۷دلیل برای اینکه چرا هنوز کلاهقرمزی میبینیم؟!
پارسینه: در این یادداشت کوتاه میخواهیم ببینیم چرا «کلاهقرمزی» هنوز هم جذاب است و دیده میشود؟ و چرا به سرنوشت عموپورنگها و خاله شادونهها و دیگر برنامههای مشابه دچار نشده؟
سالها میگذرد از نخستین روزهای به دنیا آمدن «کلاه قرمزی» در تلویزیون. از آن «سلام الاغ عزیز» و «صندوق پست» و «آقای مجری». آن روزها «کلاهقرمزی» و «پسرخاله» هم فیلم پرفروشی شد و گروه سازندهاش در اوج بود؛
از آن اوجهایی که میتوانست مثل بسیاری از کارهای دیگر همانجا پایان بپذیرد و فراموش شود. اما «کلاهقرمزی» نه تنها فراموش نشد، بلکه اوج را بالاتر از اینها تعریف کرد و امروز تازهنفستر، با دارودستهای جدید، لشکر کشیده، به قصد فتح قلبها.
در این یادداشت کوتاه میخواهیم ببینیم چرا «کلاهقرمزی» هنوز هم جذاب است و دیده میشود؟ و چرا به سرنوشت عموپورنگها و خاله شادونهها و دیگر برنامههای مشابه دچار نشده؟ چرا با وجود آنکه از ابتداییترین ابزار نمایشی، یعنی عروسکگردانی استفاده میکند و نیازی به جلوههای تصویری آنچنانی برای ایجاد جذابیت ندارد، هنوز هم بیننده را پای گیرنده نگه میدارد؟ لازم به توضیح است که در این نوشته از لفظ «کلاهقرمزی» به عنوان نام یک برنامه استفاده خواهم کرد، نه یک شخصیت خاص.
۱- دایره بزرگی از مخاطبان را هدف گرفته
درست است که «کلاهقرمزی» در گروه کودک ساخته شده، اما چه کسی است که نداند این برنامه بزرگترها و حتی خیلی بزرگترها را هم پای تلویزیون میکشاند. پس حتما گروه نویسندگان «کلاهقرمزی» هم این نکته را خوب میداند. وجود گروههای سنی مختلف در بین شخصیتها باعث میشود گروه بزرگتری از مخاطبان با برنامه همراه شوند. از طرفی همه شوخیها برای طیف کودک تعریف نشدهاند و بعضی از آنها بزرگترها را هم هدف گرفتهاند که شاید گاهی بچهها از آن سر در نیاورند. «کلاهقرمزی» با این ترفند تعداد مخاطبانش را زیاد کرده و برای هریک تحفهای جداگانه در نظر گرفته تا کسی از او دلخور نشود.
۲- با زمان قد کشیده
این درست که آقای مجری هنوز سبیلش را نزده و همان است که بود، اما «کلاهقرمزی»ای که امروز میبینیم همان «کلاهقرمزی» دیروز نیست. «کلاهقرمزی» قبلی مثل بچههای دهه ۷۰ بود و «کلاهقرمزی» جدید مثل بچههای دهه ۸۰ است. شیطنتهایش جدید و اطلاعاتش بیشتر شده و مثل بچههای امروزی است که در فامیل میبینیم و همسن خود «کلاهقرمزی»اند. «کلاهقرمزی» امروز از موبایل و کامپیوتر و تکنولوژی حرف میزند و نسبت به روابط حساس است. این انعطافپذیری در طول زمان باعث شده «کلاهقرمزی» هنوز هم قابلباور و نزدیک به ما باشد.
۳- پیامهای روی اعصاب نمیدهد
برنامه کودک ساخته میشود که پیام بدهد. حالا چه اخلاقی، چه علمی و چه فرهنگی و چه غیره. هیچکس هم مخالفتی با اینجور پیامها ندارد. یعنی بالاخره، باید در میان خندهها، بچه چیزی هم یاد بگیرد. اما برنامههای دیگر کودک جوری اینطور چیزها را یاد میدهد که تهوعآور است. هیچوقت خودِ مخاطب به چیزی نمیرسد. همیشه مجری یا شخصیتها برایش دیکته میکنند. اما «ایرج طهماسب» و «حمید جبلی» آنقدر باهوشند که این پیامها را در لایههای داستان به خورد مخاطب میدهند. ماجرای چراغ راهنمایی و آموزش رنگهایش که یادتان هست؟ علاوه بر اینها «کلاهقرمزی» برای بزرگترها هم پیام دارد؛ پیامهایی که گاهی کوشش میکند فرهنگهای نادرستِ جاافتاده را درست کند. این سیاست پیام غیرمستقیم باعث میشود مخاطب از برنامه زده نشود و لذت کشف پیامها باعث میشود آنها را بپذیرد. البته لحن صحبت کردن و حالت چهره آقای مجری هم، وقتهایی که قرار است پیام مستقیم بدهد، کمک میکند تا مخاطب از پیام استقبال کند.
۴- خودسانسوری نمیکند
«کلاهقرمزی» درباره مسائلی حرف میزند که بچهها با آن برخورد میکنند یا دربارهاش سوال میپرسند، اما شاید در دیگر برنامههای کودک از آنها به عنوان تابو یاد شود. ماجرای دستشویی و لباسشویی را در آن برنامه زنده که یادتان هست؟ «کلاهقرمزی» اما خیلی راحت درباره دستشویی، باد گلو و شکم، روابط زن و مرد و عشق و ازدواج حرف میزند؛ خط قرمزهایی که شاید عبور از آنها برای دیگر برنامههای مختص کودکان ترسناک باشد. «کلاهقرمزی» بدون اینکه ابایی داشته باشد اینجور چیزها را مطرح میکند و این باعث میشود که فضای کار به واقعیت نزدیکتر شود و مخاطب ارتباط بیشتری با آن بگیرد.
علاوه بر این، رقص و آواز شخصیتها هم به لطف عروسکی بودنشان، برایشان ممکن شده؛ چیزی که در تولیدات دیگر صداوسیما کمتر دیده میشود.
۵- سیبزمینی نیست
«کلاهقرمزی» با کسی تعارف ندارد، حرفش را میزند، اظهارنظر میکند و هرکس و هرچیزی را که بخواهد نقد میکند. چه رفتار یا عادت نادرست یک جامعه باشد، چه روش تربیتی یک مهدکودک یا یک برنامه تلویزیونی. هریک از شخصیتها میتوانند نماینده یا نماد قشری از جامعه باشند، که نقد یا ستایش شوند. «کلاهقرمزی» خنثی نیست و الکی همهچیز را خوب و بینقص جلوه نمیدهد. الکی هم از کسی یا چیزی تعریف نمیکند. «کلاهقرمزی» خوشبین نیست، بدبین هم نیست، «کلاهقرمزی» سعی میکند واقعگرا باشد و مسائل را آنطور که واقعا هست، با دقت ببیند و با ظرافت نشان بدهد. این نگاه کمک میکند مخاطب حرفهای نگفتهاش را در دهان «کلاهقرمزی» ببیند، او را از خود بداند و در نتیجه دوستش داشته باشد.
۶- از تکرار فراری است
«کلاهقرمزی» به هر دری میزند تا دچار تکرار نشود. هر سال عید که میشود خانهتکانی میکند. شخصیتهایی که محبوبیت نسبی را کسب نکرده باشند بیرون میریزد و شخصیتهای جدید جایگزین میکند. این شخصیتهای تازه با خودشان قصهها و شوخیهای تازه میآورند و تقابلشان با شخصیتهای پیشین، موقعیتهای نو خلق میکند. «کلاهقرمزی» به شخصیتهای عروسکی اکتفا نمیکند و با استفاده از محبوبیتش، ستارههایی را که شاید هیچگاه گذرشان به تلویزیون نیفتاده، هم جلوی دوربین میآورد. ثابت شده که حضور ستارهها رابطه مستقیمی با پربیننده شدن دارد و «کلاهقرمزی» این فرمول را از بر است. علاوه بر این لوکیشنهای جدید باعث میشوند فضا تکراری نشود و از سوی دیگر لوکیشن جدید، ماجراهای جدیدی را هم ایجاد میکند. جمع شدن این مواد نگهدارنده در کنار هم باعث میشود حالا حالاها تاریخ انقضای «کلاهقرمزی» سر نرسد.
۷- خوب بلد است بخنداند
شاید مهمترین دلیل جذابیت «کلاهقرمزی» همین باشد. اگر از مخاطبانش درباره ویژگیهای «کلاهقرمزی» بپرسید اکثریتشان بامزگی را مهمترین ویژگیاش میدانند. هر یک از شخصیتها طنز خاص خودشان را دارند و شیوه خنداندنشان فرق میکند. هر یک هم طرفداران دوآتشه خودشان را دارند. شخصیتها به خوبی مخاطبشان را میشناسند و بلدند چطور قلقلکش بدهند و او را به خنده بیندازند. ترکیب شوخیهای از پیش طراحیشده و شوخیهای بداهه هم بارِ طنزِ کار را بالا برده. نکته قابل توجه دیگر این است که گاهی در فضای شلوغ بعضی موقعیتها، شخصیتها هریک تکهای میپرانند و این تکهها آنقدر پشتسرهم هستند که ممکن است بار اول که تماشایشان میکنیم متوجه همه آنها نشویم. به همین دلیل هم هست که بازپخش «کلاهقرمزی» نکات جدیدی دارد و بازهم میخنداند.
منبع:
خبرگزاری مهر
ارسال نظر