گوناگون

پاسخ یامین پور به اظهار نظر یک ژورنالیست درباره ی برنامه «دیروز ، امروز، فردا»

آقای ژورنالیست!

سر خمّ می سلامت شکند اگر سبویی



پاسخ به اظهار نظر یک ژورنالیست درباره ی برنامه «دیروز ، امروز، فردا»



از همان ابتدا هم حمایت ژورنالیست هایی چون نویسنده ی رمان "کافه پیانو" از احمدی نژاد مکدّرم می کرد. برای من مجالست با یقه انگلیسی ها و دیدن سیاست از ورای عینک روشنفکری و خندیدن به ریش مردم چیزی از جنس همان اشرافیت متبختر دهه ی هفتاد است. اتفاقی که ظاهراً برای نویسنده ی مذکور هم رخ داده است.

حضرات در خیالات شاعرانه شان اوضاع را متفاوت دیده اند و با استناد به حرف های اخیر رئیس جمهور و رئیس دفترش خطاب به «جمهور بیست و پنج میلیونی مردم »، شعر می خوانند که : «آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت»!

برای نویسنده ی "کافه پیانو" ملکوت موثر در عالم سیاست ما عمرش به سر آمده است و باید به جامعه ای بیاندیشیم که روغن دین پیچ و مهره هایش را نرم نمی کند و به کار نمی اندازد. احمدی نژاد و مشائی برای اینها نوید عصر تازه ای از ظهور اسلام سکولار و منهای روحانیت و طبعاً بشارت خیالی دنیایی متفاوت است! همان سودای بیماری که صد و شصت سال قصه ی غمناک ژورنالیسم روشنفکرزده ی ایران بوده است. کسانی چون ژورنالیست نام برده را بخوبی می شناسم و حتی حمایتشان از احمدی نژاد در ماجرای انتخابات دهم هم تردیدی در تردیدم به آنها ایجاد نکرد. هرچند امروز به بهانه ی افاضات رئیس دفتر رئیس جمهور کبکشان بیشتر از پیش خروس می خواند.

آقای ژورنالیست!

تحلیلهایت از جریانات اخیر نه نتیجه ی تتبّعی دقیق در اوضاع زمانه است و نه برکنار از حبّ و بغض های روشنفکرانه؛ آنچه در نوشته ات به من نسبت داده ای متعجبم کرد. من عمیقاً به حرفی که مرا با آن محکوم کرده ای معتقدم. رأی احمدی نژاد را نه رأی به یک جریان سیاسی که رأی به یک حسّ برآمده از متن انقلاب می دانم و این همان چیزی است که تو را عصبانی می کند. اینکه بغض مردم از اشرافیت و احمدی نژاد به عنوان نماد این بغض را ناشیانه به نفع عرفی گرایی مصادره می کنید، هنر بزرگی است که البته فقط از دست هنرمندانی چون شما ساخته است.

البته آنچه بیشتر متعجم می کند اینکه امثال تو بجای دویدن بدنبال کالسکه های آذین شده ی اصلاح طلبان سکولار، سکولاریته را در انبان احمدی نژاد جستجو می کنید و برای اظهارات جدیدی از رئیس دفترش ناخن بهم می سابید.

جناب ژورنالیست!

شما بیماری های موضعی نظام را، سرطان های لاعلاج می بینید. سالهاست که اینگونه اید. در همان سالهای دهه ی هفتاد هم عادت کرده بودیم به این بافتن های جامعه شناسانه. گیرم دست یک کارنابلدی سبویی را بشکند و پیمانه ای بریزد. نمی دانم چرا روشنفکرزدگان دست کم در سی و چند سال اخیر نیاموخته اند که این «بشکن بشکن»ها مسیر اصلی انقلاب و اسلام را عوض نمی کند و آنچنان که دیدید هنگامیکه خر چارچوبهای تئوریک جامعه شناسانه ی شما در گل ماند، فقط ترمینولوژی و چارچوبهای نظری دینی و انقلابی بود که توانست رخ دادهای سالهای اخیر را تفسیر کند.

آنچه من میبینم قوام یافتگی بیشتر تعهد انقلابی است. این همان پیش بینی امام راحل درباره ی آینده ی انقلاب است. برای ما شکستن یک سبو و ریختن یک پیمانه پایان راه نیست. از این شکستن ها و ریخته شدن ها زیاد دیده ایم، شاید باز هم ببنیم، سر خمّ می سلامت شکند اگر سبویی...

درباره ی حرف های دون شأنی که به من نسبت داده ای و برداشت و احساسی که در افت و خیز برنامه برایت رخ داده حرفی نمی زنم. به این ادبیات عادت دارم. ولی لااقل اینقدر حق دارم که درباره ی رعایت ادب بیشتر در نوشته هایتان به شما توصیه هایی بکنم...

بیشتر از این برای نوشتن وقت ندارم
منبع :وبلاگ کیستی ما (وحید یامین پور)

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار