فرمان فتحعلیان: شعر مولوی و حافظ هم اصلاحیه می خورد چه برسد به دیگران
پارسینه: فرمان فتحعلیان بیش از دو دهه است که در فضای موسیقی کشور حضور دارد، اولین کنسرتاش را در سال 71 برگزار کرد و شش سال بعدش در جشنواره موسیقی شرکت کرد و جایزه هم گرفت. موسیقی این خواننده تلفیقی از موسیقی هندی، ایرانی و پاپ است.
پارسینه-گروه فرهنگی: فرمان فتحعلیان خواننده و آهنگساز میگوید که بیحوصلگی و موانعی که پیش رویش وجود داشته باعث شده تا 5 سال از خیر انتشار آلبوم بگذرد.
فرمان فتحعلیان بیش از دو دهه است که در فضای موسیقی کشور حضور دارد، اولین کنسرتاش را در سال 71 برگزار کرد و شش سال بعدش در جشنواره موسیقی شرکت کرد و جایزه هم گرفت. موسیقی این خواننده تلفیقی از موسیقی هندی، ایرانی و پاپ است. او چند سالی هم در هند به فراگیری ساز «تبلا» پرداخته است. این خواننده که چند سالی امکان فعالیت نداشت، در نهایت سال گذشته توانست کنسرت بدهد. حالا قرار است، او 26 اردیبهشت در سالن میلاد موسسه نمایشگاههای بینالمللی روی صحنه برود.
سبک موسیقی شما یک سبک تلفیقی است، چه شد که موسیقی ایرانی را با هندی تلفیق کردید، و حاصل این تلفیق چه بوده است؟
در سفرهایی که به هند داشتم، دریافتم که نوعی موسیقی درهند به نام موسیقی قوالی معروف است که این نوع موسیقی برای اهل تصوف بوده و در واقع موسیقی معنوی هند است. من به این موسیقی علاقمند شدم و این علاقه کنجکاویهای خودش را به دنبال داشت. بعد از یادگیری این موسیقی سعی کردم که یک جور تلفیق درست شکل بگیرد و انجام شود. طبیعتا مثلث موسیقی پاپ، فولکور هند و موسیقی صوفیان در سفرهایی که داشتم شکل گرفت و منجر به تحصیل من در زمینه نواختن ساز تبلا شد، که دو سه سال خدمت استاد عثمان خان بودم و پیش ایشان شاگردی کردم تا این اینکه ماحصل این برگشت همین موسیقی تلفیقی شد، اما طبیعتا معرفی آن قدری دردسرساز شد؛ زیرا موسیقی که به شکل امروز میبینیم، آن موقع وجود نداشت، طبعا ثبت و ضبط این موسیقی در ارشاد بحث برانگیز بود. باید توضیح میدادم که موسیقی تلفیقی صرفا ترکیببندی سازها نیست. بعد از این مراحل در نهایت این موسیقی شکل خاص خود را گرفت و مخاطب خاص خود را پیدا کرد؛ ولی هر چه بود از سفرهایم به هند و علاقهام به آن سبک موسیقی شروع بود.
موسیقی هند و ایران پیوند و ارتباط زیدادی با هم دارند.
بله، بخش بزرگ شکل گرفتن این رابطه به دوره سامانی برمیگردد، زمانی که اهل موسیقی از دست کسانی که آنها را آزار میدادند، مهاجرت کرده و به هندوستان میروند. در واقع ازدواج موسیقی و شعر ایران با هند به آن دوران بازمیگردد. البته این رابطه پیش از این هم وجود داشت، زیرا زبان آنها فارسی بود، خود هندیها اصلا میگویند که ایران و هند برادر بودهاند. البته در ارتباط فرهنگی میان این دو کشور زبان تنها تاثیرگذار نبود، بلکه جنس فرهنگی آنها شبیه هم بود، از این رو از هم تاثیر میگرفتند. در دوره مهاجرتهای موسیقیدانان به آن کشور، موسیقی قوالی هم شکل میگیرد، طبیعتا این فرهنگ باهم یکی میشوند و میان آهنگسازان ایرانی و هندی تعاملاتی به وجود میآید. دستگاههای راگاهای هند بینهایت زیاد است، کسی نمیتواند آنها را حفظ کند ولی با وجود این کثرت با آنکه دستگاههای ایرانی هفت دستگاه است، نزدیکی زیادی میان دستگاههای ایرانی و راگاهای هندی وجود دارد. در مجموع اگر بخواهیم رابطه میان دو کشور را ریشهیابی کنیم، علاوه بر مشترکات فرهنگی، مهاجرتهایی که ایرانیها در آن زمان به هند داشتند باعث شد گپ و گفتهای فرهنگی و موسیقایی در گیرد و اساتید بزرگی بیایند کار کنند.
در دوران معاصر این ارتباط چطور بوده است. مثلا تا جایی که میدانیم مهرپویا ساز سیتار را از موسیقی هندی وارد موسیقی ایرانی کرد؟
درست است. ایشان پس از سالها ساز سیتار، تبلا و حتی لحن و لهجه موسیقی هندی را وارد موسیقی ایران کردند. پس از ایشان اگر خدا قبول کند، در سال 76 ساز تبلا را بعد از مدتها دوباره روی صحنه آوردم. البته این را هم باید بگویم که در این سالها خیلیها هم آمدند سرکی به موسیقی هندی زدند، ولی خیلی برایشان لذتبخش نبود یا اگر بود حضورشان دایمی نبود و رها کردند و رفتند سراغ چیز دیگر.
البته دونوازی آقای کلهر در مجموعه آلبومهای «غزل» و «باران» مستمر و تاثیرگذار بود.
بله انصافا آن کار، کارخوبی بود.
در موسیقی هند هم ما با سنت بداهه نوازی مواجهایم.
هندیها معتقدند تمام موزیسنها واسطه دریافتی هستند که از کائنات میشنوند. اساتید از لحاظ حسی همیشه به شاگردانشان این را یاد میدهند که به کائنات گوش کنند که چه میشنوند، بعد همان را بنوازند. به خاطر همین است که موزیسنهایشان گاهی عجیب و غریب هستند. آنها کارمندی ساز نمیزنند، و کاملا حس دارند.
اصلا کارمندی ساز نزدن متعلق به موسیقی شرق است.
دقیقا. رها بودن، بدون مرز بودن. اگر به آنها بگویی که این ساز را بگذار این جا و برو، میگویند پس حس چه میشود.
اما با وجود این ریشههای مشترک فرهنگی میان ایران و هند آثار مشترک میان این دو کشور کم است؟
موزیسنهای ایرانی دستی به موسیقی هند میبرند، ولی خب نمیشود کار بیشتری کرد. من خودم آرزویم این است که با یکی از گروههای موسیقی هند در ایران روی صحنه بروم، اما شما همین حرف را در ارشاد مطرح کنید، میگویند بیا بنشین بگو اینها چه کسانی هستند. مشکلات فلان ندارند و آنقدر از این چیزها میپرسند که خستهات میکنند. در نهایت هم همینها باعث میود که منصرف شوی. در واقع بر میگردیم سر همان موانعی که شما را آنقدر خسته میکند که شما صورت مساله را پاک میکنی.
شما یکسری مخاطب خاص دارید، فکر میکنید موسیقی شما چه ویژگی دارد که مخاطبانتان میمانند آیا به خاطر شمههای عرفانی است که بشر امروز به آن احتیاج دارد؟
موضوع موسیقی خیلی مهم است. طبیعتا آدمها همیشه نیاز معنوی دارند و این موضوع دوره خاصی ندارد تا دنبال موسیقی خاص بروی؛ حالا چه به شکل موسیقی تلفیقی یا سبکهای مختلف دیگر. این نیاز همیشه هست، گاهی از زبان من، گاهی از زبان موسیقی بوداوار و گاه مدیتیشن. از هر نوع باشد این خانه همیشه خالی است، طبیعتا چه من به سبک خودم بخواهم آن را برای مخاطبانم پر کنم، چه با هر سبک دیگر، این احتیاج را مدام میدانم. موسیقی من بخش کوچکی از خلا را توانسته پر کند که مخاطبانم آن را دنبال میکنند. به هر حال این اتفاق افتاده است و موسیقیام توانسته جایی برای خود پیدا کند. گاهی هم از اینکه این موسیقی تعبیرهای آن طرفی پیدا میکند، ناراحت هستم، یعنی همهاش نباید به موسیقی آن طرفی پرداخت، موسیقی من علاوه بر آسمانی بودن، قدری هم زمینی است، به نظرم باید وزن این دو حفظ شود.
زمانی که شما شروع به فعالیت در حوزه موسیقی عرفانی کردید انگار دنیا هم نیاز به عرفان را حس کرده بود، خوانندگان خارجی هم شعرهایی را از مولانا میخواندند آیا این موضوع به دلیل نیاز انسان امروز به عرفان و معنویت نبود که باعث شد شما هم به دنبال این موسیقی بروید؟
من یادم هست که وقتی این موسیقی را شروع کردم هنوز خوانندگان خارجی به عرفان روی نیاورده بودند. اما به هر حال این اتفاق افتاد و مثلا خانم مدونا هم متوجه شد که نیاز مردم امروز چیز دیگری است و به همین خاطر به سراغ اشعار مولانا رفت. آنها به شکل دیگری احساس نیازکردند و به نوع دیگری هم کار کردند. شکل کار ما اما اینجا به نوع دیگری بود.
اتفاقا، فکر می کنم اینجا وضعیت برعکس بود؛ زمانی که این موسیقی را شروع کردم، پروسهای بود که مردم به شدت از عرفان فاصله گرفته بودند، ولی احساس نیاز در آن دوره شدید بود. هر قدر هم جلو میرویم، این نیاز بیشتر میشود، وقتی عدم هماهنگی و جنگ در دنیای امروز وجود داشته باشد، ناخودگاه ذهن آهنگساز و فیلمساز سعی میکند به سمت موضوعی برود که این خشونت را آرام کرده و این تنش را کم کند. چه چیزی آن را کم میکند؟ به نظرم فقط موسیقی عرفانی است. اگر قرار بود موسیقیهای دیگر صلح به وجود بیاورند، تا حالا این کار را کرده بودند، در نتیجه نیاز بوده که مردم به سمت این نوع از موسیقی رفتهاند.
شما پنج سال است که آلبوم ندادهاید دلیل این دوری پنج سالهتان چه بوده است؟
عوامل مختلف دست به دست هم میدهند که آدم کار نکند. خب نیازهای دیگری بوده است که نشد کار کنم، البته موانع هم خیلی تاثیرگذار بود، بیحوصلگی هم مزید بر علت شد. وقتی شما بعد از بیست سال به جای اینکه بنشینید آهنگسازی کنید، در پی رفع موانع هستید، دیگر انرژی برای آهنگسازی نمیماند، وقتی جلویتان موانع است، باید این سنگ را برداری، از روی آن یکی بپری با آن تهیه کننده دعوا کنی،نتیجه همین میشود و کار نمیکنی.
فکر نمیکنید این باعث میشود که شما که موسیقی را به عنوان حرفهتان انتخاب کردهاید، مخاطبانتان از شما دور شوند و فراموش شوید؟
آنها نیاز خود را دارند، حالا اگر این قضیه باعث شود که فاصله بگیرند، کاری از دستام بر نمیآید. اینجا ایران است و درگیریهای خاص خود را دارد. منتها بعضیها مثل ما پوست کلفت هستند و بعد از 22 سال کار کردن خسته میشوند و ول میکنند، بعضیها ده ساله. آخر باید انگیزه باشد که آدم کار کند.
شعرهایی که برای آلبومها انتخاب میکنید یا از مقدس فانی یا مولانا هستند، شعرهای مقدس مشکل ساز نیستند؟
اتفاقا من کمترین جنگ را سر شعرهای مقدس فانی داشتم. ایشان از عرفای بزرگ تصوف است و بین صوفیان ایران معروف هست، ولی سر شعرهای دیگر ایرادات عجیب میگیرند. اگر از شعرهای مقدس ایراد میگرفتند، میگفتم ممکن است با تفکرات ایشان تناقضاتی داشته باشند، اما فرقی نمیکند شعر برای کیست، مهم این است که «من» دارم آن شعر را به ارشاد میبرم. من اگر «اتل متل توتوله» را هم به ارشاد ببرم، میگویند چرا به جای توتوله چیزی دیگری نگذاشتی وهزار ایراد میگیرند. فرقی نمیکند، اینها با من مشکل دارند. من شعر مولانا بردهام اصلاحیه خورده، شعر حافظ بردم اصلاحیه خورده است. انگار مولانا که لقب سلطان العارفین به او دادهاند، نفهمیده چه گفته است، اینها میفهمند. کنگره حافظشناسی در خارج میگذارند آخر کنگرهشان مینویسد که این قدر بعد عرفانی او بزرگ است که اگر هر سال هم کنگره بگذاریم ابعاد تفکر او را نمیفهمیم. اینجا آن آدم بزرگ اصلاحیه میخورد. وقتی به بزرگان اصلاحیه میزنند، انتظار داریم برای اشعار دو تا دوست که شعرشان را میدهند میگویند دوست داریم تو بخوانی اصلاحیه نزنند. آنقدر شعر را قطعه قطعه میکنند که منظور شاعر عوض میشود.
در آلبوم جدید هم بیشتر شعرها درباره حضرت علی(ع) است؟
نه در آلبوم جدید کمتر درباره حضرت علی(ع) آهنگ دارم. در یک یا دو آهنگ به شکل غیر مستقیم در مورد حضرت علی(ع) حرف زدهام. فعلا کارهای این آلبوم را نکردهام، به قول مقدس فانی:«خصم گر سنگ ببارد به سرم نیست غمم». فعلا که دارد میبارد باید ببینیم که چه میشود.
بهتر نبود اول آلبوم منتشر میشد بعد کنسرت میگذاشتید؟
طبیعتا بله. خیلی دلم میخواست، ولی الزاما شروع کردن آلبوم شرایط خاص خود را دارد. دو یا سه قطعه از آلبوم را در کنسرت معرفی میکنیم، اگر قرار باشد تابستان کنسرت داشته باشیم و آلبوم تا آن موقع دربیاید کنسرت میشود معرفی آلبوم جدیدم.
فرمان فتحعلیان بیش از دو دهه است که در فضای موسیقی کشور حضور دارد، اولین کنسرتاش را در سال 71 برگزار کرد و شش سال بعدش در جشنواره موسیقی شرکت کرد و جایزه هم گرفت. موسیقی این خواننده تلفیقی از موسیقی هندی، ایرانی و پاپ است. او چند سالی هم در هند به فراگیری ساز «تبلا» پرداخته است. این خواننده که چند سالی امکان فعالیت نداشت، در نهایت سال گذشته توانست کنسرت بدهد. حالا قرار است، او 26 اردیبهشت در سالن میلاد موسسه نمایشگاههای بینالمللی روی صحنه برود.
سبک موسیقی شما یک سبک تلفیقی است، چه شد که موسیقی ایرانی را با هندی تلفیق کردید، و حاصل این تلفیق چه بوده است؟
در سفرهایی که به هند داشتم، دریافتم که نوعی موسیقی درهند به نام موسیقی قوالی معروف است که این نوع موسیقی برای اهل تصوف بوده و در واقع موسیقی معنوی هند است. من به این موسیقی علاقمند شدم و این علاقه کنجکاویهای خودش را به دنبال داشت. بعد از یادگیری این موسیقی سعی کردم که یک جور تلفیق درست شکل بگیرد و انجام شود. طبیعتا مثلث موسیقی پاپ، فولکور هند و موسیقی صوفیان در سفرهایی که داشتم شکل گرفت و منجر به تحصیل من در زمینه نواختن ساز تبلا شد، که دو سه سال خدمت استاد عثمان خان بودم و پیش ایشان شاگردی کردم تا این اینکه ماحصل این برگشت همین موسیقی تلفیقی شد، اما طبیعتا معرفی آن قدری دردسرساز شد؛ زیرا موسیقی که به شکل امروز میبینیم، آن موقع وجود نداشت، طبعا ثبت و ضبط این موسیقی در ارشاد بحث برانگیز بود. باید توضیح میدادم که موسیقی تلفیقی صرفا ترکیببندی سازها نیست. بعد از این مراحل در نهایت این موسیقی شکل خاص خود را گرفت و مخاطب خاص خود را پیدا کرد؛ ولی هر چه بود از سفرهایم به هند و علاقهام به آن سبک موسیقی شروع بود.
موسیقی هند و ایران پیوند و ارتباط زیدادی با هم دارند.
بله، بخش بزرگ شکل گرفتن این رابطه به دوره سامانی برمیگردد، زمانی که اهل موسیقی از دست کسانی که آنها را آزار میدادند، مهاجرت کرده و به هندوستان میروند. در واقع ازدواج موسیقی و شعر ایران با هند به آن دوران بازمیگردد. البته این رابطه پیش از این هم وجود داشت، زیرا زبان آنها فارسی بود، خود هندیها اصلا میگویند که ایران و هند برادر بودهاند. البته در ارتباط فرهنگی میان این دو کشور زبان تنها تاثیرگذار نبود، بلکه جنس فرهنگی آنها شبیه هم بود، از این رو از هم تاثیر میگرفتند. در دوره مهاجرتهای موسیقیدانان به آن کشور، موسیقی قوالی هم شکل میگیرد، طبیعتا این فرهنگ باهم یکی میشوند و میان آهنگسازان ایرانی و هندی تعاملاتی به وجود میآید. دستگاههای راگاهای هند بینهایت زیاد است، کسی نمیتواند آنها را حفظ کند ولی با وجود این کثرت با آنکه دستگاههای ایرانی هفت دستگاه است، نزدیکی زیادی میان دستگاههای ایرانی و راگاهای هندی وجود دارد. در مجموع اگر بخواهیم رابطه میان دو کشور را ریشهیابی کنیم، علاوه بر مشترکات فرهنگی، مهاجرتهایی که ایرانیها در آن زمان به هند داشتند باعث شد گپ و گفتهای فرهنگی و موسیقایی در گیرد و اساتید بزرگی بیایند کار کنند.
در دوران معاصر این ارتباط چطور بوده است. مثلا تا جایی که میدانیم مهرپویا ساز سیتار را از موسیقی هندی وارد موسیقی ایرانی کرد؟
درست است. ایشان پس از سالها ساز سیتار، تبلا و حتی لحن و لهجه موسیقی هندی را وارد موسیقی ایران کردند. پس از ایشان اگر خدا قبول کند، در سال 76 ساز تبلا را بعد از مدتها دوباره روی صحنه آوردم. البته این را هم باید بگویم که در این سالها خیلیها هم آمدند سرکی به موسیقی هندی زدند، ولی خیلی برایشان لذتبخش نبود یا اگر بود حضورشان دایمی نبود و رها کردند و رفتند سراغ چیز دیگر.
البته دونوازی آقای کلهر در مجموعه آلبومهای «غزل» و «باران» مستمر و تاثیرگذار بود.
بله انصافا آن کار، کارخوبی بود.
در موسیقی هند هم ما با سنت بداهه نوازی مواجهایم.
هندیها معتقدند تمام موزیسنها واسطه دریافتی هستند که از کائنات میشنوند. اساتید از لحاظ حسی همیشه به شاگردانشان این را یاد میدهند که به کائنات گوش کنند که چه میشنوند، بعد همان را بنوازند. به خاطر همین است که موزیسنهایشان گاهی عجیب و غریب هستند. آنها کارمندی ساز نمیزنند، و کاملا حس دارند.
اصلا کارمندی ساز نزدن متعلق به موسیقی شرق است.
دقیقا. رها بودن، بدون مرز بودن. اگر به آنها بگویی که این ساز را بگذار این جا و برو، میگویند پس حس چه میشود.
اما با وجود این ریشههای مشترک فرهنگی میان ایران و هند آثار مشترک میان این دو کشور کم است؟
موزیسنهای ایرانی دستی به موسیقی هند میبرند، ولی خب نمیشود کار بیشتری کرد. من خودم آرزویم این است که با یکی از گروههای موسیقی هند در ایران روی صحنه بروم، اما شما همین حرف را در ارشاد مطرح کنید، میگویند بیا بنشین بگو اینها چه کسانی هستند. مشکلات فلان ندارند و آنقدر از این چیزها میپرسند که خستهات میکنند. در نهایت هم همینها باعث میود که منصرف شوی. در واقع بر میگردیم سر همان موانعی که شما را آنقدر خسته میکند که شما صورت مساله را پاک میکنی.
شما یکسری مخاطب خاص دارید، فکر میکنید موسیقی شما چه ویژگی دارد که مخاطبانتان میمانند آیا به خاطر شمههای عرفانی است که بشر امروز به آن احتیاج دارد؟
موضوع موسیقی خیلی مهم است. طبیعتا آدمها همیشه نیاز معنوی دارند و این موضوع دوره خاصی ندارد تا دنبال موسیقی خاص بروی؛ حالا چه به شکل موسیقی تلفیقی یا سبکهای مختلف دیگر. این نیاز همیشه هست، گاهی از زبان من، گاهی از زبان موسیقی بوداوار و گاه مدیتیشن. از هر نوع باشد این خانه همیشه خالی است، طبیعتا چه من به سبک خودم بخواهم آن را برای مخاطبانم پر کنم، چه با هر سبک دیگر، این احتیاج را مدام میدانم. موسیقی من بخش کوچکی از خلا را توانسته پر کند که مخاطبانم آن را دنبال میکنند. به هر حال این اتفاق افتاده است و موسیقیام توانسته جایی برای خود پیدا کند. گاهی هم از اینکه این موسیقی تعبیرهای آن طرفی پیدا میکند، ناراحت هستم، یعنی همهاش نباید به موسیقی آن طرفی پرداخت، موسیقی من علاوه بر آسمانی بودن، قدری هم زمینی است، به نظرم باید وزن این دو حفظ شود.
زمانی که شما شروع به فعالیت در حوزه موسیقی عرفانی کردید انگار دنیا هم نیاز به عرفان را حس کرده بود، خوانندگان خارجی هم شعرهایی را از مولانا میخواندند آیا این موضوع به دلیل نیاز انسان امروز به عرفان و معنویت نبود که باعث شد شما هم به دنبال این موسیقی بروید؟
من یادم هست که وقتی این موسیقی را شروع کردم هنوز خوانندگان خارجی به عرفان روی نیاورده بودند. اما به هر حال این اتفاق افتاد و مثلا خانم مدونا هم متوجه شد که نیاز مردم امروز چیز دیگری است و به همین خاطر به سراغ اشعار مولانا رفت. آنها به شکل دیگری احساس نیازکردند و به نوع دیگری هم کار کردند. شکل کار ما اما اینجا به نوع دیگری بود.
اتفاقا، فکر می کنم اینجا وضعیت برعکس بود؛ زمانی که این موسیقی را شروع کردم، پروسهای بود که مردم به شدت از عرفان فاصله گرفته بودند، ولی احساس نیاز در آن دوره شدید بود. هر قدر هم جلو میرویم، این نیاز بیشتر میشود، وقتی عدم هماهنگی و جنگ در دنیای امروز وجود داشته باشد، ناخودگاه ذهن آهنگساز و فیلمساز سعی میکند به سمت موضوعی برود که این خشونت را آرام کرده و این تنش را کم کند. چه چیزی آن را کم میکند؟ به نظرم فقط موسیقی عرفانی است. اگر قرار بود موسیقیهای دیگر صلح به وجود بیاورند، تا حالا این کار را کرده بودند، در نتیجه نیاز بوده که مردم به سمت این نوع از موسیقی رفتهاند.
شما پنج سال است که آلبوم ندادهاید دلیل این دوری پنج سالهتان چه بوده است؟
عوامل مختلف دست به دست هم میدهند که آدم کار نکند. خب نیازهای دیگری بوده است که نشد کار کنم، البته موانع هم خیلی تاثیرگذار بود، بیحوصلگی هم مزید بر علت شد. وقتی شما بعد از بیست سال به جای اینکه بنشینید آهنگسازی کنید، در پی رفع موانع هستید، دیگر انرژی برای آهنگسازی نمیماند، وقتی جلویتان موانع است، باید این سنگ را برداری، از روی آن یکی بپری با آن تهیه کننده دعوا کنی،نتیجه همین میشود و کار نمیکنی.
فکر نمیکنید این باعث میشود که شما که موسیقی را به عنوان حرفهتان انتخاب کردهاید، مخاطبانتان از شما دور شوند و فراموش شوید؟
آنها نیاز خود را دارند، حالا اگر این قضیه باعث شود که فاصله بگیرند، کاری از دستام بر نمیآید. اینجا ایران است و درگیریهای خاص خود را دارد. منتها بعضیها مثل ما پوست کلفت هستند و بعد از 22 سال کار کردن خسته میشوند و ول میکنند، بعضیها ده ساله. آخر باید انگیزه باشد که آدم کار کند.
شعرهایی که برای آلبومها انتخاب میکنید یا از مقدس فانی یا مولانا هستند، شعرهای مقدس مشکل ساز نیستند؟
اتفاقا من کمترین جنگ را سر شعرهای مقدس فانی داشتم. ایشان از عرفای بزرگ تصوف است و بین صوفیان ایران معروف هست، ولی سر شعرهای دیگر ایرادات عجیب میگیرند. اگر از شعرهای مقدس ایراد میگرفتند، میگفتم ممکن است با تفکرات ایشان تناقضاتی داشته باشند، اما فرقی نمیکند شعر برای کیست، مهم این است که «من» دارم آن شعر را به ارشاد میبرم. من اگر «اتل متل توتوله» را هم به ارشاد ببرم، میگویند چرا به جای توتوله چیزی دیگری نگذاشتی وهزار ایراد میگیرند. فرقی نمیکند، اینها با من مشکل دارند. من شعر مولانا بردهام اصلاحیه خورده، شعر حافظ بردم اصلاحیه خورده است. انگار مولانا که لقب سلطان العارفین به او دادهاند، نفهمیده چه گفته است، اینها میفهمند. کنگره حافظشناسی در خارج میگذارند آخر کنگرهشان مینویسد که این قدر بعد عرفانی او بزرگ است که اگر هر سال هم کنگره بگذاریم ابعاد تفکر او را نمیفهمیم. اینجا آن آدم بزرگ اصلاحیه میخورد. وقتی به بزرگان اصلاحیه میزنند، انتظار داریم برای اشعار دو تا دوست که شعرشان را میدهند میگویند دوست داریم تو بخوانی اصلاحیه نزنند. آنقدر شعر را قطعه قطعه میکنند که منظور شاعر عوض میشود.
در آلبوم جدید هم بیشتر شعرها درباره حضرت علی(ع) است؟
نه در آلبوم جدید کمتر درباره حضرت علی(ع) آهنگ دارم. در یک یا دو آهنگ به شکل غیر مستقیم در مورد حضرت علی(ع) حرف زدهام. فعلا کارهای این آلبوم را نکردهام، به قول مقدس فانی:«خصم گر سنگ ببارد به سرم نیست غمم». فعلا که دارد میبارد باید ببینیم که چه میشود.
بهتر نبود اول آلبوم منتشر میشد بعد کنسرت میگذاشتید؟
طبیعتا بله. خیلی دلم میخواست، ولی الزاما شروع کردن آلبوم شرایط خاص خود را دارد. دو یا سه قطعه از آلبوم را در کنسرت معرفی میکنیم، اگر قرار باشد تابستان کنسرت داشته باشیم و آلبوم تا آن موقع دربیاید کنسرت میشود معرفی آلبوم جدیدم.
منبع:
خبرآنلاین
ارسال نظر