گوناگون

شکر در اسلام چه مراتبی دارد؟

پارسینه: نعمت های الهی و بندگان

پارسینه-گروه فرهنگی: ( وندبهم لاستزادتها بالشکر لاتصالها، و استحمد الی الخلایق باجزالها، و ثنی بالندب الی أمثاله۱٫ )

این خطبه شریف آن قدر زیبا و در اوج فصاحت و بلاغت است که حتی متخصصین فن هم عاجزند از این که دقایق نکاتی را که در این عبارات رعایت شده بیان کنند. انسان وقتی این خطبه شریف را می خواند می فهمد یک زیبایی خاصی دارد. بخش اول خطبه که حمد خداست خود به چهار بخش تقسیم می شود و هر بخش با سه جمله بیان شده که از لحاظ سجع، نظم و وزن، ترکیب خاصی دارد؛ در بخش اول می فرمایند: احمدالله علی ما انعم و له الشکر علی ما الهم والثناء بما قدم؛ در بخش دوم می فرماید: من عموم نعم ابتدأها و سبوغ آلاء اسداها و تمام منن اولاها؛ و در بخش سوم می فرمایند: جم عن الاحصاء عددها و تأی عن الجزاء أمدها و تفاوت عن الادراک ابدها. این جملات را در جلسات گذشته توضیح دادیم. در بخش چهارم حضرت زهرا سلام الله علیها با سه جمله دیگر قسمت حمد را تمام می کنند. این سه جمله که باز با سجع و قافیه خاصی بیان می شود در واقع رابطه نعمت های الهی را با بندگان بیان می کند. در جمله های قبلی، کثرت، کیفیت و طولانی بودن مدت نعمت ها رابیان کردند که اینها ویژگی های خود نعمت هاست. در این بخش رابطه نعمت ها با خلایق و تعاملی که بین متنعمین با این نعمت هاست مورد توجه قرار گرفته است. حضرت می فرمایند: «و ندبهم لاستزادتها بالشکر لاتصالها، و استحمد الی الخلائق با جزالها، و ثنی بالندب الی أمثاله؛ با دادن این نعمت های فراوان، انگیزه حمد را در مردم برانگیخت و گویا با عمل از آنها درخواست کرد که حمد خدا را به جا بیاورند. علاوه بر این آنها را دعوت کرد به این که امثال این نعمت ها را از خدا بخواهند.» در این سه جمله چند نکته را بیان می فرمایند. نکته اول این است که علاوه بر این که خداوند نعمت هایی را ابتدائاً به بندگانش عطا کرده، مردم را به شکر نعمت های الهی دعوت کرده است تا بر نعمت هایشان افزوده شود. این باب خود، نعمت عظیمی فوق نعمت هاست.

خداوند با آن نعمت هایی که ابتدائاً عطا کرده چیزی را فروگذار نکرده است؛ ولی علاوه بر این راه دیگری برای بندگان باز کرده است تا بتوانند نعمت های خود را افزایش دهند. این سنت دیگری است. سنت اولی الهی این است که هرچه لازمه زندگی مخلوقات این عالم است به آنها عطا کند؛ ولی لطف بالاتری در حق مخلوقات خود کرد و آن این که اجازه داد از نعمت های بیشتری استفاده کنند. زندگی انسان با غذایی که قوت لایموتی باشد دوام پیدا می کند و ضرورتی ندارد که انواع میوه، سبزی، گوشت، شیر، عسل، روییدنی های مختلف و… را در اختیار او قرار دهد. بدون اینها هم امکان سپری کردن زندگی برای انسان وجود داشت. تنوع غذاها خود نعمنت افزوده ای است. در سایر مسائل هم همین طور است. برخی امور برای انسان در حد ضرورت و نیاز است؛ ولی این امکان وجود دارد که بیش از آنچه نیاز دارد از نعمت های خدا استفاده کند و لذت بیشتری از نعمت الهی ببرد. راه آن این است که از نعمت هایی که خدا به او داده است قدردانی کند. این یک سنت قطعی و استثناناپذیر در تدبیر الهی است. قرآن با تعبیراتی که نظیر آن کمتر در بیان سایر سنت های الهی آمده است می فرماید: واذ تأذن ربکم لئن شکرتم لازیدئکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید؛۲٫ اذان به معنای اعلان است؛ اما باب تفعل باعث می شود که این اذان خیلی صریح تر و گویاتر و قطعی تر بیان شود. «تأذن» یعنی اعلام آشکار و مؤکد کرد. سپس موضوع این اعلام با این تعبیر بیان شده است که لئن شکرتم لأزیدنکم. یعنی لأزیدنکم نعمه. می توانست بفرماید: «ان شکرتم زادکم الله؛ اگر شکر به جا بیاورید خدا نعمت تان را زیاد می کند»؛ ولی این طور نفرموده، بلکه با جمله ای که به قول ادبا جواب قسم است می فرماید: لئن شکرتم یعنی والله لئن شکرتم؛ جواب قسم هم با لام تأکید و نون تأکید ثقیله آمده؛ لذا کاملاً تأکید کلام رعایت شده است. یعنی این سنت الهی جای هیچ شبهه ندارد و این یک قاعده قطعی بی استثناء است که اگر شکر نعمت ها را به جا بیاورید نعمت شما را البته افزایش خواهم داد. و لین کفرتم ان عذابی لشدید؛ اما اگر کفران نعمت کنید منتظر عذاب باشید. تهدید می کند که اگر کفران کردید بدانید که عذاب من سخت است؛ البته نمی فرماید: لاعذبنکم.
با این بیان در واقع خداوند مردم را به این وادار کرده که درخواست زیادتی نعمت کنند. بیان این مطلب باعث می شود که در مردم انگیزه برای شکر بیشتر پیدا شود. بد نیست این جا بابی را باز کنیم برای این که آقایان مطالعه و تحقیق کنید. شکر یک عمل اختیاری است و هر عمل اختیاری یک زمینه فکری می خواهد؛ یعنی انسان برای انجام عمل به علم و آگاهی نیاز دارد؛ ولی پیش از آن یک زمینه انگیزشی می خواهد؛ یعنی انسان باید انگیزه ای داشته باشد که آن عمل را انجام دهد. دلش بخواهد. غیر از دانستن، خواستن هم باید باشد. این دو اگر به هم ضمیمه شوند، کار اختیاری انجام می گیرد. خیلی کارها هست که همه ما می دانیم خوب است ولی انجام نمی دهیم؛ چون انگیزه اش را نداریم. انسان زمانی کاری را که می داند خوب است انجام می دهد که انگیزه اش را داشته باشد. یکی از بزرگ ترین نقش های مربی این است که انگیزه های شخص را تقویت کند؛ کاری کند که محبت و عاطفه ای در او پدید بیاید.
دانستن این که خداوند نعمت های فراوانی به ما عطا کرده کافی نیست تا ما انگیزه شکر پیدا کنیم. یک چیز دیگر هم می خواهد. باید دلمان هم بخواهد که شکرگزار باشیم. این عاملی است که خدای متعال به طور فطری در وجود انسان قرار داده است. آدمی زاد طوری آفریده شده که به طور طبیعی وقتی بفهمد کسی خدمتی برای او انجام داده در دلش این احساس پیدا می شود که در مقابل او خضوع کند و خود را بدهکار او بداند و سعی کند به نحوی لطف او را جبران کند. حداقل در زبان بگوید؛ متشکرم، و تا این کار را نکند گویا گمشده ای دارد. چند سال پیش در سفری به آمریکا از ما برای سخنرانی در یکی از دانشگاه ها دعوت کرده بودند. بعد از سخنرانی در سرسرای دانشگاه رفت و آمد و شلوغ بود. در این انبوه جمعیت دانشجویی خیلی اصرار می کرد خودش را به ما نزدیک کند. از دوستان خواهش کردم راه را باز کنید ببینیم چه می گوید. ایشان نزدیک آمد و گفت: «فقط می خواستم به شما بگویم خیلی متشکرم!» این را گفت و رفت. او کمبودی احساس می کرد که تنها با این اظهار تشکر آرام شد.
این یک امر فطری است. انسان نمی تواند نسبت به کسی که به او احسان کرده بی تفاوت باشد. البته این امر اختصاص به انسان ندارد؛ در حیوانات هم هست. بعضی حیوانات از بسیاری از انسان ها شکرگزارترند. به بعضی از حیوانات اگر لقمه نانی یا تکه استخوانی بدهند مدت ها در مقابل انسان کرنش می کند! این امری خدادادی در همه حیوانات است و در انسان این کار باید آگاهانه تر انجام گیرد. مقام معظم رهبری حفظه الله تعالی در جلسه ای درباره شکر فرمودند: برای شکر چند چیز لازم است؛ اول این که انسان بداند آنچه دارد نعمت است. بعد بداند که این نعمت از خداست. اگر این را از خود بداند در او انگیزه شکر ایجاد نمی شود. انسان وقتی در مقام شکر برمی آید که توجه پیدا کند به این که این نعمت از خداست و خدا آگاهانه و با قصد این را به او داده، نه اینکه گمان کند در طی یک سیر جبری به او رسیده است. بعد از این که دانست نعمت است و دانست که این نعمت را خدا به او داده است، آنگاه آن احساس فطری به آن ضمیمه می شود و درصدد شکر برمی آید. این احساس فطری قدرشناسی را باز خدا در وجود ما خلق کرده و این خود نعمتی است و شکر می خواهد.

مراتب شکر

مسأله شکر این قدر مهم است که بزرگانی از متکلمین آن را از بدیهیات عقل شمرده و آن را دلیل وجوب خداشناسی می دانند. اولین مرتبه شکر این است که انسان به زبان بگوید: خدایا شکر؛ الحمدلله، مرتبه بعد این است که این نعمت را نگه دارد و آن را تضییع نکند. آیا اگر دوستی به شما هدیه ای بدهد، بعد ببیند اهمال کرده اید و آن هدیه از بین رفته است از شما گله مند نمی شود؟ حفظ نعمت خود، مرتبه دوم شکر است. یعنی انسان نعمت را در راهی که او نمی پسندد به کار نگیرد. نباید نعمت را به نفع دشمن و در مقابل نعمت دهنده بکار برد! یعنی نباید نعمت را در راه گناه به کار گرفت. آخرین مرتبه شکر این است که اگر در آن نعمت تکلیفی برای ما قرار داده حالا یا تکلیف واجب یا مستحب آن را ادا کنیم؛ اگر ثروتی به ما داده و از ما خواسته که بخشی از آن را به فقرا بدهیم کوتاهی نکنیم. این هم شکر این نعمت است. این ها مراتب مختلف شکر است.
گفتیم که برای شکر، علاوه بر آگاهی، به انگیزه، میل و گرایش هم نیازمندیم؛ این احساس را که بدهکاریم و باید دینمان را ادا کنیم، خداوند در فطرت انسان ها نهاده است؛ خیلی هم زیباست! اما دراثر مسامحه و سهل انگاری همین امر فطری کم کم ضعیف می شود و اثر خود را از دست می دهد و آن انگیزندگی از بین می رود. کسانی که به سیگار و دخانیات و… مبتلا می شوند، در ابتدا وقتی دخانیات استعمال می کنند سرفه می کنند و ناراحت می شوند؛ ولی کم کم خو می گیرند و طوری می شود که اگر استعمال نکنند ناراحت می شوند. این یعنی خراب کردن فطرت خدادادی! فطرت الهی این بود که وقتی دود سیگار وارد ریه انسان شد سرفه کند و ناراحت شود؛ ولی خودش این را خراب می کند و آن را از اثر می اندازد؛ بلکه اثر معکوس در آن ایجاد می کند! گاهی انسان در اثر خودخواهی، خودپرستی و لذت گرایی مفرط، کارش به جایی می رسد که اصلاً آن روح شکرگزاری و قدردانی اش از بین می رود و بی تفاوت می شود! این گونه افراد فقط به منافع خودشان می اندیشند و در این فکرند که از هرکسی هر چه می توانند بدوشند. وقتی نیازشان تأمین شد خدمات و الطاف دیگران را فراموش می کنند. با این روش آن فطرت خدادادی دیگر خاموش می شود. خدا این فطرت را داد، ولی این انسان با این رفتارهای سوء خودش آن را ضعیف کرده، گاهی حتی تبدیل به ضد می کند!

تقویت امور فطری

در مقابل، عواملی هم وجود دارد که می تواند این احساس و گرایش فطری را تقویت کند. امور فطری را می توان با عوامل خارجی تقویت کرد.
در امور غریزی هم این امکان وجود دارد. مثلاً وقتی انسان گرسنه می شود، اگر بوی کباب به مشامش برسد آن احساس گرسنگی تقویت می شود. این احساس یک امر درونی است؛ ولی بوی غذا آن را تقویت می کند. میل به دیدن چهره زیبا در درون انسان وجود دارد. اگر انسان چشمش را کنترل نکند و چند بار به نامحرم نگاه کند، این میل در او تقویت می شود؛ در این صورت دیگر مبارزه با شیطان مشکل می شود. این عامل خارجی است که آن احساس درونی را تقویت می کند. باید سعی کنیم عوامل خارجی تقویت کننده امور خوب را فراهم کنیم و در مقابل، از تقویت عوامل گناه دوری کنیم. هرچه نگاه انسان کمتر به نامحرم بیفتد انگیزه گناه در او کمتر می شود.

پی نوشت :

۱- بلاغات النساء ، ص ۲۷ و بحارالانوار، ج ۲۹ ص ۲۲۰٫
۲- ابراهیم ، ۷٫

منبع : کیهان

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت پارسینه هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد