آشنایی با حضرت الیاس(ع)، پیامبری که کمتر می شناسیم
الیاس علیه السلام منادی توحید و تقوا
«وَ زَكَرِیا وَ یحْیی وَ عِیسَی وَ اِلْیاسَ كُلٌ مِنَ الصَّالِحِینَ»؛ (1) «و زكریا و یحیی و عیسی و الیاس، همه از صالحان بودند.»
«وَ اِنَّ اِلْیاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ اِذْ قَالَ لِقَومِهِ اَلَا تَتَّقُونَ اَتَدْعُونَ بَعْلاً وَ تَذَرُونَ اَحْسَنَ الْخَالِقِینَ اللَّهَ رَبَّكُمْ وَ رَبَّ آبَائِكُمُ الْاَوَّلِینَ فَكَذَّبُوهُ فَاِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ اِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ وَ تَرَكْنَا عَلَیهِ فِی الْآخِرِینَ سَلَامٌ عَلَی أِلْ یاسِینَ اِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ اِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ»؛ (2) «و الیاس از رسولان [ما] بود. [به خاطر بیاور] هنگامی كه به قومش گفت: آیا تقوا پیشه نمی كنید؟ آیا بتِ بعل را می خوانید و بهترین آفریدگارها را رها می سازید؟ خدایی كه پروردگار شما و پروردگار نیاكان شماست. اما آنها او را تكذیب كردند؛ ولی به یقین همگی [در دادگاه عدل الهی] احضار می شوند، مگر بندگان مخلص خدا. ما نام نیك او را در میان امتهای بعد باقی گذاشتیم. سلام بر الیاسین! ما این گونه نیكوكاران را پاداش می دهیم. او از بندگان مؤمن ماست.»
اسم الیاس
الیاس اسم عَلَم و غیر عربی می باشد. (3)
علامه شعرانی پیرامون نام وی می گوید:
«الیاس به زبان عِبْری، ایلیاء می باشد و سین آن تصرف زبان یونانی است كه به اصطلاح آنان در زبان عربی مشهور گشته؛ چنان كه یونس هم یوناء است و سین آن یونانی است و در بعضی اخبار به همان لهجه عبری ایلیاء نیز مذكور است.» (4)
در نقلی آمده:
«شش تن از انبیایی كه نامشان در قرآن آمده، دو نام دارند: محمد و احمد، ابراهیم و ابراهام، یعقوب و اسرائیل، یونس و ذوالنون، الیاس و الیاسین، و عیسی و مسیح.» (5)
در تورات نیز نام وی ایلیاء ثبت شده است. (6)
دودمان الیاس علیه السلام
پیرامون پدر و اجداد حضرت الیاس علیه السلام نظرات گوناگونی مطرح شده است كه به نظر مشهور اشاره می شود:
وی از ذریه حضرت ابراهیم علیه السلام می باشد؛ چنان كه آیه قرآن این مطلب را تأیید می كند: «وَ تِلْكَ حُجَّتُنَا ءاتَینَاها اِبْراهِیمَ عَلَی قَوْمِهِ... وَ مِنْ ذِرِیتِهِ... وَ زَكَرِیا وَ یحْیی وَ عِیسَی و اِلْیاسَ.» (7) علامه مجلسی می گوید: «ابن عباس و اكثر مفسرین بر این باورند كه الیاس از انبیاء بنی اسرائیل و از اولاد هارون بن عمران می باشد.» (8)
ویژگیهای الیاس علیه السلام
وی دارای ویژگیهای برجسته ای بوده است؛ از جمله وی بسیار فصیح و بلیغ بوده (9) و توانایی هفتاد پیامبر را داشته و در شدت و قوت همانند موسی علیه السلام بوده (10) و همانند بعضی از انبیاء در دست راست خویش انگشتر به دست می كرده است. (11)
سیمای الیاس علیه السلام در قرآن
نام او فقط دو مرتبه در قرآن كریم در آیه 85 سوره انعام و آیات 123 تا 132 سوره صافات ذكر شده است.
ویژگیهای الیاس علیه السلام در قرآن به ترتیب ذیل می باشد:
1. از ذریه حضرت ابراهیم علیه السلام بوده؛
2. از هدایت ویژه خداوند برخوردار شده؛
3. علاوه بر مقام نبوت و رسالت، در زهد و بی اعتنایی نسبت به دنیا نمونه بوده؛ (12)
4. دارای كتاب بوده؛
5. دارای منصب قضاوت بوده؛
6. دارای مقام نبوت بوده؛
7. یكی از عبادت كنندگان بوده؛
8. سلام خداوند و ملائكه و انس و جن بر الیاس علیه السلام تعلق گرفته است. (13)
الیاس علیه السلام كیست؟
در میان نظرات گوناگون كه الیاس علیه السلام را الیسع، (14) ادریس (15) یا ذوالكفل علیهم السلام (16) دانسته اند، طبق ظاهر قرآن و نصوص متقن تاریخی، الیاس همان ایلیاء بوده و پیامبری غیر از پیامبران یاد شده می باشد.
پیامبری الیاس علیه السلام
وی یكی از انبیاء بنی اسرائیل بعد از زمان یوشع علیه السلام می باشد (17) كه بر اهل «بَك» لبنان مبعوث شد. (18)
«آخاب» پادشاه خونخوار بنی اسرائیل بود كه الیاس علیه السلام در زمان این پادشاه مبعوث شد. در باره این پادشاه چنین گفته اند:
«آخاب هفتمین پادشاه بنی اسرائیل می باشد كه 874 سال قبل از میلاد مسیح به جای پدر خود به پادشاهی رسید و مدت 22 سال سلطنت كرد. تاریخِ هیچ یك از سلاطین یهود مثل تاریخ آخاب حزن انگیز نیست. همسرش «ایزابل» دختر «اتباعل» پادشاه بت پرست مغرور و متكبر و غیور «صور» لبنان بود و از آثار وی پرستش «بعل» و «عشتاروت» در بنی اسرائیل بود. بدین خاطر، خانه ای برای «بعل» و «عشتاروت» در «سامره» بنا كرده، تمثال آن دو بت را در آنجا بنا نهاده و بدین ترتیب، بت پرستی و شرارت رواج كلی یافته و پیغمبران خدا كشته شده، پرستش خدای حقیقی ممنوع شد.» (19)
در این دوران كه بت پرستی و شرك رواج یافت و مردم نذورات خود را در این معابد قرار می دادند و چیزی جز ظواهر تورات باقی نمانده بود، حضرت الیاس علیه السلام مبعوث شد و با پرستش بت «بعل» توسط مردم آن منطقه مخالفت كرد (20) و خطاب به قوم خود فرمود: «اَلاَ تَتَّقُونَ»؛ (21) «آیا تقوا پیشه نمی كنید.» «اَتَدْعُونَ بَعْلاً وَ تَذَرُونَ اَحْسَنَ الْخَالِقِینَ اللَّهَ رَبَّكُمْ وَ رَبَّ آبَائِكُمُ الاَْوَّلِینَ»؛ (22) «بهترین پروردگار را رها كرده و به سوی بَعل روی آورده اید، خداوند پروردگار شما و پدرانتان است.» برخی از آیه فوق چنین استفاده كرده اند كه قوم الیاس علیه السلام مدت زیادی را در شرك و پرستش بت «بعل: سپری كرده بودند؛ چرا كه الیاس علیه السلام به آنها گفت كه خداوند رب شما و پدرانتان است و این تذكری بر اشتباه بودن پرستش پدران آنان می باشد. (23)
مبارزه الیاس علیه السلام با بت «بَعْل»
همان گونه كه در عصر برخی از پیغمبران همانند حضرت نوح علیه السلام بتهایی به نام «ودّ، سواع، یغوث، یعوق و نسر» مورد پرستش بت پرستان بود، در عصر حضرت الیاس علیه السلام نیز بتی به نام «بَعْل» مورد پرستش بوده است. (24) «بعل» اسم كنعانی است و معنای آن «رب العهد»، یعنی صاحب عهد می باشد. (25) مرحوم بحرانی به نقل از علی بن ابراهیم در تفسیر خود می نویسد: «قوم الیاس علیه السلام بتی به نام «بعل» را می پرستیدند.» بعد، روایتی نقل می كند كه در آن «بعل» به معنای رب به كار رفته است. (26) در اینكه «بعل» سَمبُل و بتی برای پرستش بوده، هیچ شكی نیست؛ ولی اختلافی كه در این میان مطرح است، در باره واقعیت آن می باشد كه آن «بعل» چه بوده است. برخی آن را یك بت سنگی می دانند. (27) برخی دیگر می گویند: «بعل» بتی است كه از طلا درست شده و طول آن بیست ذراع بوده و چهار طرف داشته است كه مردم به آن احترام گذاشته، پرستش می كردند؛ به حدی كه چهار صد خادم و نگهبان داشته است. شیطان داخل آن می رفته و شریعت باطل را به مردم القاء می كرده و آنها را گمراه می كرده است؛ بدین صورت كه خادمان آ ن بت، صدای شیطان را می شنیده و آن را حفظ كرده و به مردم «بك»
لبنان یاد می داده اند؛ لذا به این منطقه «بعلبك» می گویند. (28) برخی دیگر می گویند: «بعل» نام زنی بود كه مردم او را عبادت می كردند. (29)
الیسع علیه السلام دستیار الیاس علیه السلام
نقل شده كه در مدت پیامبری الیاس علیه السلام، الیسع علیه السلام دستیار وی بوده (30) و همو بوده كه از طرف الیاس علیه السلام نزد «آخاب» رفته و او را به پرستش خداوند دعوت كرده است. (31) همان گونه كه الیاس علیه السلام «آخاب» را از شرك و بت پرستی بر حذر می داشت، همواره مردم را نیز به این مهم دعوت می كرد؛ ولی قوم الیاس علیه السلام با وی مخالفت كرده، او را تكذیب می كردند؛ چنان كه قرآن كریم در این باره می فرماید: «فَكَذَّبُوهُ فَاِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ»؛ (32) «اما آنها او را تكذیب كردند، پس همگی احضار می شوند.»
نقل شده است: وقتی الیاس علیه السلام بر قوم خود به خاطر عدم پرستش خداوند غضب كرد، از خداوند طلب كرد كه هفت سال بر قوم او باران نفرستد. پس دعای الیاس علیه السلام مستجاب شد و قحطی و گرسنگی و مرگ و میر میان آنان بسیار شد، قوم الیاس علیه السلام به خود آمده و به نشانه ندامت و پشیمانی نزد الیاس علیه السلام رفته و طلب بخشش كرده، از او خواستند كه از خداوند درخواست باران كند.
چون شب شد، الیاس علیه السلام به مناجات ایستاد و دعا كرد و به الیسع علیه السلام گفت: به اطراف آسمان بنگر! الیسع علیه السلام گفت: ابری می بینم كه بلند می شود. الیاس علیه السلام گفت: بشارت باد تو را كه باران می آید. (33)
پایان پیامبری
زمانی كه مبارزات الیاس علیه السلام با شرك و ظلم شدت گرفت، «ایزابل» همسر «آخاب» الیاس علیه السلام را به خروج از حكومت «آخاب» متهم كرد و او را نزد پادشاه، مخالف و شورشی جلوه داد و بدین ترتیب، دستور دستگیری و قتل وی از طرف «آخاب» صادر شد. وی نیز به دستور خداوند روانه كوهها و بیابانها شد. (34) طبق نقلی، الیاس علیه السلام به غاری در كوه «قاسیون» واقع در دمشق پناه برد و 10 سال در آنجا پنهان بود. (35)
علامه مجلسی می نویسد: «زمانی كه پیامبری الیاس علیه السلام به پایان رسید، خداوند به الیاس علیه السلام بال داد و لباس نور بر او پوشانید و او را به آسمان برد و الیاس علیه السلام عبای خود را از آسمان برای الیسع علیه السلام به زیر انداخت و حق تعالی الیسع علیه السلام را به پیامبری برگزید (36) و وحی به سوی او فرستاد و او را تقویت كرد.» (37)
ثعالبی می گوید: «عبایی كه الیاس علیه السلام از آسمان برای الیسع علیه السلام فرو فرستاد، علامت و نشانه ای بر پیامبری الیسع علیه السلام می باشد.» (38) و بدین ترتیب، الیسع علیه السلام بعد از وی به پیامبری رسید. (39)
نقل شده كه پس از بالا رفتن الیاس علیه السلام به آسمان و شروع پیامبری الیسع علیه السلام، اوضاع حكومت «آخاب» دگرگون شد و پادشاه دیگری با وی جنگ و ستیز كرد و او و همسرش را كشت و بر اوضاع مسلط گردید. (40) برخی دیگر كیفیت غیبت الیاس علیه السلام را این گونه بیان كرده اند: «روزی الیاس علیه السلام همراه دستیارش الیسع علیه السلام، رودخانه اردن را شكافت و به آن وارد شد و سپس سوار بر ابر گردید و غایب شد.» (41)
زنده بودن الیاس علیه السلام افسانه یا حقیقت؟
مشهور معتقد به زنده بودن الیاس می باشند. البته، مدارك و شواهدی كه به گونه ای بر زنده بودن الیاس نبی علیه السلام دلالت دارند، (42) خدشه دار و بعضاً دروغ و سست و بی پایه و اساس می باشند. با این حال، مقدس اردبیلی زمانی كه بر اثبات غیبت حضرت مهدی علیه السلام دلائلی اقامه می كند، یكی از آنها را غیبت عیسی و خضر و الیاس علیهم السلام می داند و ادعای اتفاق بر غیبت آنها می كند. (43)
آنچه می توان به عنوان یكی از ریشه های پیدایش این نظریه (زنده بودن الیاس علیه السلام) بیان كرد، پنهان شدن وی از دست «آخاب» در كوه به مدت 10 سال می باشد كه این مدت نیز به جاودانه بودن عمر وی ربطی ندارد؛ چرا كه پس از آن به قوم خویش باز گشت و آنچه كه ثابت است، همین مطلب می باشد؛ لذا بعضی از علماء برای امكان غیبت حضرت مهدی علیه السلام به غیبت ده ساله حضرت الیاس علیه السلام استناد كرده اند. (44)
این اثر پای حضرت آدم علیه السلام است و این مكان نشستن ایشان می باشد. اینجا جای اثر هابیل علیه السلام و اینجا اثر شیث علیه السلام و اینجا جای اثر دانیال و الیسع و الیاس علیهم السلام و... می باشد
با این وصف، آنچه كه اصل و روند طبیعی بشر می باشد، این است كه تمامی انسانها از پل مرگ عبور می كنند، مگر موارد خاص كه این موارد خاص و استثناء همانند حضرت عیسی علیه السلام باید با مدارك و شواهدی متقن اثبات شود؛ در حالی كه اثبات زنده بودن حضرت الیاس علیه السلام امری بسیار مشكل می باشد.
كتاب الیاس علیه السلام
از ظاهر آیه شریفه «وَ ءاتَینَاهُمُ الْكِتَابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ» (45) چنین برداشت می شود كه الیاس علیه السلام دارای كتاب بوده است؛ اما در كتب تاریخی چنین آمده: انبیاء بنی اسرائیل كه همانند الیاس علیه السلام بعد از حضرت موسی علیه السلام مبعوث شده اند، برای زنده كردن تورات آمده بودند و كتاب جدیدی بر آنها نازل نشد و فقط نقش آنها زنده كردن احكامی كه از تورات تعطیل شده بود، می باشد. (46)
همچنین گفته شده: الیاس نبی علیه السلام صاحب كتاب نبود؛ زیرا به هیچ وجه خبری از نویسندگی او، به جز نامه ای كه به «یهورام» پادشاه یهودا نوشت، نیست. (47)
اما با توجه به ظاهر آیه یاد شده، الیاس نبی علیه السلام دارای كتاب بوده و اصل كتاب داشتن وی قابل انكار نیست. آنچه كه مورد بحث است، محتوای كتاب می باشد كه آیا این كتاب سَمبُل و نشانه شریعت جدید است و یا یك سری احكامی كه در راستای زنده كردن تورات بوده، می باشد؛ چنان كه این معنا را ظاهر آیه 87 سوره بقره تأیید می كند: «وَ لَقَدْ آتَینَا مُوسَی الْكِتَابَ وَ قَفَّینا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ»؛ «ما به موسی كتاب دادیم و بعد از او، پیامبرانی پشت سر هم فرستادیم.» مثلاً صحیفه هایی از آسمان برای وی نازل می شده، همانند حضرت ادریس علیه السلام و شیث علیه السلام و... و به تناسب موقعیت، احكام تورات را تبلیغ می كردند و به این نحو تورات را زنده می كردند. (48) با این بیانات، ظاهراً گزینه دوم صحیح به نظر می رسد.
بنابراین، اختلافی بین ظاهر آیه و كلام مورخین وجود نخواهد داشت.
معجزات الیاس علیه السلام
نقل شده كه كوهها و درندگان، و سایر موجودات در اختیار و تحت فرمان وی بوده است و خداوند، توانایی هفتاد پیغمبر را به وی عطا كرده بود و در ثابت قدم بودن در عقیده و در پایداری از حق و ایستادگی در برابر باطل همانند موسی علیه السلام بود. (49)
یكی از معجزات الیاس نبی علیه السلام راه رفتن روی آب می باشد و این معجزه را نیز حضرت مهدی علیه السلام برای اثبات امامت خویش به مردم و منكرین نشان خواهد داد؛ چنان كه نقل شده است:
«زمان ظهور امام زمان علیه السلام شخصی از ماوراء النهر می آید و از آن حضرت معجزه الیاس علیه السلام را طلب می كند. امام آیه «وَ مَنْ یتَوَكَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» (50) را تلاوت كرده و بر روی آب دجله رفته، هیچ جای بدن ایشان خیس نمی شود.» (51)
قدمگاه الیاس علیه السلام
علی بن عاصم كوفی می گوید:
«بر امام حسن عسكری علیه السلام وارد شدم. ایشان فرمود: به زیر پایت بنگر و به آنچه كه بر آن پا نهادی دقت كن؛ زیرا آن فرشی است كه بسیاری از پیامبران و مرسلین و ائمه بر روی آن نشسته اند. سپس فرمود: نزدیك تر بیا! عاصم می گوید: وقتی كه نزدیك امام شدم، دست شریفشان را بر صورتم نهاد و قدرت بینایی عالَم دیگر را یافتم و دیدم بر آن فرش اثری از جای پا و نقشهایی است. فرمود: این اثر پای حضرت آدم علیه السلام است و این مكان نشستن ایشان می باشد. اینجا جای اثر هابیل علیه السلام و اینجا اثر شیث علیه السلام و اینجا جای اثر دانیال و الیسع و الیاس علیهم السلام و... می باشد.» (52)
ابن بطوطه نیز در سفرهای خود مكانها و قدمگاههایی كه به خضر و الیاس علیهما السلام نسبت داده شده است را به تفصیل ذكر می كند. (53)
مناجات الیاس علیه السلام از زبان امام صادق علیه السلام
مفضل بن عمر می گوید: «همراه عده ای به خانه امام صادق علیه السلام رفتیم و خواستیم اجازه ورود بگیریم كه صدایی از داخل خانه امام شنیدیم كه عربی نبود. گمان كردیم به زبان سریانی می باشد و بعد صدای گریه امام را شنیدیم و ما نیز به گریه امام، گریستیم. سپس خادم امام آمد و اجازه ورود داد. نزد امام رفتیم و آنچه را كه شنیدیم، بازگو كردیم. امام فرمود: درست است، یاد الیاس نبی علیه السلام كردم. وی از عُبّاد انبیاء بنی اسرائیل می باشد و آنچه را كه الیاس علیه السلام در سجده هایش با خدا زمزمه می كرد، گفتم كه به زبان سریانی بود. به خدا قسم! تا به حال هیچ قسّی و جاثلیقی (54) به فصاحت زبان الیاس علیه السلام نبوده است. سپس امام مناجات الیاس علیه السلام را به زبان عربی برای ما بازگو كرد و فرمود: الیاس علیه السلام در سجده هایش با خدای خود چنین مناجات می كرد: «اَ تُرَاكَ مُعَذِّبِی وَ قَدْ اَظْمَأْتُ لَكَ هَوَاجِرِی أَ تُرَاكَ مُعَذِّبِی وَ قَدْ عَفَّرْتُ لَكَ فِی التُّرَابِ وَجْهِی أَ تُرَاكَ مُعَذِّبِی وَ قَدِ اجْتَنَبْتُ لَكَ الْمَعَاصِی أَ تُرَاكَ مُعَذِّبِی وَ قَدْ أَسْهَرْتُ لَكَ لَیلِی؛ (55) آیا مرا عذاب می كنی، در حالی كه
ممتازترین چیزهای خود را تشنه [و شیفته] تو ساخته ام! آیا مرا عذاب می كنی، در حالی كه صورتم را برای تو در خاك نهاده ام! آیا مرا عذاب می كنی، در حالی كه برای تو از گناهان دوری كرده ام! آیا مرا عذاب می كنی، در حالی كه شبم را برای تو بیدار بوده ام!»
سپس به الیاس علیه السلام وحی شد كه سرت را بردار! من تو را عذاب نمی كنم. الیاس علیه السلام به خداوند گفت: اگر مرا عذاب كردی چه؟ مگر من عبد و تو رب نیستی؟ خداوند به وی وحی فرستاد كه سرت را بردار! من تو را عذاب نمی كنم و خلف وعده نیز نخواهم كرد.»
مراد از «سلام علی الیاسین»
یكی از آیاتی كه میان مفسرین بحث و گفتگوی فراوانی پیرامون آن شده است، آیه یاد شده (صافات/130) می باشد كه مراد از الیاسین چیست؟ عده ای از مفسرین از جمله كلبی و ابن عباس آیه را «آل یاسین» (یعنی اهل بیت پیامبرعلیهم السلام) قرائت كرده اند و عده ای از محدثین بنام اهل سنت از جمله ابن ابی حاتم، طبرانی، ابن مردویه و سیوطی (56) و از علماء شیعه، علی بن ابراهیم قمی، فیض كاشانی و علامه بحرانی (57) آن را نقل و قبول كرده اند.
همان گونه كه بیان شد، مراد از آل یاسین، اهل بیت پیغمبرعلیهم السلام می باشد، ولی زمخشری و فخر رازی آل یاسین را این گونه تفسیر می كنند:
«یاسین پدر الیاس علیه السلام بوده كه لفظ آل به آن اضافه شده است.» (58)
عده دیگری از مفسرین آن را یكی دیگر از نامهای الیاس علیه السلام می دانند، همانند میكایل و میكائیل، جبریل و جبرئیل. (59)
برخی دیگر مراد از آیه را قوم و پیروان الیاس علیه السلام می دانند. (60)
نقد و بررسی
در نقد كلام كسانی كه الیاسین را قوم و پیروان حضرت الیاس علیه السلام تفسیر كرده اند، گفته شده است: سلام در قرآن مختص معصومین می باشد و در هیچ كجای قرآن به پیروان معصومین سلام نشده است. (61)
برخی از متأخرین برای اثبات اینكه الیاسین همان حضرت الیاس علیه السلام می باشد، چنین گفته اند:
1. به دلیل اینكه بعد از آیه «سلام علی الیاسین» به فاصله یك آیه می فرماید: «اِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ»، بازگشت ضمیر مفرد به الیاسین، دلیل بر این مطلب است كه او یك نفر بیشتر نبوده كه همان الیاس علیه السلام می باشد.
2. دلیل دیگر اینكه آیات چهارگانه ای كه در پایان ماجرای الیاس علیه السلام آمده، عیناً همان آیاتی است كه در پایان داستان نوح و ابراهیم و موسی و هارون علیهم السلام آمده است و هنگامی كه این آیات را كنار هم قرار می دهیم، در می یابیم سلامی كه از سوی خداوند در این آیات ذكر شده، به همان پیامبری است كه در صدر سخن آمده است. بنابراین، در آیه مورد بحث هم سلام بر الیاس خواهد بود. (62)
كلام زمخشری و فخر رازی نیز صِرف ادعاست و شاهدی بر آن وجود ندارد.
پیرامون آل یاسین باید گفت: در كتب حدیثی و تفسیری معتبر شیعه و اهل سنّت، حدیثی با سندهای گوناگون منعكس شده است و در آن به جای الیاسین، آل یاسین قرائت شده و به آل محمدصلی الله علیه وآله تفسیر شده است. (63)
علامه مجلسی بعد از ذكر اختلافات در آل یاسین می فرماید: «ظاهراً بر چنین قرائت و روایتی اتفاق نظر وجود دارد، ولی بعضی به خاطر تعصبات نادرست این احتمال را (آل یاسین) با اینكه مطابق روایات می باشد، مرجوح و نادرست می دانند.» (64)
نتیجه
با بیانات گذشته آشكار شد كه آنچه ظاهراً صحیح به نظر می رسد، این است كه الیاسین نام دیگر الیاس علیه السلام می باشد. درباره قرائت آل یاسین نیز باید گفت: با اینكه بعضی از اسناد روایات قابل خدشه می باشد، با این حال برخی از معاصرین برای حل این مشكل دو راهكار ارائه داده اند:
اول اینكه چون روایات خلاف ظاهر قرآن می باشد، آنها را كنار گذاریم و دیگر اینكه بگوییم این روایات بیانگر بطن آیه می باشد. (65) كه در این صورت اختلافی وجود نخواهد داشت.
1) انعام / 85.
2) صافات / 123 - 132.
3) قاموس المحیط، فیروز آبادی، ج 2، ص 205.
4) نشر طوبی، ابوالحسن شعرانی، ج 1، ص 33.
5) الجامع فی العلل و معرفة الرجال، ج 2، ص 244؛ تاریخ دمشق، ج 9، ص 207 و 208؛ انوار التنزیل، بیضاوی، ج 3، ص 469.
6) قاموس كتاب مقدس، هاكس، ص 144؛ تفسیر الوسیط للقرآن الكریم، طنطاوی، ج 5، ص 120.
7) انعام / 83 - 85. ر. ك: تفسیر موضوعی قرآن كریم، آیة الله جوادی آملی، ج 7، ص 274.
8) مرآة العقول، ج 3، ص 28.
9) اصول كافی، ج 1، ص 228.
10) حاشیة الصاوی علی تفسیر الجلالین، ج 3، ص 323.
11) مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 348.
12) تفسیر نمونه، ج 5، ص 330؛ تفسیر الكبیر، ج 13، ص 65.
13) تفسیر المنیر، وهبة الزحیلی، ج 23، ص 135.
14) تفسیر قرطبی، ج 7، ص 33.
15) صحیح بخاری، ج 2، ص 231؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج 4، ص 1336؛ تاریخ دمشق، ج 9، ص 207.
16) العین فی اللغة، ج 3، ص 89؛ دلائل النبوة، ج 1، ص 159؛ مختصر تاریخ دمشق، ج 8، ص 231؛ بحارالانوار، ج 11، ص 36؛ مجمع البیان، ج 8، ص 457.
17) مجمع البیان، ج 8، ص 457.
18) تفسیر نووی، ج 2، ص 221.
19) قاموس كتاب مقدس، ص 18 و 19؛ ر. ك: المنتظم، ج 1، ص 259؛ التفسیر الوسیط للقرآن الكریم، ج 5، ص 121.
20) تفسیر قاسمی، ج 14، ص 127.
21) صافات / 124.
22) همان / 125 و 126.
23) تفسیر ابی السعود، ج 7، ص 204.
24) تفسیر موضوعی قران كریم، ج 7، ص 225.
25) الكاشف، ج 6، ص 654، به نقل از: قاموس كتاب مقدس.
26) سَأَلَ رَجُلٌ اَعْرابِیاً عَنْ نَاقَةٍ وَاقِفَةٍ فَقَالَ لِمَنْ هَذِهِ النَّاقَةُ الْوَاقِفَةُ؟ فَقَالَ الْاَعْرَابِی: اَنَا بَعْلُهَا وسُمِّی الرَّبُّ بَعْلاً» (تفسیر البرهان، ج 4، ص 33) .
27) تفسیر قرطبی، ج 15، ص 177؛ شرح فصوص الحكم، قیصری، ج 2، ص 337.
28) تفسیر الكبیر، ج 26، ص 61؛ تفسیر شبّر، ص 672؛ مجمع البیان ج 8، ص 457؛ الكشاف، زمخشری، ج 4، ص 58. فخر رازی به داخل شدن شیطان به درون «بعل» و صحبت كردن آن از داخل بعل اشكالاتی وارد كرده كه نظام الدین نیشابوری آن را نقد كرده است (تفسیر غرائب القرآن، ج 5، ص 574) .
29) تفسیر قرطبی، ج 15، ص 117.
30) تاریخ الامم و الملوك، ج 1، ص 274؛ المنتظم، ج 1، ص 261؛ كنز الدُرَر و جامع الغُرر، دواداری، ج 2، ص 239.
31) مختصر تاریخ دمشق، ابن منظور، ج 5، ص 26 و 27.
32) صافات / 127.
33) حیوة القلوب، علامه مجلسی، ج 2، ص 841. در نقل دیگری آمده است: سه سال بر قوم الیاس علیه السلام باران نبارید (تاریخ دمشق، ج 9، ص 209 - 210) .
34) بحارالانوار، ج 16، ص 337.
35) تاریخ دمشق، ج 9، ص 205؛ كنز العمال، ج 14، ص 150. برخی دیگر مدت پنهان شدن را هفت سال ذكر می كنند. ر. ك: مستدرك سفینة البحار، علامه نمازی، ج 1، ص 130.
36) برخی می گویند: حضرت یونس علیه السلام پس از الیاس علیه السلام به پیامبری رسید (المنتظم، ج 1، ص 261؛ مستدرك سفینة البحار، ج 1، ص 130؛ اما مشهور این است كه الیسع علیه السلام پس از الیاس علیه السلام به پیامبری رسید.
37) حیوة القلوب، ج 2، ص 842؛ قصص الانبیاء، قطب راوندی، ص 251؛ مجمع البیان، ج 8، ص 457. ر. ك: بحارالانوار، ج 13، ص 393؛ الكامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج 1، ص 14؛ تاریخ الامم و الملوك، ج 1، ص 274؛ المنتظم، ج 1، ص 261؛ مختصر تاریخ دمشق، ابن منظور، ج 5، ص 27.
38) عرائس المجالس، ثعالبی، ص 230.
39) تفسیر سمرقندی، مشهور به بحر العلوم، ج 1، ص 499.
40) مجمع البیان ج 8، ص 457.
41) تاریخ مختصر الدُوَل، ص 35.
42) المستدرك علی الصحیحین، ج 2، ص 617؛ مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 180؛ اصول كافی، ج 1، ص 242، تنقیح المقال، ج 1، ص 282.
43) حدیقة الشیعة، ج 2، ص 961 و 1007.
44) الشیعة و الرجعة، شیخ محمد رضا طبسی، ج 1، ص 337.
45) انعام / 89.
46) تاریخ دمشق، ج 9، ص 206؛ الكامل فی التاریخ، ج 1، ص 148؛ المنتظم، ج 1، ص 259.
47) قاموس كتاب مقدس، ص 145.
48) ر. ك: تفسیر تسنیم، ج 5، ص 443.
49) حاشیة الصاوی علی تفسیر الجلالین، ج 3، ص 323.
50) طلاق/ 3.
51) حدیقة الشیعة، ج 2، ص 1002.
52) بحارالانوار، ج 11، ص 33 و 34؛ ج 50، ص 304 و 305.
53) رحلة ابن بطوطة، ص 206 و 286 و 331 و 341 و 563.
54) قس یعنی رئیس نصاری در علم مانند قسیس. جاثلیق برتر و بالاتر از قس می باشد (الوافی، فیض كاشانی، ج 3، ص 558) .
55) اصول كافی، ج 1، ص 227 و 228؛ بحارالانوار، ج 13، ص 392؛ سفینة البحار، ج 1، ص 113؛ مستدرك سفینة البحار، ج 1، ص 131؛ محجة البیضاء، ج 4، ص 257، تفسیر البرهان، ج 4، ص 33؛ موسوعة الامام الصادق، سید كاظم قزوینی، ج 5، ص 443. البته علامه مجلسی این حدیث را ضعیف می شمارد مرآة العقول، ج 3، ص 30) .
56) تفسیر ابن عباس، ص 378؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج 10، ص 3225؛ معجم الكبیر، ج 11، ص 56؛ الدر المنثور، ج 5، ص 186؛ فتح القدیر، ج 4، ص 512.
57) تفسیر قمی، ج 2، ص 226؛ تفسیر صافی، ج 4، ص 282؛ تفسیر البرهان، ج 4، ص 33.
58) كشاف، ج 4، ص 58؛ تفسیر الكبیر، ج 26، ص 162.
59) تفسیر شبّر، ص 673؛ مجمع البیان، ج 8، ص 456؛ تفسیر نمونه، ج 19، ص 145؛ تفسیر موضوعی قرآن كریم، ج 7، ص 222 و ج 14، ص 184.
60) مجمع البحرین، ج 4، ص 125؛ فتح القدیر، ج 4، ص 511؛ حدیقة الشیعة، ج 1، ص 152.
61) اطیب البیان، ج 11، ص 189.
62) تفسیر نمونه، ج 19، ص 145 و 146.
63) تفسیر ابن ابی حاتم، ج 10، ص 3225؛ معجم الكبیر، ج 11، ص 56؛ الدر المنثور، ج 5، ص 186؛ الكشف و البیان، ج 8، ص 169؛ فتح الباری، ج 6، ص 138؛ لسان المیزان، ج 6، ص 162؛ میزان الاعتدال، ج 4، ص 214؛ تفسیر فتح القدیر، ج 4، ص 512؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 281 و 282 و 295؛ غایة المرام، ج 2، ص 331 و ج 4، ص 135؛ تفسیر حبری، ص 359؛ امالی شیخ صدوق، ص 381 و 427؛ احتجاج، ج 1، ص 597 و ج 2، ص 591؛ تفسیر فرات كوفی، ص 356؛ معانی الاخبار، ص 122؛ مستدركات علم الرجال، ج 8، ص 116؛ مستدرك الوسائل، ج 10، ص 365؛ احقاق الحق، ج 3، ص 449 و ج 9، ص 127 و 129 و ج 14، ص 360 و 362 و ج 18، ص 503؛ عیون اخبار الرضاعلیه السلام ج 1، ص 487 و 488؛ تفسیر صافی، ج 4، ص 281؛ تفسیر قمی، ج 2، ص 226؛ تفسیر البرهان، ج 4، ص 33؛ تفسیر اطیب البیان، ج 11، ص 189؛ تفسیر الاصفی، ج 2، ص 238؛ تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 431 و 432.
64) بحارالانوار، ج 23، ص 171.
65) آیة الله معرفت این مطلب را در دروس تفسیر خود بیان كرده اند.
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 77 /محمد حسین طبسی
بهتر بود عهد عتیق را هم می خواندی و نظر آن کتاب را هم می نوشتی
زیبا و قشنگ بود.ممنون
بسیار بجاوخوب
بسیار بجاوخوب
ما خیلی از پیامبران رو نمی شناسیم و بهتره مطالعات مون رو بیشتر کنیم من یه مدت هست درباره پیامبران مطالعه می کنم.