برخاستن ققنوس یا تکرار کمدیک یک تراژدی؟!
پارسینه: تلاش احمدی نژاد برای بازگشت به قدرت آغاز شده است .با همه ی نشانه های مثبت و منفی برای تحقق این امر ،طرفدارانش بازگشت او را همچون جان گرفتن ققنوس از خاکستر سوختن انتظار می کشند
پارسینه/آرش رازانی: پس از دو سال دوری از مجامع عمومی ،محمود احمدی نژاد بار دیگر پنجشنبه ی گذشته در جمع مردم ورامین حضور یافت و به ایراد سخنانی به مناسبت یادواره شهدای عملیات خیبر پرداخت.
در یک نگاه کلی ،محور سخنان وی تمجید مردم ورامین و پیشینه ی انقلابی و تاریخی آنها ،بزرگداشت یاد و خاطره ی شهدا، طرح مباحثی پیرامون خلقت انسان و فتنه های شیطان ،تشریح نقش شیطانی آمریکا در جهان و ارائه ی دلایلی برای تفاوت انقلاب اسلامی و نحوه ی ادامه آن بود. البته این سخنرانی طبق معمول از حواشی خاصی نیز برخوردار بود
.بحث در باره ی مجوز برگزاری مراسم سخنرانی ،طرح ادعای "کشته شدن" ده پیغمبر توسط عباسیان و زیر سوال بردن غیر مستقیم برجام از جمله ی این حواشی بود. اما صرفنظر از شکل و محتوا ،هدف تاکتیکی احمدی نژاد از این سخنرانی پس از مدت طولانی سکوت ،چه بود؟
محمود احمدی نژاد در عرصه ی سیاست ورزی واجد مهارت های خاص و کمتر دیده شده ای نسبت به سایر چهره های شاخص اصولگرایان است.
علاقه شدید و مهارت در کار با رسانه ها و افکار عمومی ،انتخاب محتواهای کم ارزش اما جنجالی برای منحرف کردن افکار عمومی از اهداف اصلی و البته پنهان ،اراده ی شدید معطوف به پیروزی به هر قیمت ممکن و حفظ عناصر وفادار به خود با هر هزینه ای از آن جمله اند. همین ویژگی ها ،از وی شخصیت متمایزی نسبت به سایر چهره های شاخص جریان اصول گرایی ساخته است که طیف گسترده ای از علاقمندان این جریان فکری- سیاسی را جلب خود می کند.
گرچه وی ،در طول سالیان فعالیت سیاسی خود در قامت شهردار و رئیس جمهور اشتباهات فاحشی نیز در انتخاب تاکتیک داشته است. اشتباه ،نه از منظر ملی که خسارت های سیاست ورزی ماکیاولیستی وی از حد و شمار بیرون است ؛بلکه از جهت ناکام ماندن وی در رسیدن به اهداف از پیش تعریف شده ی شخصی. یک نمونه بارز آن مقاومت در برابر نامه ی محرمانه ی مقام رهبری در گماردن اسفندیار رحیم مشایی به معاونت اول ریاست جمهوری و نمونه ی دیگر ماجرای خانه نشینی یازده روزه در ماجرای تغییر وزیر اطلاعات است که به جای تثبیت موقعیت وی ،منجر به کاهش شدید اعتماد حاکمیت و اصولگرایان به وی گردید.
پس از اینکه در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 ،صلاحیت اسفندیار رحیم مشایی به عنوان نزدیک ترین فرد فکری به احمدی نژاد برای شرکت در انتخابات تایید نشد ،وی با واکنشی مملو از سکوت و دلگیری از عرصه ی سیاسی کنار رفت و در طول انتخابات نیز هیچگونه کمکی به کاندیداهای جریان اصولگرایی مانند سعید جلیلی و محمد باقر قالیباف ننمود تا نظاره گر اولین شکست انتخاباتی اصول گرایان پس از خود باشد. در طول دو سال گذشته اما ،می توان دو هدف تاکتیکی را در دوری گزیدن وی از فعالیت های سیاسی و اجتماعی مستتر دید.
اولین هدف تاکتیکی ، سکوت و عدم پاسخگویی به منظور دامن نزدن به حجم انتقادات شدید در باره ی سوء مدیریت اقتصادی و سیاسی در دوره ی ریاست جمهوری وی و خسارت های بزرگ وارد آمده به کشور از طریق اتخاذ تاکتیک "سکوت صبورانه" بود.
احمدی نژاد بیش از هر کس دیگری به آنچه از قبال سوء مدیریت وی و سیستمش بر سیاست خارجی و اقتصاد این مملکت ،از تحریم های پی در پی به دلیل مواضع عجیب و تنش برانگیز وی در موارد مربوط به نظام بین المللی تا اختلاس های نجومی و حیرت انگیز و سپردن سر رشته ی درآمدهای هنگفت ناشی از افزایش قیمت نفت به امثال بابک زنجانی ها و امیر خسروی ها و فساد مالی افراد افراد حلقه ی نزدیک به او مانند رحیمی و بقایی ؛آگاه بوده و هست.
تاکتیک سکوت دو سال گذشته ی وی ،با هدف کاهش فشار بر او از طریق تکرار موارد ناکار آمدی از تریبون های مختلف و کم شدن حساسیت افکار عمومی از طریق همین تکرار مکررات بود. هدفی که به کمک تکرار هر روزه ی یادآوری ها توسط مدیران دولتی جدید تا حد زیادی محقق شد. اکنون دیگر تکرار جزئیات وضعیت فاجعه بار کشور پس از پایان دوره ی ریاست جمهوری احمدی نژاد، چندان بازتابی نزد افکار عمومی نمی یابد و این خود موهبتی برای هدف بزرگتر احمدی نژاد است.
هدف تاکتیکی دوم ، ایجاد زمینه ی مناسب برای شکست جریان اصولگرایی در انتخابات مجلس از طریق عدم کنش سیاسی در این حوزه و میدان دادن به اصولگرایان مدعی جهت سیاست ورزی واکنشی و نظاره کردن شکست آنها در میدان های رقابت محدود در برابر اصلاح طلبان بود. این هدف ،به بهترین وجه ممکن با شکست کامل لیست اصولگرایان در تهران محقق شد تا بدنه ی هوادار جریان اصولگرایی، سرخورده از عدم توانایی چهره های شاخص اصولگرا در جلب آرا مردم در صدد جستجوی منجی برآمده اند. این شرایط ،زمینه را برای هدف بزرگتر احمدی نژاد مهیا ساخته است.
هدف اصلی محمود احمدی نژاد ،بازگشت به قدرت است. طعم قدرت بلامنازع، مطرح شدن روزمره در افکار عمومی ایران و جهان و دست یابی به اهرم های مطمئن حول قدرت برای پیشبرد برنامه های مرموز جریان انحرافی فکری رحیم مشایی آن قدر جذاب و به یاد ماندنی است که وی را از بدو جدایی از قدرت ،به طراحی برای چگونگی ساز وکار بازگشت به قدرت واداشته است.
او که با وجود همه ی ظاهر سازی های اخلاقی اش ،در راه رسیدن به قدرت از هیچ بازی ماکیاولیستی ابا ندارد ،این بار هم چهره های شاخص اصولگرایی را از کنش سیاسی اش بی نصیب گذاشت تا نظاره گر شکست شان باشد و نقشه ی مصادره ی میراث فکری و هواداران اصول گرایی را در نهانخانه ی خود و اطرافیان ش بکشد. اما ایا این هدف ،قابل دستیابی خواهد بود؟
رسیدن به این هدف با چند مانع مهم مواجه است. اولین مانع ،تفاوت شناخت مردم از احمدی نژاد و تفاوت وی از شعار تا عمل است. هنگامی که وی به عنوان شهردار تهران پا به عرصه ی انتخابات ریاست جمهوری نهاد ،برای بسیاری نماد چهره ی تازه و خارج از طبقه ی مسئولین شناخته شده ی نظام بود که نوعی امید را برای پیمودن راه های تازه در شعارهای خود ترسیم می کرد.
اکنون اما ،تجربه ی هشت سال بر راس قدرت بودن وی و زیان های ناشی از آن پیشروی همگان است.برائت جستن از آنچه در دوران ریاست جمهوری وی بر مملکت گذشت ،به هیچ وجه امر سهل و ممتنعی نیست.
دومین مانع ،اعتماد سلب شده نهاد های حاکمیتی است. احمدی نزاد پس از ماجرای خانه نشینی یازده روزه و مقاومت بر سر معاون اولی مشایی نشان داد که در شرایط خاص ابایی از پافشاری بر مواضع خود بر خلاف مصلحت نظام و نظارت عالیه ی رهبری ندارد. همین موضوع مانع مهمی بر سر اذن ورود وی به عرصه رقابت سیاسی درون نظام است.
علی رغم عدم موضع گیری روشن وی در این خصوص پس از پایان دوران ریاست جمهوری ، همراهی بقایی با وی در همین سخنرانی ورامین و حمایت از این فرد پس از اعلام جرم از جانب دستگاه قضا علیه بقایی ،نشانگر وجود ارتباطات عمیق بین احمدی نژاد و جریان انحرافی است.
سومین مانع ،واقعیت های موجود در جامعه و نتایج اعتماد به عقل و اعتدال و تخصص در دوره ی دولت روحانی و اثبات کارایی نسبی جریان فعلی در حل آهسته و پیوسته ی مشکلات مملکت تا جریان شعار و هیجان و رویا پردازی بی پایه در دوره ی ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد است.
در ماجرای فیصله ی مسئله ی هسته ای ،تفاوت این دو رویکرد کاملا عیان است. گر چه احمدی نژاد با عباراتی نظیر:" خیال کردند که بساطی درست کنند و چیزی رد و بدل کنند و پشت تریبون ها قیافه فاتح بگیرند کار تمام شده است، به خدا انقلاب ملت ایران در اول راه است." به برجام حمله کرد ؛ ولی نتیجه ی به دست آمده در عرصه ی بین المللی واضح تر از این است که چنین حملاتی بتواند از جمع بندی مثبت از آن نزد افکار عمومی بکاهد.
اما آنچه برای بازسازی وجهه ی احمدی نژاد شانس بالقوه تلقی می گردد، عملکرد ضعیف دولت در ایجاد رونق اقتصادی است. گو اینکه بنای ویرانه ی اقتصاد بر جا مانده از احمدی نژاد به راحتی و در کوتاه مدت قابل بازسازی نیست ؛ اما ادامه ی شرایط سخت اقتصادی و رکود و بیکاری گسترده ی فعلی در صورتی که تا سال 96 ادامه یابد ،تبدیل به بزرگترین محمل برای تاختن به دولت و نشان دادن در باغ سبز به مردم برای بازگشت احمدی نژاد خواهد بود.
وی مهارت خود را در بازی با افکار عمومی طبقه ی ضعیف جامعه بارها نشان داده است و از این ابزار باز هم استفاده خواهد کرد.
تلاش احمدی نژاد برای بازگشت به قدرت آغاز شده است .با همه ی نشانه های مثبت و منفی برای تحقق این امر ،طرفدارانش بازگشت او را همچون جان گرفتن ققنوس از خاکستر سوختن انتظار می کشند و آگاهان به ذات سیاست ورزی ماکیاولیست وی ،بازگشت او به عرصه ی انتخاب ملت را به سان تکرار تراژدی تاریخی ،که لاجرم این بار کمدی عبرت آموزی خواهد شد. باید دید که خود وی ،خویش را ققنوس می داند یا تکرار کمدیک یک تراژدی؟
در یک نگاه کلی ،محور سخنان وی تمجید مردم ورامین و پیشینه ی انقلابی و تاریخی آنها ،بزرگداشت یاد و خاطره ی شهدا، طرح مباحثی پیرامون خلقت انسان و فتنه های شیطان ،تشریح نقش شیطانی آمریکا در جهان و ارائه ی دلایلی برای تفاوت انقلاب اسلامی و نحوه ی ادامه آن بود. البته این سخنرانی طبق معمول از حواشی خاصی نیز برخوردار بود
.بحث در باره ی مجوز برگزاری مراسم سخنرانی ،طرح ادعای "کشته شدن" ده پیغمبر توسط عباسیان و زیر سوال بردن غیر مستقیم برجام از جمله ی این حواشی بود. اما صرفنظر از شکل و محتوا ،هدف تاکتیکی احمدی نژاد از این سخنرانی پس از مدت طولانی سکوت ،چه بود؟
محمود احمدی نژاد در عرصه ی سیاست ورزی واجد مهارت های خاص و کمتر دیده شده ای نسبت به سایر چهره های شاخص اصولگرایان است.
علاقه شدید و مهارت در کار با رسانه ها و افکار عمومی ،انتخاب محتواهای کم ارزش اما جنجالی برای منحرف کردن افکار عمومی از اهداف اصلی و البته پنهان ،اراده ی شدید معطوف به پیروزی به هر قیمت ممکن و حفظ عناصر وفادار به خود با هر هزینه ای از آن جمله اند. همین ویژگی ها ،از وی شخصیت متمایزی نسبت به سایر چهره های شاخص جریان اصول گرایی ساخته است که طیف گسترده ای از علاقمندان این جریان فکری- سیاسی را جلب خود می کند.
گرچه وی ،در طول سالیان فعالیت سیاسی خود در قامت شهردار و رئیس جمهور اشتباهات فاحشی نیز در انتخاب تاکتیک داشته است. اشتباه ،نه از منظر ملی که خسارت های سیاست ورزی ماکیاولیستی وی از حد و شمار بیرون است ؛بلکه از جهت ناکام ماندن وی در رسیدن به اهداف از پیش تعریف شده ی شخصی. یک نمونه بارز آن مقاومت در برابر نامه ی محرمانه ی مقام رهبری در گماردن اسفندیار رحیم مشایی به معاونت اول ریاست جمهوری و نمونه ی دیگر ماجرای خانه نشینی یازده روزه در ماجرای تغییر وزیر اطلاعات است که به جای تثبیت موقعیت وی ،منجر به کاهش شدید اعتماد حاکمیت و اصولگرایان به وی گردید.
پس از اینکه در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 ،صلاحیت اسفندیار رحیم مشایی به عنوان نزدیک ترین فرد فکری به احمدی نژاد برای شرکت در انتخابات تایید نشد ،وی با واکنشی مملو از سکوت و دلگیری از عرصه ی سیاسی کنار رفت و در طول انتخابات نیز هیچگونه کمکی به کاندیداهای جریان اصولگرایی مانند سعید جلیلی و محمد باقر قالیباف ننمود تا نظاره گر اولین شکست انتخاباتی اصول گرایان پس از خود باشد. در طول دو سال گذشته اما ،می توان دو هدف تاکتیکی را در دوری گزیدن وی از فعالیت های سیاسی و اجتماعی مستتر دید.
اولین هدف تاکتیکی ، سکوت و عدم پاسخگویی به منظور دامن نزدن به حجم انتقادات شدید در باره ی سوء مدیریت اقتصادی و سیاسی در دوره ی ریاست جمهوری وی و خسارت های بزرگ وارد آمده به کشور از طریق اتخاذ تاکتیک "سکوت صبورانه" بود.
احمدی نژاد بیش از هر کس دیگری به آنچه از قبال سوء مدیریت وی و سیستمش بر سیاست خارجی و اقتصاد این مملکت ،از تحریم های پی در پی به دلیل مواضع عجیب و تنش برانگیز وی در موارد مربوط به نظام بین المللی تا اختلاس های نجومی و حیرت انگیز و سپردن سر رشته ی درآمدهای هنگفت ناشی از افزایش قیمت نفت به امثال بابک زنجانی ها و امیر خسروی ها و فساد مالی افراد افراد حلقه ی نزدیک به او مانند رحیمی و بقایی ؛آگاه بوده و هست.
تاکتیک سکوت دو سال گذشته ی وی ،با هدف کاهش فشار بر او از طریق تکرار موارد ناکار آمدی از تریبون های مختلف و کم شدن حساسیت افکار عمومی از طریق همین تکرار مکررات بود. هدفی که به کمک تکرار هر روزه ی یادآوری ها توسط مدیران دولتی جدید تا حد زیادی محقق شد. اکنون دیگر تکرار جزئیات وضعیت فاجعه بار کشور پس از پایان دوره ی ریاست جمهوری احمدی نژاد، چندان بازتابی نزد افکار عمومی نمی یابد و این خود موهبتی برای هدف بزرگتر احمدی نژاد است.
هدف تاکتیکی دوم ، ایجاد زمینه ی مناسب برای شکست جریان اصولگرایی در انتخابات مجلس از طریق عدم کنش سیاسی در این حوزه و میدان دادن به اصولگرایان مدعی جهت سیاست ورزی واکنشی و نظاره کردن شکست آنها در میدان های رقابت محدود در برابر اصلاح طلبان بود. این هدف ،به بهترین وجه ممکن با شکست کامل لیست اصولگرایان در تهران محقق شد تا بدنه ی هوادار جریان اصولگرایی، سرخورده از عدم توانایی چهره های شاخص اصولگرا در جلب آرا مردم در صدد جستجوی منجی برآمده اند. این شرایط ،زمینه را برای هدف بزرگتر احمدی نژاد مهیا ساخته است.
هدف اصلی محمود احمدی نژاد ،بازگشت به قدرت است. طعم قدرت بلامنازع، مطرح شدن روزمره در افکار عمومی ایران و جهان و دست یابی به اهرم های مطمئن حول قدرت برای پیشبرد برنامه های مرموز جریان انحرافی فکری رحیم مشایی آن قدر جذاب و به یاد ماندنی است که وی را از بدو جدایی از قدرت ،به طراحی برای چگونگی ساز وکار بازگشت به قدرت واداشته است.
او که با وجود همه ی ظاهر سازی های اخلاقی اش ،در راه رسیدن به قدرت از هیچ بازی ماکیاولیستی ابا ندارد ،این بار هم چهره های شاخص اصولگرایی را از کنش سیاسی اش بی نصیب گذاشت تا نظاره گر شکست شان باشد و نقشه ی مصادره ی میراث فکری و هواداران اصول گرایی را در نهانخانه ی خود و اطرافیان ش بکشد. اما ایا این هدف ،قابل دستیابی خواهد بود؟
رسیدن به این هدف با چند مانع مهم مواجه است. اولین مانع ،تفاوت شناخت مردم از احمدی نژاد و تفاوت وی از شعار تا عمل است. هنگامی که وی به عنوان شهردار تهران پا به عرصه ی انتخابات ریاست جمهوری نهاد ،برای بسیاری نماد چهره ی تازه و خارج از طبقه ی مسئولین شناخته شده ی نظام بود که نوعی امید را برای پیمودن راه های تازه در شعارهای خود ترسیم می کرد.
اکنون اما ،تجربه ی هشت سال بر راس قدرت بودن وی و زیان های ناشی از آن پیشروی همگان است.برائت جستن از آنچه در دوران ریاست جمهوری وی بر مملکت گذشت ،به هیچ وجه امر سهل و ممتنعی نیست.
دومین مانع ،اعتماد سلب شده نهاد های حاکمیتی است. احمدی نزاد پس از ماجرای خانه نشینی یازده روزه و مقاومت بر سر معاون اولی مشایی نشان داد که در شرایط خاص ابایی از پافشاری بر مواضع خود بر خلاف مصلحت نظام و نظارت عالیه ی رهبری ندارد. همین موضوع مانع مهمی بر سر اذن ورود وی به عرصه رقابت سیاسی درون نظام است.
علی رغم عدم موضع گیری روشن وی در این خصوص پس از پایان دوران ریاست جمهوری ، همراهی بقایی با وی در همین سخنرانی ورامین و حمایت از این فرد پس از اعلام جرم از جانب دستگاه قضا علیه بقایی ،نشانگر وجود ارتباطات عمیق بین احمدی نژاد و جریان انحرافی است.
سومین مانع ،واقعیت های موجود در جامعه و نتایج اعتماد به عقل و اعتدال و تخصص در دوره ی دولت روحانی و اثبات کارایی نسبی جریان فعلی در حل آهسته و پیوسته ی مشکلات مملکت تا جریان شعار و هیجان و رویا پردازی بی پایه در دوره ی ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد است.
در ماجرای فیصله ی مسئله ی هسته ای ،تفاوت این دو رویکرد کاملا عیان است. گر چه احمدی نژاد با عباراتی نظیر:" خیال کردند که بساطی درست کنند و چیزی رد و بدل کنند و پشت تریبون ها قیافه فاتح بگیرند کار تمام شده است، به خدا انقلاب ملت ایران در اول راه است." به برجام حمله کرد ؛ ولی نتیجه ی به دست آمده در عرصه ی بین المللی واضح تر از این است که چنین حملاتی بتواند از جمع بندی مثبت از آن نزد افکار عمومی بکاهد.
اما آنچه برای بازسازی وجهه ی احمدی نژاد شانس بالقوه تلقی می گردد، عملکرد ضعیف دولت در ایجاد رونق اقتصادی است. گو اینکه بنای ویرانه ی اقتصاد بر جا مانده از احمدی نژاد به راحتی و در کوتاه مدت قابل بازسازی نیست ؛ اما ادامه ی شرایط سخت اقتصادی و رکود و بیکاری گسترده ی فعلی در صورتی که تا سال 96 ادامه یابد ،تبدیل به بزرگترین محمل برای تاختن به دولت و نشان دادن در باغ سبز به مردم برای بازگشت احمدی نژاد خواهد بود.
وی مهارت خود را در بازی با افکار عمومی طبقه ی ضعیف جامعه بارها نشان داده است و از این ابزار باز هم استفاده خواهد کرد.
تلاش احمدی نژاد برای بازگشت به قدرت آغاز شده است .با همه ی نشانه های مثبت و منفی برای تحقق این امر ،طرفدارانش بازگشت او را همچون جان گرفتن ققنوس از خاکستر سوختن انتظار می کشند و آگاهان به ذات سیاست ورزی ماکیاولیست وی ،بازگشت او به عرصه ی انتخاب ملت را به سان تکرار تراژدی تاریخی ،که لاجرم این بار کمدی عبرت آموزی خواهد شد. باید دید که خود وی ،خویش را ققنوس می داند یا تکرار کمدیک یک تراژدی؟
غير ممكن نيست ولي احتمالا سخت باشد. شايد هم خيلي سخت. خدا داند.
برفرض هم بیاد یعنی تایید صلاحیت میشه؟ یعنی شورای نگهبان کسی رو که چند روز برخلاف دستور رهبری خانه نشین شد و انتخابات 88 با توهین و تهمت باعث اون اتفاقات تلخ شد را تایید میکنه؟ اگر یه اصلاح طلب چند روز نه فقط یک ساعت برخلاف نظر رهبری خانه نشین میشد چکارش می کردند؟
شرایط کاندیداهای ریاست جمهوری :
1- از رجال مذهبی ، سیاسی
2- ایرانی الاصل
3- تابعیت کشور جمهوری اسلامی ایران
4- مدیر و مدبر
5- دارای حسن سابقه و امانت و تقوا
6- مؤمن و معتقد به مبانی جمهوری اسلامی ایران و مذهب رسمی کشور
------------
مگر می شود کسی مومن باشد ولی برای رسیدن به صندلی ریاست سیاست ماکیاولی را دنبال کند؟ کجای دین اسلام آمده انسان مجاز است برای رسیدن به مقام راه توهین و تهمت و غیبت را پیش بکشد؟ کجای دین مبین اسلام اجازه داده عکس یک نفر که برای دفاع از خود حضور ندارد برای میلیونها بیننده به نمایش بگذاریم؟
مگر می شود امانت و تقوا داشته باشیم ولی تمام مسئولین نظام را در مناظرات دزد و غارتگر خطاب کنیم و خودمان را پاک دست ترین دولت بعد انقلاب؟ این در حالیست که معاونین و استاندارانش در زندان و یا در مزن اتهام هستند؟
مگر می شود مدیر و مدبر باشیم و تقوا داشته باشیم ولی فقط در انتهای ریاستمان 16میلیارد از بیت المال به حساب شخصی بریزیم؟
مگر می شود مدیر و مدبر باشیم و تقوا داشته باشیم اما به قانون بی توجه باشیم و هر کاری را که خواستیم انجام بدهیم و این درحالیسیت که مراجع فرمودند رد شد از چراغ راهنمایی و رانندگی هم گناه هست اما با صراحتا بگوییم قانون را قبول نداریم؟
مطمئنا هوای نفس در ایشان غالب شده است و سودای بازگشت دارد، می داند که با کارنامه ای که دارد بعیده شورای نگهبان تاییدش کنه لذا لازم است خودش را دوباره به اصولگرایان نزدیک کند و با سخنرانی هایی از این دست کارنامه سیاه خود را تطهیر کند و بدین وسیله دوباره سران اصولگرا را فریب دهد. با روحیه ای که از ایشان سراغ داریم مطمئنم که در صورت تایید صلاحیت باید شاهد بگم بگم باشیم و تمام مردم را به جان هم خواهد انداخت.
اگر احمدی نژاد بعنوان کاندید تایید صلاحیت شود باید دخل شورای نگهبان را درآورد.
ققنوس؟ مومیایی بیشتر بهش میاد.
البته هوشیاری دربرابر عوام فریبی این جماعت لازم است لیکن بازگشت به غرصه عمومی وسیاسی با نه بزرگ ملت روبروخواهدشدنتایج انتخابات تهران را مرور کنیدتاوزن این تفکربیمارگونه روشن شوذ