پایان تلخ اثبات بیگناهی
پارسینه: مرد سالمند وقتی برای اثبات بی گناهی خود در سرقت سراغ دوستش رفت، نميدانست قرار است مرتکب جنایتی تلخ شود.
اوایل اردیبهشت ماه سال 90 زنی در تماس با سامانه پلیس 110 گفت:«امروز از خانه همسایه مان صدای درگیری شنیدم.وقتی که بیرون آمدم دیدم که یکی از آشناهای همسایه بالایی در حالی که بقچه ای در دستش بود با عجله از خانه خارج شد و رفت.هر چه همسایه مان را صدا زدم صدایی نیامد.چند وقت پیش از این هم دزد به خانه آنها آمده بود.فکر ميکنم برای همسایه مان اتفاقی افتاده باشد.»
سپس ماموران برای بررسی موضوع به محل گفته شده که خانه ای در خیابان مولوی بود رفتند.پس از حضور ماموران مشخص شد صاحبخانه که مردی 44 ساله به نام ابراهیم بود به قتل رسیده است.
با انتقال جسد به پزشکی قانونی، تحقیقات از همسایهها برای روشن شدن زوایای تاریک این جنایت آغاز شد.تحقیقات نشان داد که متهم یکی از آشناهای مقتول بوده که زیاد به آنجا رفت و آمد ميکرده است.
با چهره نگاری متهم معلوم شد که فرد مورد نظر مهدی نام دارد . پس از آن محلهای رفت و آمد مهدی تحت نظر گرفته شد و پس از مدتی مهدی بازداشت شد.
او ابتدا در گفتههایش منکر ارتکاب قتل شد اما بعد از آنکه با شواهد رو به رو شد لب به اعتراف گشود و حقیقت را گفت.
پس ازاعترافات مهدی به قتل ابراهیم بازپرس دادسرای جنایی برای او به اتهام مباشرت در قتل قرار مجرمیت صادر کرد که با تایید قرار مجرمیت و صدور کیفرخواست پرونده برای محاکمه به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
صبح دیروز رسیدگی به این قتل در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران به ریاست قاضی عزیزمحمدی و 4 قاضی مستشار انجام شد.
در متن کیفر خواست برای مهدی اتهاماتی چون مشارکت در قتل مهدی و اقدام به سرقت از منزل مقتول عنوان شده بود.
خواهر ابراهیم نیز در جایگاه اولیای دم از دادگاه تقاضای قصاص کرد. سپس از مهدی خواسته شد در جایگاه قرار بگیرد و از خودش دفاع کند
.مهدی 75 ساله نیز در دفاع از خودش در دادگاه گفت:«قبول دارم که ابراهیم را کشته ام اما اتهام دزدی را قبول ندارم.اصلا به خاطر همین بود که دعوایمان شد و کار به اینجا کشید.چند روز قبل از این ماجرا دزد به خانه ابراهیم زده بود و چون قفلی شکسته نشده بود احتمال ميدادند که از آشنایان باشد.به همین خاطر همسر صیغه ای ابراهیم رفته بود پیش در و همسایه و گفته بود که دزدی کار من است.من خیلی ناراحت شده بودم به همین خاطر رفتم تا با او صحبت کنم اما صحبتمان به درگیری کشیده شد.او حاضر نبود قبول کند که دزدی کار من نیست.به همین خاطر او هجوم برد و قندشکن را برداشت تا با آن به من حمله کند.من هم مقاومت کردم و قندشکن را از او گرفتم و چند ضربه به سرش زدم.وقتی او افتاد خیلی ترسیدم.دیگر نفهمیدم چه شد فقط فهمیدم که باید فرار کنم و این کار را کردم اما چیزی از آنجا برنداشتم.»قضات دادگاه پس از شنیدن اظهارات متهم و وکیل مدافع او برای صدور حکم وارد شور شدند.
منبع: قانون
ارسال نظر