شهامت ساخت فیلم در حوزههای غیر سیاسی را نیز نداربم
پارسینه: نمیدانم بر اساس کدام مصلحت، تلویزیون بیش از آنکه در خدمت مردم باشد، رسالت خود را در سرگرم کردن آنها میداند. ظاهرا با هجوم رسانههای تصویری بیگانه، صدا و سیما به جای اینکه پاسخگوی نیاز حقیقی مردم باشد، همه توان خود را صرف سرگرم کردن مردم کرد تا کمتر به سراغ ماهواره بروند.
فارس: ابتدا اجازه بدهید از مستند «یاسمن» آغاز کنیم. موضوع این مستند چیست و در چه مرحلهای است؟
موضوع فیلم، انقلاب تونس است و هم اکنون در مرحله پایانی مونتاژ و تحویل پروژه هستیم.
فارس: در این فیلم از چه زاویهای به انقلاب تونس نگاه کردهاید؟
یک روایت تاریخی است. از استقلال تونس و ریاست «حبیب بورقیبه» شروع میشود؛ سپس کودتای «بن علی» علیه «بورقیبه» و در آخر، دلایل قیام مردم در مقابل «بن علی» و پیروزی انقلاب. در فیلم، ما به عنوان فیلمساز، هیچ تحلیلی درباره وقایع تاریخی تا پیروزی انقلاب نداریم. ولی برآیند کلی فیلم، ارائه یک تصویر نسبتاً جامع و کامل از گذشته این کشور تا زمان پیروزی را به مخاطب ارائه میدهد. به گونهای که هر کس با تماشای فیلم، به درک بهتری از ماهیت این حادثه و آینده آن خواهد رسید.
*توفیق«روایت فتح»بخاطر عدم دخالت مستقیم نهادهای دولتی بود
فارس: شما به عنوان یک مستندساز با سابقه، چه تعریفی از واژه «مستند بحران» در ایران دارید؟
خوشبختانه کلمه بحران برای ما ایرانیها در طول دوران بعد از انقلاب، به هیچ وجه واژه ناآشنایی نیست. در طول این دوران، حقیقتاً دچار بحران بودهایم؛ مانند غائله کردستان، غائله منافقین، غائله جنگ، تحریم، ترور و... و یا هر کجا که خبری از بحران نبوده، این کلمه، منجی دولتهایی بوده که کاستیها و کمکاریهای خود را تحت پوشش آن به گردن دشمن خارجی و غیره بیاندازند. برای ما مستندسازان نیز مثل همه مردم این کلمه، کاملاً آشناست. ولی آنچه منظور شماست، ساخت فیلم مستند، در شرایط بحرانی است. گاه این بحران، داخلی است و گاه خارجی.
در بحرانهای داخلی، آنجا که نقش حاکمیت کمرنگتر بوده، مستندسازان خیلی بهتر عمل کردهاند. نمونهاش جنگ است. در دوران جنگ، بهترین مستندها را گروهی به رهبری آوینی تولید کردند که به هیچ وجه دولتی نبودند. پوشش دولتی داشتند؛ ولی کاملاً خودجوش عمل میکردند و به اعتراف همه، شاهکار کردند. به نظر من، مهمترین دلیل معجزه مستندهای روایت فتح، دقیقاً همین عدم دخالت مستقیم نهادهای دولتی بود.
* مستندهای ساخته شده در زمان فتنه نتوانسته مانند مستندهای روایت فتح، عمل کنند
حتی در غائله کردستان و منافقین نیز اگر مستندسازها توفیق داشتند و کارنامه قابل قبولی ارائه کردند، به همان دلیلی است که عرض کردم. اما اندک اندک، با به وجود آمدن فضای سیاسی و امنیتی در کشور و دخالت بیش از پیش نهادهای دولتی در خطدهی مستندسازان، نقش آنها به عنوان یک بازوی قدرتمند اطلاعرسانی صحیح، هر روز کمرنگتر شد. تا جایی که تقریبا حذف شدند. در عوض، جای آنها را گزارشهای خبری در معاونت سیاسی صدا و سیما پر کرد. آن هم با نظارت و ممیزی شدید. آنچه بنده عرض می کنم صرفا اظهار نظر در حوزه تصویر است و شناختی از دیگر رسانهها ندارم، ولی در حوزه تصویر، مستندسازان در زمان بحرانهای داخلی، تقریباً حذف شدند. البته درباره هر بحران، مانند جریان فتنه، یکی دو فیلم ساخته میشود که به هیچ وجه خودجوش و مردمی نیست. سفارشدهنده اصلی این فیلمها نهادهای دولتی و امنیتی هستند که به دلیل ماهیت سفارشی بودن آنها، نه فیلمهای قابل اعتنایی هستند و نه حتی قابل باور. به همین دلیل هرگز نتوانستهاند مانند مستندهای روایت فتح، نگاه حاکمیت را با مردم همگن کنند، چون مسیر، مسیر اشتباهی است.
*دست و پای مستندسازها در حوزه بحران کاملا بسته است
دست و پای مستندسازها در حوزه بحران آن چنان بسته است که حتی شهامت ساخت فیلم در حوزههای غیر سیاسی را نیز ندارند. مانند بحران مهاجرت. بحران آلودگی کلان شهرها. بحران آمار رو به افزایش طلاق و یا حتی بحران گرانی مرغ. جای همه این مستندها را نیز همان گزارشهای سطحی خبری پر کرده است.
*مستندسازان در همراهی مردم در اتفاقاتی مثل جنگ بوسنی کاملا موثر بودند
فارس: شما مستند بحران را به داخلی و خارجی تقسیم کردید. منظورتان از بحرانهای خارجی چیست؟
منظور، هر حادثه یا اتفاق غیرمترقبه در هر گوشه جهان است. چه سیاسی، مانند بیداری اسلامی و چه غیر سیاسی، مثل سیل و زلزله و سونامی. اهمیت برخی از بحرانهای جهانی برای ما به عنوان یک ملت و دولت، در حد اطلاعرسانی است. ولی اهمیت برخی دیگر، همپای بحرانهای داخلی بسیار مهم است و از همین جاست که مستند بحران و یا مستندسازان شرایط بحرانی، اهمیت پیدا میکنند. اتفاقاً روند فیلمسازی مستند در بحرانهای مهم بینالمللی دقیقاً مانند مستند بحران در داخل است. ماجرای بوسنی یا حوادث لبنان در همان سالها، نمونههای خوبی است. خب، از آن جهت که تولید فیلم درباره این موضوعات، کاملاً غیردولتی بود و بچهها خودجوش به این مناطق میرفتند و فیلم میساختند. من یادم نمیآید که در زمان جنگ بوسنی، مردم علیرغم همه کمبودها، در محافل عمومی بگویند بوسنی چه ربطی به ما دارد؟ یا حتی حوادث مربوط به لبنان در آن سالها، همانند حوادث داخل کشور، برای مردم دارای اهمیت بود. اینکه چرا آن دوره اینگونه بود، دلایل فراوانی دارد ولی مستندسازان نخبه عرصه بحران قطعاً بیتأثیر نبودند، اما چه شد که اکنون برخی این ابهام دارند که مسائل جهان عرب به ما چه ربطی دارد؟ ما خودمان گرسنهایم؛ درد مردم فلسطین به ما چه مربوط؟ چرا باید از سوریه دفاع کنیم؟ ماجراهای عراق و افغانستان، چرا باید اولویت اول دولتمردان باشد؟ و ... هزاران سوال دیگر.
*یکی از راههای همگن کردن حاکمیت و ملت، اطلاعرسانی دقیق از حوادث جهانی و پیرامونی است/این کار مستندساز است
یکی از راهکارهای همگن کردن حاکمیت و ملت، اطلاعرسانی به جا، درست و دقیق از حوادث جهانی و پیرامونی است. اطلاعرسانی نیز صرفاً یک گزارش کوتاه و مبهم و پر از شعار در قالب خبر نیست. حوادث نیاز به تحلیل دارند. مادامی که مردم ندانند حیات و ممات نسل آینده یک کشور، در گرو فلان غائله در بیرون مرزها است، هرگز دولتها نخواهند توانست بدون اعتراضات عمومی مردم، برای چنین حوادثی، هزینه کنند.
*دغدغه سران حاکمیت با منِ مستندساز، دقیقاً یکی است ولی پروسه تبدیل این دغدغه به مستند بیمار است
همه حوزههای بحران در خارج از کشور، به ویژه حوادثی که رابطه مستقیم با منافع ملی در داخل دارد، عرصه مستند بحران است، اما در عمل، نقش مستندسازان در این عرصه، خیلی کم رنگ است. البته اگر بخواهم جانب انصاف را رعایت کنم، دغدغه سران حاکمیت با منِ مستندساز، دقیقاً یکی است. چه بسا اهمیت ارائه تحلیل درست به تودهها برای آنها از ما بسیار بیشتر است. هزینه هم میکنند. دستور هم میدهند که حتماً اطلاعرسانی شود و حتماً مردم در جریان کلانِ حوادث و اتفاقات باشند. ولی پروسه تبدیل این دغدغه به یک فیلم مستند مؤثر، آنچنان بیمار و آلوده است که خروجی آن، جز معدودی فیلمهای سفارشی، شعاری و خالی از هر گونه جذابیت و تأثیر است که حتی توان مقابله با یک بخش خبری مثلاً بیبیسی فارسی را ندارد. آسیبشناسی اینکه چرا اینگونه شده، چندان آسان نیست، ولی از بارزترین و مهمترین این دلایل، عدم شناخت مدیران و مسئولان فرهنگی از مقوله مستند و مستندسازی است. برای اثبات این مدعا، هزاران دلیل روشن وجود دارد. اگر داعیهداران حوزه فرهنگ را به بخشهای مختلف تقسیم کنیم، آنچه به ما مستندسازان برمیگردد، مهمترین آنها، صدا و سیما، معاونت سینمایی ارشاد، حوزه هنری و زیرشاخههای این نهادها و سازمانهاست.
*تفاوت هزینه ساخت فیلم مستند و داستانی در صدا و سیما کمتر از یک به صد است
در صدا و سیما، کافی است به ردیف بودجههایی که صرف سریالهای داستانی، سینمایی، تله فیلم و غیره میشود، نگاهی بیندازید تا متوجه میزان گرایش صدا و سیما به ساخت فیلم مستند (به صورت اعم) و ساخت مستندهای موثر در عرصه بحران بشوید. جهت اطلاع توده مردم که چندان تخصصی در این حوزه ندارند، عرض کنم که این مبلغ (یعنی تفاوت هزینه در ساخت فیلم مستند و داستانی در صدا و سیما) یک به صد هم نیست. دغدغه آن را هم ندارند. برای این حرفم دلیل دارم. به نظر من که خودم بازنشسته تلویزیون هستم طی تقریبا دو دهه گذشته یک اتفاق تقریبا بد در صدا و سیما رخ داده که منشاء اعمال این نوع از سیاست در سازمان شده است.
* صدا و سیما بجای پاسخگویی به نیاز حقیقی مردم، رسالت خود را در سرگرم کردن آنها میداند
نمیدانم بر اساس کدام مصلحت، تلویزیون بیش از آنکه در خدمت مردم باشد، رسالت خود را در سرگرم کردن آنها میداند. ظاهرا با هجوم رسانههای تصویری بیگانه، صدا و سیما به جای اینکه پاسخگوی نیاز حقیقی مردم باشد، همه توان خود را صرف سرگرم کردن مردم کرد تا کمتر به سراغ ماهواره بروند. غافل از آنکه مردم نیازمند اطلاعات درست از مسائل روز کشورشان هستند و اگر تلویزیون این اطلاعات را به آنها ندهد، به سمت منابع دیگر سوق پیدا میکنند. همین اتفاقی که الآن رخ داده. یعنی مردم با تلویزیون سرگرم میشوند،اما اعتماد کمتری به آن دارند. در واقع، یا همیشه در حوادث ، دیر و منفعلانه عمل میکند یا اطلاعات ناقص به مخاطب میدهد.
* رفتار تلویزیون در زمان فتنه به مصلحت کشور نبود
فاس: به نظرم شما اندکی وارد کلیگویی شدهاید. آیا میتوانید در مورد همین ادعا، مصداق یا نمونهای بیاورید؟
حتماً. حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری را همه به یاد داریم. در همان دوران، دفتر کار بنده، نبش خیابان فتحی شقاقی با خیابان ولیعصر بود. یادم هست، در اولین روزها ، این نقطه تبدیل به چهار راه حوادث شده بود. باز یادم هست، در یکی دو روز اول، هنوز تعدادی از خبرنگارهای خارجی در ایران بودند و مستقیماً از حوادث تهران، گزارشهای مصور مخابره میکردند.
در یکی از همین روزها، خیابان مطهری به دلیل آتش گرفتن چند اتوبوس، تعدادی خودرو، سطلهای بزرگ زباله و غیره، تقریباً در احاطه آتش و دود بود. یکی از دوستان از منزلش که ماهواره داشت تماس گرفت. تصویر این خیابان ظاهراً توسط خبرنگار CNN به جهان مخابره میشد. دوستم با حیرت و ترس پرسید آنجا چه خبره؟ و من هم توضیح دادم.
بعدها از دوست دیگری شنیدم که با اندوه میگفت همان روز، من تمام شبکههای داخلی را جستجو کردم. انگار هیچ اتفاقی در قلب پایتخت رخ نداده است. شبکه اول، برنامه کودک؛ شبکه دوم، یک برنامه علمی، شبکه 3 ورزش؛ شبکه 4 یک میزگرد فرهنگی ... و حتی شبکه بینالمللی خبر، اخبار علمی و اقتصادی پخش میکرد و برعکس، CNN در حال پخش تصاویر خیابان مطهری بود. به نظر شما، کجای این رفتار صدا و سیما بر اساس مصلحت بود؟ درست در لحظاتی که آحاد مردم تشنه اطلاعات بودند، به ناچار به ماهواره رو میآوردند. صدا و سیما نیز هر از چند گاهی با تحلیلهای سطحی و بدون تفکیک بین عناصر اصلی فتنه و مردمی که واقعاً تصور میکردند، رأی و حق آنها نادیده گرفته شده، همه را اوباش و خائن میخواند، هیچ کمکی به خاموش کردن آتش فتنه نکرد.
* هیچ جا صحبت از سینمای مستند نیست
فارس:شما به جز صدا و سیما، از دیگر نهادها نیز نام بردید. مثل حوزهی هنری و ارشاد...
بله. در این نهادها نیز شرایط بهتر از صدا و سیما نیست. به عنوان نمونه، برنامه «هفت» اگر هزار عیب داشته باشد این حسن را دارد که مردم را بیشتر با مسائل پشت صحنه سینما آشنا کرده است. برای ما مستندسازان همین بس، که از نگاه این برنامه، اصولاً مستند، ربطی به سینما ندارد. در صورتی که در همه دنیا، سینما به دو بخش مستند و قصهگو تبدیل میشود. ولی در ایران، سینما، فقط داستانی است. و مستند، یعنی حیات وحش. اگر کسی به یاد دارد که در طول چند سالی که از پخش برنامه «هفت» میگذرد، حتی یک بار مجری، نام مستند را برده، اعلام کند. البته یکی دو بار در حد چند ثانیه، خبر جشنواره «سینما حقیقت» را گفتند و یک بار نیز اسمی از یک فیلم مستند که آن هم سازندهاش فرزند معاونت سینمایی ارشاد بود بردند و... والسلام.
*بهترین مستندسازان ما امروز خانهنشین شدهاند/همه عرصه تصویر برای مسئولان ما تبدیل به سینما سطحی شده است
اینکه برنامه «هفت» چنین رویکردی را دارد، نشاندهنده جایگاه مستند نزد مدیران سینمایی کشور، به ویژه وزارت فرهنگ و ارشاد است. همه عرصه تصویر برای این دوستان، فقط سینما است. آن هم نه سینمایی که در شأن مردم و آرمانهای انقلاب است. سینمای سطحی و مبتذل. بهترین فیلمسازان کشور، یا خانهنشینی اختیار کردهاند یا هر از چند سالی با زحمت، یک فیلم تولید میکنند و دغدغه حضرات، نه کمک به حل معضلات اساسی سینما، که دامن زدن به مناقشات بی پایان و سخیف است. همین الآن، دعوای تمام نشدنی برخی نهادها، حتی کودکان دبستانی را نسبت به اصل و ماهیت سینما بدبین کرده است. در میان این مناقشات، موضوعی که اصلاً محلی از اعراب ندارد، مستند است. چه برسد به مستند بحران!
* سقف بودجه سینمای مستند در حوزه 30 میلیون است
شبیه نوع نگاه معاونت سینمایی به مقوله مستند را در حوزه هنری هم میتوانید ببینید. در آنجا نیز دغدغه اصلی و اولویت اول مدیران محترمشان، سینمای قصهگو است. در ظاهر، بخش مستند نیز دارند. شورای مستقلی هم برای بخش مستند تعریف کردهاند. ولی در پس پرده، بنده خبر دارم که مدتی است اعضای اصلی شورای طرح مستند، به دلیل رفتار مدیران بالادست، تقریباً این شورا را تعطیل کردهاند.دلیل آن هم این است که اعضای شورا، به دستور مدیران بالادست، در یک فراخوان، بهترین مستندسازان را دعوت به همکاری کردند. مستندسازان نیز هر کدام با شوق و ذوق، طرحهای فاخری ارائه دادند. طرحها در جلسات متعدد مورد بررسی قرار گرفتند. برخی نیز تصویب شدند ولی در نهایت، توسط یک مدیر، همگی زحمات شورا و مصوبههای آنها وتو شد. تنها جملهای که به اعضا اعلام شد این بود که حوزه هنری برای طرحهای مستند فاخر حداکثر تا سقف سی میلیون تومان هزینه میکند. این در حالی است که در بخش سینمای قصهگو، کف بودجه پرداختی از سوی حوزه هنری، میلیاردی است.
* بعد از انقلاب هنوز یک مستند خوب درباره ائمه نساختهایم/ هزینه تولید 14 مستند فاخر درباره ائمه حداکثر به اندازه یک فیلم سینمایی است
فارس: رسالت اصلی حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی در عرصه تصویر از نگاه شما در طول دوران بعد از انقلاب چه بوده وچه کرده؟
در طول این سالها، ما درباره هیچ کدام از ائمه حتی یک فیلم مستند نساختهایم. فیلمها و سریالهای داستانی نیز علیرغم صرف بودجههای سرسامآور، به اعتراف علما و کارشناسان دینی، در بهترین حالت، یک روضه است تا شناساندن چهره حقیقی معصومین، آیا وقت آن نرسیده که حوزه هنری، با بودجه تنها یک فیلم سینمایی، 14 فیلم مستند فاخر درباره 14 معصوم بسازد؟ هزینه تولید چنین پروژهای حداکثر به اندازه یک فیلم سینمایی است. آیا ساخت چنین فیلمهایی از رسالتهای اصلی حوزه هنری نیست؟ باعث تأسف است که خود را داعیهدار حکومت علوی در جهان بدانیم ولی برخی از نوجوانان ما حتی نام دوازده امام را نتوانند به ترتیب بیان کنند. ظاهراً درباره حضرت رسول(ص) حدود 64 فیلم مستند در جهان ساخته شده است.
*مستندهای فاخر درباره ائمه قابلیت تکثیر و پخش در سراسر جهان را دارد
فارس: آیا این ضعف نهادی مثل حوزه هنری نیست که هیچ نقشی در ساخت این فیلمها نداشته است؟
تصویر و تصور اغلب مسلمانان از سیره حضرت رسول در جهان، عموماً زیر سایه تبلیغات وسیع وهابیها، هیچ نسبتی با حقیقت آخرین پیامبر وحی یعنی حضرت محمد(ص) را ندارد. و در این شرایط حوزه هنری اعلام میکند بالاترین سقف بودجه برای مستند فاخر، سی میلیون تومان است!
این 14 فیلمی که بنده عرض میکنم، جدای از آنکه در طول سال هر کدام حداقل دو بار به مناسبت میلاد و شهادت این عزیزان قابل پخش در داخل کشور است، قابلیت تکثیر و بخش در سراسر جهان را دارد. میلیونها شیعه در اقصی نقاط گیتی پراکندهاند و همگی تشنه دانستن. نگاه اغلب آنها نیز به ایران است. آیا پروژههای به این عظمت که ماندگاری آن کمتر از فیلمهایی همچون محمد رسول ا... نیست، ارزش سرمایهگذاری از سوی حوزه هنری ندارد؟
* دو سال است مشغول تحقیق درباره مجموعه مستند گرایش به اسلام هستم
فارس: ظاهراً شما مدتی است که قصد دارید چند فیلم مستند با محوریت جهان اسلام بسازید، در مورد آن توضیح میدهید؟
بله. الآن قریب دو سال است که در حال تحقیق هستیم. قصه از یک موضوع شروع شد. ولی وقتی به موضوع ورود کردیم، دهها موضوع مهم دیگر را یافتیم. موضوعاتی که ساخت فیلم درباره هر کدام میبایست از مهمترین دغدغههای مدیران فرهنگی کشور باشد.
برایمان سوال بود که چرا زنان بیشتر به اسلام گرایش دارند تا مردان.
* این مجموعه می تواند به جز پخش بینالمللی، در داخل نیز کارکرد فراوانی داشته باشد
فارس: موضوع اولی که شما را با این پروژه درگیر کرد چه بود؟
بحث زن در اسلام بود. یک بار در یک نشست دوستانه، یک سوال مطرح شد. اینکه چرا در جهان، درصد گرایش زنان به دین اسلام، خیلی بیشتر از مردان است؟ بعد از جلسه، متوجه شدم یافتن پاسخ این سوال، بستر مناسبی است برای ساخت یک فیلم مستند. این فیلم به جز پخش بینالمللی، در داخل نیز کارکرد فراوانی دارد. در شرایطی که یکی از چالشهای نظام بحث حجاب است، چقدر مفید خواهد بود که این موضوع، از زبان زنان غیر ایرانی در اقصی نقاط جهان باز و تحلیل شود. ولی وقتی قصد کردیم تحقیقات را شروع کنیم به موضوعات فراوان دیگری برخوردیم که انشاءالله در فرصتی دیگر درباره تکتک آنها صحبت خواهیم کرد.
* این مستندها با استقبال مسئولان مواجه نشد
فارس: الآن این پروژه در چه مرحلهای است؟ آیا در تحقیقات، از نهادهای ذیربط هم کمک گرفتید؟
حقیقتش ما خواستیم کمک بگیریم. ولی چندان با استقبال روبرو نشدیم. ما به دو نهاد معظم مراجعه کردیم. یکی مجمع جهانی اهل بیت(ع) و دیگری «جامعهالمصطفی». صادقانه بخواهم عرض کنم در مجمع، فقط یک روحانی با انگیزه، خارج از وظایف سازمانیاش بدون هیچ چشمداشتی به ما کمک کرد به نام حاج آقا «نقده دوزان» و در «جامعالمصطفی» نیز یک روحانی جوان و با معرفت با ما همراه شد به نام حاج آقا متولیان و لا غیر. آقای متولیان نیز کاملاً با انگیزه شخصی به ما پیوست.
به جز این دو نفر، در حوزه سینما، یک عزیز فیلمساز با انگیزه با ما همراه شده که شاید راضی به افشای نام خود نباشد. در حقیقت، موتور محرک این پروژه به عنوان تهیهکننده، ایشان است، یا درست آن است که بگویم ما افتخار پیدا کردیم با وی همراه شویم و قطعاً اگر او نباشد، این پروژه هرگز به سرانجام نخواهد رسید.
*اغلب مدیران فرهنگی سینمای مستند را معادل همان حیات وحش می دانند
فارس: قصد اصلی ما از این مصاحبه، رسیدن به یک تعریف جامع از مستند بحران بود. ولی ظاهراً دغدغههای شما به عنوان مستندساز آنقدر زیاد است که به نظرم موضوع اصلی کامل نشد.
شما درست میگویید. ولی در شرایطی که ما هنوز با خود واژه مستند مشکل داریم، پرداختن به موضوع مستند بحران بسیار مشکل است. به عنوان مثال اگر شما سؤالی طرح کنید به این مضمون که تعریف مستند سینمایی چیست؟
از پاسخ مخاطبانتان خواهید دانست که مستند در کشور تا چه میزان مهجور است. مستند سینمایی، از نگاه آحاد مردم، یک کلمه مرکب مغشوش است. اغلب، مستند را مستند میدانند و سینما را سینما. و هیچ نسبتی بین این دو واژه نمییابند. تعریف مستند نزد اکثر مردم یعنی فیلم حیات وحش؛ و سینما یعنی فیلم داستانی. البته مردم مقصر نیستند. وقتی تعریف اغلب مدیران فرهنگی اینگونه است و براساس همین تعریف عمل میکنند، از مردم چه توقعی میتوان داشت؟
مسئولان فرهنگی از ارشاد و حوزه هنری گرفته تا مجلس و آستان قدس بازیگران و فوتبالیستها را میشناسند، اما مستندسازان را نه!
*رییس صدا و سیما غیر از مستندسازان با همه جلسه داشته است
فارس: آیا نگاه شما به مدیران فرهنگی، کمی احساسی یا افراطی نیست؟
اگر بگویید تلخ، میپذیرم ولی افراطی، نه. دلیل هم دارم. اجازه بدهید چند مثال ساده بزنم. اگر دقت کرده باشید، ریاست سازمان صدا و سیما هر از چند گاهی با گروهی از نمایندگان بخشهای مختلف عرصه فیلم، جلسات ویژه برگزار میکند. این جلسات تا جایی پیش رفته که فقط مانده مرغ و خروسهای فیلمهای داستانی. از ایشان سؤال کنید در طول دوران ریاستشان، آیا یک جلسه کوتاه، نه با انبوه مستند سازان، که با نخبگان و پیران عرصه مستند داشتهاند؟ آیا اصولا ایشان از طریق مدیران زیر مجموعهشان در جریان فعالیت مستند سازان در سازمان هستند؟ شبکه مستند راه اندازی شده. دست مسئولین درد نکند. ولی در باره کم و کیف این شبکه و بودجه آن بهتر است مدیر محترم آن صحبت کند. جایگاه این شبکه نزد مستندسازان را از مجموعه مستندسازان سوال کنید. اجازه بدهید بنده یک طرفه به قاضی نروم. درباره جایگاه مستند در دیگر نهادهای زیربط هم نیازی به توضیح بیشتر نیست. شما خبرنگار هستید. بروید از این دوستان یک سوال ساده بپرسید تا به عمق شناخت حضرات از مقوله مستند و مستندساز پی ببرید. مثلا از مدیران حوزه هنری بخواهید فی البداهه نام 10 کارگردان سینمایی، 20 بازیگر سینما و یا 20 فوتبالست را ببرند. حتما بدون مکث، همه اسامی را به شما خواهند گفت . حال از آنها نام پنج مستندساز را بخواهید. قطعا برای پاسخگویی دو روز از شما زمان خواهند خواست. همین سوال را از شورای فرهنگی آستان قدس که بودجههای میلیاردی برای ساخت مستند فاخر هزینه میکند بپرسید. قطعا اگر پاسخ این سوال را میدانستند، این افتضاحی که همگان در جریان آن هستیم، رخ نمیداد.
*جایگاه یک مستندساز مشهور از یک بازیگر رده پنجاهم و یک فوتبالیست رده شصتم هم پایینتر است
یا از کمیسیون فرهنگی مجلس- به جز نوباوه که از خانواده مستندسازان است- قطعاً آنها نیز نام پنج مستند ساز را نمیدانند. یکی دیگر از شاخصهای هر گروه یا جمعیتی، موقعیت اجتماعی آنهاست. در کشورهای جهان اولی، جایگاه مستندسازان، تقریباً هم طراز دیگر صنوف سینمایی است، در بعضی جاها اندکی کمتر. ولی همین قیاس را در داخل کشور بررسی کنید. مقیاس را نه همه مستندسازان، که اساتید و بزرگان و سالخوردگان این عرصه را در نظر بگیرید. جایگاه یک مستندساز مشهور که حدود 65 سال سن دارد، از یک بازیگر رده پنجاهم سینما پایینتر است.
قدر و منزلت او از یک فوتبالیست رده شصتم نیز پایینتر است. وقتی صحبت از جایگاه اجتماعی میشود، منظور از همه ابعاد است، حتی مادّی. در اهمیت فیلم مستند در کشورهای جهان اولی، همین بس که ورود به دانشگاههای فیلم داستانی به مراتب آسانتر از دانشکدههای فیلم مستند است. اغلب دانشگاههای سینمایی، نیاز به هیچ پیش شرطی ندارند. در حالی که شرط اول ورود به دانشکدههای مستند، تسلط به یکی از علوم پایه یا علوم اجتماعی است. این شرایط را با داخل مقایسه کنید.
* بعد از انقلاب، مستند توانسته تأثیر عمیق خود را اثبات کند
جدای از دانشکدههای سینمایی مستقل مانند تلویزیون، دانشکده هنر و سوره، دهها کلاس کارآموزی از قبیل بازیگری، فیلمنامه، کارگردانی و غیره در تهران وجود دارد. ولی در عرصه مستند، دانشکده که هیچ! حتی یک مدرسه مستندسازی وجود ندارد. دلیل همه این تفاوتها، بر میگردد به نگاه کلان مدیران فرهنگی به مقوله مستند در کشور. در حالی که در طول سالهای بعد از انقلاب، مستند توانسته تأثیر عمیق خود را در همگن کردن مردم با حاکمیت اثبات کند.
* روایت فتح، سراب و راز سرزمین آفتاب نمونه های موفق یک مستند تاثیرگذار بودند
فارس: چگونه؟ آیا برای این حرفتان شاهد و مثالی هم دارید؟
فراوان. نقشی که مستندهای روایت فتح در جنگ برای تهییج و بسیج عمومی ایفا کرد، با همه تبلیغات دیگر در همه عرصهها برابری میکند. شما کمتر رزمندهای خواهید یافت که منکر تأثیر برنامههای روایت فتح بر خود باشد. اندکی بعدتر، مجموعه مستند سراب را خیلیها به یاد دارند. موضوع آن مهاجرت بیرویه بود.
اتفاقاً کارگردان این مجموعه نیز شهید آوینی است. آنها که سالهای 68 و 69 به سن بلوغ رسیدهاند، حتماً به یاد دارند که جوانان کشور برای کارگری در ژاپن، چه میکردند؟! یادم هست برای خرید بلیت ژاپن در استادیوم صد هزار نفری قرعهکشی میکردند. در همان دوران آوینی یک مجموعه 4 قسمتی به نام «راز سرزمین آفتاب» ساخت که با پخش آن، ماجرای مهاجرت به ژاپن تقریباً پایان یافت.
*پروفسور سمیعی تحت تأثیر مستند مهاجران در حال ساخت عظیمترین مرکز جراحی مغز در ایران است
از افتخارات بنده نیز به عنوان مستندساز همین بس که وقتی مجموعه «مهاجران» پخش شد، پروفسور سمیعی تحت تأثیر همین مجموعه، و نه به دلیل تلاش دولتمردان، اکنون در ایران در حال ساخت عظیمترین مرکز جراحی مغز است که تا قبل از آن فقط کشور آلمان صاحب آن بود... و دهها مورد دیگر.
*اگر پس از انتخاب 88 به امثال بنده اجازه میدادند دوربین به دست وارد میدان شویم، قطعاً در ماجرای فتنه وضعیت بهتری داشتیم
اگر در همان دوران پس از انتخاب ریاست جمهوری به امثال بنده اجازه میدادند دوربین به دست وارد میدان شویم، قطعاً بسیاری از آنها که اکنون اصل ماجرای فتنه را باور ندارند، نگاه واقعیتری به ماجرا داشتند.
اگر مدیران فرهنگی اندکی مستندسازان را باور و حمایت میکردند، اگر صدا و سیما فقط بودجه یکی از سریالهای مناسبتی خود را به مستند اختصاص میداد، قطعاً نگاه مردم و دولتمردان درباره حوادث بزرگی مثل سوریه و لبنان همسوتر میشد.
چه اشکالی دارد که هزینه ساخت برخی از فیلمهای سینمایی که اتفاقاً مورد مناقشه مدیران فرهنگی و سیاسی کشور و مردم شده، به ساخت همان 14 فیلم مستند فاخر با محوریت 14 معصوم که قبلاً عرض کردم، اختصاص مییافت؟ ارزش معنوی کدام پروژه بیشتر است؟
* ماجرای غم انگیز مجموعه مستند درباره نخبگان کشور
فارس: بیشتر مردم شما را با مجموعه مستند «مهاجران» میشناسند. ولی بعد از آن، حضور شما در تلویزیون کم رنگ شد. آیا این عدم حضور، خود خواسته بود یا دلایل دیگری دارد؟
حقیقتش مجموعه مهاجران، اولین پروژه جدیام بعد از ترک مؤسسه روایت فتح و بازگشت به تلویزیون بود. طرح اولیه، متعلق به یکی از دوستانم یعنی آقای معصوم زادگان بود. اتفاقاً در 13 قسمت اول این پروژه، خود ایشان تهیهکننده بودند ولی بعد از قبول پست مدیریت، دیگر نمیتوانست با پروژه همکاری کند. خودمان در زمان ساخت، تصور این استقبال را به ویژه از سوی جوانان نداشتیم یا به هیچ وجه تصور اینکه یک فیلم مستند ساده تلویزیونی میتواند بزرگانی مثل پروفسور سمیعی را با کشور و ملتش آشتی دهد، نداشتیم.
یادم هست در همان دوران، یکی از مدیران ارشد تلویزیون، پیشنهاد ادامه پروژه در کانادا و آمریکا را داد که من نپذیرفتم. دلیل هم داشتم. چرا که مجموعه «مهاجران»، جدای از همه وجوه مثبت آن، واجد یک نکته مهم منفی بود و آن اینکه ناخواسته، اینگونه برداشت میشد که ظاهراً یکی از راههای موفقیت، هجرت و خروج از کشور است. در حالی که هدف ما از ساخت مجموعه اصلاً این موضوع نبود. من به نظرم رسید یک مجموعه دیگر با محوریت شخصیتهای موفق در داخل کشور بسازیم. شخصیتهایی که در کشور خودشان و با همین شرایطی که همگان در آن زندگی میکنند، توانستهاند با پشتکار و اراده خود، به قلههای موفقیت دست پیدا کنند.
فارس: در ادامه چه شد؟ طرح جدید را پذیرفتند؟
بله. مدیریت گروه فرهنگ و ادب شبکه اول، هنوز عوض نشده بود. ولی تا بخواهیم طرح را آماده کنیم، مدیریت شبکه اول عوض شد و به تبع آن مدیران گروهها نیز تغییر کردند. بعد از چند ماه، با سرپرست جدید این گروه به توافق رسیدیم. ولی بر سر بودجه مجموعه، دچار مشکل شدیم. به پیشنهاد سرپرست گروه فرهنگ و ادب، پذیرفتم کار را آغاز کنیم و ایشان نیز قول دادند مشکل بودجه را در طول انجام آن برطرف کنند. کار آغاز شد - البته با تأخیر - در نیمههای راه، مجدداً مدیریت شبکه و به تبع آن مدیران گروهها تغییر کردند. توافق ما با مدیر قبلی، صرفاً شفاهی بود. به همین جهت بعد از ماهها نشست و جلسه، با مدیر جدید به توافق نرسیدیم. و به ناچار، مجموعه را به یک شبکه دیگر فروختیم.
* هر قسمت مجموعه نخبگان کشور از یک شبکه استانی پخش شد
فارس:کدام شبکه؟ پخش هم شد؟
بله. یک شبکه جدید به نام «شما». این شبکه نیز هر قسمت را به یکی از شبکههای استانی داد. هر از چندگاهی باخبر میشویم یک قسمت آن مثلاً در فلان شبکه استانی پخش شده. در حقیقت، نحوه پخش این مجموعه، با پخش نشدنش هیچ تفاوتی نداشت. بچههای گروه سازنده که مدتها برای تولید تک تک قسمتها زحمت کشیده بودند و حالا جز خستگی چیزی عایدشان نشده بود،اعتراض کردند. در نهایت، برای اینکه بتوانیم پروژه را نجات دهیم، بنده شفاهی با جناب آقای فرجی، مدیر محترم شبکه اول وارد مذاکره شدم. قرار بر این شد که برای نجات پروژه و پخش مستمر آن از شبکه ملی در روز و ساعت مشخص، ما 13 قسمت دیگر تولید کنیم و مانند مهاجران، در قالب یک مجموعه 26 قسمتی پخش کنیم.
فارس: توافق، قطعی شده؟
شفاهی، قطعی شده و ما اکنون به جز 13 قسمت اول که آماده پخش است، 7 قسمت دیگر را آماده کردهایم. ولی با گذشت چند ماه از این توافق شفاهی، هنوز موفق نشدهایم این توافق را به صورت یک پروژه قطعی با شبکه اول مصوب کنیم. چندین بار پیگیری کردهایم ولی هنوز به نتیجه نرسیدهایم. ترسم این است که قبل از تصویب، دوباره گرفتار تغییر مدیریتها و گرفتاریهای قولهای شفاهی شویم.
* از اهمیت ندادن به مستند، فرهنگ کشور بیشتر از مستندساز ضرر می کند
فارس: حرف آخر؟
حرف ناگفته که فراوان است. ولی مایلم این نکته را اضافه کنم که هیچ کدام از نقدها و گلایههایی که عرض کردم، درد شخصی یا مشکلات شخصی بنده نیست. یک ریال از بودجه میلیاردی که آستان قدس رضوی برای هیچ هزینه کرده، از جیب امثال بنده پرداخت نشده است. با قاطعیت عرض میکنم این مسائل، مشکل کل خانواده کوچک مستندساز در کشور است. شاید گاهی برخی از مستندسازان به دلیل مشکلات مالی و یا تحمل خفت و تحقیری که از سوی برخی مدیران بر آنان روا داشته شده، بحث مسائل مادی را پیش بکشند، ولی به نظر بنده آنکه بیشترین خسارت را از این شرایط متحمل میشود، نه مستندساز، که عرصه فرهنگ کشور است. از اینکه دولت صلاح نداند آرد در اختیار نانوایی محل بگذارد، نانوا گرسنه نمیماند. میرود راننده تاکسی یا کارگر ساختمان میشود. بلکه محله است که گرسنه خواهد ماند.
* آیت الله جوادی آملی میگفتند تلویزیون قرار بود دانشگاه باشد، اما کودکستان هم نیست
یادم هست یکی دو سال قبل، با مدیر قبلی شبکه اول برای یک پروژه دینی خدمت آقای جوادی آملی رسیدیم. تابستان بود و ایشان را در روستایی در شهر دماوند ملاقات کردیم. ظاهراً در بیت ایشان رسم است که همه فرمایشات وی را ضبط تصویری بکنند. آن روز نیز دوربین را گذاشتند، میکروفون را وصل کردند. آقای جوادی آملی بعد از بسم اله... ، حدود نیم ساعت آنچنان به صدا و سیما انتقاد کردند، که بنده هرگز از هیچ عالم دینی نشنیده بودم. تقریباً از همه وجوه وارد بحث شدند و ... در نهایت با این جملات مطلب را تمام کردند (نقل به مضمون) یک روزی امام فرمودند تلویزیون، باید یک دانشگاه اسلامی باشد. ولی اکنون ما میبینیم دانشگاه که هیچ، دبیرستان هم نیست. دبستان یا حتی کودکستان هم نشده است. البته اگر دقت کنیم، این انتقاد محدود به بزرگان دین نیست. بلکه به نظرم اصلاح و نجات تلویزیون دغدغه اصلی سران نظام نیز هست. بزرگان قوم، به درایت دریافتهاند که تلویزیون، نه بازوی قدرتمند در همه عرصهها است، که بالاتر، مطلق قدرت است. به همین جهت دنبال احیای آن نیز هستند. ولی ما، به عنوان بدنه این تشکیلات، و آشنا به مسائل آن، در اتاق فکرهای جدید نیز همان مشکلات را میبینیم که صدا و سیما مبتلابه آن است.
* نگرانیم شبکه های جدید در تلویزیون هم گرفتار مشکل فعلی شوند
و نگرانیم بعد از صرف بودجههای کلان، این شبکههای جدید که ظاهراً قرار است منجی تلویزیون باشند در همان دامی اسیر شوند که اکنون کل صدا و سیما گرفتار آن است. یکی از نشانههای این نگرانی از سوی ما مستندسازان، نگاه مدیران این شبکهها به مقوله فیلم مستند و فیلم قصهگو است. در این شبکهها نیز تقسیم بودجه، بر همان روالی است که در تلویزیون مرسوم است. میگویند نه؟
*گسترش کمّی صدا و سیما، کمک چندانی در رسیدن به آرمانی که امام برایمان ترسیم کرده، نخواهد کرد
تحقیق کنید. گسترش کمّی صدا و سیما، کمک چندانی در رسیدن به آرمانی که امام برایمان ترسیم کرده، نخواهد کرد. بلکه تغییر بنیادی در نگاه و استراتژی این سازمان و بازگشت به اصل شایسته سالاری در عرصه فرهنگ، منجی آن خواهد بود. مشکل فرهنگ کشور، در جمعآوری دیشهای ماهواره با توسل به زور نیست. دکتر رضا داوری جمله معروفی دارد که کلید حل مشکل صدا و سیما است.(نقل به مضمون) ایشان سالها پیش گفتهاند مادامی که قلب و ذهن ما با ماهواره باشد، مبارزه در جهت جمعآوری آنها از پشت بامها، بیهوده است. همه میپذیریم دشمن، به ویژه در عرصه فرهنگ، پر قدرت وارد شده است. ولی راه مبارزه با تهاجم فرهنگی یا جنگ نرم، نه محدود کردن مردم، که احیای موجود قدرتمندی چون صدا و سیما است. اینکه نقطه تمرکز بنده صدا و سیما است، دلیل مبرا بودن بخشهای دیگر فرهنگ از اشتباه نیست. بلکه اگر تلویزیون اصلاح شود، آنقدر قدرت دارد که دیگر بخشها را با خود همراه کند.
*منکر زحمات صدا و سیما نیستم
جمله آخر اینکه همه گلایه بنده به ویژه از صدا و سیما ، قطعا نافی زحمات و تلاش همکاران و دوستانم در آن سازمان نیست. رادیو و تلویزیون در طول سالهای بعد از انقلاب خدمات شایانی به اهداف و آرمانهای حقیقی انقلاب کرده، کسی هم منکر آن نیست.ولی بهتر است بپذیریم تا رسیدن به سرمنزل مقصود، راه درازی است که نپیمودهایم.
دمت گرم