گوناگون

در یک جلسه روضه زنانه چه می گذرد؟

یک خانم همسایه داریم که خیلی فعاله. این خانم خیلی مذهبیه و خیلی تو هیاتها و دسته های مذهبی زنونه رفت و آمد داره. ایشون دیشب به ما گفت که یه جا مجلس روضه هست و راهش یه کم دوره، شوهرش نمیذاره تنهایی بره و خواهش کرد که ما باهاش بریم. من و خواهرم هم باهاش رفتیم. اولش من کلی معذب بودم چون خانم همسایه گفت شام هم میدن و خوب وقتی تعداد بیشتر بشه، شوخی نیست که. ایشون گفت مورد نداره. ساعت مراسم ۸-۱۰ هست و برای ۴۰ نفر تدارک دیدن و مطمئن باشیم که بخاطر شب بودن و دیر وقت بودن اینقدری خانمها نمیتونن بیان.

* معمولا رفتن تو این مراسم دعوت از لایه سطح یک خانماست! سطح یک کسانی هستن که یا پایه مجلسن و همیشه هستن، یا با خانم جلسه ای یا قرآن خونش نسبتی دارن یا با برگزار کننده مجلس. خانم همسایه سابقا برگزار کننده مجلس بود. خلاصه رفتیم و قبل از شروع جلسه یه سری خانمها بودن که قرآن میخوندن، یه سری خانمها هم بودن که رفته بودن دوبی و ازونجا جنس آورده بودن و یواشکی از کیفشون بیرون آوردن و به من و خواهرم لباساشو نشون دادن که بخریم. من اولش اصلا فکر نمیکردم اینقدر دختر جوون تو این مراسم باشن. اولش که میخواستم برم کلی اکراه داشتم که این مراسم مال سن بالاهاست، برخلاف تصورم خانم جوون هم بود.

* خلاصه خانم جلسه ای که اومد همه خودشون رو جمع کردن. یه خانم با هیبت با پوشیه وارد شد. با همه سلام و علیک کرد و از اولشم فهمید که ما جدیدیم و کلی خوش آمد گفت و بعدش رفت پشت یه صندلی چوبی بلند نشست که جلوش یه میز عسلی بود. دعاها رو پخش کردن و یه خانم دیگه که همراش بودن و بعدا فهمیدیم دعاخون و قرآن خون مجلسه، شروع کرد به خوندن زیارت عاشورا. تو سالن یه سفره پهن کرده بودن که روی میوه ها، حلوا و اینجور چیزا دستمال کاغذی گذاشته بودن. زیارت عاشورا که تموم شد ختم سوره انعام بود و خوب تا اینجا خانم جلسه ای حرف نزده بود. بعد از سوره انعام چایی رو آوردن و پذیرایی انجام شد. چای و میوه خانم جلسه ای تو ظروف نقره ای انجام شد.

* بعد از پذیرایی خانم جلسه ای خواهش کرد که خانما ساکت باشن که مجبور نشه صدای بلندگو رو زیاد کنه که صدا بره بیرون و نامحرم بشنوه. اولش شروع کرد که خانم ایکس برای باز شدن بخت دخترش التماس دعا. خانم ایگرگ شوهرش بیمارستانه و براش دعا. خانم زد پسرش میخواد زن بگیره، دعا کنیم خوشبخت بشه، شوهر یکی از خانما هم ماهواره میبینه، دعا کنیم هدایت بشه و ازین قبیل حرفها. آخرشم برای خوشبختی همه جوونا و سلامتی همه بیماران دعا شد. و بعدش شروع کرد به خوندن احادیث. برخلاف تصورم خانم جلسه ای صداش اصلا خوب نبود!:دی ولی سواد قرآنیش نسبتا خوب بود. یعنی هر مسئله ای که میگفت براش حدیث و آیه قران میگفت. سخنرانیش درباره این بود که هر گناهی که کردین، بزرگش نکنین، خدا توبه پذیره. سریع پشیمون بشید و توبه کنین و بعدشم فراموش کنین و به ادامه زندگی بپردازین. این شیطونه که گناه رو اونقدر تو ذهن شما بزرگ جلوه میده که توش بمونین. خدا میگه توبه کن من می بخشم و بعد تقسیم بندی کرد که بعضی وقتا فقط توبه کافی نیست و موکول کرد به جلسه بعد که اینا رو بگه.

* پایان مراسم هم شروع کرد به روضه خوندن. دقیقا عین مداحهای مرد گفت که میخوایم ببرمتون کربلا و بین الحرمین و دلاتون رو صاف کنین و روضه حضرت رقیه رو خوند. روضه که تموم شد شروع کرد به روضه های شخصی که خدایا شوهرایی که اذیت میکنن رو هدایت کنن، جوونا رو خوشبخت کن، بدهی هامون رو صاف کن و… اینجاش اوج روضه بود و همه از ته قلب همراهی میکردن.

* حرفای خانم جلسه ای و دعای مراسم که تموم شد شام آوردن و خوب حدس خانم همسایه درست بود. حدودا ۳۴ نفر بودیم. سر شام این زنها دور هم از هرچیزی حرف میزدن و این برای من یکی خیلی جالب بود. یعنی از تکرار سریال جومونگ بحث شد تا اعدامهای شرق کشور و..:دی و خب برای من جالب بود این خانمهای سنتی غالبا خانه دار چطوری فکر میکنن. بعضیهاشون چیزایی تو خونه درست میکردن و می آوردن که بفروشن. بعضیاشون آموزش سفره آرایی میدادن و خلاصه هرکی هر هنری که داشت رو میکرد و دربارش حرف میزدن.

* در کل به نظرم خیلی عالی بود. حس من از مراسم این بود که صرفا یه مراسم مذهبی و بعضا خاله زنکی نیست و یه جور مراسم اجتماعی برای همدردی و کمک زنهای خونه دار بهم هست. یه شبکه منسجم از زنای مذهبی. برای همین حس کردم این خانمهایی که میان چرا معتاد اینجور جلسات میشن. طبعا خانم که از کار خونه و بچه داری خسته میشه، یه دو ساعت میاد هم دعا میکنه، هم با بقیه خانمها میجوشه و دلش باز میشه. دیگه شوهرش هرچقدرم که سختگیر باشه، مطمئنا با همچین مراسم و مجالس زنونه ای مشکل نداره. پذیراییشم که هر هفته با یکی هست و بنابراین بهشون فشار نمیاد. اکثرشونم چیز میزای سفره رو تو یه مشمای فریزر میذاشتن که بعنوان تبرک ببرن خونه شون به بقیه هم بدن. خدا وکیلی بیخود نیست این تیپ زنها و کلا اینایی که قدیمی زندگی میکنن از ما آدمهای به اصطلاح مدرن آرامششون بیشتره. ما مدرنها هنوزه هنوز هم روشی برای دورهم جمع شدن و حمایت از همدیگه نداریم. ازون حالت اجتماعی و پر جنب و جوشم در اومدیم. همینه که اینقدر تنها شدیم!

منبع : وبلاگ زهرا اچ.بی

ارسال نظر

  • ناشناس

    این خانم تا به حال زن خانه دار ندیده که این طور مسخره می کنه ؟! دور و برش همگی دکتر و منهدس تشریف داشتند ؟! آدم که نباید اصالتش رو فراموش کنه . این ادا اطوارها مال آدمهای تازه به دوران رسیده ست .

  • ناشناس

    در ضمن ما در ایران چندان آدم مدرن نداریم . اما شبه مدرن تا دلت بخواد . همون ماجرای کلاغ و کبک .

نمای روز

داغ

صفحه خبر - وب گردی

آخرین اخبار