گوناگون

دلایل مطرح ‌شدن مباحث آخرالزمانی در رسانه‌های غربی

پارسینه: ده‌ها سایت اینترنتی و شبکه ماهواره‌ای امروز بسیار جدی‌تر از مسلمانان بحث آخرالزمان و منجی را البته طبق باور خود پیگیری می‌کنند، به طوری که در سیاست‌ها و زبان تبلیغات بیشتر به آخرالزمان بها می‌دهند، چه رازی در این ماجرا نهفته است؟

پارسینه-گروه فرهنگی: نهمین روز از دهه مهدویت به نام «مهدویت و رسانه» نامگذاری شده است، به همین منظور بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج) استان تهران یادداشتی را تحت همین عنوان در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است که در ادامه می‌آید:

*هنگامی که در غرب علم آینده شناسی مطرح شد/ردپایی از اعتقاد به منجی در ملل مختلف

آنچه که ما را به انتخاب این موضوع وا می‌دارد جوی است که در دنیای امروز پیرامون بحث آخرالزمان و منجی خواسته یا ناخواسته ایجاد شده است، حدود 25 یا 30 سال پیش وقتی سخن از آخرالزمان و منجی آخرالزمان می‌شد شاید بعضی‌ها می‌خندیدند و می‌گفتند این جنس حرف‌ها متعلق است به فضای محدود شیعیان و به بچه مسلمان‌ها توصیه می‌کردند که خیلی به این حوزه‌ها نپردازید.

مگر نه این است که جهان هر چه پیش رفت؛ پیشرفت‌ها، اختراعات، جذابیت‌ها و اکتشافات بیشتر شد، پس برای چه ما صحبت از آخرالزمان می‌کنیم، تاریخ هر چقدر به جلو رفته کامل‌تر شده است، این منحنی سینوسی که مدام به سمت بال او جلو می‌رود چرا در فرجام خود باید سقوط کند، فتنه‌های آخرالزمانی یعنی چه؟ چه کسی ادعا می‌کند که فرجام این تاریخ این قدر تلخ است که همه عالم از ظلم و جور پر شده است و حالا یک مصلح آمده است که به داد خلایق برسد.

حقیقتاً کسانی که فکر می‌کردند بحث منجی مخصوص شیعیان هست کم نبودند، امثال «الوین تافلر» که دنیای آینده را زیبا مطرح می‌کردند و اصلاً علمی به نام «فیوچریزم» در مغرب زمین به وجود آمد که به علم آینده شناسی معروف شد که متخصصین این علم آینده را تعریف می‌کردند و بشر را واجد شرایط خاصی می‌دانستند پس قرار نبود آینده آن قدر تلخ باشد که بشر به منجی نیاز داشته باشد، اما امروز چه؟ آیا امروز هم وضعیت دنیا این گونه است؟ آیا باورمند بودن سنت منجی مختص به شیعیان است؟ آیا ما هستیم که فرجام کار عالم را این همه تار می‌بینیم.

حقیقت این است که امروز اگر کسی نظر «فرانسیسکو فوکویاما» صحبت از پایان تاریخ می‌کند و اینکه عالم به نهایت رشد و ترقی در حوزه‌های مدرنیته رسیده است و مسیح ثانی به زعم فوکویاما متولد شده و یک لیبرال دموکرات و یک لیبرال مسیحی است، خودشان نیز به خوش باوری 5 سال پیش خود می‌خندند.

خیلی از باورهای ما به ضمیر ناخود آگاه ما بر می‌گردند در ضمیر ناخود آگاه ما قسمت‌های مشترک را می‌توان جست که حرف نظر از دین و نژاد و سرزمین در همه انسان‌ها وجود دارد، مثلاً باورمند بودن نسبت به یک ابرمرد و قهرمان، در ضمیر ناخود آگاه جمعی اکثر اقوام بشری هست. حال چرا همه اقوام چنین ابرمردی را دارند؟ شاید نیاز به داشتن ابرمرد در نهاد ما وجود دارد که ناگزیریم بر اساس آن نیاز چنین تعریفی و ما به ازای بیرونی را عرضه کنیم، شاید نیاز به یک ابرمرد در ضمیر ناخود آگاه جمعی ما نهاده شده است، در فطرت ما انتظار یک ابرمرد جایش خالی است، ریشه مشترک مفهومی مانند قربانی نیز همین موضوع را مطرح می‌کند.

قربانی کردن یعنی گذشتن از موضوعی یا مفهومی یا موضعی یا موجودی برای رسیدن به مفهوم و موضوع برتر، از دیگر بارهای مشترک می‌توان باورمند بودن به عالم پس از مرگ نام برد، در باور اکثر اقوام و ادیان برای روزگار، پایانی است و قبل از فرا رسیدن این پایان دوران سختی بشر در پیش است و پس از آن منجی ظهور می‌کند که این منجی در فرهنگ‌ها و ادیان اسامی متفاوتی را دارد.

ولی در اینکه منجی وجود دارد تردیدی نیست و به دنبال ظهور او جدالی میان او و دشمنانش شکل می‌گیرد و نهایتاً دنیای آرمانی شکل می‌گیرد، وقتی چنین باوری را حتی در اساطیر کهن پیدا می‌کنیم، اسطوره‌هایی که قبل از اسلام آمده‌اند مانند مصری، یونانی، هندی، آفریقایی، رومی، چینی، مشرق زمینی و ... به فراخور حال در می‌یابیم که یک ما به ازای بیرونی برای این انتظار مشترک وجود داشته است، اگر باور مشترکی در ضمیر ناخودآگاه جمعی بشر مشترک بود، عقل سلیم به ما می‌گوید که یک مابه ازای بیرونی برای این باور مشترک وجود دارد، صرف نظر از این قیاس متیولوژیک و اسطوره‌ای امروزه در مغرب زمین به بحث آخرالزمان و منجی به صورت جدی نگاه می‌کند.

*ردپایی از حضور گسترده مباحث آخرالزمان در سایت‌های اینترنتی/ آرماگدون چیست؟

شاهد بحث ما ده‌ها سایت اینترنتی و شبکه ماهواره است. که امروز بسیار جدی‌تر از ما و مسلمانان بحث آخرالزمان و منجی را البته طبق باور خود پیگیری می‌کنند، آن‌ها خیلی بیشتر از ما در تصمیم‌گیری‌ها، سیاست‌ها و زبان تبلیغات آخرالزمان فکر می‌کنند، انگار خیلی بیشتر از ما بوی آخرالزمان را استشمام می‌کنند و خیلی بیشتر از ما اخبار آخرالزمانی را طبق باور خود دنبال می‌کنند و خیلی بیشتر از ما صفات منجی را طبق باور خود توصیف می‌کنند و پیشگویی‌های آخرالزمانی را تفسیر می‌کنند.

بحث پیشگویی در قوم یهود به صورت جدی بوده و تا امروز نیز وجود دارد، امروز به صورت جدی کسانی هستند که پیشگویی‌های آخرالزمان را از کتاب تورات در آورده‌اند و بر مبنای آن تصمیم‌گیری‌های روز را می‌کنند، یکی از این باورها باور به جدال نهایی خیر شر یا «آرماگدون» است، طبعاً می‌دانیم که یهودی‌ها در رسانه‌های خبری روز مغرب زمین، در سینمای هالیوود، در شبکه‌های خبری، در امپراطوری اطلاعات امروز غرب دست بالایی دارند، طبعاً این پیشگویی‌های دینی در محصولات خبری، فرهنگی، هنری آن‌ها منعکس می‌شود.

*«خاورمیانه» مرکز تلاقی نبرد ادیان در آخرالزمان از دیدگاه مسیحیت تبشیری

به غیر از یهودیان در مسیحیان هم فرقه‌ای هستند به نام «اوان جلیکن» یا «اوانجلیست‌ها» از آن‌ها یاد می‌شود، اوانجلیستها را مسیحیان تبشیری می‌گویند که گروه خاصی از پروتستان هستند که با باور آخرالزمانی زندگی می‌کنند و مدام بشارت فرا رسیدن آخر الزمان را می‌دهند، باور این گروه خاص مسیحیان به یهودی‌های افراطی و حتی صهیونیست‌ها بسیار نزدیک است تا آنجا که به این دسته صهیونیست‌های مسیحی نیز می‌گویند.

«هال لینگزی» یکی از پیشکسوتان و متفکران اوانجلسیت‌ها است، بر مبنای باور اوانجلیست‌ها الگوی آخر الزمانی دنیا عمدتاً در منطقه خاورمیانه تعریف می‌شود و منطقه فلسطین کامل اشغالی نقش مهمی دارد و جدال نهایی مسلمانان از یک سو مسیحیان و یهودیان و از سوی دیگر در می‌گیرد و معتقدند در آن نبرد نهایی که در منطقه حار مجدون (تپه‌ای که در بیرون اورشلیم است)، تمام سپاه خیر در مقابل تمام سپاه شر قرار می گیرد. و نهایتاً به زعم آنها سپاه شر (که لابد مسلمان‌ها هستند) شکست می‌خورند و البته در این نبرد دو سوم یهودیان کشته می‌شود.

این تصور بر مبنای باور آخرالزمانی آرماگدون شکل گرفته است، جالب است بدانید که این باور در سال‌های اخیر بسیار رشد کرده است و هالیوود و رسانه‌های غربی نقش عمده‌ای در ترویج این تفکر داشته است تا جایی که جوان امروز آمریکایی یا اروپایی شاید بیش از جوانان ایرانی نگاه آخرالزمانی پیدا کرده است، نگاه آخر الزمانی یعنی اینکه پایان تاریخ نزدیک است دوران فتنه فرا می‌رسد، جدال نهایی بین خیر و شر در شرف وقوع است و در این نبرد باید مردانه ایستاد و در نهایت از طرفداران خیر بود.

در یک باور آخرالزمانی مشترک نه تنها همه اقوام و ادیان و اساطیر به دوران فتنه‌های آخرالزمانی باور دارند بلکه به وجود منجی و دجال هم باورمندند، منتهی صفات این منجی و دجال متفاوت است. در باور یهودیان، مسیحی که ظهور کرده (همان مسیح حقیقی) مسیح کذاب است! ولی می‌گویند مسیح حقیقی در آخرالزمان فرا می‌رسد و پادشاه حقیقی قوم یهود است و قوم یهود را به سروری عالم می‌رساند، مسیحیان معتقدند که همان مسیحی که به باور آن‌ها مصلوب شد از آسمان رجعت می‌کند با نام نازارین که همان گویش ناصری ماست و پادشاه عالم می‌شود و دشمنان را سرکوب می‌کند و زرتشتیان معتقدند که سوشیانت چنین فردی است... هر کس باور خود را دارد.

*تفاوت ماهیت اصلی دجال در غرب و اسلام!

اما در باور دجال نکات قابل تأملی است: مسیحی‌ها تلفیقی از دجال و سفیانی را معتقدند که به عنوان دشمن اصلی مسیح مطرح می‌شود که از او به عنوان یک آنتی کرایست یا ضد مسیح نام می‌برند، به عبارت دیگر آنتی کرایست تلفیق فریبکاری و قدرت و خونریزی و ستمگری است که در واقع سه سلسله سپاه شر است، طبعاً چون دشمن را مسلمانان می‌دانند ضد مسیح آن‌ها صفاتی را دارد که از جهتی شبیه منجی ما مسلمانان است که ما می‌توانیم حدس بزنیم که امام زمان ما را، آن‌ها آنتی کرایست تلقی می‌کنند!

در صورتی که در باور ما عکس این ماجرا است، در باور ما وقتی حضرت حجت(عج) ظهور می‌کنند حضرت مسیح(ع) هم رجعت می‌کنند و به ایشان اقتدا می‌کنند و همین زمینه ایمان آوردن بسیاری از مسیحیان عالم می‌شود، ما نیامده‌ایم به قیمت اثبات امام معصوم خود پیامبر آن‌ها را در واقع تکفیر کنیم و ضد ارزش نشان بدهیم و یا در واقع او را دجال نشان دهیم؛ ولی رقیب این کار را می‌کند و از طریق رسانه‌های تصویری کاملاً سعی دارد ولو غیر مستقیم تصویر دجال یا آنتی کرایست را با تصویر امام زمان ما یکی کند.

*راز حضور آمریکا در عراق/ چرا به عراق حمله شد

کافیست در یکی از جستجوگرهای قوی اینترنتی کلماتی چون پیشگویی‌های انجیل، آنتی کرایست، نازارین و آخرالزمان را جستجو کنید تا ببینید چند ده هزار مقاله و سایت به آن‌ها معرفی شود، فرضاً سایت آرماگدون نیوز (اخبار آرماگدون) که هر روز ده‌ها صفحه مطلب به صورت خبر در مورد آخرالزمان عرضه می‌شود که اخبار غریبه است، فرضاً تیمی رصد می‌کند که ببینند در کجای عالم چه اتفاقی می‌افتد، اگر در فلان کشور با کیفیت خاصی در زمان خاصی مثلاً خسوف خورشید حاصل شده اینها به انجیل رجوع می‌کنند، اگر آیه‌ای شاهد مثالی بیابند که این یکی از علایم آخرالزمانی است، اگر در فلان کشور طبق نقل یا خبری باران سیاه رنگی بارید، اینها این را به عنوان یک خبر آخر الزمانی در سایت منعکس می‌کنند، سایت دیگری به نام آرماگدون آلرت (هشدار آخرالزمان) که این یکی آتش داغتری دارد، این سایت اخباری را می‌دهد که انگار همین فردا آخر الزمان است.

پیش از حمله آمریکا به عراق ده‌ها مقاله عرضه شد که یکی از علامات مقدمه آخرالزمانی است. چون عراق محل جغرافیایی بابل باستانی و یکی از پیشگویی‌های انجیل در مورد آخرالزمان این است که بابل از نو پدید می‌آید و به دلیل گناهانش نابود می‌شود و این حمله آمریکا یعنی نابودی همان بابل ثانی، حتی به دلایل مضحکی بسنده می‌کردند که مثلاً در عراق روزنامه‌ای به نام بابل منتشر می‌شود که پسر بزرگ صدام سردبیر آن است یا امروز در عراق سیگاری وجود دارد که نامش بابل است!

البته عکس این موضوع نیز وجود دارد، کسانی معتقدند که بابل ثانی همان آمریکاست و امپراطوری آمریکا به دلیل کثرت فحشا و فساد و معاصی در آخالزمان نابود می‌شود، به گونه‌ای که سال‌ها از خروارهای آن دود بر آسمان می‌رود و مردمی که از کنار با کشتی عبور می‌کنند حسرت می‌خورند که چه سرزمین آبادی بود که این گونه ویران شد، البته در یک تحلیل این مقالات ظاهراً متفاوت، مشترکند اینکه آخرالزمان نزدیک است.

ماهواره نیز تعدادی شبکه دارد که به صورت 24 ساعته برنامه‌های مذهبی پخش می‌کند که اکثر آن‌ها به مسیحیان و یهودیان و اندکی مسلمانان متعلق است، یکی از این شبکه‌های بسیار معروف ماهواره TBN است که متعلق به کلیسای اوانجلیست‌ها است، (مسیحیان تبشیری) در این شبکه تمام برنامه‌ها بر محوریت آخرالزمان تعریف شده‌اند، شخصی به نام هایلینزی که از 40 سال پیش بر مبنای پیشگویی‌های کتاب مقدس به عرضه اخبار آخر الزمانی پرداخته است، در این شبکه سخنرانی هفتگی دارد.

بر مبنای آموزه‌های چنین افرادی سیاست‌های خارجی ابر قدرت‌ها شکل می‌گیرد، بسیاری از کارشناسان، حمله آمریکا به عراق را یک دیوانگی سیاسی می‌دانستند، پس وقتی از نگاه آخرالزمانی به این کار نگاه کنیم این کار منطقی است؛ یعنی آمریکا در منطقه خاورمیانه پایگاه‌هایی را می‌گیرد که همه در پیشگویی‌های آخرالزمانی منطق دارند، به این صورت که آرایش نیروهایشان را به صورت آخرالزمانی چیده شود.

*چرا غرب از قدرت گرفتن ایران به شدت هراس دارد

بسیار عجیب است رقیب به صورت جدی‌تر از ما این مسئله را درک کرده است و اصلاً نیز منکر نمی‌شوند، رقیب کاملاً آرایش جنگی می‌گیرد، حتی ماجرای 11 سپتامبر بر اساس یک نمایشنامه پیش‌گویی شده انجام شد، نمایشنامه‌ای عیناً بر اساس یک پیشگویی بازسازی شد تا اینکه باور آخرالزمانی در باور مردم آمریکا شکل بگیرد، حتی الان در بعضی از مقالات اینترنتی علائم وقوع آخرالزمان را به علایم حتمیه و ممکن الوقوع تقسیم کرده است که در یک مقاله از نظر انجیل 21 علامت حتمیه برای آن نام برده است، یکی از این علائم حتمیه این است پرشیا (ایران) از نوع، قدرت می‌گیرد و یکی از چند قدرت برتر جهانی تبدیل می‌شود، شما فکر می‌کنید طی این چند سال این همه سر و صدا شده است که ایران سلاح اتمی دارد، درک این ماجرا که ایران سلاح اتمی ندارد بسیار سخت است، برای اینکه بر مبنای آخرالزمانی ایران باید الآن این سلاح را داشته باشد!(از منظر غربی‌ها) اگر این را نداشته باشد این الگو زخمی می‌شود و اینکه 12 لشکر از 12 نقطه دنیا متحدد می‌شوند و ذیل حکومت پرشیا که قوی‌ترین حکومت است به سمت آرماگدون حمله می‌کنند و نبردهایی شکل می‌گیرد.

پس یعنی ایران مشغول جمع کردن دنیای اسلام به دور خود است، بحث آزادی فلسطین را که مطرح کرده است و حتماً سلاح اتمی را دارد، پس این آخرالزمان است! یعنی الگویی که در کنار مرزهای ما چیده می‌شود یک الگوی آخرالزمانی است، مشاورین نزدیک رؤسای پیشین و فعلی آمریکا از اعضای اصلی اوانجلیکن هستند.

اینکه اسامه بن لادن وهابی (که وهابی نیست بلکه سلفی است) میلیاردر، متحد استراتژیک آمریکا است، یک دفعه ضد آمریکایی می‌شود، لقب امیرالمؤمنین بر خود می‌گذارد! در جهان عَلم مخالفت در مقابل شیعه (شیعه خود مترقی‌ترین موج مبارز دنیای اسلام است) می‌اندازد، حتماً باید یک رقیب جعلی برای شیعه تعریف می‌شود که بعد بحث 11 سپتامبر و یک دفعه لقب The King of Terror (سلطان وحشت) را روی اسامه بن لادن قرار می‌دهند.

چطور شد اسامه بن لادن سلطان وحشت نامیده شد، به ظاهر او نیز تروریست است، ولی سلطان وحشت بار معنایی دارد، نمی‌توان به راحتی از روی آن گذشت و کم کم دیدیم که این آدم در منطقه تورابورا غیب شد و بعدها ده‌ها مقاله اینترنتی آمد که او امام زمان است و غیب شده است! در حالی که امام زمان باید از غیبت ظاهر شود، نشانه این است که ما به قدر کافی به روز نیستیم و با موج تبلیغات غرب حرکت نمی‌کنیم یا واقف به شرایط و اسباب فرهنگی امروز خود نیستیم؛ یا کمتر هستیم.

ما امروز در عین اینکه تمام دانش‌های سنتی را در حوزه انتظار و ظهور و منجی آخرالزمان باید بیاموزیم و بدانیم و به دیگران بیاموزیم که بر ما فرض است که باید به امروز خود نگاه کنیم و بدانیم در دنیای ارتباطات اگر ما نتوانیم باور خود را به درستی معرفی کنیم تعریف شده آن را از جانب ما تعریف خواهند کرد؛ تعریف نکرده ما را تعریف خواهند کرد و ما چقدر مبلغ خوبی هستیم؟

اگر ما اخبار آخرالزمانی و منجی آخرالزمان و سیمای منجی آخرالزمانی را در شبکه‌های اطلاع رسانی رسانه‌های غربی رصد کنیم، در می‌یابیم که بسیار باورهای خرافی عجیب و غریبی دارند، تک تک آن‌ها قابل نقد است و قابل حمله است و باور آخرالزمانی ما شیعیان یکی از مترقی‌ترین، روشنفکرانه‌ترین، روشنگرانه‌ترین و قابل دفاع‌ترین باورهای آخرالزمانی است که قرار نیست از چیز عجیب و غریبی صحبت کنیم، فطرت انسان امروز و ضمیر ناخودآگاه او کهن الگویی دارد به نام انتظار و آن را به رسمیت شناخته است، فقط مصداق را به غلط رفته‌اند، پس ما باید معرف خوبی باشیم، از این موضوع فطری باید بتوانیم بهره ببریم و باید بتوانیم باور خودمان را که از همه باورها علمی‌تر است، نسبت به باورهای خرافی دیگران عرضه کنیم و برتر نشان دهیم، خود را از رصد فرهنگی کارهای دیگران بی‌نیاز ندانیم.
منبع: خبرگزاری فارس

ارسال نظر

  • ناشناس

    مطالب جالب ودرستی بود ممنون

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار