی منکر میشود. یک بخش بسیار جالب و هیجان انگیز در برخی مغازههای این بازارها نیز وجود دارد. برخی از آنها سفارش ساخت کالای قدیمی نیز میگیرند.
نکته دوم، ابعاد، کارایی و قیمت کالاهای عرضهشده است. اغلب آنها با سبک زندگی آپارتماننشینی ما مطابقت داده نشدهاند. هرچند واجد عناصر ارزشمندي هستند، ليكن نيازمند يك بازسازي بنيادين و آرايه جديد ميباشند. حتی اگر اصرار داشته باشی که آنها استفاده کنی، این روزِ روز ملزوماتش فراهم نیست. مثلا اگر بخواهی از چراغ سهفتیلهای استفاده کنی، دسترسی به نفت سفید خودش یک مشکل جدی است. مگر آنکه بخواهی به عنوان زییایی از آنها بهره ببری. و قِس علیهذا فعلل و تفعلل.
مشتریان تيمچهها چند گونهاند. یا افرادی هستند که به هردلیلی نخواستهاند و یا نتوانستهاند سبک زندگیشان را با شرایط جدید وفق دهند. عدهای هم کاسبیشان همینطوری سروسامان میگیرد. و گروهي هم مالدار هستند که میتوانند اشیاء عتیقه را بخرند و در دنیای جدید از آنها استفاده کنند. بعضی از آنها خیلی با هوش و حواس هستند. چون اولا گوهرشناس هستند و گوششان بدهکار حرفهای فروشنده نیست. آنها میدانند چرا به این مغازهها مراجعه کردهاند وعدل میروند روی همان کالایی که دوست دارند دست میگذارند. ارزش واقعی آن کالا را نیز میدانند و هیچ حاضر نیستند که یک پاپاسی بیشتر بپردازند. در هرصورت آنان درگیر معاملهای که سودشان تضمینشده نباشد نمیشوند. با این اوضاع و احوال برای ما که جزء هیچکدام از دستههای بالا نیستیم، خرید از این بازار بسیار پرمخاطره بهنظر میرسد. چون اطلاعات لازم را نداریم، چه جنس خوب بخریم و چه جنس بد همواره مغبونیم. همیشه نگرانیم که نکند جنس خریداریشده تقلبی باشد و یا آنکه پول زیادی پرداخت کردهباشیم. به دلیل ماهیت این بازار و شدت رقابتی که در آن وجود دارد، به نظر نمیرسد که فروشندگان آن نيز سودي بيش از حاشيه بازار ببرند.
3- بازار اندیشههای ابزاری
بازار انديشههاي ابزاري سومين دستهي بازاري است كه شكلگرفته است. فعلا عرضهكنندگان آن بسيار محدودند. در عين حال، همهجور ابزاری عرضه ميشود. از ابزارهای تخریبی بزرگ مقیاس تا ابزارهای دقیق برای کاربردهای خاص. یک بخش این بازار نیز به مواد محترقه برای تخریب و انفجارها کوهها برای بازکردن مسیر و یا استفاده از معادن مختلف با حجم ذخیرهی زیاد اختصاص دارد. انواع فتیلههای لازم برای انفجار و سایر ابزارهای آتشکاری نیز یافت میشود. با این وجود این بدین معنی نیست که هیچ نظمی در چیدمان مغازه وجود دارد و یا آنکه ابزارهای عرضهشده کارایی خوبی دارند. خاک و خل همهی مغازه را گرفته است. لازم به تذکر است که دانش مهندسی اخیرا استفاده از انفجار را برای کوهبری و یا استفاده از معادن جز در موارد خیلی خاص؛ در دوردستها که کاملا غیر مسکون است را ممنوع ساخته است. چرا که روشهای انفجاری موجب ریزش کوه در هنگام بهرهبرداری از مسیرها و یا بسته شدن راهِ دسترسی به لایههای زیرین معادن میشود و اصطلاحا معدن کور میشود. لیکن گویی این مغازهداران به شعار حالا را خوش است باور دارند و کاری به آینده ندارند.
در اين بازار، از همهچیز هم ابزار درست میکنند. بعضی وقتها میبینی اجناس و مواد بسیار باارزشی را تبدیل کردهاند به یک سری ابزارهای دمدستی که حتی کارایی اولیه را نیز ندارند. بعضي از آنها اساسا معلوم نیست به چه منظور ساخته شدهاند. آنها نمونهی مشابهی در دنیا ندارند، هرچند که فروشندگان این مغازهها مدعیاند که از نمونهی خارجیشان هم بهترند و در پی ایجاد فروشگاههای زنجیرهای درسطح جهان هستند. اغلب ابزارها کالیبره نشدهاند. یعنی هیچ ارتباطی با کاربرد مورد ادعای صاحب مغازه برقرار نمیکنند. مثلا برای جابجایی سنگهای بزرگ یک سری اهرم به معرض نمایش گذاشته شدهاند. لیکن جنس و آلیاژ اغلب اهرمها نامرغوب است و تا زیر سنگ قرار میگیرند له میشوند. بازوي تعداد دیگری از اهرمها آنقدر کوتاه است که در عمل نمیتوان با آن هیچ وزنهای را جابجا کرد. پیچ و رزوهی اغلب انبرها، گازانبرها، دمباریکها، آچارفرانسهها و سایر آچارهای فروشی در این مغازهها هرز شده و در خودشان آزاد میچرخند. همین مشکل را شما با رزوهی درون مهرهها دارید. در هر صورت، علیرغم ادعا و تنوع ابزارهای عرضه شده در این بازار، اغلب انها فاقد هرگونه کارایی هستند. تک و توک ابزار نسبتا به درد خوری بهدست میآید که اكثر زنگزده هستند.
قسمت خطرناک این بازار بخش فروش مواد محترقهی آن است که بهصورت فلهای روی هم ریخته شدهاند. فتیلههای مختلف آن کنار، تلانبار شدهاند. کوچکترین بیاحتیاطی میتواند منجر به انفجارهای مهیبی شود خدا نکند پای شما به چیزی گیر کند، در آن صورت، چیزی از شما باقی نمیماند. خطر آتشسوزی بسیار جدی است. لیکن مغازهداران گوششان اساسا بدهکار توصیههای آتشنشانی نیست. تا کنون چندین بار هم آتشسوزی گستردهای در این بازار صورتگرفتهاست، لیکن هنوز دستورالعملهای ایمنی در دستور کار صاحبان این مغازهها قرارندارند. طرفه آنکه فروشندگان در کمال خونسردی و با خنده حکایت انفجارهای مختلف را برای خریداران روایت میکنند و افراد محتاط را ترسو قلمداد مینمایند. با این وجود بهدلیل وضعیت نسبتا انحصاری و رقابت بسیار محدود در این بازار، حضرات قیمت، شرایط و مقدار کالای فروشی خود را به خریداران تحمیل میکنند. گویی اساسا گذر شورای رقابت به این بازار نیفتاده است تا دستور شکست تمرکز شدید در بازار را صادر کند. با این شرایط، خرید از این بازار کاملا به زیان خریدار است و به هیچ وجه توجیه ندارد.
با توجه به شرایط يادشده در بالا، در بخشهای بعدی موضوع قرارداد و شرایطي كه بايد در يك قرارداد اجتماعی درج گردد را از منظر خودم به مثابه یک شهروند اعلام میکنم.
ارسال نظر