بهار/ سهم اصلاحطلبان در کابینه روحانی چیست؟
بهار: نقش بیبدیل جریان اصلاحات اعم از عملکرد حکیمانه شخص سیدمحمد خاتمی، تصمیمگیری صحیح شورای مشورتی ایشان، اقدام بهنگام و متواضعانه دکتر عارف و درنهایت اعتماد پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان به خرد جمعی و حضور وسیع در انتخابات برای تغییر وضع موجود، فرآیندی است که مشکل بتوان اهمیت آن را در پیروزی دکتر روحانی نادیده گرفت.
امروز بخواهیم یا نخواهیم اصلاحطلبان سهمی غیرقابل انکار در این موفقیت داشتهاند و حق آنهاست که متناسب با نقشی که ایفا کردند توقع حضور موثر در پستهای کلیدی کابینه را نیز داشته باشند. اما با این حال به نظر میرسد چشمپوشی از بعضی واقعیتهای موجود، ایجاد بعضی انتظارات غیرممکن و اتخاذ تصمیمهای اشتباه ممکن است به مرور امید نیروهای تحولخواه را برای تغییرات اساسی در وضع موجود کمرنگ كند و با سرگرم شدن دولت به روزمرگی، عناصر افراطی دوباره مجال احیای مجدد و تقابل تمامقد با برنامههای دولت تدبیر و امید را بیابند.
1. تصمیم شجاعانه و اقدام تحسینبرانگیز دکتر عارف در انصراف از عرصه انتخابات وی را به چهرهای اخلاقمدار و سیاستپیشهای فراتر از چارچوبهای مرسوم در ساختار سیاسی ایران بدل کرده است. اهمیت کار وی وقتی آن را با نحوه حضور و رقابت نامزدهای اصولگرا در همین انتخابات و حتی بعضی نامزدهای اصلاحطلب در انتخابات ادوار گذشته مقایسه کنیم بیشتر آشکار میشود و بیانگر نوعی بلوغ تاریخی جریان اصلاحات است که در وجود ایشان به منصه ظهور رسیده است.
دکتر عارف با این اقدام ارزشمند، خود را به عنوان امید آینده جریان اصلاحات تثبیت کرد وسرمایهای که بعد از این انتخابات نصیب وی شده است او را در کنار بزرگانی مثل هاشمیرفسنجانی،ناطقنوری، محمد خاتمی و سیدحسن خمینی قرار میدهد.
بنابراین به نظر میرسد پذیرش یا پیشنهاد پستهای اجرایی مثل وزارت یا حتی معاون اولی چندان با جایگاه و شأنی که امروز دکتر عارف در آن قرار دارد متناسب نباشد و آنچه اصلاحطلبان از وی انتظار دارند کمک به رهبری اصلاحات و استفاده از سرمایه اجتماعی ایجادشده برای سازماندهی نیروهای جوان و تحولخواه برای نقشآفرینی در آینده کشور است. به علاوه، اصلاحطلبان که متاسفانه شرایط چند انتخابات گذشته باعث شد بهترین نیروهای آنها در کارزار انتخابات «هزینه» شوند حق دارند به دکتر عارف به عنوان «ذخیرهای» بنگرند که در شرایط پیچیده و غیرقابل پیشبینی پیشرو میتوانند به وی تکیه و اعتماد کنند.
2. اصلاحطلبان به عنوان یک جریان سیاسی نسبت به پایگاه اجتماعی خود که آنها را برای رای به دکتر روحانی ترغیب کردند مسئولیت دارند و بهترین افراد برای پیگیری مطالبات آنها نیز خودشان هستند. با این حال با توجه به وضع موجود و بهویژه ترکیب مجلس نهم، اصلاحطلبان بارها اعلام کردهاند به دنبال سهمخواهی نبوده و هر کاری که از دست آنها بربیاید برای موفقیت دولت روحانی انجام خواهند داد. البته اصلاحطلبان و دولت سیدمحمد خاتمی سابقه روشنی در تعامل با مجالس اصولگرای پنجم و هفتم برای گرفتن رای اعتماد به وزیران پیشنهادی دارند و از این نظر حتی عملکردی به مراتب حرفهایتر از رییسجمهوری اصولگرایی مثل محمود احمدینژاد دارند، اما نباید از یاد برد که اولا حضور نیروهای تندرو در مجلس فعلی به مراتب بیشتر از دو مجلس پنجم و هفتم است و ثانیا مجلس اصولگرا گرچه ممکن است در ابتدا با وزرای پیشنهادی اصلاحطلب همراهی نشان دهد اما تجربه ثابت کرده به مرور آنقدر بار فشارها افزایش مییابد که چارهای جز استعفا (مثل استعفای محمد خاتمی در دولت هاشمیرفسنجانی و استعفای دکتر معین در دولت خاتمی) یا استیضاح (مثل عبدالله نوری و عطاءالله مهاجرانی در دولت خاتمی) باقی نمیماند.
بنابراین به نظر میرسد طرح پیشنهاد چهرههای بارز اصلاحطلب برای حضور در کابینه، نه تنها فضا را برای غوغاسالاری عناصر افراطی فراهم میکند، بلکه حتی به شرط رایآوری آنها، رییسجمهوری را درگیر حاشیهسازیهای مستمری میکند که وی را از تمرکز روی حل مشکلات زیربنایی مثل مسائل مهم معیشتی، تقویت نهادهای صنفی و حمایت از نهادهای مدنی که اتفاقا بخشی از انتظارات بحق اصلاحطلبان هم هست دور میکند.
3. با توجه به نکات گفتهشده بهترین راهبردی که در این زمینه به نظر میرسد تداوم نقش فعلی آنها در «ارائه برنامه» و «مشورتهای سازنده» به دولت در آینده است. اصلاحطلبان میتوانند از یکسو با حضور در پستهای مشاور رییسجمهوری و مشاور وزرا جای پای مناسبی در دولت برای ارائه برنامههای سازنده داشته باشند و از سوی دیگر از هیاهو و غوغای عناصر افراطی هم تا حدودی در امان باشند.
به علاوه در صورتی که به هر دلیل امکان اجرا و موفقیت بعضی از برنامهها به دلیل مقاومت نیروهای اقتدارگرا یا کمکاری دولت فراهم نشد مواضع انتقادی خود را به صراحت اعلام کنند. در این صورت جریان اصلاحات «مشاوری امین» و «منتقدی متین» برای دولت خواهد ماند و از اینکه جریانات شکست خورده با برجسته کردن بعضی نقاط ضعف احتمالی، فرصت جدا کردن دولت از رایدهندگان به آن و تصاحب دوباره تودههای محروم را بیابند نیز جلوگیری خواهد شد.
4. اما لازمه حضور موثر اصلاحطلبان در پستهای مشاور کابینه برای ارائه برنامههای کارآمد و نظارت بر اجرای آنها، داشتن کابینهای مشورتپذیر است بنابراین حضور مدیران قوی اجرایی با حداقل حاشیه سیاسی یکی از الزامات موفقیت این راهبرد است. کنار گذاشتن بسیاری از مدیران ارشد و میانی موفق در سالیان اخیر، دولت روحانی را با سرمایهای بینظیر از مدیرانی غیرسیاسی و متخصص مواجه ساخته که حاضرند برای بهبود اوضاع دست دولت را به گرمی بفشارند. باید قدر این سرمایه عظیم را دانست و با سپردن مسئولیتهای کابینه به این افراد، هم به شکل واقعی حلقه بسته مدیران را در جمهوریاسلامی گشود و هم طرحی درانداخت که به راحتی توسط هر دولت غیرکارشناسی که ممکن است دوباره بر سر کار بیاید قابل تغییر نباشد. بنابراین به نظر میرسد دوستان اصلاحطلب نیز به جای نگاه سیاسی به کابینه و پستهای مدیریتی دولت بهتر است تمام تلاش خود را برای شناسایی و تقویت نیروهای متخصص با حداقل سابقه و حاشیه سیاسی بسیج کنند.
برای مثال تجربه موفق ریاست پروفسور ثبوتی در دانشگاه علوم پایه زنجان در دولت اصلاحات که بهتر از هر مدیر اصلاحطلبی خوش درخشید و برکناری او هزینهای به مراتب بیشتر از حذف نیروهای اصلاحطلب برای دولت داشت، به عنوان تجربهای موفق در این زمینه قابل بررسی است.
امروز بخواهیم یا نخواهیم اصلاحطلبان سهمی غیرقابل انکار در این موفقیت داشتهاند و حق آنهاست که متناسب با نقشی که ایفا کردند توقع حضور موثر در پستهای کلیدی کابینه را نیز داشته باشند. اما با این حال به نظر میرسد چشمپوشی از بعضی واقعیتهای موجود، ایجاد بعضی انتظارات غیرممکن و اتخاذ تصمیمهای اشتباه ممکن است به مرور امید نیروهای تحولخواه را برای تغییرات اساسی در وضع موجود کمرنگ كند و با سرگرم شدن دولت به روزمرگی، عناصر افراطی دوباره مجال احیای مجدد و تقابل تمامقد با برنامههای دولت تدبیر و امید را بیابند.
1. تصمیم شجاعانه و اقدام تحسینبرانگیز دکتر عارف در انصراف از عرصه انتخابات وی را به چهرهای اخلاقمدار و سیاستپیشهای فراتر از چارچوبهای مرسوم در ساختار سیاسی ایران بدل کرده است. اهمیت کار وی وقتی آن را با نحوه حضور و رقابت نامزدهای اصولگرا در همین انتخابات و حتی بعضی نامزدهای اصلاحطلب در انتخابات ادوار گذشته مقایسه کنیم بیشتر آشکار میشود و بیانگر نوعی بلوغ تاریخی جریان اصلاحات است که در وجود ایشان به منصه ظهور رسیده است.
دکتر عارف با این اقدام ارزشمند، خود را به عنوان امید آینده جریان اصلاحات تثبیت کرد وسرمایهای که بعد از این انتخابات نصیب وی شده است او را در کنار بزرگانی مثل هاشمیرفسنجانی،ناطقنوری، محمد خاتمی و سیدحسن خمینی قرار میدهد.
بنابراین به نظر میرسد پذیرش یا پیشنهاد پستهای اجرایی مثل وزارت یا حتی معاون اولی چندان با جایگاه و شأنی که امروز دکتر عارف در آن قرار دارد متناسب نباشد و آنچه اصلاحطلبان از وی انتظار دارند کمک به رهبری اصلاحات و استفاده از سرمایه اجتماعی ایجادشده برای سازماندهی نیروهای جوان و تحولخواه برای نقشآفرینی در آینده کشور است. به علاوه، اصلاحطلبان که متاسفانه شرایط چند انتخابات گذشته باعث شد بهترین نیروهای آنها در کارزار انتخابات «هزینه» شوند حق دارند به دکتر عارف به عنوان «ذخیرهای» بنگرند که در شرایط پیچیده و غیرقابل پیشبینی پیشرو میتوانند به وی تکیه و اعتماد کنند.
2. اصلاحطلبان به عنوان یک جریان سیاسی نسبت به پایگاه اجتماعی خود که آنها را برای رای به دکتر روحانی ترغیب کردند مسئولیت دارند و بهترین افراد برای پیگیری مطالبات آنها نیز خودشان هستند. با این حال با توجه به وضع موجود و بهویژه ترکیب مجلس نهم، اصلاحطلبان بارها اعلام کردهاند به دنبال سهمخواهی نبوده و هر کاری که از دست آنها بربیاید برای موفقیت دولت روحانی انجام خواهند داد. البته اصلاحطلبان و دولت سیدمحمد خاتمی سابقه روشنی در تعامل با مجالس اصولگرای پنجم و هفتم برای گرفتن رای اعتماد به وزیران پیشنهادی دارند و از این نظر حتی عملکردی به مراتب حرفهایتر از رییسجمهوری اصولگرایی مثل محمود احمدینژاد دارند، اما نباید از یاد برد که اولا حضور نیروهای تندرو در مجلس فعلی به مراتب بیشتر از دو مجلس پنجم و هفتم است و ثانیا مجلس اصولگرا گرچه ممکن است در ابتدا با وزرای پیشنهادی اصلاحطلب همراهی نشان دهد اما تجربه ثابت کرده به مرور آنقدر بار فشارها افزایش مییابد که چارهای جز استعفا (مثل استعفای محمد خاتمی در دولت هاشمیرفسنجانی و استعفای دکتر معین در دولت خاتمی) یا استیضاح (مثل عبدالله نوری و عطاءالله مهاجرانی در دولت خاتمی) باقی نمیماند.
بنابراین به نظر میرسد طرح پیشنهاد چهرههای بارز اصلاحطلب برای حضور در کابینه، نه تنها فضا را برای غوغاسالاری عناصر افراطی فراهم میکند، بلکه حتی به شرط رایآوری آنها، رییسجمهوری را درگیر حاشیهسازیهای مستمری میکند که وی را از تمرکز روی حل مشکلات زیربنایی مثل مسائل مهم معیشتی، تقویت نهادهای صنفی و حمایت از نهادهای مدنی که اتفاقا بخشی از انتظارات بحق اصلاحطلبان هم هست دور میکند.
3. با توجه به نکات گفتهشده بهترین راهبردی که در این زمینه به نظر میرسد تداوم نقش فعلی آنها در «ارائه برنامه» و «مشورتهای سازنده» به دولت در آینده است. اصلاحطلبان میتوانند از یکسو با حضور در پستهای مشاور رییسجمهوری و مشاور وزرا جای پای مناسبی در دولت برای ارائه برنامههای سازنده داشته باشند و از سوی دیگر از هیاهو و غوغای عناصر افراطی هم تا حدودی در امان باشند.
به علاوه در صورتی که به هر دلیل امکان اجرا و موفقیت بعضی از برنامهها به دلیل مقاومت نیروهای اقتدارگرا یا کمکاری دولت فراهم نشد مواضع انتقادی خود را به صراحت اعلام کنند. در این صورت جریان اصلاحات «مشاوری امین» و «منتقدی متین» برای دولت خواهد ماند و از اینکه جریانات شکست خورده با برجسته کردن بعضی نقاط ضعف احتمالی، فرصت جدا کردن دولت از رایدهندگان به آن و تصاحب دوباره تودههای محروم را بیابند نیز جلوگیری خواهد شد.
4. اما لازمه حضور موثر اصلاحطلبان در پستهای مشاور کابینه برای ارائه برنامههای کارآمد و نظارت بر اجرای آنها، داشتن کابینهای مشورتپذیر است بنابراین حضور مدیران قوی اجرایی با حداقل حاشیه سیاسی یکی از الزامات موفقیت این راهبرد است. کنار گذاشتن بسیاری از مدیران ارشد و میانی موفق در سالیان اخیر، دولت روحانی را با سرمایهای بینظیر از مدیرانی غیرسیاسی و متخصص مواجه ساخته که حاضرند برای بهبود اوضاع دست دولت را به گرمی بفشارند. باید قدر این سرمایه عظیم را دانست و با سپردن مسئولیتهای کابینه به این افراد، هم به شکل واقعی حلقه بسته مدیران را در جمهوریاسلامی گشود و هم طرحی درانداخت که به راحتی توسط هر دولت غیرکارشناسی که ممکن است دوباره بر سر کار بیاید قابل تغییر نباشد. بنابراین به نظر میرسد دوستان اصلاحطلب نیز به جای نگاه سیاسی به کابینه و پستهای مدیریتی دولت بهتر است تمام تلاش خود را برای شناسایی و تقویت نیروهای متخصص با حداقل سابقه و حاشیه سیاسی بسیج کنند.
برای مثال تجربه موفق ریاست پروفسور ثبوتی در دانشگاه علوم پایه زنجان در دولت اصلاحات که بهتر از هر مدیر اصلاحطلبی خوش درخشید و برکناری او هزینهای به مراتب بیشتر از حذف نیروهای اصلاحطلب برای دولت داشت، به عنوان تجربهای موفق در این زمینه قابل بررسی است.
ارسال نظر