گوناگون

بازیگرری که مهجور و قابل احترام است

پارسینه: در میان بازیگران عده ای در همان اولین حضورشان از یادها می روند و به فراموشی سپرده می شوند،عده ای راه خود را ادامه می دهند تا شاید سالها بعد مورد توجه قرار گیرند و عده ای در همان اولین حضورشان آن چنان می درخشند....




در میان بازیگران عده ای در همان اولین حضورشان از یادها می روند و به فراموشی سپرده می شوند،عده ای راه خود را ادامه می دهند تا شاید سالها بعد مورد توجه قرار گیرند و عده ای در همان اولین حضورشان آن چنان می درخشند که به ستاره تبدیل می شوند و بازی و نقششان در یادها می ماند. بیتا فرهی شاید بدین لحاظ یکی از خوش شانس ترین بازیگران زن ایران باشد که توانست در همان فیلم اولش «هامون»، بدرخشد و یک شبه به ستاره تبدیل شود.
وقتی که بیتا فرهی برای بازی در «هامون» به مهرجویی معرفی شد، تازه از آمریکا به ایران بازگشته و هرگز در سینما فعالیت نکرده بود. تحصیلات او در آمریکا مرتبط با هنر بود اما ارتباط چندانی به سینما و بازیگری نداشت.
«هامون»، یکی از متفاوت ترین فیلم های تاریخ سینمای ایران بود و کاراکتر «مهشید»، با تمام زنانی که تا آن روز در سینمای ایران دیده شده بودند فرق داشت. «مهشید» پا به پای «حمید هامون» پیش می رفت، شخصیت پردازی کاملی داشت و ایجادگر «تقابل» در داستان فیلم بود. مهشید برخلاف بسیاری از زنان آن روزهای سینمای ایران که به رسمی همیشگی با سینی چای وارد صحنه می شدند و بی هیچ کنش یا بازی خاصی از صحنه خارج می شدند نقش عمده ای در پیشبرد داستان داشت. اگر مهشید از «هامون» حذف می شد، «هامون» به موجودیت نمی رسید. ویژگی های شخصیتی کاراکتر مهشید با ظاهر و شخصیت بیتا فرهی هماهنگی های بسیاری داشت. سانتی مانتالیزم و بورژوامآبی مهشید، احتمالاً بیشتر وام گرفته از وجود خود فرهی بود. به عبارتی فرهی تلاش نمی کرد نقش زنی روشنفکر با دغدغه های فلسفی را بازی کند بلکه این مشخصه، بخشی از وجودش بود و شاید به همین سبب مهرجویی او را از میان ده ها بازیگر زنی که قبلاً کاندیدای بازی در نقش مهشید کرده بودشان، برگزید.
موفقیت «هامون» در جشنواره فیلم فجر و استقبال از آن در گیشه سینماها، نام فرهی و شکیبایی را بر سر زبانها انداخت، با این تفاوت که شکیبایی سال ها برای رسیدن به چنین نقطه ای صبر کرده بود و این بستر برای فرهی بسیار زودتر و آسان تر فراهم گردیده بود، اما این پایان راه نبود زیرا فرهی می بایست همچون دیگر بازیگران با موقعیت مشابه، از این موفقیت نهایت استفاده را می کرد تا جایگاه و توانایی اش را در سینمای ایران به اثبات رساند.
«بانو» یک سال پس از «هامون» جلوی دوربین رفت و این بار مهرجویی فرهی را در موقعیتی کاملاً متفاوت قرار داد. در «بانو» که اقتباسی از «ویریدیانا» لوئیس بونوئل بود، فرهی نقش زنی آرام، تنها و تاحدودی افسرده را بازی می کرد که پس از آگاهی از خیانت همسرش، عده ای افراد بی بضاعت را به خانه اش می آورد. عملی که موجب دگردیسی او و تغییر باورهایش می شود.
نگاه غمگین و سرد بیتا فرهی با آن چهره اشرافی وجهی دیگر از قابلیت های بازیگری این بازیگر را مشخص می ساخت. سردی نگاه، آرامشی که در بازی اش وجود داشت و افسردگی حاکم بر کاراکتر که احتمالاً بخشی از آن نیز از وجود خود او نشئت می گرفت، کاراکتر «مریم بانو» را نیز به یکی از ماندگارترین کاراکترهای زن سینمای ایران مبدل نمود. نباید از یاد برد که «بانو» (به همراه برخی از آثار بهرام بیضایی) جز اولین تجربیات سینمایی «زن محور» پس از انقلاب بودند که خود مهرجویی و بعدها کارگردانانی دیگر هم چون رخشان بنی اعتماد، سیروس الوند و ... چنین رویکردی را در فیلمهایشان اتخاذ کردند. با این وجود، توقیف «بانو» فرهی را دچار یأس و افسردگی کرد و او تا سال 1373 پیشنهاد بازی در هیچ فیلمی را نپذیرفت تا سال 73 که با بازی در «کیمیا» که فیلمی جنگی به کارگردانی احمدرضا درویش بود برای فرهی آغازی دوباره شد. «کیمیا» فیلم دشواری بود و کاراکتر دکتر شکوه علاوه بر شخصیت پردازی قوی و پیشینه ای که داشت می بایست یک نوزاد را از دل آتش و خون نجات می داد. پلان سکانس های طولانی مربوط به جبهه های جنگ بسیار دشوار بودند و فرهی از پس آن ها به خوبی برآمد. بخش دوم فیلم اما، کاملاً متفاوت بود و بیشتر شبیه ملودرام های مرسوم در سینمای آن زمان بود و حُسن بازی فرهی در آن بود که در دو بخش فیلم حس خود را حفظ نمود و در تداوم این احساسات و جلوه بیرونی و درونی اش در بازی خود بسیار موفقیت آمیز عمل نمود. «کیمیا» نامزدی یک سیمرغ بلورین دیگر را برای این بازیگر به همراه آورد.
در سال های 75 و 76 بیتا فرهی در دو فیلم «هتل کارتن» و «زندگی» بازی کرد که از فیلم های قبلی اش سروگردنی پایین تر بودند. در «زندگی»، او بار دیگر با خسرو شکیبایی همبازی شد. با آن که بازی سه بازیگر فیلم (شکیبایی - فرهی و معتمدآریا) بسیار خوب بود اما سوژه تکراری داستان فیلم به شکست آن در گیشه انجامید.
سال 78 اما برای فرهی تجربه ای تازه و دوست داشتنی را به ارمغان آورد؛ نقشی که او بارها از آن به عنوان یکی از محبوبترین نقش های سینمایی اش یاده کرده است. او در فیلم «اعتراض» به کارگردانی مسعود کیمیایی نقش زنی جنوب شهری به نام مجدیه را بازی کرد که نقشی متفاوت و جدید در کارنامه هنری او به شمار می رفت. حضور در چنین نقشی ریسکی بزرگ برای فرهی بود زیرا تا پیش از آن فیلمسازان و منتقدان چهره و ظاهر کلی فرهی را مناسب بازی در نقش زنان اشرافی، مغرورو مقتدر می دانستند. به هر حال همکاری کیمیایی و فرهی این تابو را شکست و اتفاقاً او بازی بسیار خوبی را در فیلم ارائه داد. لحن صحبت فرهی، راه رفتنش و حتی بازی هایی که با میمیک صورتش انجام می دهد در این فیلم تفاوتی اساسی با فیلم های قبلی اش کرده است که چنین امری بخشی دیگر از توانایی های او را به مخاطب اثبات می کند.
در سال 1380، بیتا فرهی در فیلم «خانه ای روی آب» به کارگردانی بهمن فرمان آرا ظاهر شد. فیلم، یک کاراکتر محوری (دکتر سپیدبخت - با بازی رضا کیانیان) داشت و بازیگران دیگر عموماً در یک یا دو سکانس در کنار او بازی می کردند. فرهی نیز تنها در دو سکانس حضور داشت اما بازی وی در نقش سرپرستاری به نام خانم طالقانی که از معشوقه های سابق دکتر بوده و حالا سرطان گرفته و تحت شیمی درمانی است، بسیار درخشان بود. فرهی برای این نقش نامزد دریافت سیمرغ بلورین از بیستمین جشنواره فیلم فجر شد. پس از آن او برای مدتی از سینما دور ماند و به تلویزیون رفت اما در اواخر سال 84 با یکی از بهترین نقش های زندگی اش یعنی «سیما» در فیلم «خون بازی» به سینما بازگشت.
«خون بازی» فیلمی جاده ای با دو بازیگر اصلی (باران کوثری و بیتا فرهی) بود. دختر معتاد است و مادر باید او را برای ترک به شمال برساند. خود فرهی معتقد است که در «خون بازی» بیشتر از احساسات مادرانه اش بهره گرفته و بازی اش در بسیاری از بخش های فیلم غیرارادی و کاملاً حس گرایانه بوده است. بده بستان های بی بدیل کوثری و فرهی به قدری ملموس و باورپذیر از آب درآمد که مخاطب را در تمام طول فیلم روی صندلی اش میخکوب می کرد.
فرهی با آن که برای این فیلم نامزد جایزه بهترین بازیگر زن از جشنواره فیلم فجر شد اما باز هم جایزه به او تعلق نگرفت.
در سال 85، فرهی در فیلم «پارک وی» نقش فلور، مادر کوهیار را بازی کرد. «پارک وی» که به سبک و سیاق دیگر نئونوارهای فریدون جیرانی ساخته شده بود علیرغم موفقیت تجاری اش موفقیت هنری چندانی را نه برای بازیگرانش و نه برای دیگر عوامل در پی نداشت و بازی فرهی هم در آن فیلم چنگی به دل نمی زد.
در سال 86، این بازیگر، در فیلمی دیگر از بهمن فرمان آرا، «خاک آشنا» بازی کرد. او در این فیلم نقش مادری خوشگذران به نام مریم را بازی می کند که پسرش را به بردارش در کردستان سپرده و با همسر دوم یا شاید سومش ایران را ترک می کند. نقش همخوانی زیادی با وجوه ظاهری کارکترهایی داشت که پیش از این فرهی نقش شان را بازی کرده بود. گرچه بازی او در این فیلم هم کوتاه بود اما او به خوبی از پسش برآمد.
بازگشت دوباره فرهی به تلویزیون و حضور در سریالی دشوار و پس از آن دو تله فیلم باز هم او را برای مدتی از سینما دور نگه داشت تا آن که در سال 1389 در فیلم «در انتظار معجزه» به کارگردانی رسول صدرعاملی حضور یافت. فیلم اکران نشد اما نامزدی یک جایزه دیگر را از جشنواره برای بیتا فرهی به همراه آورد.
بازی در فیلم «شیش و بش» که اثری کمدی و نه چندان هوشمندانه بود، که چندان در کارنامه بیتا فرهی به حساب نمی آید؛ بازی کوتاه او در «بشارت به یک شهروند هزاره سوم»، شاید بیشتر برای آن بوده است تا بخشی دیگر از توانایی های خود را محک بزند.
فرهی در طول سال های فعالیت بازیگری اش، از تلویزیون نیز دور نبوده و در سریال های ماندگاری همچون «ولایت عشق» (نقش آذردخت، همسر فضل بن سهل)، «سرزمین سبز»، «پدر خاک»، «طلسم شدگان» (نقش به یادماندنی نسرین دلدار) و «سرزمین کهن» به ایفای نقش پرداخته است.
آن چه بیتا فرهی را بسیار قابل احترام می کند گزیده کاری مسئولیت پذیرانه اش است. این بازیگران علیرغم همه فراز و نشیب هایی که در طول 25 سال حضور مداومش در عرصه سینما و تلویزیون داشته، بیشترین تلاش را کرده تا در فیلمهایی درخور و آبرومند ظاهر شود. در حالی که می توانست مثل بسیاری دیگر از همقطارانش سال های خود را با بازی در هر فیلم و سریالی پر کند، او در خانه نشست و در انتظار نقشی خوب و قابل اعتنا ماند. شاید به سبب همین محجوب بودن است که علیرغم بارها نامزدی و دیده شدن بازی هایش از سوی منتقدان و عامه مردم از این بازیگر هیچ گاه آن گونه که باید در جشن ها و جشنواره ها تقدیر به عمل نیامد. با این حال کارنامه پربار و احترام برانگیز و نقش های ماندگارش می توانند اعتباری مهم و شاید مهم تر از جایزه برای این بازیگر باشد.

منبع:بانی فیلم

ارسال نظر

  • ناشناس

    تو رو حضرت عباس دست از لفاظی های بی سر وته بردارید به قرآن این کارها نه تنها نشانه سواد نیست بلکه در پاره ای موارد مثل متن فوق دلیل بر بی سوادی و نفهمی نویسنده است.
    سانتی مانتالیسم
    بورژوآ مآبی
    فاجعه اس، فاجعه

  • نسيمي

    بسيار مطلب خوبي بود. بيتا فرهي بازيگر بزرگي است.

  • علی مصدقی

    واقعاً از بابت این مطلب خوب تشکر می کنم. جا دارد همیشه از پیشکسوتانی چون این هنرمند یاد کنیم. بیتا فرهی سالهای خوب هامون را به یاد می آورد. کاش همیشه به یاد چنین بازیگرانی باشیم

  • رضوی

    اتفاقاً من این مقاله را خیلی دوست داشتم. چرا عادت نداریم مقاله ای بخوانیم که سطحش از سطح مقالات متداول عادی بالاتر است....
    بسیار خوب بود. تشکر می کنم.

  • شراره

    خوب بود. دستتون درد نکنه

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار