ناگفتههای خلبان بالگرد حامل پیکر امام را اینجا بخوانید؟
پارسینه: هر ساله همزمان با رحلت حضرت امام خمینی(س) و تماشای تصاویر مربوط به تشییع پیکر ایشان، سوالاتی در ذهن ما ایجاد میشد که مسئولان این مراسم، چگونه آن جمعیت فراوان که عاشق پیر جماران بودند را اداره میکردند! کسانی که کمترین اطلاعی از امنیت پرواز داشتند، میدانستند حضور آن جمعیت میلیونی در زمان خاکسپاری حضرتامام(س)، هشداری برای خلبانان بالگرد حامل پیکر آیتالله خمینی بود.
اوایل انقلاب شما کجا مشغول بودید؟
آن دوران من در نیروی هوایی مشغول بودم. مسئولیت پروازهای آن زمان با ما بود. هر پرندهای (هواپیما و هلیکوپتر) که قصد پرواز داشت باید تحت کنترل ما این فعالیت را انجام میداد. در آن زمان خلبانهای ماهری در خدمت نیروی هوایی بودند که مقامات را این افراد جابهجا میکردند. افرادی که دورههای خلبانی خود را در پاکستان و آمریکا گذرانده بودند ولی برای کشورشان تا پای جان نیز ایستادند و بیشتر این عزیزان نیز شهید شدند.
شما به عنوان فردی که در مراسم رحلت امام خمینی(س) مسئولیت داشتید، از آن روزها برای ما توضیح دهید.
روز قبل از آن واقعه، اوضاع جسمی حضرت امام خمینی (س) مناسب نبود و مسئولان تدابیر لازم را در ذهن داشتند. از جمله این تدابیر، تشکیل کمیتههایی برای آمادگی در قبال جابهجایی افراد و برگزاری مناسب مراسم احتمالی بود. در آن زمان در محل امروز میدان آرژانتین ساختمانی وجود داشت که مسئولان این کمیتهها در آنجا گردهم آمده بودند و ما نیز در آنجا حضور داشتیم و آماده خدمت بودیم.
زمانی که خبر رحلت امام(س) منتشر شد، چه اتفاقی رخداد؟
همزمان با اعلام خبر رحلت امام(س) ماموریت ما نیز آغاز شد و تمام نیروها برای هرچه بهتر انجام شدن این مراسم دست به دست هم دادند. اما در این بین نقشی که نیروی هوایی بر عهده داشت کمی متفاوت بود. هنوز برخی از جامعه مردمی از رحلت حضرت امام(س) خبر نداشتند که ما از جماران به مکانی در حوالی بهشتزهرا(س) امروزی رفتیم. یکی از مسئولان که روحانی نیز بود در آن مکان حضور داشت و منتظر ما بود. از قبل مکانی را برای فرود هلیکوپتر ما آماده کرده بودندکه در میان هکتارها علفزار و مزارع جنوب تهران بود. البته قرار بود در ابتدا پیکر مطهر امام(س) را در مصلای کنونی به خاک بسپارند ولی مشخص نشد به چه دلیلی آن مکان دوردست برای خاکسپاری انتخاب شد. بعد از بازدید از آنجا به جماران بازگشتیم. اندکی بعد آقای امام جمارانی گفتند یادگار امام(س) را نیز برای بازدید آن مکان ببریم. بعد از گذشت چند ساعت که مجدد به همراه سیداحمد خمینی بازگشتیم با صحنه عجیبی مواجه شدیم و آن اینکه تمام آن مزرعههای چندین هکتاری صاف و مرتب شده بود.
مسئولیت این فعالیتهای هوایی با شما بود؟
پیکر را چگونه به بهشت زهرا(س) بردید؟
در ابتدا برخی تصمیم گرفتند پیکر امام(س) را سوار بر یک تریلی به سمت بهشت زهرا(س) ببرند تا مردم نیز در این مراسم شرکت کنند ولی از آنجا که ملت علاقه زیادی به امام(س) داشتند مشکلاتی به وجود آمد. یک بالگرد از ابتدای مسیر که از مصلی راه افتادیم، بالای سر ماشین به حرکت در آمد تا در صورت وقوع حادثهای وارد عمل شود. تا صالحآباد کاروان پیشرفت ولی مرتبا به جمعیت افزوده و وضعیت از حالت عادی خارج شد.
تراکم مردم مشکلی برای مراسم و پیکر امام(س) ایجاد نکرد؟
وقتی مسئولان با این وضعیت مواجه شدند، چه کار کردند؟
در این زمان بود که مسئولان همراه پیکر امام(س) با مشکل از هم پاشیدگی تابوت و کفن امام(س) مواجه شده بودند و از سوی دیگر باید تا قبل از غروب خورشید پیکر ایشان به خاک سپرده میشد! در این بین مسئولان برگزاری به آقای انصاری گفتند که پیکر را به جماران بازگرداند تا مشکلات را رفع کنند ولی فرمانده هوانیروز وقت (محمد انصاری) اعلام کرد که من جماران را نمیشناسم و برای پرواز به آن محدوده دچار مشکل هستم.
با این وضع، پیکر بیکفن را چه کردند؟
در اینجا بود که تصمیم گرفتم مسئولیت را من به عهده بگیرم. در دانشکده افسری پیکر مطهر امام(س) را تحویل گرفتم و به جماران بردم. در آنجا نزدیکان و خدمتکار حضرت امام(س) (حاج عیسی) پیکر ایشان را مجدد کفن کردند و با تابوتی در هلیکوپتر قرار دادند. در آنجا تصمیم گرفته شد تا ۴ هلیکوپتر به سمت بهشتزهرا(س) حرکت کند تا بتوانیم مردم را در چهار گوشه آن مکان متفرق کنیم. سپس ۴ تابوت به همراه ۴ بالگرد آماده شدند و پیکر امام(س) در بالگرد من قرار گرفت. در آن زمان، مسئولان امر گفتند که به سمت بهشتزهرا (س) حرکت کنیم. یکی از روحانیونی که در کمیته مسئولیت داشت به ما گفت در گوشهای از آن مکان مشخص شده، پاسداران کانکسهایی را تعبیه کردهاند تا بتوانیم به راحتی در مکان فرود آمده و پیکر امام(س) را به خاک بسپاریم. ما به سمت بهشت زهرا(س) حرکت کرده و هر کدام از بالگردها در مکان مشخصی نشستند و من نیز با هلیکوپتر حامل پیکر امام(س) در آن نقطهای که محفوظ شده بود دقیق کنار قبر بر زمین نشستم و تنها توانستیم پیکر را از تابوت درآورده و خاکسپاری کنیم.
با مردم چه کار کردید؟
وقت تنگ بود! مردم نیز متفرق شده بودند و به سمت بالگردهای دیگر هجوم برده بودند ولی زمانی که دیدند در تابوتها خالی است به سمت مقر ما هجوم آوردند. در این تنگی وقت برخی با ابراز احساسات، جلوی اجرای کار را گرفته بودند و سبب کندی خاکسپاری شده بودند که من نیز با آنها برخورد کردم. در پایان خاکسپاری پیکر مقدس ایشان بود که مردم کمکم از کانکسها بالا آمده و وارد محوطه شدند. در ابتدا قصد داشتند وارد بالگرد شوند چرا که احساس میکردند پیکر در آنجاست و این ماجرا برای ما خطرناک بود چرا که هم امکان داشت به افراد ضربه بزند و هم افراد سبب آسیب دیدن بالگرد بشوند. سرانجام با هر فشار و معضلی که بود از زمین پرواز کردیم. در ادامه راه زمانی که به آشیانه بازگشتیم، کمک خلبان ما به دلیل واهمهای که هجوم مردم ایجاد کرده بود، حال خود را از دست داد. این عملیات با تمام سختی که داشت انجام شد ولی از آنجایی که هدف مقدس بود این فشارها را تحمل و به وظیفه خود عمل کردیم.
غیر از این واقعه از امام(س) خاطره دیگری نیز دارید؟
منبع: روزنامه قانون
ارسال نظر