آقای همیشهمنتقد دهلیز را نقد نکرد!
پارسینه: شست نقد و بررسی فیلم سینمایی «دهلیز» با حضور بهروز شعیبی کارگردان، محمود رضوی تهیهکننده، مسعود فراستی و نیما حسنینسب منتقدان سینما امروز ۱ مهرماه در سالن بصیرت لانه جاسوسی برگزار شد.
بهروز شعیبی در مورد علت انتخاب ایده اولین فیلمش گفت: من نمیتوانستم برنامهریزی مشخصی داشته باشم و هدفگذاری موضوع کنم اما خوشحالم اولین فیلم با دهلیز شروع شد.
بهروز رضوی تهیهکننده عنوان کرد: جریان انتخاب این فیلم به نوع نگاه من و شعیبی به خانواده، زن و تربیت فرزند و اجتماع بازمیگردد.
مسعود فراستی نیز در ادامه بیان کرد: دهلیز فیلم خوب، ایرانی و اینجایی است. آدمها شناسنامه دارند و اطرافمان پیدا میشوند و بهطور کلی انسانهایی مسئلهدار هستند. همچنین دوربین اندازه است و از اثر بیرون نمیزند.
نیما حسنینسب منتقد دیگر این نشست درباره دهلیز خاطرنشان کرد: جزو محدود کسانی هستم که با فیلم مهربان نیستم. بهعنوان مقدمه باید بگویم موضع من نسبت به دهلیز موضع واکنشی و تدافعی نسبت به جریان اقلیتگرایی است که باعث پایین آمدن کیفیت فیلم خوب میشوند. ما فیلمسازهای خوبمان را با همین بهانه به بیراهه فرستادیم. لیاقت سینمای ایران و بهروز شعیبی بیشتر از فیلم دهلیز است و امیدوارم توقع خودمان را بالاتر از استاندارد ببریم.
فراستی گفت: مستقل از اینکه فیلم را چهکسی ساخته، این فیلم از سطح استانداردهای جشنواره بالاتر بود. دهلیز بهمراتب سینماییتر است و از فرم سینمایی بهتری برخوردار است. نگرانی نیما حسنینسب نسبت به اکتفا به حداقلها را درک میکنم و با آن موافقم. فیلم دهلیز هرچه را که انتخاب میکند از عهده آن برمیآید و 3 شخصیت مادر، پدر و فرزند خلق میکند. شخصیت مادر دهلیز بهمعنای واقعی میان مرز سنتیبودن و نبودن قرار گرفته و ادای امروزی بودن را درنمیآورد. بازی هانیه توسلی شخصیت این مادر را باورپذیر کرده است. در دهلیز بچهای وجود دارد که علیرغم استعداد فراوان، بازی بهشدت کنترل شدهای دارد. او بچهای مهربان و باتربیت است که زیر بار ظلم نمیرود. سومی هم پدری است که معلم است و بهخاطر قتل در زندان افتاده و افسرده شده است.
فراستی ادامه داد: فیلم دهلیز درباره بخشش است نه قصاص و خوب میتواند به کسی که نمیتواند ببخشد حمله کند. این در حالی است که کارگردان پشت هیچکدام از شخصیتها و خانوادهها عمیقاً نمیایستد. دوربین ابداً خودش را به رخ نمیکشد و اندازهها را صحیح میفهمد و فیلمی بهشدت بیادعا و قوی میآفریند.
فراستی افزود: دهلیز فیلمی است که روی هر آدمی اثری را که میخواهد میگذارد. زندان در دهلیز تمیز و غیررئال است. بهاحترام این بچه زندان اینگونه نشان داده میشود. ارتباط آرامی که بچه با پدر برقرار میکند باید در همین زندان اتفاق بیفتد و بهنظرم این فضا از فیلم بیرون نمیزند.
بهروز رضوی تهیهکننده خطاب به حسنینسب پرسید که چرا دهلیز بر اساس استاندارد سینمای ایران نیست، و وی گفت: استاندارد سینمای ایران الآن در قعر زمین بهسر میبرد. ما در شرایطی هستیم که هر چیزی با حداقلی از کیفیت تبدیل به فیلم باکیفیت میشود. ناخدا خورشید، اجارهنشینها، جدایی نادر از سیمین جزو استانداردها هستند که طی چند سال به قهقرا رفتهاند.
حسنینسب افزود: سینما را با واژههایی مثل شریف و ... نمیتوان تعریف کرد. اگر دهلیز فیلمی بهدقت چیده شده و بر اساس دید کودک بود، نقطه حرکت صحیحی برای لحن فیلم بود اما وقتی وارد شهر میشویم آن نقطه دید از دست میرود. امکان دارد زندان را از دید کودک دید اما نهفقط زمانی که فیلم ملتهب میشود.
این منتقد خاطرنشان کرد: یکی از مشکلات دهلیز این است که فیلم خودش را در ژانر ملودرام محدود میکند که اشکانگیز نشود اما اشکانگیزی بد نیست. دهلیز مدام با برانگیختن احساسات و دور شدن از این حالت روبهرو است. رضا عطاران یک بازیگر بهشدت مستعد برای چندلحنی شدن است اما کاراکترش تنها به رضا عطاران محدود شده که کمدی نیست. در واقع یک نوع معذوریت و دست و پا بستگی در نوع بازی آن میبینیم.
حسنینسب در خصوص پایان دهلیز یادآور شد: پایان باز به این شکل در فیلمی که قواعد ژانر را رعایت میکند، محافظهکارانه است. شاید نگرانی از اعدام یا پایان خوش وجود داشته و برای پایان از قواعد ژانر ملودرام تخطی شده است. دهلیز دچار جو پایان جدایی نادر از سیمین شده است. حرکت آهسته سکانس فوتبال زندان برای دهلیز بسیار دمدستی است و اگر تنها از دید کودک بود قابل توجه بود.
شعیبی کارگردان دهلیز در خصوص صحبتهای هر دو منتقد توضیح داد: من برای دهلیز زندانهای ایران را دیدم. اگر شرایط زندانی تفاوت داشته باشد، محیطهای خاصی را برایشان پیشبینی میکنند. وقتی کودک وارد فیلم میشود ناخودآگاه برای تمام کودکان جذابیت دارد و من باید امنیتی بهوجود میآوردم. معتقدم که باید مسئله دید کودک و زاویه دید داستان را باید از یکدیگر جدا کنیم.
کارگردان فیلم دهلیز تشریح کرد: در این فیلم محدودیت اطلاعدهی برای بیننده داشتیم و اگر گرهگشایی در پایان بهوجود میآمد، همان اتفاقی میافتاد که برای سریالهای چندقسمتی تلویزیون و پایان آن به وقوع میپیوندد. در واقع این نوع پایانبندی به سینما هم تسرّی پیدا کرده است.
شعیبی در پایان گفت: بهنظرم بیشتر زاویه دید داستان تغییر میکند. سعی کردم اِلمانهایی را در قصه بگذارم که روابط حسی فیلم صحیح بهوجود بیاید. علامتگذاری خاصی برای اشکانگیز بودن در نظر نگرفتهام. اتفاقات و قصاصی که قرار است برای رضا عطاران بیفتد، برای منجمد بازی کردن وی کافی است و بهنظرم شخصیت در عطاران که در این ژانر بازی نکرده شکل گرفته است.
ارسال نظر