عبارات جالب شیخ مفید درباره حکومت
پارسینه: رئیس دانشگاه علوم و معارف قرآن، رعایت ضوابط حکومت دینی را علامت حکومت اسلامی دانست و گفت: هیچ چیزی برای فقهای شیعه مهمتر از امنیت مردم نیست.
پارسینه-گروه فرهنگی: یکی از مباحث مهم و اساسی که در بحث حکومت اسلامی مطرح میشود بحث ولایت فقیه است. هر چند در این موضوع کارهای خوبی صورت گرفته اما همچنان بسیاری از احکام و مسائلی که به صورت مستقیم و غیر مستقیم به بحث ولایت فقیه مربوط میشود به خوبی روشن و تبیین نشده است.
به همین جهت، گروه آیین و اندیشه خبرگزاری فارس بر آن شد تا خلاصه متن سلسله دروس خارج ولایت فقیه را که توسط حجتالاسلام والمسلمین احمد عابدی در حوزه علمیه قم تدریس میشود، تقدیم مخاطبان گرامی کند که متن جلسه هفتم آن، از نظر میگذرد.
تشکیل حکومت سیره همه عقلای دنیاست
بحث درباره ولایت فقیه بود، اکثر کتابهایی که درباره ولایت فقیه نوشته شده است اکثرا سبکشان اینطور است که اولا بحث میکنند درباره ولایت خداوند و ولایت ائمه و بعد ولایت فقیه، بصورت فقهی هم اینطور مطرح میشود که اصل، عدم ولایت هر کسی است برای دیگری، مگر در موردی که دلیل داشته باشیم.
من اینطور عرض کردم که ابتدا باید بحث کنیم که حکومت ضرورت دارد یا خیر و گفتیم که این یک امر بدیهی است، سیره همه عقلای دنیا بر همین است.
و بعد اینکه آیا حکومت باید دینی باشد یا غیر دینی؟ و بعد از این شکل حکومت دینی چگونه است و بعد هم شرایط حاکم.
در شرایط حاکم یک بحث این است که آیا باید مجتهد باشد یا خیر.
اگر این طور بحث کنیم خیلی بحث راحت میشود و دیگر لازم نیست که اینطور بحث شود که خود پیامبر(ص) و اهل بیت علیهمالسلام چه ولایتی داشتند و اختیاراتشان چقدر بوده است و چقدر از این ولایت و اختیارات به فقیه میرسد. اینها لازم نیست که بگوییم که ولی فقیه جانشین امام معصوم هست یا نه.
هر نظامی که ضوابط حکومت دینی را رعایت کند حکومت اسلامی است
جلسه قبلی چند تا نکته درباره اینکه ملاک حکومت دینی چیست عرض کردم، و عرض کردم که شکل حکومت اصلا مهم نیست، مثالش این است که اگر به کسی آجر بدهند و بگویند که با اینها خانه بساز، اگر بنّا با این یک خانه آپارتمانی بسازد یا یک خانه ویلایی بسازد هیچ فرقی نمیکند.
یک مرتبه هم به یک نفر میگویند که خانهای بساز ولی از آجر استفاده نکن فقط از سیمان استفاده کن، بازهم فرقی نمیکند که آپارتمان بسازد یا ویلا بسازد.
ما یک ضوابطی داریم در حکومت دینی، این ضوابط اگر رعایت شود چه حکومت جمهوری باشد چه غیر آن، فرقی نمیکند این حکومت، حکومت دینی و اسلامی است اگر هم آن ضوابط نبود این حکومت دینی نیست.
سیره مسلمانان از ابتدای تاریخ اسلام تا الان بر این بوده که حکومت را مسلّم میگرفتند.
امروز میخواهم بعضی از کلمات فقها را بخوانم که خواهید دید اینها همه حکومت دینی را میگویند اگر کسی هم تاریخ فلسفه سیاسی را نگاه کند مثلا فرض کنید که تا قبل از آگوستین (325م) حکومت، حکومت یهود بوده است و در حکومت یهود همیشه کاهنانی که خاخام یهودی بودند حکومت میکردند یا مثلا پیامبران مثل داوود و سلیمان حکومت میکردند.
از 325م آگوستین آمد مسأله لعنت شهر را مطرح کرد، مقصودش این است که در این دنیا گناه شده است و جایی که در آن گناه باشد میشود شهر لعنتی، در شهر لعنتی اگر آدم حکومت کند لعنت بر لعنت خواهد بود، اما اگر خدا یا دین حکومت کند آن لعنت از بین میرود.
این حرفها را سه قرن قبل از تولد پیامبر میزدند، که اینها میشود سرآغاز حکومت دینی مسیحیت.
در میان مسلمانان هم میبینیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حکومت داشت و بعد از پیامبر هم اولین چیزی که مطرح شد برای آن دو سه تا خلیفه حکومت بود.
بعد حکومتهای مثل ایوبیها یا فاطمیین، که مسلمانان به اینها میگفتند حکومت دینی. یعنی سیره مسلمانان از ابتدای تاریخ اسلام تا الان بر این بوده که حکومت را مسلّم میگرفتند و فقط حرف سر این بود که این حکومت دینی است یا دینی نیست.
از امروز میخواهم چند جلسه کلمات فقها را بخوانم تا ببینیم که آیا فقها معتقد به حکومت و ولایت فقیه بودهاند یا خیر.
کلمات فقهای زمان حضور ائمه را که نداریم آنهایی را که کلماتشان هست قدیمترینشان شیخ کلینی و همینطور صدوق است.
کلینی متوفای 329 و صدوق هم متوفای 386 بوده است. مرحوم کلینی در ابتدای «کافی» میفرماید که آنچه که در این کتاب نقل کردم اینها را حجت میدانم و به این کتاب میشود عمل کرد.
مرحوم صدوق هم در ابتدای «من لایحضر» میفرماید که آنچه که در این کتاب نقل کردم بینی و بین الله حجت است.
با توجه به عبارتهای اول این کتابها میبینیم این دو عالم روایت مقبوله عمربن حنظله را قبول دارند. این مقبوله هم در «کافی» و هم در «من لایحضر» نقل شده است. علاوه بر اینکه روایت ابی خدیجه در من لایحضر نقل شده است.
اگر کسی بگوید این دو روایت، دلالت بر ولایت فقیه میکند، باید بگوید که کلینی و صدوق چون این دو روایت را نقل کردهاند پس معلوم میشود که اینها متعلق به ولایت فقیه بودهاند، البته شرطش این است که دلالت حدیث روشن باشد نه اینکه بخواهیم از مفهومش ولایت فقیه را استفاده کنیم.
به نظرشیخ مفید، ائمه علیهمالسلام افرادی را برای اجرای حدود نصب کردهاند
بعد از کلینی و شیخ صدوق، شیخ مفید (متوفای 413) در کتاب مقنعه صفحه 810، چند تا عبارت دارند که بعضی از آنها را میخوانم.
میفرماید: «اما اجرای حدود؛ اقامه حدود به دست سلطان اسلام است، سلطان اسلام هم اهل بیت علیهمالسلام هستند، سلطان اسلام ائمه هستند و هر کسی که آنها از امرا و حکام نصب کنند»
پس یعنی شیخ مفید میخواهد بفرماید که غیر از ائمه افرادی هستند که ائمه آنها را نصب کردهاند
«و تفویذ کردهاند نظر در اجرای حدود را به فقهای شیعه مع الامکان»
یک وقت بحث این است که تفویذ کردهاند که اجرای احکام کنند، ولی ایشان میفرمایند تفویذ کنند نظر در اجرا را.
شاید یک فقیه شیعه الان بگوید که مثلا رجم یا سنگسار کردن امروز صلاح نیست یا مثلا تعزیر به شلاق زدن بود ولی حالا من میگویم شلاق نزنید هر کسی که این جرم را مرتکب شده است زندانیاش کنید یا جریمهاش کنید.
«هر کسی که میتواند حدود را اجرا کند و خوفی از سلطان نداشته باشد باید اجرا کند»
بعدا یک عبارتی را از شیخ مفید میخوانم که اگر کسی میتواند استاندار شود و حکومت حکومت پهلوی بود، باید این کار را بکند و به عدالت رفتار کند، بعد میفرماید تصور نکنید که این نائب یا منصوب از طرف آن حکومت پهلوی است، اگر پادشاه جائری کسی را به عنوان والی نصب کرد این ظاهر قضیه است و الا این استاندار از طرف امام معصوم نصب شده است.
علماء شیعه حکومت کافر عادل را بر مسلمان ظالم ترجیح میدادند
شاید بعدا این را مطرح کنم که سید بن طاووس معتقد است که حکومت مغول چون در ماه صفر آمده بودند به علمای شیعه امان داده بودند باید این ماه صفر را جشن بگیریم، بعد این بحث مطرح میشود که آیا حکومت مسلمان فاسق بهتر است یا کافر عادل بهتر است؟
این طور فتواهایی که در شیعه هست نشان میدهد که علمای شیعه چقدر برای اجرای عدالت اهمیت قائل میدادند که کافر عادل را به مسلمان ظالم ترجیح میدادند. این نشان میدهد که عدالت چقدر برایشان مهم بوده است.
«و این واجب عینی است بر کسی که اگر حاکم او را به عنوان والی تعیین کرد برود و اجرای احکام کند، باید اجرای حدود کند»
اگر مثلا این اجرای حدود بود میگفتیم که مراد شیخ مفید قضاوت است در حالیکه بحث ما درباره حکومت است «و جهاد کردن با کفار بر او واجب است» این دیگر قضاوت نیست بلکه حکومت است.
کسی نمیتواند از طرف فاسق، تدبیر شهرها را بپذیرد مگر اینکه بخواهد طبق دین عمل کند
انشاءالله بعدا در همین بحث عرض خواهم کرد که جنگ همیشه برای حکومت است، ولی الان در چند سال اخیر جنگ دیگر مربوط به حکومت نیست «بر دوستانش هم واجب است که کمکش کنند اگر کمک خواست، تا مادامی که گناه نکرده است باید کمکش کرد»
«این از حقوق فقهای شیعیان است، فقیه شیعه میتواند فتوا بدهد که بروند با سنیها نماز بخوانند، و ایمن هم باشند از این که کسی به آنها آسیب برساند. فقهای شیعه میتوانند قضاوت کنند و صلح ایجاد کنند وقتی قضاوت بینه ندارد. کسی حق ندارد قضاوت ناحق کند، اگر که تقیهای در کار نباشد» بعد توضیح میدهد که تقیه کجا جایز است و کجا جایز نیست.
تقیه تا موقعی که به خون نرسیده جایز است وقتی که به خون رسید تقیه حرام است «کسی نمیتواند از طرف فاسقین تدبیر بلاد را بپذیرد مگر اینکه بخواهد طبق دین عمل کند»
هیچ چیزی برای فقهای شیعه مهمتر از امنیت مردم نیست
این عبارت هم خیلی جالب است: «گر ظالمی یک شیعهای را در رأس حکومت قرار داد و امیر بود از طرف آن ظالم. چنین کسی ظاهرا از طرف ظالم حاکم است و حقیقتا از طرف امام زمان حاکم شده است»
پس کسی که میتواند در حکومت جائری مسئولیتی را بگیرد و بتواند احکام خدا را اجرا کند و بر شیعه توسعه قائل شود این از طرف امام زمان خواهد بود، مثلا در کشورهایی مثل پاکستان و هندوستان اگر کسی میتواند مسئولیتی را بپذیرد باید این کار را بکند همین آدمی که از طرف حکومت ظالم در جایی رئیس شد اگر میتواند امنیت برای مردم ایجاد کند باید همین کار را بکند و این بزرگترین جهاد است.
هیچ چیزی برای فقهای شیعه، مهمتر از امنیت مردم نیست. این عبارت شیخ مفید هم همین را میخواهد بگوید.
«اگر کسی جاهل به احکام خدا بود حرام است که متصدی بشود» این عبارت شاهد این است که شیخ مفید شرط اصلی برای تصدی حکومت را علم به احکام میداند.
منبع:
خبرگزاری فارس
ارسال نظر