استاد چیرهدست نستعلیق جلی (درشت) ٤٠ سال است در ایران با کرشمهها و طنازیهای خوشنویسی سنتی روزگار سر میکند. او در ٢٠ سال اخیر در عرصه نقاشیخط آوازهای درخورتوجه در منطقه خاورمیانه برای خود پيدا کرده است تا اعلام کند پس از نسل درخشان احصایی، زندهرودی و افجهای، این جریان هنری همچنان جوشان است. علی شیرازی نقاشی است که در آثارش بر بازشناسی زیباشناسیهای بصری خط کهن نستعلیق ایرانی تمرکز دارد و با حروف و خطوط بسیار بزرگ تلاش میکند ظرافتهای این میراث ایرانی را به شکل حماسی ارائه دهد. تأکید شیرازی، بازیابی و بازخوانی هویت دیرپای ایرانی است که نهتنها در منطقه خاورمیانه، بلکه در گستره گیتی، یگانه و بیبدیل است. متولد ١٣٣٩ است و از سال ١٣٦٧ به عضویت شورایعالی انجمن خوشنویسان ایران درآمد. کسب جایزه اول خوشنویسی کشوری در سال ١٣٦٣، جایزه اول خوشنویسی کشوری در سال ١٣٦٥، نفر برگزیده در جشنواره خوشنویسی جهان اسلام در سال ١٣٧٦ و کسب جایزه اول در جشنواره جهانی امارات (شارجه) در سال ١٣٨٧ بخشی از موفقیتهای او در زمینه خوشنویسی است. او چندیپیش برای داوری اولین دوسالانه خوشنویسی کردی به سنندج آمد و همین بهانه انجام
گفتوگویی شد درباره مناسبات خط و نقاشیخط.
شاید بیمناسبت نباشد که بپرسیم شما کجا و کردستان کجا؟
دو بار توفیق آمدن به کردستان را داشتهام. یک بار سال ٦٧ که سمینار سرپرستان شعب انجمن خوشنویسان داشتیم که در آن زمان سرپرست انجمن اصفهان بودم و دیگری امسال به مناسبت جشنواره کردینویسی که به نظرم ابتکار جالبی بود و خیلی خوب هم برگزار شد. از همه مهمتر مدیریت یک خانم را دیدیم که توانست افتتاحیه و اختتامیه و نمایشگاه را بر اساس مدیریت منسجم و در سطح عالی برگزار کند. در نکات بسیار ریزی دقت شده بود که ما آقایان کمتر به آن توجه میکنیم یا آن را جزء بدیهیات میدانیم. امیدوارم بازهم در آینده بامناسبت و بیمناسبت بتوانم به کردستان بیایم، چون ما با هنرمندان اینجا ارتباط تنگاتنگ و دوستیهای بیش از ٣٠ساله داریم.
هنر خوشنویسی و نقاشیخط به صورت اختصاصی از دل زبان فارسی متولد شدند و به عبارتی اگر این زبان را از آنها بگیریم، بیسرپناه و بیهویت خواهند شد. جشنواره دوسالانه خوشنویسی به زبان کردی که از نظر رسمالخط به فارسی نزدیک است، اولینبار برپا شد. از نظر شما این همکاری زبانی و هنر خوشنویسی چه کمک متقابلی میتوانند به همدیگر کنند؟
همانطور که میدانید، الفبای عربی و فارسی و حتی رسمالخط بخشهایی از کشورهای پاکستان و افغانستان - باوجود گوناگونی زبان- با هم اشتراک دارند. در بناها، کتیبهها و موزهها آثار زیادی دارند که به خط نستعلیق نوشته شده، اما زبان آن ترکی است. این خط و الفبا خوشبختانه این توانایی را دارد که بسیاری از زبانهای منطقه را پوشش دهد و با آن نوشته شود. یکی از آنها الفبای زبان کردی است. دوسالانه خوشنویسی کردی نشان داد که مشکلی با نوشتن خط نستعلیق و شکسته به زبان کردی نداریم. بنابراین ضمن اینکه خوشنویسی این ظرفیت را دارد که برای توسعه آن از زبانهای دیگر ایرانی استفاده شود، از طرفی زبان کردی هم یک زبان ایرانی است. درست که زبان مشترک ملی ما فارسی است، ولی زبانهای منطقهای و محلی هم خیلی اهمیت دارند. استفاده از این زبانهای ایرانی حتی برای هنر خط هم خوب است و تأثیر مثبت میگذارد. استفاده از این زبانها خوشنویسی را به قول شما از انزوا بیرون میآورد.
خیلیها میپرسند خوشنویسی و نقاشیخط در رسانههای کشور کمتر عرضاندام میکند. آیا ذات خوشنویسی است که میخواهد منزوی شود یا مهجور مانده است؟
البته به نظر من تا حد معقولی رسانهای بوده و رسانههای مختلف از مجلات و روزنامهها تا تلویزیون و رادیو به سراغ هنرمندان خوشنویس آمدهاند. با خود من تماسهای زیادی برقرار شده است. شاید بیشتر از جانب ما، کوتاهی شده تا رسانهها. گاهی حتی شاید جانب افراط را هم پیمودند مثلا یک نمایشگاه درجه سه را بهعنوان نمایشگاه درجه یک معرفی کردهاند. فکر نمیکنم از جانب رسانهها بیمهری صورت گرفته باشد. از دهه ٦٠ به بعد ما مدام با رسانههای مختلف ارتباط داشتیم.
سؤال من کلیتر بود. اگر در عرصه موسیقی و سینما بنگرید، میبینید یک هنرمند مبتدی با برگزاری یک کنسرت یا حتی ساختن یک فیلم کوتاه هم موردتوجه رسانه قرار میگیرد. چرا خوشنویسی و نقاشیخط اینگونه نیست؟
خوشنویسی قطعا یک هنر درونگراست. از طرفی هنر دیرحاصل و دیربازده است. یک خوشنویس و هنرمند نقاشیخط زمانی میتواند نمایشگاهی برپا کند که حداقل ٢٠ سال کار کرده باشد. در صورتی که در یک سریال تلویزیونی ممکن است کسی برای اولینبار جلوی دوربین بیاید و مردم او را تحسین کنند. بنابراین در فاصله زمانی کمی در سراسر کشور او را میشناسند و تبدیل به «چهره» میشود. اما خوشنویسی هنری است که بیشتر نخبگان با آن در ارتباطند، گرچه حالا نمود عامتر هم پیدا کرده و دهها هزار هنرمند، هنرجو و صدها شعبه انجمن خوشنویسان داریم. همه مردم بهنوعی با خوشنویسی کموبیش ارتباط دارند و حداقل اساتید طراز اول خوشنویسی را میشناسند. خوشنویسی هنر تلویزیون و سینما نیست که مرتب و دائم در خانههای افراد باشد. هنرمند خوشنویس هم درونگراست و بهآسانی راضی نمیشود برای معرفی خود، کارهایش را در معرض دید بگذارد و خود را معرفی کند. این پروسه حداقل دو دهه طول میکشد. تازه ابتدا هم باید آزمایش کند برخورد مخاطب با کارهایش چگونه است و این آثار بعد از دو دهه قابلیت نمایشگاه را دارد یا نه. این است که با هنرهایی مثل نقاشی فرق دارد. اساسا خود رنگ در نقاشی
زیبایی میآورد اما در خوشنویسی با ابزار محدود و ساده مثل قلم و کاغذ و مرکب سروکار داریم. با این ابزار یک خط زمانی میتواند تبدیل به اثر هنری شود که هنرمند صاحب اثر دارای تجربه و اثرش از نظر زیباییشناسی و فنی قابل دیدن باشد. بنابراین دیربازده است.
فکر نمیکنید یکی از دلایل غربت خوشنویسی و حتی نقاشیخط این باشد که سرمایه تولید نمیکند و بهعبارتی، هنوز آلوده مادیات نشده است؟
همینطور است. خوشنویسی هنری است که در درجه اول نگاه معنوی دارد. البته میتواند به سمت مادیات هم برود ولی معمولا هنرمندی که سالهای سال زحمت میکشد و اعتبار و منزلت اجتماعی پیدا میکند، خودش را به آن مفهوم که شما گفتید، آلوده نمیکند. نکته دیگر اینکه هنر خوشنویسی مثل سریال تلویزیونی نیست که بلافاصله آن را ببینند و بشناسند. مخاطب هم گاهی با هنر خوشنویسی خیلی دیر ارتباط برقرار میکند. این خصیصه متعلق به خوشنویسی است. این هنر بیشتر با چشمهای پرورشیافته سروکار دارد و هر چشمی نمیتواند ریزهکاریهای خوشنویسی را ببیند و تشخیص دهد.
شما را بیشتر بهعنوان یک هنرمند سنتی میشناسیم، اما به تمایل خوشنویسی برای گستردهکردن مرزهای خود چراغ سبز نشان دادید و از هنر نقاشیخط سر درآوردید. آیا این سنتشکنی است یا دورشدن از هویت اصلی؟
خوشنویسی حداقل دو کارکرد مختلف دارد؛ یکی بهعنوان کاربرد خوشنویسی که برای مصارف مختلف روزمره مانند کتابت کتابها و تبلیغات استفاده میشد و یک بخش دیگر، هنر محض خوشنویسی است. منتها تا قبل از تولد نرمافزارهای رایانهای خوشنویسی، این دو حوزه با هم مخلوط بودند و بهآسانی قابل تفکیک نبود. خوشبختانه بعد از نرمافزار خوشنویسی، فعالیت کاربردی خوشنویسی به رایانه واگذار شد. امروز یک هنرمند خوشنویس به معنی واقعی یک هنرمند خطاط است. بنابراین اثر هنری تولید میکند. این اتفاق بسیار مهمی است.
پتانسیل تغییر در خوشنویسی وجود دارد تا با گذشت زمان خود را با جامعه هماهنگ کند؟
مسلما؛ منزوی هم نشده است. اگر قرار بود منزوی شود، در طول این چندین قرن میشد.
بهویژه در دودهه اخیر به دلیل گسترش رایانه و اینترنت میتوانست این اتفاق بیفتد، اما اینگونه نشد، بلکه برعکس شد. اگر در گذشته یک هنرمند مانند یک کارمند با نوشتن خط دستمزدی میگرفت، امروز اینگونه نیست. یک هنرمند براساس علاقه و ذوق هنری خودش بدون اینکه کارفرمایی داشته باشد، در قالب خوشنویسی و نقاشیخط اثر هنری میآفریند و کار خود را در بازار هنر چندین برابر قیمتهای قدیم به فروش میرساند.
این بازاریشدن راهی برای خروج از چارچوب فعلی است؟
قبلا هم بود. اتفاقا قبل از شکلگیری فضای مدرن، خط بازار خریدوفروش داشت. در تمام موزههای جهان قبل از اینکه آثار هنری مدرن به آنجا راه پیدا کند، شاهنامه و مثنوی و قرآنهای خطی درجهیک و قطعات متعدد خوشنویسی و مینیاتور در این موزهها بوده و الان هم موجود است.
اینکه الان در بازار آثار هنری، خوشنویسی و نقاشیخط فروش میرود، به نظر شما واکنش این هنر به پدیده مدرنیسم بود؟ وقتی اینترنت و حجم انبوه نرمافزارهای خوشنویسی از راه رسیدند، چه اتفاقی بر سر خوشنویسی آمد؟
اینترنت به خوشنویسی کمک کرد؛ چرا؟ امروز اگر یک استاد اثر هنری میآفریند، در کوتاهترین زمان ممکن به دست علاقهمندان میرسد. از نظر من در این شرایط و به واسطه این ابزارهای مدرن، هنر خوشنویسی بهشدت رشد کرده و در حال رشد است. الان جوانها آثاری را خلق میکنند که ٢٠ سال پیش در مخیله ما نبود. اتفاقات بسیاری مهمی دارد میافتد. این را از کسی میشنوید که در وسط گود و در جشنوارههای کوچک و بزرگ داخلی و خارجی با عناوین سیاستگذار، داور، برگزارکننده یا شرکتکننده حضور دارد.
اتفاقات خوبی افتاده و هنرمندانی در عرصه خوشنویسی ظهور پیدا کردهاند که آثار هنری زیبا خلق میکنند و در بازار از اعتبار زیادی برخوردار است و با قیمتهای بسیار خوب میفروشند و زندگی صاحب اثر را تأمین کرده است.
از بازاریشدن استقبال میکنید یا نگران هستید؟
این بازاریشدن نیست.
بازاریشدن به مفهوم ارزش هنری اثر منظورم است... .
اگر هنرمندی به قصد بازار و فروش، اثری را تولید کند، خودبهخود این اثر بازاری میشود. اما اگر هنرمندی کاری را برای دل خودش و صرفا با هدف آفرینش اثر هنری خلق کرده و در بازار هم مورد توجه قرار گرفته، این دیگر بازاری نیست، بلکه اثر هنری است که از بازار سردرآورده و اینگونه بازاریشدن تأثیری در کاهش جایگاه هنری آن اثر ندارد. درحالحاضر آثار میرعماد قزوینی و میرزاغلامرضا در بازار به قیمت گزافی فروخته میشود. آیا این اثر که تا دیروز اثر هنری بوده، چون از بازار سردرآورده و خریدوفروش میشود، بلافاصله بازاری و غیرهنری است؟ نه! از نظر هنری در جایگاه خودش قرار دارد.
برنامهها و حمایتهای دولتی را چگونه میبینید؟
حمایت دولتی سهم مهلکی برای هنر است. من با حمایت دولتی کاملا مخالفم. اصولا هر کجا دولت وارد شود، رانت هم وارد میشود. ما زمانی رشد میکنیم که سازمانهای دولتی و شبهدولتی اثر تولید نکنند و در هیچ بازاری وارد نشوند.
با این صحبتها، به آینده خوشنویسی و نقاشیخط خوشبین هستید؟
بهشدت خوشبینم.
منبع: شرق ، فیضالله پیری
ارسال نظر