مروری بر آینده ترکیه پس از داوداوغلو
پارسینه: محمدعلی دستمالی کارشناس مسایل سیاسی منطقه در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی مینویسد: داوداوغلو در یک دهه اخیر، به عنوان معمار سیاست خارجی ترکیه عمل کرده و باز هم نظریات او بر دیپلماسی این کشور سایه خواهد افکند.
طی روزهای اخیر، قرائت ها و تحلیل های متفاوتی از استعفای احمد داوداوغلو نخست وزیر ترکیه صورت گرفته که بسیاری از آنها مبتنی بر بررسی نقش ویژه رجب طیب اردوغان در مقام یک رهبر کاریزماتیک تمامیت خواه است و برخی از تحلیلگران نیز بر این باورند که حکومت قصد دارد تا داوداوغلو را به عنوان مسئول به نتیجه نرسیدن طرح های ترکیه در سوریه و منطقه قربانی کرده و بر اساس یک برنامه نوین، در حوزه سیاست خارجی تغییر مسیر دهد. نگارنده بر این باور است که تحلیل روشن این رویداد مهم سیاسی داخلی ترکیه، نیاز به واکاوی ابعاد و لایه های متفاوت تابلوی کلان معادلات سیاسی و حزبی ترکیه دارد و نمی توان با ارائه تحلیل های یکجانبه، به درک روشنی از این موضوع دست یافت. بر این اساس تلاش می کنم تا در ده نکته اجمالی، عمده ترین دلایل و پیامدهای کاره گیری داوداوغلو را بررسی کنم:
1.تابلوی کلان معادلات چهار حزب برتر ترکیه
تحولات سیاسی داخلی ترکیه نه تنها در حزب عدالت و توسعه (AKP)، بلکه در سه حزب مهم دیگر حاضر در مجلس ملی این کشور، به اوج خود رسیده است. احمد داوداوغلو که طی مدتی کوتاه سکان رهبری حزب عدالت و توسعه و نخست وزیری را در دست گرفت، با اعلام عدم نامزد شدن در کنگره بعدی حزب، ترکیه را در بهت فرو برد. با این حال، این حزب هنوز هم در اوج قدرت و محبوبیت است. حزب جمهوری خلق (CHP) به عنوان مهم ترین حزب مخالف دولت و نخستین حزب تاریخ جمهوری ترکیه که به دست مصطفی کمال تاسیس شده و بر مشی لاییسم و کمالیسم و نگرش سوسیال دموکرات تاکید می کند، در حوزه های رهبری و تداوم حیات ایدئولوژیک و فکری، دچار اختلاف نظر و چنددستگی داخلی شده است. حزب حرکت ملی (MHP) به رهبری دولت باغچلی، که بر مشی ملی گرایی افراطی ترکی با چاشنی اسلام گرایانه تاکید می کند، در داخل دچار چند دستگی شده و خانم مارال آک شَنَر وزیر کشور سابق ترکیه قصد دارد با توسل به حکم دادگاه و با برگزاری کنگره فوق العاده، هر جوری شده سکان رهبری را از باغچلی بگیرد. حزب دموکراتیک خلق ها (HDP) به رهبری صلاح الدین دمیرتاش به عنوان یکی از نهادهای اقماری پ.ک.ک، به خاطر درگیری های اخیر
پ.ک.ک و ارتش ترکیه و به بن بست رسیدن مذاکرات صلح، عملا ناکارآمد شده و بعید نیست که حزب حاکم با تصویب لغو مصونیت قضایی، تعداد زیادی از سران و نمایندگان این حزب را به اتهام حمایت از تروریسم به زندان بفرستد. احزاب اسلامی - ملی سعادت (SP) به رهبری کمال آک و وحدت بزرگ (BBP) به رهبری دستیجی، احزاب کوچک و سنتی قدیم و جدید چپ، میانه، راست، دموکرات و غیره و ذالک، در قد و قواره ای نیستند که بر معادلات سیاسی کشورشان تاثیر بگذارند. درست در چنین شرایطی، آکپارتی همچنان به عنوان یک حزب قدرتمند دارای دولت و نهادهای اقماری کارآمد، در همه حوزه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، قدرتمند و محبوب مانده و علاوه بر این در حوزه هایی همچون مبارزه با پ.ک.ک و تضعیف بی سابقه شاخه نظامی آن، به حاشیه راندن مخالفین، جان دادن به اقتصاد، تامین رضایت نسبی اغلب طبقات اجتماعی در حوزه های مختلف و پیشروی در مسیر سیاست خارجی و از همه مهم تر در سامان دادن به یک بدنه حزبی بسیار منسجم و منظم، کارنامه خوبی دارد و به همین خاطر، اردوغان در مقام لیدر و معمار این حزب، در موقعیت ویژه ای قرار گرفته که از توان اتخاذ تصمیمات خارق العاده و دست زدن به
ریسک های بزرگ برخوردار است. به عبارتی ساده تر، اگر سه حزب دیگر حاضر در مجلس، تا این اندازه ضعیف و بی جان و بحران زده نبودند و آکپارتی در هدایت طرفداران خود تا این اندازه موفق عمل نمی کرد، اردوغان نمی توانست دست به چنین اقدام مخاطره آمیزی بزند.
2.پروژه پردردسر نظام ریاستی
با وجود آن که احزاب مخالف آکپارتی در سراشیبی ضعف و بحران قرار گرفته اند اما این وضعیت نمی تواند پایدار باشد و به عنوان مثال، اگر دو حزب مهم جمهوری خلق و حرکت ملی، بتوانند با برگزیدن رهبرانی توانمندتر، دست به ترمیم و بازسازی بزنند و خود را برای فتح قلعه های بزرگ مهیا کنند، حزب عدالت و توسعه، در آینده، حتی اگر شکست نخورد، دست کم بر روی خط ریسک و پیروز های ناپلئونی قرار خواهد داشت. به همین خاطر، اردوغان ترجیح می داد تا به منظور تضمین تداوم پیروزی های قاطعانه و خلاص شدن از دست مخالفت های یک مجلس قدرتمند، نظام سیاسی کشورش را از پارلمانی به ریاستی تغییر دهد و شرایط به گونه ای پیش برود که دست کم در یکی دو دهه پیش رو نیز، قدرت به صورت یک قبضه در اختیار او و حزبش بماند؛ به ویژه در سال 2023 میلادی یعنی در یکصدمین سالگرد تاسیس جمهوری ترکیه. پیداست که داوداوغلو با رفتار شتاب زده اردوغان موافق نیست و با آن که خود داوداوغلو نیز به شکل فکری و مبنایی، با تغییر نظام موافق است اما نمی تواند انتظارات اردوغان را در مقطع حساس کنونی برآورده کند. بنابراین یکی از مهم ترین دلایل کناره گیری او، همین مساله است.
3.اختلاف بر سر اولویت ها
داوداوغلو پیش از هر چیزی، یک آکادیمسین دیپلمات است که می خواست تامین انرژی ارزان، ایجاد بستر قدرتمند انتقال انرژی و تبدیل ترکیه به هاب بزرگ منطقه، ایجاد ثبات و به فرجام رساندن پرونده پ.ک.ک و کردها، تکمیل عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا، توسعه و تقویت روابط خارجی در حوزه های شرقی و غربی و تقویت نظام اقتصادی کشور را به عنوان مهم ترین اولویت ها، در دستور کار قرار دهد. اما اردوغان بر این باور است که به حاشیه راندن مخالفین، کنترل مطبوعات و صداهای مخالف، تغییر قانون اساسی و تغییر هر چه سریع تر نظام سیاسی، حیاتی ترین اولویت های ترکیه است.
4.عدم همراهی لایه های پنهان قدرت
داوداوغلو یکی از چهره هایی است که در دو دهه اخیر، برای تقویت قدرت نرم و تلاش برای ایجاد بسترهای نوین فکری و نظری در حوزه سیاست خارجی، تلاش های بسیاری کرده است. در دورانی که او در مالزی به عنوان استاد موسس رشته روابط بین الملل در دانشگاه این کشور، ماتریال های نوین تدریس این رشته را بر اساس آموزه های سیاسی، هند و چین باستان و سنتزهای اسلامی و عثمانی تالیف و تدریس می کرد و پس از آن با مقالات خود در روزنامه ینی شفق، توجه عبدالله گل و اردوغان را به سوی خود جلب کرد، در حوزه مناسبات حزبی و سیاسی، تقریبا کاری به اسلامگرایان محافظه کار و دیگر احزاب و جریانات فکری کشورش نداشت و همچون شاگردان نجم الدین اربکان، با محرومیت فعالیت سیاسی و محدودیت های کوچک و بزرگ دیگر روبرو نشد و هزنیه ای نداد. بنابراین از آن جایی که او به یکباره به حزب عدالت و توسعه دعوت شد و همچون دیگران مدارج رشد حزبی و مبارزاتی را طی نکرد، در چند سال اخیر، نتوانست به شکل باید و شاید، همراهی و رفاقت پایدار چهره های متنفذ حزب عدالت و توسعه را به دست بیاورد.
5.منش تعاملی داوداوغلو و ادبیات تهاجمی اردوغان
اردوغان از منظر رفتار سیاسی، خطابه و شکل مواجهه با مخالفین، ویژگی های تیپیک خاصی دارد که گاهی از آن به عنوان رفتار عیارانه چهره های سرشناس محله قاسم پاشای استانبول یاد می شود. این ویژگی ها به او اجازه می دهد با قدرت تمام بر مخالفین بتازد و در یک چهارچوب عمل گرایانه، گهگاه تغییر مسیر دهد. او گاهی در این مسیر چنان پیش می رود که گویی روابط و برخوردهای او با رویدادها و اشخاص، جنبه کاملا شخصی داشته و مبتنی بر حبّ و بغض فردی است. به عنوان مثال برخوردهای او با کردها، فتح الله گولن و کلچداراوغلو، در ماه های اخیر بسیار تند بود و در مواجهه با مسائل حساس سیاست خارجی نیز، ادبیاتی تند دارد. او جو بایدن را به خاطر انتقاداتش از دموکراسی ترکیه، به ادب و نجابت دعوت کرد، آشکارا از اوباما انتقاد کرد، بارها بشار اسد را قاتل و دیکتاتور نامید، به شکل تلویحی بارها از ایران انتقاد کرد و به شکل روشن و تند علیه روسیه، مصر و دیگران سخن گفت و این در حالی است که داوداوغلو در تمام این حوزه ها، با انعطاف و منش تعاملی برخورد کرد و طبیعتا اردوغان تحمل این همه نرمی و انعطاف را ندارد. شاید به همین خاطر است که سران حزب عدالت و توسعه در
«شورای سیاست گذاری و تصمیمات حزب» (MKYK) با تصویب چند قانون جدید، قدرت داوداوغلو را محدود کردند.
6.سیاست خارجی ترکیه دست نمی خورد
داوداوغلو دست کم در یک دهه اخیر، به عنوان معمار سیاست خارجی ترکیه عمل کرده و حتی اگر هیچ نقشی در حزب عدالت و توسعه نداشته باشد، باز هم نظریات او بر دیپلماسی ترکیه سایه خواهد افکند و انتظار نمی رود در سیاست منطقه ای و فرامنطقه ای ترکیه تغییری پدید آید. با این حال نمی توان از این واقعیت چشم پوشی کرد که داوداوغلو بهتر از هر کسی می توانست پرونده الحاق کامل ترکیه را به فرجام برساند و یحتمل، در نبود او این روند، کندتر از حد لازم پیش خواهد رفت و بعید نیست در حوزه تعامل آنکارا با واشنگت نیز، شاهد ریپ زدن های گاه و بیگاه باشیم.
7.سرنوشت حزب عدالت و توسعه
همچنان که اردوغان نیز به درستی اشاره کرده، با رفتن داوداوغلو، روند حرکت حزب عدالت و توسعه دچار وقفه و سکته نمی شود و کادرهای قدرتمندی برای اداره حوزه های مختلف دارد. اما با این حال، اگر در دو سه سال پیش رو، این حزب نتواند در تغییر قانون اساسی ترکیه، برگزاری رفراندوم و تغییر نظام از پارلمانی به ریاستی، پیروز شود، رفته رفته شاهد افول اقبال و قدرت آکپارتی خواهیم بود.
8.تفاوت های داوداوغلو و گل
با آن که اعلام نامزد نشدن داوداوغلو در کنگره بیست و دوم ماه جاری میلادی، عملا به معنای کناره گیری او از قدرت است، اما او درها را باز نگه داشته و پل های پشت سر را خراب نکرده است و اعلام کرده که اگر رفقا ، باز هم از او برای ریاست حز ب درخواست نامزدی کنند، خواسته آنان را بی جواب نمی گذارد. این سخن به این معنی نیز هست که داوداوغلو در مورد رفتارهای ارردوغان در آینده، پیش بینی های خاصی دارد و بعید نیست که روزی شاهد آن باشیم که او بخواهد حتی کرسی ریاست جمهوری را نیز در اختیار بگیرد و در نقش منجی حزب ظاهر شود. به عبارتی ساده، داوداوغلو، عبدالله گل نیست و دست از همراهی و همفکری با حزب عدالت و توسعه برنخواهد داشت.
9.چه کسی نخست وزیر می شود؟
اردوغان همیشه نشان داده که از توان غافلگیر کردن رقبا و رفقا برخوردار است و بعید نیست کسی را به عنوان رهبر حزب و نخست وزیر به روی صحنه بیاورد که با پیش بینی های فعلی تحلیلگران منطبق نباشد. حتی بعید نیست که او، هاکان فیدان رئیس سرویس اطلاعاتی میت را به میدان بیاورد. در این مقطع حساس، نخست وزیر شدن فردی همچون برات آل بایراک وزیر خام و کم تجربه انرژی و منابع طبیعی و داماد اردوغان، دور از ذهن است و منطقی به نظر نمی رسد اما این افراد، برای نخست وزیر شدن دارند از بیشترین شانس برخوردارند: 1. بینالی یلدرم وزیر سابق ترابری و ارتباطات. 2. مهمت علی شاهین مرد شماره دو حزب عدالت و توسعه. 3.نومان کورتولموش معاون کنونی نخست وزیر. 4.مهمت موذن اوغلو وزیر بهداشت. 5.بکر بوزداغ وزیر دادگستری. 6.عمر چلیک سخنگوی حزب عدالت و توسعه.
10.روابط ایران و ترکیه
ترکیه بنا به دلایل بسیار، نیازمند حفظ روابط مثبت و رو به رشد با ایران است و حتی اختلاف کانونی بزرگی همچون پرونده سوریه، نتوانسته موجب توقف این رابطه شود. با این حال، باید پذیرفت که داوداوغلو، در میان سران حزب عدالت و توسعه، صاحب بیشترین نگرش مثبت برای تقویت روابط ایران با ترکیه بود و شاید از این به بعد، نمی توان چندان از آنکارا انتظار پیشقدم شدن داشت.
ارسال نظر