نامه یک طنزنوس به عزت الله ضرغامی!
پارسینه: به این سوی چراغ، اگر تلویزیون برنامه درست و حسابی نشان میداد مردم بیکار نبودند که بروند هزینه کنند و ماهواره بخرند
سلام آقای ضرغامی
واقعا خسته نباشید. ده سال؟ ده سال الان چیزی نیست. قدیم ده سال دوازده سیزده سال بود. البته کاری که شما کردی اثرش بیشتر از صدسال میماند. مثل کاری که آقای احمدینژاد کرد. آدم بغضش میگیرد. آخر چطوری یک نفر میتواند اینقدر تاثیرگذار باشد؟
ما تا الان فکر میکردیم تلویزیون با تلویزیونهای جهان رقابت میکند، اما تازه متوجه شدیم که شما با آقای احمدینژاد رقابت میکردی. البته جفتتان اول شدید. یعنی اقتصاد الان طوری است که درست کردنش صدسال طول میکشد. رادیو و تلویزیون هم الان یک طوری شده که صدسال هم وقت بگذاری دیگر درست بشو نیست.
بعد هم همیشه میگویند فعالان رسانه و فعالان فرهنگی و سیاسی نباید با تلویزیونهای فارسیزبان همکاری کنند. به این سوی چراغ، اگر تلویزیون برنامه درست و حسابی نشان میداد مردم بیکار نبودند که بروند هزینه کنند و ماهواره بخرند و ماهی یک بار هم پول بدهند بشقاب جدید نصب کنند بالای پشت بام، چون دست بر قضا و بر اثر حوادث غیر مترقبه بشقابهای قبلی یا جمع میشود یا از بین میروند. البته بر اثر برنامههای مخرب ماهواره، بعضی از بشقاب ماهوارهها حس میکنند بشقاب پرنده هستند و پرواز میکنند میروند.
الان مهمترین کاری که تلویزیون بلد است انجام بدهد این است که بنشیند ببیند برنامههای خبری ماهواره چه شکلی است، عینش را بیاید دکور بزند. همین کار را چین هم میکند و از روی هر چیزی کپی میکند. ولی اصل جنس یک دیگر چیز است. آنهایی که اصل جنس را مصرف میکنند یا جنس اصل مصرف میکنند میدانند من چه میگویم.
یک کار مهم دیگر تلویزیون هم در این سالها این بوده که ماهواره را مسخره کند. دستشان هم درد نکند. ما هم که بچه بودیم و زورمان به قلدرهای مدرسه نمیرسید، مسخرهاش را در میآوردیم و صبر میکردیم زنگ بخورد بعد میرفتیم سر کوچه، آن وقت برایشان زباندرازی میکردیم و مسخرهبازی در میآوردیم و بعدش در میرفتیم. راستش اگر جای این مسخره کردنها عین بچه آدم رفته بودیم باشگاه و پشت بازو میآوردیم و هیکلمان میشد این هوا، حتما جای زباندرازی و مسخرهبازی دوتا فیگور میگرفتیم و با اجرای فن دختربار و اشپل گربه و خشم اژدها، کاری میکردیم که قلدرهای مدرسه و محله حساب کار بیاید دستشان.
یک کار مهم دیگر که شما کردی و آدم بغضش میگیرد این است که هنرمندها و برنامهسازان را تغییر کاربری داده و تبدیل کردی به بازاریاب. الان بروی تلویزیون بگویی میخواهم برنامه بسازم میگویند باشه عمو، برو اسپانسر بیار. برای همین هم هست که ثانیه به ثانیه برنامههای تلویزیون و رادیو شده تبلیغات زیرپوستی و روپوستی و وریدی و عضلانی.
البته آدم فکری میشود بودجه تلویزیون را باید چطوری خرج کرد که آدم مجبور بشود به برنامهسازش بگوید برو آگهی بگیر.
یک کار قشنگ دیگر شما، که آدم هم بغضش میگیرد هم از خوشحالی ضربان قلبش میرود بالا، این است که الان تعداد کانالهای تلویزیون و رادیو، از تعداد کارمندان صدا و سیما و تعداد کارمندان صدا و سیما از تعداد بینندگان و مخاطبان صدا و سیما بیشتر شده است، که این دستاورد به زودی در گینس ثبت خواهد شود.
خلاصه این که در پایان اگر از حال من خواسته باشی باید بگویم از حال سلطان سلیمان و باقی سریالهای ترکی و مصری و خارجی ماهوارهها، حالم بهتر است. شما هم مثل سالهای گذشته حالت خوب باشد و این که حال ما چطور است یا حالمان را کدام برنامه گرفته یا کدام برنامه دارد به کی حال میدهد، حال شما را ناخوش نکند. قربانت. بای.
پوریا عالمی
اين حقيقت است بنظر عوام فريب ها طنز گونه هست معمولا با شوخي بايد جدي حرف زد .اين قسمتش دلم نشست .
. البته جفتتان اول شدید. یعنی اقتصاد الان طوری است که درست کردنش صدسال طول میکشد.
ضرغامی کار کرد ایرانیها هم کنجکاوند صدا و
خدا پدر ومادرت را بیامرزد. سخن بیش از 90 درصد مردم ایران را زدی.به قول شاعر جانا سخن از زبان ما می گویی .
دست مریضاد داری جناب آقای عالمی.. در واقع حرف دل ما مردم رو زدی.
یاد اوری ضعف ها وایرادهای اساسی در قالب طنز،