چه کسی خواب را از مهمانپرست گرفت؟
پارسینه: ما هیچ وقت با هم از نزدیک آشنایی نداشتیم، آقای متکی در هند درس میخواندند و برخی از دوستان نزدیک من هم همینطور. آقای متکی یک انجمن داشتند به نام انجمن «فارغالتحصیلان هند» که در آن انجمن تحصیلکردههای هند دور هم جمع میشدند و به بحث و بررسی مسائل سیاسی و اسلامی میپرداختند.
رامین مهمانپرست سخنگوی پیشین وزارت خارجه در گفتوگو با سایت نامهنیوز، به برخی اتفاقات سیاسی دوران حضورش در وزارت خارجه بهویژه در دولت احمدینژاد پرداخت؛ حاشیههایی از جنس برکناری «منوچهر متکی» وزیر خارجه وقت ایران، حمله نیروهای خودسر به سفارت انگلیس، حمله اعضای گروهک منافقین به سخنگوی وزارت خارجه در خیابانهای نیویورک و جنجالآفرینیهای برخی سفرای دولت سابق در برزیل، آلمان و ...
گزیده این گفتوگو در پی میآید:
* آشنایی شما با آقای متکی به چه زمانی برمیگردد؟
ما هیچ وقت با هم از نزدیک آشنایی نداشتیم، آقای متکی در هند درس میخواندند و برخی از دوستان نزدیک من هم همینطور. آقای متکی یک انجمن داشتند به نام انجمن «فارغالتحصیلان هند» که در آن انجمن تحصیلکردههای هند دور هم جمع میشدند و به بحث و بررسی مسائل سیاسی و اسلامی میپرداختند. از طریق این دوستان من نیز به این انجمن معرفی شدم تا عربی و قرآن تدریس کنم. یک روز که در حال درس دادن به بچهها بودم و آقای متکی هم در آن زمان نماینده مجلس بودند وارد کلاس شدند و ما برای اولین بار از نزدیک همدیگر را برای اولین بار ملاقات کردیم و با هم آشنا شدیم. در آن زمان آقای متکی علاوه بر حضور در کمیسیون امنیت ملی مجلس، نماینده هیئت عالی گزینش در وزارت ارشاد نیز بودند. آقای متکی به من پیشنهاد دادند که برای سمت رایزنی فرهنگی به خارج از کشور بروم ولی من نپذیرفتم و گفتم که به دلیل مشغولیتم به تحصیل این امکان برای من وجود ندارد. پس از آن به پیشنهاد آقای متکی وارد بخش گزینش وزارت ارشاد شدم که به عنوان جزء هسته اصلی گزینش در وزارت ارشاد وقت حضور داشتم. سال 66 بود که وارد وزارت خارجه شدم، در آن زمان آقای متکی معاون وزیر خارجه بودند. من و آقای متکی تا سال 84 که ایشان مجددا نماینده مجلس شدند دیگر همدیگر را ملاقات نکردیم. پس از آنکه آقای احمدینژاد رئیسجمهور شدند و آقای متکی نیز به عنوان وزیر خارجه معرفی شدند، من به عنوان سفیر در قزاقستان مشغول به کار بودم و ارتباطم با آقای متکی دورادور بود.
* چه شد که آقای متکی پیشنهاد حضور شما در سمت سخنگویی وزارت خارجه را مطرح کردند؟
سال 88 ماموریت من در قزاقستان به عنوان سفیر به اتمام رسید. من به تهران برگشتم و در مرکز مطالعات همانند دیگر سفرا و دیپلماتها مشغول به نگارش اسناد و ناگفته های دوران حضور در سفارت بودم. در تاریخ هشتم آبانماه سال 88 در تاریخ ولادت امام رضا بود که آقای متکی در هنگام حضور هیئت دولت در مشهد با من تماس گرفتند و برای روز بعد از آن قرار ملاقات گذاشتیم. ظهر روز بعد ساعت ده دقیقه به یک ظهر بود که ما با یکدیگر ملاقات کردیم. آقای متکی گفتند که راجع به سخنگوی جدید وزارت خارجه بررسیهایی انجام دادهاند و من را برای حضور در این سمت انتخاب کردهاند. آقای متکی نظر من را در این خصوص پرسیدند. من گفتم هرکاری که از عهده من بر بیاید انجام میدهم اما قول نمیدهم که نتیجهاش خوب باشد ولی قول میدهم که تمام توان خود را در این زمینه به کار گیرم.
* آن زمان میگفتند که آقای متکی به زبان انگلیسی تسلط ندارند. این چقدر صحت دارد؟
نه، آقای متکی فارغالتحصیل خارج از کشور بودند و مشکلی در این زمینه نداشتند.
* کار شما سخت بود، همه کسانی که در آن زمان در دستگاه دیپلماسی کشور حضور داشتند بر این باور بودند که آقای احمدینژاد موازیکاری دارد و در بعضی امور دخالت میکند. چقدر این موضوع در دوران حضور شما در سمت سخنگویی وزارت خارجه پیش آمد؟
عرصه سیاست خارجی تفاوت زیادی با دیگر بخشهای عرصه مدیریتی در کشور دارد. محورهای اصلی سیاست خارجی از سوی مقام معظم رهبری تعیین میشود و چارجوب کلی آن با نظارت رهبری تطبیق داده میشود. وقتی به عنوان سخنگو انتخاب میشوید باید سیاستهای کلی نظام را دنبال کنید. بنده هم زمانی که برای حضور در این سمت انتخاب شدم با آقای متکی صحبت کردم و دو خواسته خود را با ایشان مطرح کردم که یکی جلسه با مقامات و دیگری همکاری با رسانهها بود.
* میخواستید با چه کسانی دیدار کنید؟
میخواستم با مسئولان کشور مثل آقای رئیسجمهور، دبیر شورای عالی امنیت ملی، رئیس مجلس و برخی دیگر دیدار کنم و چارچوبهای کلی فکری آنها را در خصوص موضوعات مختلف جویا شوم. همچنین به آقای متکی درباره درخواست دومم توضیح دادم و گفتم که کار سخنگویی بدون همکاری با رسانهها امکانپذیر نیست و این شغل چپ و راست نمیشناسد. از سوی دیگر برای من همه رسانهها یکسان است و میخواهم با همه کار کنم. با این دو شرط کار در وزارت خارجه به عنوان سخنگو را آغاز کردم و با برخی از مقامات از جمله آقای صالحی که به تازگی رئیس سازمان انرژی اتمی کشورمان شده بودند، دیدار کردم.
* با آقای احمدینژاد هم دیدار کردید؟
با خودشان نه. با آقای ثمره هاشمی دیدار کردم، البته بنده نیز درخواستی برای دیدار با آقای رئیسجمهور ارائه نکرده بودم.
* هیچ وقت توصیه خاصی برای موضعگیری به شما نشد؟
در طول 42 ماه حضور در این سمت 3 بار با من تماس گرفته شد. 2 مرتبه از دفتر رئیسجمهور و یک بار از دفتر مقام معظم رهبری با من تماس گرفته شد و سوالاتی درباره مواضع وزارت خارجه پرسیده شد و من هم توضیحاتی دادم. یک بار هم خود آقای احمدینژاد با من تماس گرفتند و نظری راجع به فعالیتهای هستهای در خصوص مواضع وزارت خارجه عنوان کردند. با هم صحبت کردیم و بنده هم راجع به مواضع وزارت خارجه به آقای رئیسجمهور توضیحاتی را ارائه کردم. بعد برای اینکه نظر آقای احمدینژاد تامین بشود، یک عبارت را به موضع وزارت خارجه اضافه کردم. ولی در مجموع در فضای اختلافات بین مسئولان در مقطع حضور من در وزارت خارجه اشکالی به اعلام مواضع وزارت خارجه گرفته نمیشد بلکه بسیاری آن را تایید میکردند و فصلالخطاب میدانستند.
* اختلافات آقای احمدینژاد و متکی از چه زمانی شروع شد؟
من اطلاعی از این اختلافات نداشتم و از پشت صحنه ماجرا هم بیخبرم.
* آقای متکی هیچوقت راجع به اختلافات با شما صحبت نمیکردند؟
نه، هیچوقت در اینباره با من صحبتی نشد. البته من متوجه برخی از درگیریها و اختلافات شده بودم. به طور مثال آقای رئیسجمهور در بحث نمایندههای ویژه وارد حوزه اختیارات وزیر خارجه میشدند.
* فکر میکنید چرا آقای احمدینژاد شخصا وارد حوزه سیاست خارجی و اختیارات وزیر خارجه میشدند؟
فکر میکنم این موضوع بیانگر این است که شخص رئیسجمهور برای موضوعات مرتبط با سیاست خارجی اهمیت زیادی قائل بودند.
* نگاه شما خیلی خوشبینانه است. تحلیل دیگری هم در این زمینه هست. اینکه رئیسجمهور به وزارت خارجه اعتماد نداشت!
نه، روابط بین مقامات، نزدیک و همکاریها هم بالا بود اما خب اختلافاتی هم وجود داشت.
* این هماهنگی وجود داشت یا نه؟ آخر رابطه آقای احمدینژاد و متکی چیز دیگری میگفتند.
بله، برکناری آقای متکی در سفر از سمت وزارت نشان داد که ناهماهنگی وجود دارد.
* زمانی که آقای متکی سنگال بودند، شما کجا بودید؟
من تهران بودم.
* به شما گفتند که آقای احمدینژاد قصد دارند آقای متکی را برکنار کنند؟
نه، من هم از تماسها و اساماس ها متوجه این موضوع شدم. برای اینکه از صحت آن اطمینان پیدا کنم با دفتر ریاست جمهوری تماس گرفتم و مطمئن شدم که بله این اتفاق افتاده است. روزی که آقای متکی برکنار شدند دوشنبه بود و روز سهشنبه من باید در جمع خبرنگاران حاضر میشدم و مطمئن بودم که یکی از سوالاتی که در این کنفرانس خبری مطرح خواهد شد بحث برکناری آقای متکی خواهد بود. هیچکس اما از اصل قضیه باخبر نبود و من سعی کردم از طرق مختلفی متوجه ماجرا شوم تا بتوانم به درستی در اینباره موضعگیری کنم اما هیچکس اطلاعات و پاسخ مشخصی در اینباره نداشت تا به ما منتقل کند. خاطرم هست که تا صبح بیدار ماندم و در اینباره فکر کردم که باید چه جوابی به خبرنگاران داده شود.
* با آقای متکی تماس نگرفتید؟
سعی کردم با خود ایشان تماس بگیرم ولی جابهجایی آقای متکی در هواپیما برای سفر به ایران منجر به عدم برقراری ارتباط و مکالمه ما شد. اما صبح روز سهشنبه و نیمساعت قبل از برگزاری کنفرانس خبری توانستم با ایشان صحبت کنم. گفتم تا چند دقیقه دیگر کنفرانس خبری برگزار میشود و قطعا یکی از سوالات خبرنگاران راجع به برکناری شما خواهد بود. آقای متکی گفتند خب چه جوابی دارید؟ گفتم که من یک جمله آماده کردهام که به خبرنگاران بگویم و همان موقوع به آقای متکی گفتم که بسیار تشکر کردند و بنده را دعا کردند.
* این جمله چه بود؟
این بود که «نفس جابهجایی در کارهای اجرایی امری طبیعی است. آقای متکی سابقه خوبی داشتند و در هر پستی باشند منشاء خدمات خواهند بود. برای ایشان آرزوی موفقیت داریم.»
* اغلب بر این باور بودند که آقای صالحی وصله جوری در وزارت خارجه نیستند.
خب آقای صالحی اصلا تاکیدی هم نداشتند که شخصیت دیپلماتیکی دارند و همیشه میگفتند که استاد دانشگاه هستند. ایشان علاوه بر اینکه هم در داخل و خارج از کشور شخصیت محبوبی بودند بسیار هم شخصیت تاثیرگذاری داشتند.
* فکر میکنید آقای متکی موفقتر بود یا آقای صالحی؟ شما با کدام راحتتر بودید؟
هر دو.
* نمیشود گفت که شما با هر دو وزیر در یک سطح و به یک اندازه راحت بودید.
من روز اول پس از آنکه آقای صالحی به وزارت خارجه منصوب شدند یک جلسه کوتاه با ایشان داشتم و به آقای صالحی گفتم که نه اصراری به ماندن در این سمت دارم و نه اصراری برای رفتن و میخواهم که دست ایشان برای آوردن نیروهای مورد نظر خود به وزارت خارجه باز باشد. آقای صالحی البته همان موقع دست من را گرفتند و گفتند که تا وقتی من وزیر هستم شما هم سخنگو هستید.
* زمانی که از دیوار سفارت بالا رفتند شما کجا بودید؟
اگر خاطرتان باشد قبل از این اتفاق مجلس تصمیمگیریهایی در خصوص کاهش روابط با لندن اتخاذ کرده بود و ما جلساتی را با نمایندگان مجلس داشتیم و نظرات کارشناسی خود درباره این موضوع را داده بودیم. قطعا سلسله اقدامات دولت انگلیس در امور داخلی ایران امر مناسبی نبود ولی خب سطح برخورد با این رفتار را باید وزارت خارجه تعیین میکرد. زمانی که قرار شد تجمع در مقابل سفارت برگزار شود از وزارت خارجه استعلام کردند و وزارت خارجه نیز با تجمع آرام مقابل سفارت انگلیس موافقت کرد. اما وقتی بحث بالا رفتن از دیوار پیش آمد داستان تغییر کرد.
همان روز سالروز شهادت شهید شهریاری بود و من میخواستم به توصیه آقای صالحی در این مراسم شرکت کنم. شهید شهریاری دانشجوی آقای صالحی بود و آقای صالحی تاکید کردند که بنده به دلیل اینکه چهره شناختهشدهتری دارم با یک تاج گل در این مراسم شرکت کنم. ساعت 3 و نیم به سمت دانشگاه شهید بهشتی حرکت کردیم و من متوجه غیرطبیعی بودن خیابانهای اطراف میدان فردوسی شدم و حتی اجازه تردد از میدان را نیز به ما ندادند و مسیر ما تغییر کرد. وقتی وارد دانشگاه شدم خبرنگاران شروع به پرسیدن سوالاتی راجع به انگلیس کردند که من پاسخی نمیدادم و در خصوص شهید شهریاری صحبت میکردم. کمی از مراسم گذشت که خبرنگاران با پرسیدن این سوال که «نظرتان راجع به بالا رفتن نیروهای تجمعکننده از دیوار سفارت انگلیس چیست؟» مواجه شدم و خبرنگاران هم با تعجب شدید من مواجه شدند. من به سرعت بلند شدم و به سمت ماشین رفتم و با دوستان معاون در وزارت خارجه تماس گرفتم و قرار بر تشکیل جلسه فوقالعاده شد زیرا وزیر خارجه فکر میکنم در سفر به عربستان بودند و در تهران حضور نداشتند. ساعت 6 جلسه فوقالعاده تشکیل و به اتفاق تصمیم بر این شد که موضع صریح و روشنی در این زمینه اتخاذ شود. این در حالی بود که میدانستیم ممکن است بعضی از دوستان در بیرون نظرات متفاوتی داشته باشند و حدسمان هم بر این بود که یکسری از جریانات از این تنش به وجود آمده حمایت میکردند.
* کدام گروهها؟
احساسم این بود که برخی از حریانات تند از حوادث سفارت انگلیس حمایت میکنند و از این ماجرا نفع میبرند. به همین دلیل یک بیانیه تنظیم کردیم و در آن اشاره کردیم که جمهوری اسلامی ایران و وزارت خارجه به اصول دیپلماتیک پایبند است و حفظ جان دیپلماتهای خارجی و اماکن دیپلماتیک نیز بر عهده ماست. من چون حدس میزدم که ممکن است این بیانیه با تاخیر منتشر شود از همکارانم در اداره کل مطبوعات خواستم که این بیانیه را برای تمام خبرگزاریهای خارجی فکس کنند و در تمام طول دوران سخنگویی من برای یک بار این اتفاق افتاد.
* با آقای صالحی هم در اینباره صحبت کردید؟
بله، صحبت کردیم و ایشان هم مخالف بودند.
* ماجرای کارمند سفارت ایران در برزیل چه بود و چرا آن موضعگیری اتخاذ شد؟
من در آن زمان اصلا ایران نبودم و موضعگیریای که در اینباره صورت گرفت از طرف من نبودو متن بیانیه در حالی از سوی برخی از معاونین تدوین و منتشر شد که من اصلا آن را تایید نکرده بودم و وقتی دیدم که در این بیانیه از اقدام این فرد دفاع شده است و آن اتفاق انکار شده است، بسیار ناراحت شدم و به معاونینی که این متن را تدوین کرده بودند هم اعتراض کردم و تهدید کردم شاید موضعگیری درست را اتخاذ کرده و بگویم که آن موضع از طرف من نبوده است که البته این کار را نکردم.
* با آن کارمند در نهایت چه برخوردی صورت گرفت؟
اخراج شدند.
* آخرین سفر آقای احمدی نژاد به نیویورک با حواشی بسیار همراه بود و گفته میشد که افراد بسیاری هیئت دیپلماتیک را همراهی میکردند.
من از اینکه چه کسانی هیئت ایرانی در سفر به نیویورک را همراهی میکردند خبر ندارم ولی عرف این هست که همسران دیپلماتها در این سفرها هستند که برخی بودند و ما میدیدیم.
* عروس، پسر و یا نوه آقای احمدینژاد یا دیگر وابستگان معاونین هم بودند؟
من ندیدم.
* مگر با یک پرواز نرفتید؟
نه.
* حتی نشنیدید که چه کسانی در این سفر بودند؟
خب چرا یکسری از معاونین با خانواده آمده بودند.
* مثلا چه کسانی؟
اسمشان را نمیدانستم.
* مگر میشود که اسم معاونین رئیسجمهور را ندانید؟
خب بعضی از همراهان را نمیشناختم.
* خب کسانی که میشناختید چه کسانی بودند؟
آقای ثمره با همسرشان بودند، آقای ملکزاده و صالحی هم همینطور. من فقط این آقایان را دیدم.
* در زمان حضور شما در نیویورک، گروه منافقین به شما حمله کردند. چه اتفاقی افتاد؟
آن روز سخنرانی آقای احمدینژاد بود که پس از پایان آن روسای هیئتهای دیپلماتیک که رئیسجمهور بود یا وزیر خارجه با تیمهای محافظت به هتلها برده میشدند اما دیگر همراهان و معاونان و وزرا باید یک مسیری را به سمت هتل پیاده میرفتند. در حال پیادهروی به سمت هتل بودیم که منافقین که در جایگاه معترضین بودند چهره من را دیدند و شناختند و اول به صورت متفرق به طرف من آمدند و سعی کردند حمله فیزیکی نکنند و تنها راه من را ببندند و من را عصبانی کنند، پس از چند دقیقه دیدم که جمعیت 100 نفر شد و همه از محل تعیینشده خود خارج شده بودند و اطراف من را گرفته بودند و منتظر بودند تا من عکسالعمل بدی از خودم نشان بدهم. پلیس نیویورک هم شاهد این موضوع بود اما واکنشی نشان نمیداد تا اینکه تعداد خیلی زیاد شد. سعی کردم در خیابانهای اصلی راه بروم و وارد کوچههای فرعی نشوم تا با اتفاق ناگواری مواجه نشوم و سوءاستفادهای صورت نگیرد تا اینکه یکی از همکاران به پلیسهای حاضر در محل گفتند که مسئولیت هر اتفاقی متوجه شما خواهد بود. پس از آن ما به سمت خودروهای پلیس هدایت شدیم.
* روز آخری که شما برای ریاست جمهوری ثبت نام کردید همه فکر میکردند وارد بازی احمدینژاد شدهاید و شما مهره وی هستید.
اصلا نه ارتباطی بین من و ایشان بود و نه آقای احمدینژاد از حضور من در انتخابات باخبر بودند. شاید هم از حضور من ناراحت شده باشند.
* واکنشها به کاندیداتوری شما چه بود؟ همان موقع هم از سخنگویی وزارت خارجه استعفا دادید؟
واکنش خاصی نبود. برای اینکه هیچ شبههای به وجود نیاید پیش از رفتن به ساختمان وزارت کشور به دفتر آقای صالحی زنگ زدم و گفتم که میخواهم پنج دقیقه از وقتشان را بگیرم. از آقای صالحی خواستم که سخنگوی جدید را انتخاب کنند. ایشان اما قبول نکردند و بسیار ناراحت شدند و گفتند که موقت یک نفر را برای سخنگویی انتخاب میکنند تا وضعیت من در انتخابات روشن شود و در صورت توان بازگردم. من ولی قبول نکردم و با یک استدلال آقای صالحی را برای معرفی یک سخنگوی جدید راضی کردم. به ایشان گفتم برای جا انداختن و معرفی این سمت زحمات بسیاری کشیده شده است و اکنون سخنگویی وزارت خارجه جایگاهی برای خود دارد و نباید با معرفی یک سخنگوی موقت به چهره این سمت ضربه وارد شود. از آقای صالحی خواستم که یک فرد مناسب و در حد معاون وزیر را برای حضور در این سمت معرفی کنند که آقای صالحی هم پذیرفتند.
* نظر شما را هم برای فرد جایگزین پرسیدند؟
بله، از من پرسیدند که چه کسی را مناسب این سمت میدانید و من هم آقای عراقچی را معرفی کردم و وقتی ایشان دلیل این انتخاب را پرسیدند من نیز دلایلم را گفتم که با استقبال آقای صالحی مواجه شد و ایشان برای حضور در این سمت انتخاب شدند.
* آقای عراقچی را گذاشتید سر کار و خودتان رفتید میدان فاطمی؟
بله، برای من واقعا مهم نبود و میخواستم کاملا بیحاشیه باشم.
* چه شد که از حضور در رقابتهای ریاست جمهوری کنارهگیری کردید؟
احساس کردم افرادی که در رقابت آخر باقی ماندهاند کفایت میکند و تصمیم گرفته شده بود که این تعداد هم محدود باشند.
* چه کسی تصمیم گرفته بود؟
نه، کسی تصمیم گیری نکرده بود. منظورم این است که باید افراد باقیمانده در رقابتهای پایانی محدود باشد.
* کسی از شما خواست کنارهگیری کنید؟
نه، ولی احساس کردم باید تعداد محدود در رقابتهای پایانی باقی بمانند و برای همین کنار کشیدم.
* اگر رئیسجمهور میشدید چه کسی را به عنوان وزیر خارجه خود انتخاب میکردید؟
دوستانی بودند که خب از آنها کمک میگرفتیم.
* آقای ظریف را انتخاب میکردید؟
آقای ظریف یکی از بهترین دیپلماتهای ماست.
* آقای ظریف کاربلدتر هستند یا آقای متکی؟
آقای ظریف یکی از کاربلدترین و بینظیرترین دیپلماتهای کشور هستند و اگر از ایشان استفاده نمیشد واقعا جفا بود. متاسفم که در گذشته از ایشان استفاده نشد.
* نقاط ضعف آقای احمدینژاد چه بود؟
بخشهایی از سیاست و اقتصاد متحمل ضعفهای مدیریتی بودند.
* برخورد آقای ظریف با شما چطور بود؟
آقای ظریف از من تعریف کردند و گفتند که بنده مدیر موفقی هستم.
چه جوابهای مضحکی!!!! برو خودتو سرکار بذار عمومهمانپرست
بازیسیاست!
فیلماینروزهایسینماهایایران