آقای احمدی نژاد مردم جواب این سئوالات را بلدند!
پارسینه: اما برای پی بردن به شیرینی و تلخی واقعی این سیاست به فردا نه، که باید به دیروز و به هفت سال گذشته نگاه کرد و دید آیا واقعا مردم در این هفت سال به عرصه رسانه و سیاست و اقتصاد آمدند و در صورت حضور، آیا سودی عاید مردم شد یا خیر؟ «مردم» جواب این سوالات را بلدند
ارسینه - مصطفی مسجدی آرانی: حتما همه کسانی که که پریروز، روزنامه ایران را خریدند یا در دکه مطبوعاتی و سایتهای اینترنتی آن را دیدند؛ تیتر نخست این روزنامه را خواندهاند. روزنامه دولت با پوشش دادن سخنان روز قبل رئیس دولت در همایش اصل 44 تیتر زده بود: «درخواست رئيسجمهور؛ نظرخواهي اقتصادي از مردم»!
اشاره احمدی نژاد به مردم و عدم توجه او به توانمندسازی سرمایهداران بخش خصوصی این مساله را روشن میکند که او بیش از آنکه بخواهد بخش خصوصی توانمند شود به توانمندی مردم میاندیشد. او بارها از این مطلب سخن گفته که نمی خواهد عدهای (300، 400 یا سه هزار نفر (!) ) اقتصاد را بدست بگیرند. تا اینجای کار مشکلی دیده نمیشود و حتی ممکن است رئیس دولت باید این سخنان و شعارها تحسین شود اما...
اما نکته اینجاست که محمود احمدینژاد باید به این سوال پاسخ دهد که در این صورت چه کسی باید سرمایه لازم برای پروژههای مختلف تولیدی، تجاری و خدماتی کشور ا تامین کند؟ چه کسی باید در کشور به عنوان سرمایهگذار شناخته شود و بتواند با ایجاد استغال در بهبود وضعیت اقتصادی کشور بکوشد؟ و نیز به این سوال پاسخ دهد که مگر سرمایه داشتن و افزایش آن - البته با رعایت تمام قوانین و مقررات - جرم است که این چنین باید سرمایه دار را کنار زد تا به مردم رسید و گفت «اصل 44 برای این آمده است که مردم به اقتصاد باز گردند.». النهایه باید به این سوال پاسخ داد که مگر سرمایه داران جزو مردم نیستند که این تقسیم بندیها را ارائه میکنیم؟
مسلم است که قدرت اقتصادی مردم برای ورود به پروژههای مختلف، قدرت ریسک آنان برای سرمایهگذاری و چندین و چند عامل دیگر مانع مشارکت جمعی و کلان مردم در اقتصاد است. رئیس دولت هم شاید بیش از دیگران و پیش از دیگران این مساله را بداند اما در این صورت چرا او بر این مطلب تاکید میکند؟ آیا او از فرهنگ و روحیه سرمایهدار ستیز مردم خبر دارد؟
ابن البته تنها اشاره احمدی نژاد به مردم نیست. مساله «نظرخواهی اقتصادی از مردم» که در ابتدا بیان شد هم نمونه دیگری است. رئیس جمهور در این برنامه گفته است «توانمند سازي مردم به معناي كمكرساني به آنان نيست بلكه به معناي آن است كه با برنامه و شيوه مناسب فرصتها را در اختيار مردم قرار دهيم كه حداقل آن، اجازه اظهار نظر و دخالت مردم در مسائل اقتصادي است.» او از این مساله انتقاد کرده که «در برخي بحثهاي كلان اقتصادي كه در آنها اختلاف نظرهاي بسياري وجود دارد حتي يكبار هم نشده كه گروههاي مباحثه كننده نظر مردم را جويا شوند.»
ذکر این نکته ضروری است که این یادداشت به دنبال حذف مردم از اقتصاد، تصمیم گیری اقتصادی و سیاسی، عرصه سیاسی و یا رسانهای نیست و نیز به دنیال حمایت مطلق از سرمایهداری و دموکراسی نمایندگی و احزاب سیاسی و رسانهای هم نیست. مساله این است که هر کدام از اینها در جایگاه خود در جامعه نقش مهمی دارند و نباید به بهانه توجه به مردم به عرصه حذف نهادهای واسطه ای قدم گذاشت.
در عین حال نباید از خاطر برد که معیار مشخصی برای احصای مردم وجود ندارد و به دلیل همین روشن نبودن این مفهوم کلی نمیتوان از دولت یا مسئولین پاسخگویی را مطالبه کرد. مثلا نمیتوان از دولت پرسید که آیا مردم در اقتصاد مشارکت دارند یا خیر؟ چون دولت میتواند در پاسخ بگوید بله و بعدا مدعی باشد که چون همه نهادها برخاسته از مردمند پس دولت در اقتصاد به مردم نقش داده است. سستی و نادرستی این استدلال واضح است و مشخص است که چگونه میتوان با اشاره به مفهوم ناروشن مردم از پاسخگویی فرار کرد.
سخنان احمدینژاد در عین حال ممکن است برای بسیاری شیرین باشد. سخن از واگذاری اقتصاد به مردم، تصمیمگیری توسط مردم و از میان بردن احزاب برای سیاست مردمی اما برای پی بردن به شیرینی و تلخی واقعی این سیاست به فردا نه، که باید به دیروز و به هفت سال گذشته نگاه کرد و دید آیا واقعا مردم در این هفت سال به عرصه رسانه و سیاست و اقتصاد آمدند و در صورت حضور، آیا سودی عاید مردم شد یا خیر؟ «مردم» جواب این سوالات را بلدند.
ارسال نظر