پوستینِ اپوزیسیون بر تَنِ احمدینژاد
پارسینه: فرید مدرسی
سخنان اخیر قاسم سلیمانی، از نزدیکترین مقامات جمهوری اسلامی ایران به آیتالله خامنهای -رهبر معظم انقلاب- به روشنی هدف "محمود احمدینژاد" را نشانه گرفت؛ هدفی که پیشتر آیتالله خامنهای هم ذکر کرده بودند؛ "پُز اپوزیسیون دادن" که شخص ولیفقیه را هدف گرفته است.
1- اکنون روشن میشود که انتقادات و حملات بدون رعایت خطوط قرمز توسط احمدینژاد به قوه قضاییه، مقامات امنیتی، خانواده... نقاطِ ابتدایی بوده که به رهبریِ نظام منتهی شود. کلیپها و مطالب منتشره کانالهای ارگانی این جریان در چند روزه گذشته هم "دفترِ رهبری" را نشانه گرفته تا به نوک حمله نزدیک شوند.
2- مقامات و مراکز قدرت در ایران بیش از دیگران "محمود احمدینژاد" را میشناسند. میدانند چرا او بر آتش سخنانش میدمد و سر بر در و دیوار میزند. حدس زدهاند او به دنبال چیست و چه میخواهد. احمدینژاد نطفهای را پدر شده که در یازده روزه خانهنشینیاش بسته است. آن روزها او اپوزیسیونی شد در دل قدرت؛ انقلابیای شد ضدِّ انقلابیون. فکر کرد که با حمایتهای دیروز قدرت، دیگر میتواند به آسمان و زمین بد و بیراه بگوید و همه را متهم کند اما بر زمیناش نمیزنند. امروز هم خیال میکند برخورد با او یعنی برخورد با نظام و او تنها اپوزیسیونی میشود که چتر امنیتی بر سر دارد و با خیال راحت میتازد و مانعی برابرش نخواهد بود.
3- جیغهای احمدینژاد راهی است برای پوستیندوزی بر هویت گذشتهاش تا نقشی جدید در سیاست بیابد و شادمانی کند برای تولّد نطفه بسته شده در آن روزها. اما ناهمگونی نوزاد با سیمای پدر، اعلان آن را سخت کرده است؛ هیچکس باور نمیکند او، پدر این نطفه است و آن را تنها یک "پُز توخالی " میپندارند اما همچنان به دنبال شهادتنامهای است تا جامعه بپذیرد او پدر این نوزاد ناهمشکل [اپوزیسیونِ جمهوری اسلامی] است. لذا برخورد قضایی، امنیتی و سیاسیِ نظام ایران با شخص احمدینژاد، آرزوی شبانهروزی اوست تا ثابت کند نطفهٔ این رجزخوانیها و بیانیهنویسیها علیه تمامی مقامات جمهوری اسلامی از اوست و نوزاد فرزندخوانده نیست.
4- اکنون راه برخورد با این "اپوزیسیوننمایی"، تنها در دستان اصلاحطلبان است که عیان کنند نمایشی و دروغین بودن شعارها، اظهارات و واکنشهای "احمدینژاد و دوستان" را و البته واکنش اصولگرایان، او را فربه میکند و بستر اجرایی شدن پروژهاش را فراهم. او میخواهد بگوید من مخالف نظام حاکم هستم و حملات حاکمان مُهر تاییدی میشود بر اظهارات او. لذا باید میدان را گشود تا جریانی از اصلاحطلبان که به نظام، قانون اساسی و رهبری باور دارند، برابرش بایستند و نامشروع بودن هویتسازیاش را برملا کنند. والا در آتیه او یارگیری میکند و جریانهای بیشناسنامه را گرد خود میآورد و بحرانی دیگر میآفریند؛ بحرانهایی در سال ۹۷ که آن زمان دیر میشود برای رازگشایی از این پوستین.
1- اکنون روشن میشود که انتقادات و حملات بدون رعایت خطوط قرمز توسط احمدینژاد به قوه قضاییه، مقامات امنیتی، خانواده... نقاطِ ابتدایی بوده که به رهبریِ نظام منتهی شود. کلیپها و مطالب منتشره کانالهای ارگانی این جریان در چند روزه گذشته هم "دفترِ رهبری" را نشانه گرفته تا به نوک حمله نزدیک شوند.
2- مقامات و مراکز قدرت در ایران بیش از دیگران "محمود احمدینژاد" را میشناسند. میدانند چرا او بر آتش سخنانش میدمد و سر بر در و دیوار میزند. حدس زدهاند او به دنبال چیست و چه میخواهد. احمدینژاد نطفهای را پدر شده که در یازده روزه خانهنشینیاش بسته است. آن روزها او اپوزیسیونی شد در دل قدرت؛ انقلابیای شد ضدِّ انقلابیون. فکر کرد که با حمایتهای دیروز قدرت، دیگر میتواند به آسمان و زمین بد و بیراه بگوید و همه را متهم کند اما بر زمیناش نمیزنند. امروز هم خیال میکند برخورد با او یعنی برخورد با نظام و او تنها اپوزیسیونی میشود که چتر امنیتی بر سر دارد و با خیال راحت میتازد و مانعی برابرش نخواهد بود.
3- جیغهای احمدینژاد راهی است برای پوستیندوزی بر هویت گذشتهاش تا نقشی جدید در سیاست بیابد و شادمانی کند برای تولّد نطفه بسته شده در آن روزها. اما ناهمگونی نوزاد با سیمای پدر، اعلان آن را سخت کرده است؛ هیچکس باور نمیکند او، پدر این نطفه است و آن را تنها یک "پُز توخالی " میپندارند اما همچنان به دنبال شهادتنامهای است تا جامعه بپذیرد او پدر این نوزاد ناهمشکل [اپوزیسیونِ جمهوری اسلامی] است. لذا برخورد قضایی، امنیتی و سیاسیِ نظام ایران با شخص احمدینژاد، آرزوی شبانهروزی اوست تا ثابت کند نطفهٔ این رجزخوانیها و بیانیهنویسیها علیه تمامی مقامات جمهوری اسلامی از اوست و نوزاد فرزندخوانده نیست.
4- اکنون راه برخورد با این "اپوزیسیوننمایی"، تنها در دستان اصلاحطلبان است که عیان کنند نمایشی و دروغین بودن شعارها، اظهارات و واکنشهای "احمدینژاد و دوستان" را و البته واکنش اصولگرایان، او را فربه میکند و بستر اجرایی شدن پروژهاش را فراهم. او میخواهد بگوید من مخالف نظام حاکم هستم و حملات حاکمان مُهر تاییدی میشود بر اظهارات او. لذا باید میدان را گشود تا جریانی از اصلاحطلبان که به نظام، قانون اساسی و رهبری باور دارند، برابرش بایستند و نامشروع بودن هویتسازیاش را برملا کنند. والا در آتیه او یارگیری میکند و جریانهای بیشناسنامه را گرد خود میآورد و بحرانی دیگر میآفریند؛ بحرانهایی در سال ۹۷ که آن زمان دیر میشود برای رازگشایی از این پوستین.
ارسال نظر