مروری بر حاشیهسازیهای تریبون بهدستان
پارسینه: روزنامه وقایع اتفاقیه نوشت:
پشت تریبونهایی رسمی، بارها و بارها میتوانیم شاهد حضور چهرههایی باشیم که میآیند و حرفهایشان را با توهین، کنایه، حمله و تحقیر به مخالفان، رقیبان و حتی منتقدانشان مطرح میکنند.
«این آقای سادهلوح میگوید؛ ما با برجام عزت پیدا کردیم! چه عزتی؟!» زمان زیادی از گفتن چنین جملاتی از زبان آیتالله علمالهدی نمیگذرد، اولین و آخرینبار هم نیست بهطوریکه روز گذشته هم محمدرضا باهنر در مصاحبهای گفت: «اگر کسی بگوید ما بودجه نظامی نمیخواهیم، چه آقای هاشمی باشد، چه هرکس دیگر، یا نادان است یا خائن.»
این صحبتها در گفتوگوهای روزمره دو نفر در کوچه و خیابان مطرح نشده است، پشت تریبونهایی رسمی، بارها و بارها میتوانیم شاهد حضور چهرههایی باشیم که میآیند و حرفهایشان را با توهین، کنایه، حمله و تحقیر به مخالفان، رقیبان و حتی منتقدانشان مطرح میکنند. انگار باب شده است که رقابتهای سیاسی، اختلافنظرها و تفاوت دیدگاهها به نزاع تریبونها بدل شود. گویی امکانهای گفتوگو یا خردورزی کنشهای سیاسی بستری جز تریبونهای کشور ندارد؛ هرچند همگان هم صاحب تریبون نیستند و تمام تریبونها هم مصونیتهای یکسانی ندارند؛ عدهای میتوانند ساعتها، روزها و سالها از تریبونهای رسمی کشور، مخالفانشان را با ادبیاتی سرشار از توهین و تحقیر خطاب کنند و عدهای هم، هر واژهشان پشت تریبون میتواند بهای سنگینی برایشان داشته باشد؛ با این حال، سؤال اصلی اینجاست که نزاع تریبونها چه آثاری میتواند در ساخت اجتماعی یک کشور داشته باشد؛ جامعه و مردم بهعنوان مخاطبان بالقوه چنین تنازعاتی، چه واکنشهایی را در بزنگاههای سیاسی خواهند داشت؟
*تریبونداری به سبک علمالهدی
سیداحمد علمالهدی، امامجمعه مشهد، چنین عباراتی را به کار برده بود: «این آقای سادهلوح میگوید؛ ما با برجام عزت پیدا کردیم! چه عزتی؟!» مقصودش از آقای سادهلوح، کسی نبود جز حسن روحانی، رئیسجمهوری کشور، که چند روز قبل از آن گفته بود با برجام عزت پیدا کردیم. علمالهدی هم که یکی از تریبونهای مذهبی کشور را در مشهد در اختیار دارد، پشت تریبون نماز جمعه میرود و برای آنکه انتقادش به دولت را مطرح کند، در مقابل نمازگزارانی که مقابل او نشستهاند، رئیسجمهوری منتخب مردم را فردی سادهلوح میخواند. انتقاد به برجام و اختلاف با رویکردهای دولت، بحثی است که میتواند در هر کشور دیگری هم وجود داشته باشد اما انتقاد به سبک توهین، خارج از فضای گفتوگو و در جایگاه یکی از تریبونهای رسمی کشور، سبکی است که فقط مختص علمالهدی نیست و از سوی علمالهدی هم به همان یکبار محدود نمیشود.
او پیشتر هم برخی از منتقدان را یک مشت بزغاله و گوساله خوانده بود. آخرین آثار تریبونداری او هم به ماجرای کنسرتها مربوط است که بازتابهای گستردهای را در جامعه داشت؛ هرچند واکنشهای مردم را فقط میتوان در قالب شبکههای اجتماعی و رسانههای مجازی دنبال کرد. علمالهدی در مخالفتش با کنسرتها، مردم مشهد را که خواستار کنسرت هستند، عیاش خوانده و گفته بود اگر کنسرت میخواهید از مشهد بروید.
*تریبونهایی برای مداحی یا ...؟
مداحان هم اگرچه در سالهای دور، تریبونهایی برای مناسک مذهبی در اختیار داشتند اما کمکم برخی از آنها پای در سیاست گذاشتند و تریبونهایشان هم به جایگاه وکیل مدافع یک جریان بدل شد. اوجگرفتن سیاستبازی آنها با ورود احمدینژاد به پاستور بود. حاج منصور ارضی از جمله چهرههایی بود که در سالهای نخست دولتداری احمدینژاد، یار غار رئیس دولت وقت محسوب میشد و در سفرهای استانی همراهیاش میکرد.
او که مواضع سیاسیاش کمکم نقل محافل شده بود، سال ۸۶، محمدباقر قالیباف را از آتش تریبونش بینصیب نگذاشت و او را با عمربنسعد، فرمانده لشکر یزید، مقایسه کرد که با وعده دراختیارگرفتن حکومت ری به کربلا رفته بود. منصور ارضی همان زمان در یکی از تریبونهایش با اشاره به واقعه کربلا، گفت: به عمر بنسعد گفتند که با قتل امامحسین(ع) به ملک ری نمیرسی که با تمسخر پاسخ داده بود: اگر به گندمش نرسم به جوی طویلهاش که خواهم رسید. او ادامه داد: برخی ابنسعدهای دوران ما هم اینگونه هستند و اگر به گندم ریاستجمهوری نرسیدند به جوی شهرداری که رسیدهاند و این برایشان کافی است! ارضی در ادامه گفت: فکر میکنند از کارهایشان بیخبر هستیم و نمیدانیم در حال جمعآوری میلیونی پول هستند تا در موقع مناسب خرجش کنند.
البته چند سال بعد علیمحمد قلیها، داماد برادر حاج منصور ارضی، بهعنوان مدیرعامل شرکت بهرهبرداری متروی تهران منصوب شد و بعد از آن هم دیگر خبری از توهینهای ارضی به قالیباف نبود.
سیاسیبازی بهجای مداحی، البته به حاج منصور ختم نمیشد، سعید حدادیان از جمله حامیان محمود احمدینژاد هم در بهرهگیری از تریبونهای مذهبی به نفع جریانهای سیاسی، سابقه طولانی دارد، هرچند این بهرهگیریها با توهینها و تحقیرها همراه باشد. حدادیان در یکی از شبهای ماه رمضان، حسن روحانی را هدف قرار داد. این بار هم بحث برجام و مذاکرات بهانه حملات بود. حسن روحانی در پاسخ مخالفان مذاکرات هستهای گفته بود: «آنها که میگویند تحریم مهم نیست، گویی که از جیب مردم بیخبر هستند.» حدادیان پشت تریبون میرود و در یکی از مناجاتخوانیهای شبهای رمضان اینگونه به رئیسجمهوری حمله میکند: «آن آقا میگوید بعضیها از جیب مردم خبر ندارند! تو دلت واقعا برای مردم سوخته؟ شما کجا مینشینی؟ زندگیات چطور است؟ استخر را نفر قبلی خراب کرد، شما دوباره ساختید. میگویند رئیسجمهوری باید گلفبازی کند و به استخر برود. شما بروید شنایتان را بکنید و جتاسکیتان را بروید. این حرفها که درباره جیب مردم میزنید، از شما خندهدار است.»
البته سعید حدادیان، پیشتر درباره اسفندیار رحیممشایی، از یاران احمدینژاد، هم سخنان عجیبوغریبی گفته است که به دور از مسائل اخلاقی بود و احتمالا بازتاب دوباره آنها، میتواند مشکلساز باشد. تریبونهایی برای حمله به دولت حمله به دولت را میتوان حلقه وصل بسیاری از توهینهای تریبونی دانست.
حمید روحانی (با نام حقیقی حمید زیارتی) از مخالفان دولت حسن روحانی که سالها پیش چهرههایی همچون امامموسی صدر را هم جاسوس خوانده بود، چندی پیش از تریبونش استفاده کرد تا در همان روزهایی که علمالهدی، رئیسجمهوری را سادهلوح خوانده بود، او هم حسن روحانی را با عمروعاص مقایسه کند. حمید روحانی (زیارتی) آن زمان گفته بود: «آن روزی که رهبری فرمودند من مذاکره را بیهوده میدانم، عمروعاصهای امروز، رهبری را مجبور به مذاکره کردند. روحانیت و ائمهجمعه باید در برابر مذاکره با شیطان، نهضت به راه میانداختند اما کوتاهی کردند. ما امروز رسوایی مذاکره و برجام را دیدیم؛ والخیر فی ماوقع. اگر سیل نامه از بسیج و روحانیت به ریاستجمهوری گسیل میشد، آقای روحانی جرأت مذاکره با آمریکا را نداشت. نباید مینشستند و نظاره میکردند.»
او در ادامه گفته بود: «اینها برای هر سخنرانی رهبری دهنکجی نشان میدهند و باید مجازات شوند. یکی از بدعتهای آقای روحانی این بود که مردم را از جریان مذاکرات دور نگه داشت. آقای روحانی به جرم خیانت به کشور و دروغ و دوری از ولایت باید محاکمه شود.»
واکنشهایی از جنس مخالفان بااینحال اگر حملات به دولت از تریبونهای رسمی و مذهبی با چاشنی توهین و نیش و کنایه به اتفاقی مداوم بدل شده است.
جدال میان محمود احمدینژاد و علی لاریجانی در تریبون مجلس در یکشنبه سیاه بهارستان و ماجرای استیضاح وزیر کار دولت سابق، هنوز آثار مخربش در جامعه باقی است؛ آن روز تریبون مجلس محلی برای آن بود که محمود احمدینژاد فیلمی غیرقانونی از برادر علی لاریجانی در مجلس پخش کند که بعد هم علی لاریجانی از تریبون ریاست مجلس بگوید: «اتفاقا خوب شد شما که دائم بگمبگم در کشور راه انداختید امروز این فیلم را نشان دادید تا مردم شخصیت شما را بهتر بشناسند.» خیلی پیشتر از درگیری لاریجانی، احمدینژاد از تریبونش بخشی از مردم را «خس و خاشاک» خوانده بود؛ ادبیاتی که بسیاری ازجمله علی مطهری آن را سرآغاز اتفاقات ناگوار سال ۸۸ میدانند.
حالا توهینها به بهرهبرداریهای دیگری هم از تریبونها رسیده است؛ بهطوریکه بحثی فقهی از سوی یکی از تریبونهای مذهبی، دستمایه توهینهای تریبون یک جریان قرار بگیرد. هنوز تیتر یالثارات با عنوان «دیوث کیست؟» در حمله به هنرمندان از حافظه جامعه پاک نشده است تا سرجمع نزاعهای تریبونی اگر برای عدهای نان و آب میشود، برای جامعه احتمالا آثار سوء بههمراه خواهد داشت. اگر تنازعات تریبونی در کشورهای دیگر، به بزنگاههای انتخاباتی و سیاسی، آن هم در چارچوبهای خاص محدود میشود، حالا در ایران این تنازعات میتواند سیاستزدایی از جامعه را بههمراه داشته باشد که بیشترین ضربه را به کنشگری سیاسی و تقویت جامعه مدنی در نظام دینی خواهد زد؛ هرچند چنین پیامدی بدون شک، خوشایند برخی جریانها و تریبونهاست تا در چنین شکافی منافع خود را معطوف به قدرت، ثروت و برخورداری از جایگاههای بیشتر دنبال کنند.
«این آقای سادهلوح میگوید؛ ما با برجام عزت پیدا کردیم! چه عزتی؟!» زمان زیادی از گفتن چنین جملاتی از زبان آیتالله علمالهدی نمیگذرد، اولین و آخرینبار هم نیست بهطوریکه روز گذشته هم محمدرضا باهنر در مصاحبهای گفت: «اگر کسی بگوید ما بودجه نظامی نمیخواهیم، چه آقای هاشمی باشد، چه هرکس دیگر، یا نادان است یا خائن.»
این صحبتها در گفتوگوهای روزمره دو نفر در کوچه و خیابان مطرح نشده است، پشت تریبونهایی رسمی، بارها و بارها میتوانیم شاهد حضور چهرههایی باشیم که میآیند و حرفهایشان را با توهین، کنایه، حمله و تحقیر به مخالفان، رقیبان و حتی منتقدانشان مطرح میکنند. انگار باب شده است که رقابتهای سیاسی، اختلافنظرها و تفاوت دیدگاهها به نزاع تریبونها بدل شود. گویی امکانهای گفتوگو یا خردورزی کنشهای سیاسی بستری جز تریبونهای کشور ندارد؛ هرچند همگان هم صاحب تریبون نیستند و تمام تریبونها هم مصونیتهای یکسانی ندارند؛ عدهای میتوانند ساعتها، روزها و سالها از تریبونهای رسمی کشور، مخالفانشان را با ادبیاتی سرشار از توهین و تحقیر خطاب کنند و عدهای هم، هر واژهشان پشت تریبون میتواند بهای سنگینی برایشان داشته باشد؛ با این حال، سؤال اصلی اینجاست که نزاع تریبونها چه آثاری میتواند در ساخت اجتماعی یک کشور داشته باشد؛ جامعه و مردم بهعنوان مخاطبان بالقوه چنین تنازعاتی، چه واکنشهایی را در بزنگاههای سیاسی خواهند داشت؟
*تریبونداری به سبک علمالهدی
سیداحمد علمالهدی، امامجمعه مشهد، چنین عباراتی را به کار برده بود: «این آقای سادهلوح میگوید؛ ما با برجام عزت پیدا کردیم! چه عزتی؟!» مقصودش از آقای سادهلوح، کسی نبود جز حسن روحانی، رئیسجمهوری کشور، که چند روز قبل از آن گفته بود با برجام عزت پیدا کردیم. علمالهدی هم که یکی از تریبونهای مذهبی کشور را در مشهد در اختیار دارد، پشت تریبون نماز جمعه میرود و برای آنکه انتقادش به دولت را مطرح کند، در مقابل نمازگزارانی که مقابل او نشستهاند، رئیسجمهوری منتخب مردم را فردی سادهلوح میخواند. انتقاد به برجام و اختلاف با رویکردهای دولت، بحثی است که میتواند در هر کشور دیگری هم وجود داشته باشد اما انتقاد به سبک توهین، خارج از فضای گفتوگو و در جایگاه یکی از تریبونهای رسمی کشور، سبکی است که فقط مختص علمالهدی نیست و از سوی علمالهدی هم به همان یکبار محدود نمیشود.
او پیشتر هم برخی از منتقدان را یک مشت بزغاله و گوساله خوانده بود. آخرین آثار تریبونداری او هم به ماجرای کنسرتها مربوط است که بازتابهای گستردهای را در جامعه داشت؛ هرچند واکنشهای مردم را فقط میتوان در قالب شبکههای اجتماعی و رسانههای مجازی دنبال کرد. علمالهدی در مخالفتش با کنسرتها، مردم مشهد را که خواستار کنسرت هستند، عیاش خوانده و گفته بود اگر کنسرت میخواهید از مشهد بروید.
*تریبونهایی برای مداحی یا ...؟
مداحان هم اگرچه در سالهای دور، تریبونهایی برای مناسک مذهبی در اختیار داشتند اما کمکم برخی از آنها پای در سیاست گذاشتند و تریبونهایشان هم به جایگاه وکیل مدافع یک جریان بدل شد. اوجگرفتن سیاستبازی آنها با ورود احمدینژاد به پاستور بود. حاج منصور ارضی از جمله چهرههایی بود که در سالهای نخست دولتداری احمدینژاد، یار غار رئیس دولت وقت محسوب میشد و در سفرهای استانی همراهیاش میکرد.
او که مواضع سیاسیاش کمکم نقل محافل شده بود، سال ۸۶، محمدباقر قالیباف را از آتش تریبونش بینصیب نگذاشت و او را با عمربنسعد، فرمانده لشکر یزید، مقایسه کرد که با وعده دراختیارگرفتن حکومت ری به کربلا رفته بود. منصور ارضی همان زمان در یکی از تریبونهایش با اشاره به واقعه کربلا، گفت: به عمر بنسعد گفتند که با قتل امامحسین(ع) به ملک ری نمیرسی که با تمسخر پاسخ داده بود: اگر به گندمش نرسم به جوی طویلهاش که خواهم رسید. او ادامه داد: برخی ابنسعدهای دوران ما هم اینگونه هستند و اگر به گندم ریاستجمهوری نرسیدند به جوی شهرداری که رسیدهاند و این برایشان کافی است! ارضی در ادامه گفت: فکر میکنند از کارهایشان بیخبر هستیم و نمیدانیم در حال جمعآوری میلیونی پول هستند تا در موقع مناسب خرجش کنند.
البته چند سال بعد علیمحمد قلیها، داماد برادر حاج منصور ارضی، بهعنوان مدیرعامل شرکت بهرهبرداری متروی تهران منصوب شد و بعد از آن هم دیگر خبری از توهینهای ارضی به قالیباف نبود.
سیاسیبازی بهجای مداحی، البته به حاج منصور ختم نمیشد، سعید حدادیان از جمله حامیان محمود احمدینژاد هم در بهرهگیری از تریبونهای مذهبی به نفع جریانهای سیاسی، سابقه طولانی دارد، هرچند این بهرهگیریها با توهینها و تحقیرها همراه باشد. حدادیان در یکی از شبهای ماه رمضان، حسن روحانی را هدف قرار داد. این بار هم بحث برجام و مذاکرات بهانه حملات بود. حسن روحانی در پاسخ مخالفان مذاکرات هستهای گفته بود: «آنها که میگویند تحریم مهم نیست، گویی که از جیب مردم بیخبر هستند.» حدادیان پشت تریبون میرود و در یکی از مناجاتخوانیهای شبهای رمضان اینگونه به رئیسجمهوری حمله میکند: «آن آقا میگوید بعضیها از جیب مردم خبر ندارند! تو دلت واقعا برای مردم سوخته؟ شما کجا مینشینی؟ زندگیات چطور است؟ استخر را نفر قبلی خراب کرد، شما دوباره ساختید. میگویند رئیسجمهوری باید گلفبازی کند و به استخر برود. شما بروید شنایتان را بکنید و جتاسکیتان را بروید. این حرفها که درباره جیب مردم میزنید، از شما خندهدار است.»
البته سعید حدادیان، پیشتر درباره اسفندیار رحیممشایی، از یاران احمدینژاد، هم سخنان عجیبوغریبی گفته است که به دور از مسائل اخلاقی بود و احتمالا بازتاب دوباره آنها، میتواند مشکلساز باشد. تریبونهایی برای حمله به دولت حمله به دولت را میتوان حلقه وصل بسیاری از توهینهای تریبونی دانست.
حمید روحانی (با نام حقیقی حمید زیارتی) از مخالفان دولت حسن روحانی که سالها پیش چهرههایی همچون امامموسی صدر را هم جاسوس خوانده بود، چندی پیش از تریبونش استفاده کرد تا در همان روزهایی که علمالهدی، رئیسجمهوری را سادهلوح خوانده بود، او هم حسن روحانی را با عمروعاص مقایسه کند. حمید روحانی (زیارتی) آن زمان گفته بود: «آن روزی که رهبری فرمودند من مذاکره را بیهوده میدانم، عمروعاصهای امروز، رهبری را مجبور به مذاکره کردند. روحانیت و ائمهجمعه باید در برابر مذاکره با شیطان، نهضت به راه میانداختند اما کوتاهی کردند. ما امروز رسوایی مذاکره و برجام را دیدیم؛ والخیر فی ماوقع. اگر سیل نامه از بسیج و روحانیت به ریاستجمهوری گسیل میشد، آقای روحانی جرأت مذاکره با آمریکا را نداشت. نباید مینشستند و نظاره میکردند.»
او در ادامه گفته بود: «اینها برای هر سخنرانی رهبری دهنکجی نشان میدهند و باید مجازات شوند. یکی از بدعتهای آقای روحانی این بود که مردم را از جریان مذاکرات دور نگه داشت. آقای روحانی به جرم خیانت به کشور و دروغ و دوری از ولایت باید محاکمه شود.»
واکنشهایی از جنس مخالفان بااینحال اگر حملات به دولت از تریبونهای رسمی و مذهبی با چاشنی توهین و نیش و کنایه به اتفاقی مداوم بدل شده است.
جدال میان محمود احمدینژاد و علی لاریجانی در تریبون مجلس در یکشنبه سیاه بهارستان و ماجرای استیضاح وزیر کار دولت سابق، هنوز آثار مخربش در جامعه باقی است؛ آن روز تریبون مجلس محلی برای آن بود که محمود احمدینژاد فیلمی غیرقانونی از برادر علی لاریجانی در مجلس پخش کند که بعد هم علی لاریجانی از تریبون ریاست مجلس بگوید: «اتفاقا خوب شد شما که دائم بگمبگم در کشور راه انداختید امروز این فیلم را نشان دادید تا مردم شخصیت شما را بهتر بشناسند.» خیلی پیشتر از درگیری لاریجانی، احمدینژاد از تریبونش بخشی از مردم را «خس و خاشاک» خوانده بود؛ ادبیاتی که بسیاری ازجمله علی مطهری آن را سرآغاز اتفاقات ناگوار سال ۸۸ میدانند.
حالا توهینها به بهرهبرداریهای دیگری هم از تریبونها رسیده است؛ بهطوریکه بحثی فقهی از سوی یکی از تریبونهای مذهبی، دستمایه توهینهای تریبون یک جریان قرار بگیرد. هنوز تیتر یالثارات با عنوان «دیوث کیست؟» در حمله به هنرمندان از حافظه جامعه پاک نشده است تا سرجمع نزاعهای تریبونی اگر برای عدهای نان و آب میشود، برای جامعه احتمالا آثار سوء بههمراه خواهد داشت. اگر تنازعات تریبونی در کشورهای دیگر، به بزنگاههای انتخاباتی و سیاسی، آن هم در چارچوبهای خاص محدود میشود، حالا در ایران این تنازعات میتواند سیاستزدایی از جامعه را بههمراه داشته باشد که بیشترین ضربه را به کنشگری سیاسی و تقویت جامعه مدنی در نظام دینی خواهد زد؛ هرچند چنین پیامدی بدون شک، خوشایند برخی جریانها و تریبونهاست تا در چنین شکافی منافع خود را معطوف به قدرت، ثروت و برخورداری از جایگاههای بیشتر دنبال کنند.
ارسال نظر