گوناگون

بلاگر حزب اللهی/استعفای وزیر آموزش و پرورش کاملا بی‌جاست!

پارسینه: چرا درباره عدم وجود عدالت آموزشی در این نهاد مهم تولید سوژه و خبر نکرده‌اند؟ چرا درباره خروجی‌های این سیستم و عدم پرورش درست کودکانمان کسی دغدغه ندارد؟ تربیت دینی-انقلابی کودکانمان در کجای این سیستم تعبیه شده است؟ اصلا دغدغه‌ای هست که به آن فکر کنند؟ چه کسی نگران محتواهای پوزیتویستی و ضد دینی موجود در کتب درسی است؟ این طرح تحولی که ادعا می‌کنند بنیادین است جز چند کلمه در مقدمه و حرف‌های کلی‌اش، چه نسبتی با انقلاب دارد؟ اساسا این طرح خام‌اندیشانه، متناقض، نه چندان دینی، چقدر بنیادین است؟

۱- در خواست استعفا کردن از این مدیر و آن مدیر یک درخواست عادی به نظر می‌رسد. اما به واقع از این خواسته به دنبال چه هستند؟ آیا کسی می‌اندیشد که «استعفا» آیا درخواستی دینی است؟ وقتی درباره ماجرایی می‌خواهیم مدیری استعفا بدهد، نقش آن مدیر در آن ماجرا چیست؟ اگر مدیر خبط و خیانتی کرده است، استعفا چه معنایی دارد؟ در این حالت باید وی محاکمه شده و خسارات مادی و معنوی‌ای که به جامعه وارد شده است را جبران کند. اگر مدیر نیت سوء و خیانتی نداشته است، اما کم‌کاری و قصوری داشته است. در این حالت هم استعفای وی چه معنایی دارد؟ وی باید خسارات را پرداخته، اگر به صورت کلی هنوز صلاحیت دارد، با تعهد بر عدم کم‌کاری، مدیریتش را انجام دهد. اگر صلاحیتش از ابتدا دچار شبهه و اشکال بوده است، علاوه بر جایگزینی با فرد شایسته‌تر، مدیر بالادستی وی باید مورد بازخواست قرار بگیرد. اگر هم نه خیانتی صورت گرفته و نه اهمالی، دیگر استعفا چه معنایی دارد؟ با چه منطقی از وی خواسته می‌شود استعفا کند؟ یا مقصر است که باید محاکمه شود یا بی‌تقصیر. استعفا چه جایگاهی دارد؟ حال درباره شخص وزیر آموزش و پرورش فعلی و ماجرای آتش سوزی در مدارس باید از این زاویه وارد بحث شد

۲- من به واقع متوجه موج رسانه‌ای و فشاری که به شخص وزیر آورده شد، نمی‌شوم. سوال اصلی من هم اتفاقا خطاب به رسانه‌ها و اصحاب کلام است. چرا سر این ماجرای جزئی چنین فشاری آورده می‌شود؟ آیا این وزیر و این وزارتخانه تا پیش از این بری از مشکل بوده‌اند؟ بنده که در صلاحیت اولیه این فرد برای این سمت هم شک دارم. آیا وی با نگاهی عمیق به آموزش و پرورش وارد این حوزه شده است؟ آیا ده‌ها و صدها مشکل کلان و حیاتی در این حوزه پنهان بوده‌اند که مورد توجه و مطالبه‌ی رسانه‌ها نبوده است؟ حالا چون موج احساسی ضمیمه نیت‌های سیاسی شده است، رسانه‌هایمان را جو گرفته است و بدون هیچ کار جدی و عمیق به حرف‌های سطحی می‌پردازند؟

چرا درباره عدم وجود عدالت آموزشی در این نهاد مهم تولید سوژه و خبر نکرده‌اند؟ چرا درباره خروجی‌های این سیستم و عدم پرورش درست کودکانمان کسی دغدغه ندارد؟ تربیت دینی-انقلابی کودکانمان در کجای این سیستم تعبیه شده است؟ اصلا دغدغه‌ای هست که به آن فکر کنند؟ چه کسی نگران محتواهای پوزیتویستی و ضد دینی موجود در کتب درسی است؟ این طرح تحولی که ادعا می‌کنند بنیادین است جز چند کلمه در مقدمه و حرف‌های کلی‌اش، چه نسبتی با انقلاب دارد؟ اساسا این طرح خام‌اندیشانه، متناقض، نه چندان دینی، چقدر بنیادین است؟ چرا این طرح و حتی اجرایش دستاویز انگیزه‌های گزارش‌دهی جناب وزیر شده است در حالی که به واقع هیچ محتوای خاصی ندارد؟ چرا از این طرح تحول فقط چند تغییر غلط و پر اشتباه در ظواهر بعضی جزئیات ساختار آموزش و پرورش بروز یافته است؟ رفتارهای اشرافی و هزینه‌های نامتعارف جناب وزیر برای محل کارش چطور مورد توجه رسانه‌ها قرار نگرفت؟ طرح‌های بی‌پشتوانه فکری و هدر دادن بیت‌المال -چون تخته‌های هوشمند و…- چطور مورد انتقاد قرار نگرفته است و برای رسانه‌ها دغدغه نشده است؟ و هزاران سوال دیگری که می‌توان درباره ضعف‌های کلان و بسیار حیاتی در این وزارتخانه و شخص وزیر برشمرد، اما متاسفانه با سکوت نامسئولانه‌ی رسانه‌ها مواجه می‌شود. بعد سر یک موضوع جزئی و احساسی این چنین هیجانات کاذب گسترده می‌شود. چنین روندی فرهنگ عدم توجه به مسائل مهم و پرداختن به حاشیه‌های جنجالی را گسترش می‌دهد.

۳- وزارت آموزش و پرورش یکی از بزرگترین وزارتخانه‌هاست. با حدود یک میلیون معلم که به حدود ۱۲ میلیون کودک آموزش می‌دهند. با این حجم عظیم نیرو، دایره اثر و شناخت وزیر چقدر است؟ چقدر امکان -حتی فلسفی- دارد که وزیر همه مدیرانش در سراسر کشور را بشناسد، و به صورت لحظه‌ای از روند کارهایشان مطلع باشد و جلوی خطاهایشان را بگیرد؟ آیا منطقا قابل تصور است چنین شرایطی؟ پس به چه دلیلی باید مدیر را در حادثه پیرانشهر یا هر حادثه‌ی دیگری در این جزئیت، مقصر بدانیم؟ اگر واقعا استدلالی هست، و کسی می‌تواند این روند ارتباط عاقلانه را تشریح کند، باید حلقه حلقه‌ی این زنجیر را توضیح دهد.

جالب آنجاست که هنگامی که وزیر می‌خواهد تغییری بدهد، چه مدیران را عوض کند، چه فلان کارمندان را عوض کند، صدا از هزار گروه و جریان سیاسی و رسانه‌های مختلف بلند می‌شود که «تا کی تغییرات اتوبوسی؟». آیا اگر هر وزیر دیگری می‌خواست برای بهبود وزارتش مدیرانی در استان‌های مختلف را عوض کند، بعضی از همین نمایندگان بی توجه به منافع کلان کشور که فهم عمیقی هم ندارند، با چند لابی و نطق، سوال و استیضاح را در دستور کار قرار نمی‌دادند؟ هر روز اعتراض فلان نشریه و بهمان سایت پررنگ نمی‌شد؟ چرا حالا برای این لایه از اشتباه، او را باید مقصر بدانیم؟

۴- فراتر از ماجرای تلخی که اتفاق افتاد و اگر کسی مقصر است باید مجازات شود، و فراتر از بحث‌های فوق درباره این وزارتخانه، این رویه‌ای که در رسانه‌ها دنبال می‌شود، فرهنگ بدی را در میان مردم جاری می‌کند و گسترش می‌دهد. این طرز برخورد غیر اخلاقی، سطحی، احساسی، غیر مسئولانه، علت‌ناشناسانه، باعث می‌شود فرهنگ جاری و ساری این باشد که برای هر مساله کوچکی به عالی ترین مسئول مربوطه گیر داده شود. این که سر کوچه‌ی ما یک چاله درست شده است به شهردار ربط دارد؟ این که نتوانستم فلان درس را برای این ترم انتخاب کنم، به رئیس دانشگاه ربط دارد؟ این که مشکلی در موتور ماشین پدرم ایجاد شود، وزیر صنایع را مقصر بدانم؟ این که مسئول یک اداره کوچک در یک شهر کوچک جواب سلام ارباب رجوع را درست نداده است، رئیس جمهور مقصر است؟ این رویه‌ها که در نود درصد موارد بی‌ربط و غیر منطقی است، از همین رویه‌ها و پرداختهای رسانه‌ای نابجا و غلط است. رسانه‌های ما -از صدا و سیما تا سایت‌ها مختلف جریانات گوناگون- در ترویج این روحیه‌ی غر زدن و ربط دادن موارد بی‌ربط به آدم‌ها، اصلی‌ترین مقصر هستند.


منبع

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار