گوناگون

با وابستگیهایمان چه کنیم؟

پارسینه: فکر می‌کنید وابسته نمی‌شوید. وابستگی که خبر نمی‌دهد! تنها که می‌شوید پشت دری می‌مانید که دارند راجع به شما حرف می‌زنند، چاره‌ای نیست، باید وارد شوید... در زندگی به چه چیزی وابسته هستید؟

فکر می‌کنید وابسته نمی‌شوید. وابستگی که خبر نمی‌دهد! تنها که می‌شوید پشت دری می‌مانید که دارند راجع به شما حرف می‌زنند، چاره‌ای نیست، باید وارد شوید... در زندگی به چه چیزی وابسته هستید؟

این پرسشی بود که از تعداد زیادی از دوستان و اطرافیانش پرسیده بود. خیلی از پاسخ‌ها در ملاک‌های تعریف شده وابستگی قرار نمی‌گرفت و بسیاری از افرادی که بر اساس ملاک‌های وابستگی، به آن دچار شده بودند، وابستگی خود را انکار می‌کردند. روان‌شناس‌ها می‌گویند : زمانی که فرد دچار نوعی اختلال شخصیتی و روانی می‌شود، رفتارهای خود را صحیح و منطقی می‌داند و الزاما به دنبال درمان نیست. او به یک نظام اعتقادی باور دارد که رفتارش تابع آن نظام اعتقادی شده است.

در زندگی به چه چیزی وابسته هستید؟ یکی گفت سیگار، دیگری گفت شنا، موزیک، سینما، یکی دیگر گفت اگر وابستگی نباشد زندگی دچار اختلال می‌شود و به جز غذا خوردن و خوابیدن که نوعی جبر دارند، آدم آزاد و رهایی است. اول کمی عصبانی شد، گفت فکر کرده‌ای به تو می‌گویم به چه چیزی وابسته‌ام! بعد گفت که در زندگی به هیچ‌چیز وابسته نیست.

روان‌شناس‌ها می‌گویند؛ وابستگی از هر نوعش نوعی پایبندی بیمارگونه شخص را به یک سلسله عادات نشان می‌دهد، عادت‌هایی که به هم مرتبط هستند. کسی که به مواد مخدر وابسته است، مجموعه عادت‌های رفتاری او به هم گره خورده و این وابستگی را در او شکل می‌دهد مثل عادت به ماده خاص، عادت به ساعت، مکان یا آدم‌های مشخصی به‌عنوان همراه مصرف‌کننده یا عادت به تشریفات خاص قبل از مصرف.

عزت‌الله کردمیرزا، روان‌شناس مجموعه عاداتی که وابستگی را شکل می‌دهند، آزاردهنده می‌داند و اساسا زمانی واژه وابستگی را به کار می‌برند که شخص ناتوان از کنترل چرخه عادت گونه رفتارهای خود باشد.

شکل‌گیری وابستگی در سه مرحله

به خودش که آمد دید وابسته شده. اصلا نفهمید چطور! تنوع در زندگی را دوست داشت. رفتار دوستانش، برایش آزاردهنده بود. باید هرچه زودتر جمع دوستانش را عوض می‌کرد.

دکتر کردمیرزا معتقدد است: شکل‌گیری وابستگی تابع یک‌سری مراحل است؛ مرحله اول زمانی است که فرد با موضوع وابستگی آشنا می‌شود. مرحله دوم، حرکت به سمت شکل‌دهی عادت است و در نهایت وارد مرحله اجبار یا همان مرحله سوم است.

او می‌گوید، کسی که با شخص، ماده یا رفتار خاصی آشنا می‌شود، در نوعی آزمون و خطا و آزمایش قرار می‌گیرد. او فکر می‌کند آزمایش، تنوع و هیجان دارد و این تنوع می‌تواند موارد مختلفی نظیر سیگار، مواد مخدر، رابطه جنسی یا رفتارهای دیگر باشد. در مرحله اول، نوعی اعتماد به نفس کاذب که من وابسته نمی‌شوم و آدم‌های دیگر وابسته می‌شوند وجود دارد.

در واقع اعتقاد بر این است که من می‌توانم بر خودم کنترل داشته باشم. این مرحله اگر ادامه پیدا کند، وابستگی وارد مرحله شگل‌گیری خواهد شد؛ فرد تشریفاتی برای خود تعریف می‌کند و تغییراتی در زندگی خود به‌وجود می‌آورد که همراه با مشکلات و محدودیت‌هایی خواهد بود مثل این که در مهمانی‌هایی شرکت می‌کند که یک پایش مواد مخدر است یا با جمع‌هایی در ارتباط است که در آنها رفتارهای خاصی قابل اجرا باشد. حتی ممکن است دوست داشتنی‌ها یا دلبستگی‌های قبلی فرد کنار رفته و جای خود را به افراد و علایق جدیدی در زندگی او دهند و فرد زمانی به خود می‌آید که عاجز از کنترل خود است. دراین زمان است که او وارد مرحله سوم که همان اجبار است، می‌شود. او با وجود میل و تلاش‌های منجر به شکسست برای قطع وابستگی، موفق نمی‌شود.

وسواس هم وابستگی است؟

یکی از بستگان نزدیکش بود. روزی چند بار دست و پاهایش را می‌شست. اصلا تمام وسایلش را با دقت آب می‌کشید و باز تکرار می‌کرد. یکی از بزرگترین دعواهای خانوادگی سر همین تمیز بودن یا کثیف شدن اشیا و لوازم خانه بود. فکر کرد شاید برخی آدم‌ها به یک‌سری حالات و رفتارها وابسته شده‌اند که آن را ادامه می‌دهند، بر آن پافشاری می‌کنند و حتی دعوا راه می‌اندازند.

این روان‌شناس معتقد است: وسواس را نباید در مجموعه عادات و وابستگی‌ها جای دهیم؛ وسواس در طبقه تشریفی مستقلی که زیرگروه اختلالات اضطرابی است، قرار می‌گیرد. زمانی که اضطراب راه می‌افتد، مجموعه تشریفاتی‌ برای باطل‌سازی آن یا فکر آن شکل می‌گیرد. برای مثال وقتی فکر اضطراب‌آور، ذهن فرد را به خود مشغول می‌کند، حتما باید تعداد دفعات خاصی دست‌های خود را بشوید که این فکر باطل شود. فرد با این عملیات خنثی‌سازی قصد دارد با تشریفاتی که از نظر دیگران آزاردهنده است، افکار اضطراب آور خود را باطل کند.

وسواس ممکن است در کودکی شکل بگیرد، بعد از بلوغ، بروز پیدا کند و در بزرگسالی به اوج برسد و این گرایش شخصیتی می‌تواند در بزرگسالی خود را به صورت وابستگی‌های متنوع نشان دهد. فرد به علائم آزاردهنده و بیمارگونه بودن رفتار خود واقف است اما زمانی که فرد دچار نوعی اختلال شخصیتی و روانی می‌شود، رفتارهای خود را صحیح و منطقی می‌داند و الزاما به‌دنبال درمان نیست.

دکتر کردمیرزا جمع کردن یک‌سری اشیاء خاص را نیز جزو حالات و رفتارهایی می‌داند که بی شباهت به وسواس نیست؛ کلکسیونرها ازکودکی یاد گرفته‌اند جمع‌کننده باشند. شخصی که می‌خواهد مجموعه داشته‌هایی را بنا به ویژگی یا امتیاز خاصی جمع کند ممکن است رفتارهایی داشته باشد که از نظر دیگران اعتیادگونه است. اما نمی‌توان گفت کلکسیونر وابسته است. او هیچ‌وقت تلاش نمی‌کند آن چه را که به سمتش متمایل است، کنار بگذارد، اساسا فرد وابسته کسی است که تلاش‌های متعدد برای متوقف کردن خود، با وجود شکست داشته است؛ مثلا شخص وابسته به موادمخدر تاریخچه‌ای از درمان‌های متعدد توام با شکست را در زندگی خود دارد، اما کلکسیونرها از این نظر متفاوت هستند. کلکسیونر بودن ریشه در کاراکتر و منش افراد دارد. منش یا کاراکتر برخی افراد می‌تواند همراه با شکل‌دهی قطعات یا اشیای متفاوت باشد.

او نکته مشابهی که کلکسیونر را به فرد وسواسی متصل می‌کند، این می‌داند که کاراکتری که می‌تواند کلکسیونر بودن را شکل دهد همان کاراکتری است که می‌تواند وسواس را هم شکل دهد. ویژگی‌های هر دو شخصیت به گفته فروید (روان‌شناس اتریشی) ممکن است در مرحله دوم رشد شخصیت، بین دو تا سه سالگی پایه‌ریزی شود که می‌تواند به‌دلایل مختلف ربط داشته باشد؛ شیوه‌های فرزندپروری، سطح باید و نبایدهایی که خانواده تعریف می‌کند، فرهنگ خانواده و تابوهایی که در آن رایج است. نقش خود شخص را هم در شکل گیری شخصیت نباید نادیده گرفت.

روان‌شناسی رشد و وابستگی

فضای خانواده چقدر در وابستگی‌هایی که در آینده پیش‌روی فرزندان قرار می‌گیرد و آنها را درگیر خود می‌کند، نقش دارد؟ چطور می‌شود که در خانواده‌ای یکی از فرزندان وابسته می‌شود و دیگری نمی‌شود؟ و اصلا رابطه کودک و والد تا چه حد در وابستگی موثر است؟

به گفته دکتر کردمیرزا و براساس اصول روان‌شناسی و پژوهش‌هایی که در دوره کودکی و بزرگسالی شکل گرفته، مضمونی در روان‌شناسی رشد باعنوان دلبستگی وجود دارد. مفهوم دیگری که در روان‌شناسی رشد وجود دارد، ثبات شی است؛ دلبستگی یعنی برقراری رابطه امن و هیجانی مثل دلبستگی نوزاد به مادر و پایداری و ثبات شی به این مفهوم است که فرد دلبسته، زمانی که عامل دلبستگی جلوی چشمش نباشد ‌با وجود این که وجود خارجی داشته باشد، فکر می‌کند که آنچه به آن دلبسته شده از بین رفته است.

او معتقد است، اگر به هر دلیلی مادر یا مراقب مطمئنی برای کودک وجود نداشته باشد یا شرایط رشد او التهاب‌آور باشد، ممکن است شکل‌گیری دلبستگی به خطر بیفتد. در برخی حالت‌های بیمارگونه هم می‌گویند بین مادر و فرزند، چسبندگی شکل گرفته؛ نه مادر از فرزند فاصله می‌گیرد و نه فرزند از مادر که این می‌تواند به ویژگی‌های شخصیتی هرکدام از این دو برگردد. اگر این مشکل تا سه سالگی حل نشود، ممکن است پس لرزه‌های آن تا بزرگسالی هم ادامه پیدا کند؛ مادری که در بزرگسالی به فرزند خود اجازه استقلال نمی‌دهد، مدام او را تحت نظارت و کنترل دارد یا به محض بیرون رفتن او از خانه هر چند دقیقه یکبار به او زنگ می‌زند و او را رصد می‌کند یا فرزندی که در بزرگسالی حالت چسبندگی را نسبت به دوست یا همسر خود ادامه می‌دهد.

دکتر کردمیرزا می‌گوید: در فضای خانوادگی دو موضوع مهم در رابطه با شکل‌گیری شخصیت وجود دارد، یکی روابط هیجانی بین همه اعضای خانواده و دوم، جایگاه فرزندان در خانواده. در توضیح این که فرد می‌تواند در بزرگسالی، متاثر از دلبستگی باشد یا نه، سه سبک دلبستگی را می‌توان نام برد؛ دلبستگی ایمن، ناایمن اجتنابی و دلبستگی دوسوگرا؛ کسانی که دلبستگی‌های ایمن دارند، در بزرگسالی هم روابط پایدار و مطمئنی را شکل می‌دهند، افرادی که دلبستگی‌های ناایمن اجتنابی دارند، از رابطه با دیگران واهمه داشته و امکان ارتباط گرم و قوی را ندارند، اما فرد با دلبستگی ناایمن دوسوگرا، هم دلش می‌خواهد ارتباط داشته باشد و هم دلش نمی‌خواهد. مصداق هر سه نوع سبک دلبستگی را می‌توان در شیوه‌های همسرگزینی، ارتباط با دوستان و دیگر روابط مشاهده کرد.

راه‌ رهایی از وابستگی

شاید وقتی همه درها به رویتان بسته می‌شود، به چیزی متوسل می‌شوید و وقتی به خود می‌آیید که به آن وابسته شده‌اید. برای رهایی از این وابستگی چه باید کرد؟ آیا باید به عقب بازگشت و ریشه وابستگی را در گذشته جستجو کرد؟

عزت‌الله کردمیرزا معتقد است: درباره رفع وابستگی، دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد؛ برخی با این قضیه پرهیزمدارانه برخورد می‌کنند. آنها معتقدند که باید دل به دریا زد و رفتار عادت‌گونه را به صورت ناگهانی قطع کرد، یعنی یکباره مصرف را قطع کن بدون این که هیچ قرص مسکن و... مصرف کنی. دیدگاه دیگری که در کنترل وابستگی مطرح می‌شود، حرکت تدریجی و نه یکباره است به این مفهوم که رفتاری که بتواند کنترل و ترک عادت را در ما تقویت کند، در طول زمان شکل می‌گیرد. برای مثال کسی که روزی یک پاکت سیگار مصرف می‌کند بتدریج هفته‌ای یک نخ از این پاکت را کم کند.

اما دیدگاه دیگری که فارغ از این الگوها شکل گرفته می‌گوید به جای قطع یکباره یا تدریجی وابستگی باید زیربنای شخصیت را بررسی کنیم. این دیدگاه گذشته محور معتقد است باید شخصیت را از کودکی بازسازی کرد که البته درمان‌های طولانی مدت و گران‌قیمتی است.

بعضی هم به جای هر سه گزینه می‌گویند توانمندسازی افراد را هدف قرار دهیم به نحوی که با وجود وابستگی یا موضوع عادت‌گونه، توانایی نه گفتن را داشته باشد. این دیدگاه می‌گوید شما نمی‌توانید دسترس‌پذیر بودن عامل وابستگی را تحت تاثیر قرار دهید، اما می‌توانید افراد وابسته را مقاوم کنید.

طیف‌های متفاوت درمان الزاما هیچ‌کدام بر دیگری برتری ندارد. برخی منابع، بیش از 300 روش درمانی را معرفی کرده‌اند از تغییر رفتاری تا بازسازی شخصیت یا قطع به روش‌های مختلف؛ اما در موضوع وابستگی هیچ گاه نمی‌توان پیش‌فرض‌های جدی‌ به‌عنوان درمان همیشگی مطرح کرد. وابستگی می‌تواند تا پایان عمر ادامه داشته باشد و در طول زندگی شدت و ضعف پیدا کند.

می‌خواست برگردد، دری پشت سرش بود که با یک قفل محکم بسته شده بود. پاهایش می‌لرزید. همه دنیا روبه‌رویش بود. محکم در زد و وارد شد. همه ساکت شدند.

هنوز هم اشک در چشم هایش جمع می‌شود یادش که می‌افتد. هنوز هم نفهمیده چرا وابسته شد! شاید از این به بعد باید دنبال کلید باشد. شاید زیاد که بگردد کلید را پیدا کند. آن وقت دیگر مجبور نیست همه را با ورودش ساکت کند. کلید را توی قفل می‌چرخاند و دیگر هیچ وقت برنمی‌گردد...


منبع: روزنامه جام جم

ارسال نظر

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار