نویسنده کافه پیانو خطاب به مجری "دیروز، امروز، فردا" : پسرجان! آن سبو بشکست و آن پیمانه بریخت!
مجری اصولگرای برنامهی «امروز، دیروز، فردا»؛ به گمانم تا دیشب، هنوزهم نفهمیده بود در این کشور چه اتفاقی افتاده. یا اگر چیزهایی شنیده بود، باور نمیکرده و پیش خودش میگفته «انشاالله گربه است!».
اما بهنظرم دیشب؛ وقتی از منتهیالیه باطن اصولگرایانهاش، مثل همیشه برای خودش برید و دوخت و تن «احمدینژاد» و «رای مردم» کرد که «بله! آقای احمدینژاد از آن جهت که کاندیدایی ارزشی، مورد تائیدِ جامعهی اصولگرایی، مورد تائیدِ مسئولان نظام، متدینین، و نامزد جریان اصولگرا بود رای آورد» و انتظار داشت آقای جوانفکر هم مثل دیگر میهمانان برنامهاش که عادت به رعایتِ اینگونه تشریفاتِ تصنعی و دروغین دارند پاسخ بدهد که «بله. حضرتعالی درست میفرمائید!»، اما اینگونه قاطعانه پاسخ گرفت که: [ نخیر! آنطور که شما گفتید نیست! آقای احمدینژاد کاندیدای جریان اصولگرا نبود بلکه همه میدانند کسان دیگری کاندیدای اصولگرایان بودهاند. مردم از همهی اشخاص و جریانها، اعم از اصلاحطلب و اصولگرا عبور کردهاند و به خودِ احمدینژاد رای دادهاند ]؛ تازه برای نخستینبار بهگمانم فهمید که چه اتفاقی در کشور افتاده!
و البته تمرکز عصبیاش چنان بههم ریخت که تا پایان، حتا از ادارهی یک گفتگوی دونفره هم عاجر بود. گفتگوی دونفرهای که ترتیب داده بود تا بهخیال خودش؛ در همان «یک برنامه»ای که با غرور میگفت فرصت دارد، پروندهی «اسفندیار رحیم مشائی» را ببندد و کنار بگذارد و خیال جامعهی اصولگرای کشور و به اصطلاح خودش «بچههیاتیها» را از بابتِ «این شخص»، برای همیشه، راحت کند! [چنددقیقهای بعد از شروع برنامه؛ درحالیکه خودش را در صندلی عقب کشید و سینهاش را داد جلو، گفت: «من» فقط یک برنامه فرصت «دارم» به این شخص، اسفندیار رحیم مشائی «بپردازم». اما چیزی نگذشت که بهتدریج؛ وقتی آرام آرام پاسخ آقای جوانفکر در ذهنش تهنشست کرد و معنای آن را دریافت؛ مثل لاکپشت توی لاک خودش فرورفت!].
و طوری از واکنش نهچندان سخت و رادیکال «رسائی» (دیگر میهمان این برنامه) نسبت به اظهاراتِ رئیسدفتر رئیسجمهور متعجب بود که یکیدوبار هم گفت: «معلوم نیست چرا آقای رسائی مثل همیشه، با آن شور و حرارتی که به سران فتنه میپردازند، با اظهارات آقای مشائی برخورد نمیکنند»!
پسر خوب!
آقای احمدینژاد دیگر با چه زبانی به شما بگوید «وضع فرق کرده» تا شما هم متوجه بشوید؟!
اگر بگوید «آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت»؛ آنوقت متوجه خواهید شد؟!
افزونه:
لابد اگر مجری محترم، این خبر را هم بخواند، بیشتر متعجب خواهد شد و درخواهد یافت که فقط آقای رسائی نفهمیده در مملکت چه اتفاقی افتاده. بلکه آقای احمد پناهیان هم کمی تا قسمتی بو برده: [به گزارش خبرنگار جهان ، حجتالاسلام پناهیان با اشاره به صحبتهای اخیر یکی از علمای قم مبنی بر «خروج کفن پوشان به نشانه اعتراض به سخنان رحیم مشایی» اظهارداشت: قابل قبول نیست که بخاطر کسی مثل مشایی ما برویم و تحصن کنیم یا عده ای کفن بپوشند. چرا که آن روزی که ما در دولت اصلاحات، کفن می پوشیدیم برای روالی که ایجاد شده بود و جریان ضد دینی که در حاکمیت ایجاد شد، چاره ای جز تحصن وجود نداشت. در آن سالها؛ لاابالیگری، جریان لیبراستی ، جریان حاکم بود. اما حالا این بابا مگر چه کسی است که یک حرف غلط بزند من برایش کفن بپوشم. حتی راجع به او فکر هم نمی کنم].
منبع: وبلاگ فرهاد جعفری( کافه پیانو)
ارسال نظر